0

دستورالعمل عرفانی(شش گام تا خدا)

 
abbaskoohi
abbaskoohi
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1389 
تعداد پست ها : 4
محل سکونت : tehran

دستورالعمل عرفانی(شش گام تا خدا)
شنبه 16 مرداد 1389  5:34 AM

بسم الله الرحمن الرحیم

گام اول: انتخاب خدا

 

مقاصد انسان ها:

انسان ها دارای مقاصد مختلفی هستند و به اعتبار اختلاف مقاصد به چهار گروه تقسیم می شوند :

1.         طالبان دنیا

این گروه کسانی هستند که به دنیا علاقه دارند. دین اسلام با داشتن ثروت مخالف نیست، بلکه با دلبستگی به دنیا مخالف است. چه زیبا و نیکوست که مومن در کسب روزی حلال تلاش کند و در نتیجه هم خود و عیالش را در رفاه قرار بدهد و هم بتواند به فقرا و مساکین احسان نماید.

" تا توانی به جهان همدم مسکینان باش         به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی "

شارع مقدس به ما میگوید: در پی کسب روزی حلال باش، ولی در عین حال محبتش را به دل راه مده، زیرا دل حرم امن الهی است و نباید در حرم خدا جز خدا کسی را راه داد1.

2.         طالبان آخرت

این ها کسانی هستند که به شرط ثواب و پاداش اخروی خدا را عبادت می کنند. عبادت ها باید برای امتثال امر خدا باشد نه به خاطر ثواب و ترس از عقاب. حضرت امام علی علیه السلام می فرماید:

اِلهی ما عَبَدتُکَ خَوفاً مِن نَارِکَ و لا طَمَعَاً فِی جَنَّتِکَ بَل وَجَدتُکَ اَهلاً لِلعبادَةِ فَعَبَدتُکَ.

   " خدایا من از ترس جهنم و یا طمع بهشت تو را عبادت نکردم، بلکه تو را سزاوار پرستش یافتم و تو را خالصانه پرستیدم. "

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن   که خواجه خود روش بنده پروری داند

3.         طالبان مقامات معنوی

این گروه کسانی هستند که عبادت هایشان را برای نیل به مقامات معنوی انجام می دهند که در نتیجه دچار شرک خفی می گردند.

حرم جویان دری را می پرستند   فقیهان دفتری را می پرستند

بیفکن پرده تا معلوم گردد          که یاران دیگری را می پرستند

4.         طالبان حضرت الله جل جلاله

گروه چهارم طالبان حضرت حقٌ اند. عاشق و شیفته خدایند. دنیا و آخرت و مقامات آنها و هر چیز دیگر را رها کرده اند. و تنها به خدا می اندیشند.

" مذهب عاشق ز مذهب ها جداست    عاشقان را مذهب و ملت خداست"

این گروه علاوه بر اینکه به خدا می رسند، برای آنها دنیا و آخرت و همچنین مقامات معنوی نیز مهیاست. حضرت رسول اکرم صل الله علیه و علی آله میفرمایند:

 اِنَّ القُلوب ثَلاَثَهٌ : قلبٌ مشغُولٌ بِالدُّنیا، فَلَهُ الشِدَّهُ وَالعِنی وَ قَلبٌ مَشغُولٌ بِالعُقبی، فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلی وَ قَلبٌ مَشغُولٌ بِالمولی، فَلَهُ الدُّنیا و العُقبی وَ المَولی.

همانا قلوب سه دسته است: قلبی که مشغول به دنیاست، که حاصل آن درد وغم و رنج و بلاست. دلی که مشغول به آخرت است، و از امتیازات معنوی بسیاری برخوردار است. و قلبی که مشغول به خداست، که برای آن، هم دنیاست، هم آخرت و هم خود خدا.

بنابراین بر سالک لازم است که قبل از هر چیز دل از غیر خدا بگرداند و دل را تنها متوجه حضرت حق کند. چشم از دنیا، آخرت و مقامات معنویی که در این مسیر است بپوشاند و فقط به عشق خدا و به شوق لقای حضرتش در این راه قدم بردارد. حضرت امام زین العابدین علیه السلام در دعای شریف ابوحمزه ثمالی می فرمایند:

 وَ  أَنَّ الرَّاحِلَ اِلَیکَ قَرِیبُ المَسَافَةِ.

راه کسی که به سوی تو کوچ می کند کوتاه است.

و همچنین در جای دیگر می فرمایند:

 وَ عَلِمتُ اَنَّ اَفضَلَ زادِ الرَّاحِلِ اِلَیک عَزمُ اِرادَةٍ یَختارُکَ بِها عَلی غَیرِکَ.

و دانستم بهترین توشه کسی که به سوی تو کوچ می کند یک تصمیم جدی است که تو را بر دیگران برگزیند.

در این مرحله انسان هدف و مقصود خلقت را یافته و روی جان را به سوی مقصد اعلی جهت گیری کرده است و نود درصد راه را رفته است.

در دعای جوشن کبیر آمده است :

یا خَیرَ المَطلوُبینَ، یا خَیرَ المَقصوُدینَ، یا خَیرَ المحبوُبینَ.

ای بهترین خواسته شده ها، ای بهترین مقصود ها، ای بهترین محبوب ها

شمس مغربی در اوایل سلوکش در تبریز به جوانی برخورد کرد که چهره ای زیبا و صدایی خوش داشت و این شعر را بلند می خواند :

چنین معشوقه ای در شهر و دیدنش ممکن      هر آن کز پای بنشیند به غایت بی بصر باشد

شمس مغربی منقلب شد و پای در وادی طلب نهاد و عاقبت به کمال رسید.

ملای رومی می فرماید:

ای برادر تو همان اندیشه ای               مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر بود فکر تو گل، تو گلشنی               ور بود فکر تو هیمه، گلخنی

و نیز همو در دیوان شمس تبریزی می فرماید:

آنان که طلبکار خدایید، خود آییدحاجت به طلب نیست شمایید، شمایید

ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید       معشوقه همین جاست بیایید، بیایید

مرحوم فیض کاشانی می فرماید :

بی دل و جان به سر شود، بی تو به سر نمی شود

بی دو جهان به سر شود، بی تو به سر نمی شود

بی سر و پا به سر شود، بی تو به سر نمی شود

بی من و ما به سر شود، بی تو به سر نمی شود

درد مرا دوا تویی، رنج مرا شفا تویی

تشنه ام و سقا تویی، بی تو به سر نمی شود

در دل و جان من تویی، گنج نهان من تویی

جان و جهان من تویی، بی تو به سر نمی شود

یار من و تبار من، مونس غم گسار من

حاصل کار و بار من، بی تو به سر نمی شود

جان به غمت کنم گرو، تن شود ار فنا بشو

هر چه به جز تو گو برو، بی تو به سر نمی شود

غیر تو گر رود زیاد، غیر تو گو برو زیاد

بی تو مرا دمی نباد، بی تو به سر نمی شود

کوثر و حور گو مباش، قصر بلور گو مباش

حله نور گو مباش، بی تو به سر نمی شود

کوثر و حور من تویی، قصر بلور من تویی

حله نور من تویی، بی تو به سر نمی شود

آب حیات من تویی، فوز و نجات من تویی

صوم و صلات من تویی، بی تو به سر نمی شود

عمر من و حیات من، بود من و ثبات من

قند من و نبات من، بی تو به سر نمی شود

هول ندای کن کنَد، نخل مرا ز بیخ و بن

هجر مرا تو وصل کن، بی تو به سر نمی شود

گر ز تو رو کنم به غیر، ور به تو رو کنم ز غیر

جانب توست هر دو سیر، بی تو به سر نمی شود

گر ز برت جدا شوم، یا ز غمت رها شوم

خود تو بگو کجا روم، بی تو به سر نمی شود

"فیض" ز حرف بس کند، پنبه در این جرس کند

ذکر تو بی نفی کند، بی تو به سر نمی شود

 

گام دوم : توبه

نخستین گام

نخستین گامی که لازم است سالک در سیر الی الله بردارد، توبه کامل از اشتباهت گذشته است. به همین جهت است که بزرگان فرموده اند:

"شستشویی کن و آنگه به خرابات خُرام"

برای قبولی توبه باید دسته کم سه شرط زیر در شخص تائب محقق شود:

1-         پشیمانی از گناهان گذشته.

2-         تصمیم به طاعت و بندگی در آینده.

3-         جبران و اصلاح خرابکاری های گذشته تا هر مقداری که ممکن باشد.

  (در نهج البلاغه در کلمات قصار حضرت علی علیه السلام شش شرط برای توبه کامل فرموده اند. ولی آن دستور برای سالکان راه رفته است و این جزوه برای قدم اول تنظیم شده است.)

پس از اینکه سه شرط فوق عملی شد، نماز توبه را طبق دستور ذیل به جا آورد:

 روز یکشنبه از هر ماه که باشد غسل توبه کند، وضو هم بگیرد، دو رکعت نماز توبه نیت کند. در هر رکعتی یک حمد و سه مرتبه سوره مبارکه توحید و یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس بخواند. پس از اتمام دو رکعت اول، دو رکعت دیگر به همان شکل نیت کند که جمعا باید چهار رکعت بخواند. و سپس هفتاد مرتبه استغفار کند و ختم کند استغفار را به ذکر شریف " لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِالله العَلِیِّ العَظیمِ ".

سپس یک مرتبه این دعا را بخواند:

" یا عَزیزُ یا غَفّارُ اغفِر لی ذُنوُبی وَ ذُنوُبَ جَمیعِ المُومِنینَ و المَومِناتِ فَإِنَّهُ لا یَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا أَنتَ. "

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : هرکه این نماز را بخواند، توبه اش قبول می شود و گناهانش آمرزیده شود و طلب کاران از او راضی شوند. (مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذیقعده)

ای تائب محترم! بدان و آگاه باش که خداوند متعال ارحم الراحمین است. غفور و غفار و ستار است؛ بشر را برای رحمت آفریده نه غضب. خداوند در قرآن کریم فرموده است:

نَبِّئٌ عِبادی اَنّی اَنَا الغَفوُرُ الرَّحیمُ.

به بندگان من خبر ده که من آمرزنده و مهربانم. (سوره مبارکه حجر آیه شریفه 49)

 

" تو مگو ما را بدان شه بار نیست         با کریمان کارها دشوار نیست "

خدای رحیم خودش به ما اسماء مقدسی را تعلیم فرموده است که هر کدام از آنها برای مغفرت کافی است؛ مانند:

" یا مَن کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمة " ؛ یعنی ای کسی که رحمت را بر خودت واجب فرموده ای

" یا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَه " ؛ ای کسی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است. (دعای جوشن کبیر)

غرق گنه نومید مشو ز دربار ما                           که عفو کردن بود در همه دم کار ما

بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من                    بیا بهشتت دهم مرو تو در نار ما

توبه شکستی بیا، هر آنچه هستی بیا                امیدواری بجو ز نام غفار ما

در دل شب خیز و ریز، قطره اشکی ز چشمکه دوست دارم کند، گریه گنه کار ما

خواهم اگر بگذرم، از همه عاصیان                       کیست که چون و چرا، کند ز کردار ما

وای بر آن کو نشد، نادم از عصیان خود                 هلاک گردد به حشر، در یم قهار ما

اگر چو "عاصی" شدی، غرق معاصی بیا               دست توسل بزن، به آل اطهار ما

  -           توبه، شست و شوی گناه

برای روشن شدن امید در دل جوانان طالب خدای عزَّوجل، به دو چیز سفارش میکنم:

1-         در این دو روایت تأمل کنید:

-         قال رسول الله (صل الله علیه و آله): التائب من الذنب کمن لا ذنب له.

رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمودند: توبه کنندة از گناه مانند کسی است که هیچ گناهی ندارد.

(اصول کافی، جلد 2، صفحه 435؛ وسائل الشیعه، جلد 16، صفحه 74؛ بحارالانوار، جلد 6، صفحه 21.)

-           قال علی (علیه السلام): التوبة تطهرو القلوب و تغسلو الذنوب.

حضرت علی علیه السلام فرمودند : توبه دل ها را پاک می کند و گناهان را می شوید.

(غرر و درر آمدی، جلد 1، صفحه 357.)

 

2-         داستان کسانی که از گناهان خویش توبه کرده اند و عاقبت به خیر شده و در نتیجه از اولیاء الله تعالی گشته اند را بخوانید. کتاب های روائی، تاریخی و اخلاقی زیادی به عربی و فارسی این حکایات را نقل کرده اند، ولی چون ممکن است تهیه یا استفاده از آنها برایتان مشکل باشد، اینجانب دو حکایت امید بخش را خدمت جوانانی که مصداق آیة شریفه 

  " ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین "

(همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزه گان را دوست دارد. سوره مبارکه بقره آیه شریفه 229)

خواهند شد تقدیم می کنم.

غره مشو که مرکب مردان مرد را               در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند

نومید هم مباش که رندان باده نوش           ناگه به یک خروش به منزل رسیده اند

شرح این دو داستان زیبا و آمورنده را در کتاب پیگیری کنید ...

  -           استغفار و امدادهای الهی

یکی از اصحاب حضرت علی علیه السلام نقل می فرماید:

روزی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بودم که عربی وارد شد و عرض کرد یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و فقیری هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم. حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا استغفار نمی کنی تا حالت نیکو شود ؟ عرض کرد: زیاد استغفار میکنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است. حضرت فرمودند: ای برادر عرب! خدای متعال میفرماید:

استغفرو ربکم انه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا و یمددکم به اموال و بنبن و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا.

به درگاه خداوند توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است.[استغفار کنید] تا رحمت فراوانش را بر شما فرود آورد و شما را با ثروت و اولاد مدد فرماید، و باغ ها و نهر های جاری به شما عطا کند.(سوره مبارکه نور آیه شریفه 10)

یعنی چون به گناه بودن بعضی از اعمالت آگاه نیستی استغفار تو ناقص است؛ زیرا از آنها استغفار نمی کنی و نتیجه نمی گیری. سپس فرمود: اینک به تو استغفاری می آموزم که اگر آن را هنگام خواب بخوانی خدا به تو وسعت رزق عطا فرماید. دعا را نوشته، به اعرابی داده و فرمودند: شب، قبل از خوابیدن، این استغفار را بخوان . گریه کن و اگر اشکت جاری نشد تباکی کن.

امام حسین علیه السلام فرمود: سال بعد اعرابی به خدمت حضرت آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خداوند به من نعمت های زیادی عطا فرمود. شتران و گوسفندانم آنقدر زیاد شده اند که محلی برای نگه داری آنها ندارم. آن حضرت فرمودند: ای برادر عرب! قسم به آن خدایی که محمد صل الله علیه و آله را به نبوت برگزید، بنده ای نیست که با این دعا به درگاه خدا استغفار کند، مگر اینکه خدای متعال به برکت آن، گناهانش را آمرزیده، حوائجش را برآورده و به مال و اولادش فراوانی و برکت عطا فرماید.

شرح این استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین دربخش دستورالعملهای سیرو سلوکی آمده است.

 

گام سوم: استمداد دائم از خداوند  

 

بسمه تعالی

       

فیض دایم الهی:  

برای هر فرد مسلمان و مومن کاملاً روشن است که هیچ نیرو واراده ای نمی تواند در جهان بدون ارادۀ خدا تاثیر گذار باشد.((لا مؤَثِّرَ فِی الوُجُود اِلَّا الّلهِ.)) اوست که غنیّ مطلق است و اگر فیض رسانی دائم خدا نباشد معدوم خواهیم شد.

یا اَیُّهَا النَّاسُ اَنتُم الفُقَرَاءُ اِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِید.                  

  ای مردم شما همگی به درگاه خدا فقیر هستید و خدا غنی و حمید است.   

لذا با درک این معنی سالک باید بداند که هر موقعیت و مقامی که دارد به واسطۀ عنایت خداوند متعال است و اگر می خواهد به مقامات بالاتری نیز نائل آید باید از خدا بخواهد و از او استمداد کند.همیشه باید متذکر این نکته باشد که هر ذکر یا دستوری و یا هر برنامۀ عبادی که برای رشد کردن و رسیدن به خدا انجام میدهد تا هنگامی که خواست خدا و یاری او نباشد هیچ اثری نخواهد داشت.((لا حَولَ وَ لاقُوَّةَ اِلّا بِااللهِ العَلِیِّ العَظیم.))فقط در حریم امن الهی است که می توان از شرّ شیطان در امان بود.

((اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ.))نکته ی مهم در این آیه این است که همان گونه که پرستش را منحصر به خدا میکند،یاری جستن را نیز منحصر به خدا می کند.

عالم اسباب    

پیام بر اکرم صَلیَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه فرمودند    :

اَبَیَ اللهُ اَن یَجرِیَ الاَشیَاءَ اِلاَّ بِاَسبَابِهَا.

خداوند متعال اراده فرموده است که امور را به وسیلۀ اسباب و علل انجام دهد.

ما باید به سراغ استاد برویم و دستورهای وی را انجام دهیم و همیشه متذکر باشیم که در واقع خداست که ما را به سر منزل مقصود خواهد رسانید.یعنی که زمام همۀ اموربه دست خداست و همۀ موجودات از امداد الهی کمک می جویند.

توکل به خدا      

  اکنون که دانستیم غیر خدا همگی هیچ کاره هستند وهمه کاره خداست،با هم به خدا توکّل کنیم و در این وادی پر خطر وارد شویم.نه به معلومات خودمان و یا حتی تقوایمان مغرور شویم و نه به داشتن استاد غرّه شویم.((اللهُ لاَ اِلاَّ هُو وَ عَلَی اللهِ  فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمنُونَ.))به جز او خدائی نیست و شایسته است که مؤمنین به خدا توکل کنند.

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است                            راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش                                                                                 

برای استمداد از خدا انسان باید به دعاهائی که دارای مضامین توحیدی است، مانند دعای کمیل یا مناجات شعبانیه و... روی آورد و طبق دستور ائمۀ طاهرین عَلَیهِمُ السَّلام و از لسان ایشان با خدا مناجات کرده و از او استمداد کند.


مشکلات معنوی      

   واقعاً چه کسی است که بیمار معنوی نبوده و نیازمند شفا نباشد؟یا چه کسی بیشتر از سالک الی الله نیازمند یاری و دستگیری است؟ چه کسی بیشتر از او دچار دشمن است؟ چه گرفتاری سخت تر از  گرفتاری های این راه است؟انسان مؤمن می تواند با در نظر گرفتن این نکته با استفاده از دعاهائی که از ائمۀ طاهرین در کتب دعا ذکر شده است،از خدا استمداد کند و از او در رفع گرفتاری ها و مشکلات راه یابی بجوید.درمفهوم دعا نیز باید دقت نمود.چه بسا در متن دعا راه خلاصی از مشکلات نیز گفته شده باشد.شما به این دعا وتوضیح قبل از آن توجه بفرمایید:

کفعمی در بلد الامین دعایی مروی از حضرت امیرالمومنین علیه الاسلام نقل کرده است که هر ملهوف ومکروب ومحزون وگرفتار وترسانی آن را بخواند حق تعالی اورا فرج کرامت فرماید وآن دعا این است:

  یا عِمَادَ مِن لاَ عِمَادَ لَه وَ یَا ذُخرَ مَن لاَ ذُخرَ لَه.... .

ای تکیه گاه  کسی که برای او هیچ تکیه گاهی نیست وای ذخیره کسی که برای او هیچ ذخیره ای نیست.

در این دعا ابتدا ممکن است انسان این گونه تفسیر کند که خدا مورد اعتماد وتکیه گاه کسی است که اهل دنیا به او پشت کرده وهیچ کسی تکیه گاه او نشده است.ناچار او به درگاه خدا روی آورده است.ولی در تفسیری دیگر این گونه می توان گفت که ای اعتماد برای کسی که می داند اعتماد کردن تنها به تو شایسته است وهیچ کسی دیگر سزاوار اعتمادنیست.افق این تفسیر بسیار بالاتر از تفسیر قبل است و در حقیقت این مطلب را به سالک القا می کند که هیچ کسی جز خدا نمی تواند مورد اعتماد باشد و اعتماد به غیر خدا شرک است.پس ای سالک فقط با اعتماد به او در این راه قدم بگذار.

«الهی بی پناهان را پناهی                                               به سوی بی پناهان کن نگاهی .....»

(ادامه شعررا در کتاب غم عشق مطالعه بفرمائید.)

اشتغال دائم به اسماءالله    

  یکی از مواردی که برای استمداد از خداوند متعال لازم است شناخت عمیق و دقیق اسماء خداست.طالب خدا و عاشق خدا باید،سر و کار دائم با اسماء الله داشته باشد واز این گنج بی پایان بهرۀ لازم را ببرد.  یزدان به فارسی،کرسطوس به رومی،تاری به ترکی و الله به عربی،همگی به معنی خداست.خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایید:

قُل اَدعُوا اللهَ اَوِادعُوا الرَّحمنَ اَیّاً ما تَدعُوا فَلَهُ الأَسمَاءُ الحُسنی. ای پیامبر به امت بگوخدا را با نام الله یا رحمان بخوانند،به هر نامی که بخوانند او را اسماء جالب و زیبائی است.

نود ونه نام برای خدا  

 همۀ اسماء خدا اسماء الحسنی هستند،ولی ممتاز ترینش نود و نه نام مقدس است که در توحید صدوق،باب اسماء الله تعالی،حدیث هشتم آمده است و نحوۀ خواندنش این است که حرف ندا به آنها افزوده شود؛مثلاً این طور خوانده شود:«یا الله،یا اله،یا واحد... .»و اینک اصل حدیث:...

 عن سلیمان بن مهران،عن الصادق،جعفربن محمد،....عن ابیه علی ابن ابیطالب(ع)قال:قال رسول الله (ص):انَّ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالی تِسعَهٌ وَ تِسعیِنَ إِسماً مِأئهٌ اِلاَّ وَاحِدَهٌ،مَن أحصَاهَا دَخَلَ الجَنَّهَ وَ هِیَ:

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:برای خداوند متعال نود و نه اسم است.هر کس آن را احصاء (بیاموزد) کند و بر شمارد داخل بهشت می شود.و آن عبارت است از: الله،الأِله،الواحِد،الاَحَد،الصَّمَد،الاَوَّل،الآخِر،...(ادامه را در کتاب غم عشق مطالعه بفرمائید)

هزار نام برای خدا       

  در دعای شریف جوشن کبیر هزار نام ازنام های خدا آورده شده است.کسی که می خواهد از گنج اسماء الله بهره مند بشود در درجۀ اول باید ترجمۀ اسماء را بداند.سپس در تفسیر اسماء مطالعه کند.آن گاه بعضی از اسماء را که در بشر قابل اتصاف است خودش را متصف به آن بکند.در کتاب «توحید صدوق»، حدیث مفصلی است،در شرح اسم شریف«یا صمد».حضرت باقر (ع) که مبین این حدیث هستند فرمودند:خداوند متعال علوم اولین و آخرین را در این«یا صمد»گنجانید و اگر من بخواهم تا قیامت تفسیر «یا صمد»را بگویم تمام نمی شود.

  اگر انسان دائم با اسماءالله سر وکار داشته باشد،گاهی برق اسماء او را می گیرد،به تعبیری دیگر آن اسم برای شما تجلی می کند.هر کجا چنین شد همان اسم را گرفته رهایش نکنید.حلوای لن ترانی ،تا نخوری ندانی.

حضرت مسیح(ع) فرمودند:برادرم موسی (ع)به شماگفت:زنا نکنید،اما من به شما می گویم فکر زنا نکنید.پیغمبر ما که حدود ششصد سال پس ازحضرت مسیح (ع) به رسالت رسیدند ایشان چه گفتند؟«تَخَلَّقوُا بِأَخلاقِ اللهِ»به اخلاق خدائی متصوف شوید.صفات خدائی را کسب کنید ادعای مسلمانی کافی نیست.

همت بلند     

  برای طی این مسیر طولانی همّتی بلند و عزمی راسخ نیاز است.کسی که هدف خود را قُرب خداوند-جل و علی-قرار می دهد؛هدف بسیار بزرگی را انتخاب کرده و لازم است بداند که برای رسیدن به این مقصود همّتی شایستۀ این هدف باید داشته باشد.در روایتی از رسول اکرم (ص) نقل شده است که«میان بنده و معبود هفتاد هزار حجاب ظلمانی و نورانی است.»مسلّم است که گذشتن از این همه حجاب به راحتی میسر نخواهد بود.هم مدت زمان زیادی به فراخور شیوه سالک نیاز می باشد که از این حجاب ها گذشت،هم اینکه عزمی راسخ و استقامتی مردانه لازم است.کسی که خدا را طلب کرده و همنشینی با حضرت حق آرزوی اوست باید چشم از غیر او،اعم ازنعمت های مادی یا مقامات معنوی بپوشاند مردانه قدم بردارد و مجنون وار به دنبال او باشد؛از فداکاری در راه او دریغ نداشته باشد و همه چیز خود را خالصانه فدای محبوب کند.

  در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن                            شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

البته با این همه،این مطلب را نیز باید دانست که خداوند تبارک ونعالی خود مشتاق تر می باشد که بندگانش به وصال او نائل آیند.در حدیث قدسی آمده است که:«مَن تَقَرَّب اِلیّ شِبراً تقرّبتُ الیهِ ذراعاً» هر کسی یک وجب به من نزدیک شود من به او یک ذراع نزدیک می شوم.

  عجیب تر اینکه اشتیاق خدا فقط مربوط به بندگان صالح و کسانی که در راه او قدم بر می دارند نیست،بلکه مربوط به تمامی بندگانش می باشد،حتی کسانی که به او پشت نموده اند.در حدیث قدسی دیگری آمده است:

لَو عَلِمَ المُدبِرون کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شَوقاً.

اگر کسانی که به من پشت کرده اند و روی از من برگردانبده اند بدانند که اشتیاق من نسبت به ملاقات آن ها چقدر زیاد است از اشتیاق این بشارت قالب تهی خواهند کرد.  

 

 

گام چهارم:استغاثه به امام زمان (عج)

معرفت امام زمان علیهِ السّلام

 

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتةً جاهِلَیَّةِ.

کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

بعد از نعمت توحید و اقرار به نبوت خاتم الانبیاء،نعمتی بالاتر از معرفت امام زمان نیست.

امام زمان اسم اعظم تکوینی خداست.

امام زمان آیینۀ تجلیّات خداست.

امام زمان خلیفه و جانشین خداست.

امام زمان باب الله است.

امام زمان واسطۀ بین خدا و خلق است.

امام زمان پدر مهربان شیعیان است؛بلکه پدر شفیق همۀ انسان ها ست.

امام زمان کاروان سالار قافلۀ عشاق است.

امام زمان انسان کامل است.

امام زمان معلم و مکمل مؤمنین است.

امام زمان یادگار انبیای اولو العزم است.

امام زمان مصلح جهان و منجی بشریت است.

یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم مدح آن والا ملک

هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن

نیابت امام زمان در دوران غیبت کبری

 

نیابت عامه حضرت در امور عبادی و حکومتی است که متصدی آن فقیه جامع الشرایط است. ولی فقیه،قائم مقام حضرت حجّت در امور حکومت اسلامی است و اضافه بر شرط فقاهت و وَرَع باید به مسائل سیاسی زمان هم مسلّط باشد.

وظایف شیعه نسبت به امام رمان علیهِ السّلام:

در کتاب شریف «مکیال المکارم» که از تألیفات عالم بزرگوار،عاشق امام زمان (ع)،حضرت آیت الله سیّد محمد تقی اصفهانی است؛حدود هشتاد وظیفه بیان شده که مهمترین آنها عبارت اند از:

دعا برای حضرت«عجل الله تعالی فرجه الشریف»،که در توقیع شریف امام زمان (ع) آمده است:«وَ اَکثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعجِیلِ الفَرَج،فَاِنَّ ذَلِکَ فَرَجَکُم.»بسیار برای تعجیل ظهور دعا کنید که همانا فرج خود شما در این دعا کردن است.

دعا برای حضرت،بر فرض که در تقریب ظهور اثر نداشته باشد-که البته اثر دارد-برای خود سازی و رفع حجاب ها و ایجاد ارتباط با حضرت،بسیار مؤثّر و سازنده است.

صدقه دادن برای سلامتی حضرت و خدمت به فقرای شیعه برای خشنودی قلب مقدس امام زمان علیهِ السّلام

ساختن زمینۀ انقلاب حضرت مهدی(ع) و اصلاح جامعه در مسائل اخلاقی و معنوی؛ زیرا اجتماعی که در انتظار مصلح به سر می برد خود باید صالح باشد.

استغاثه از حضرت در همۀ مشکلات؛علی الخصوص مشکلات معنوی و سلوکی.

راههای استغاثه و استمداد

استغاثه و استمداد از حضرت حجت(ع)،دستورات زیر توصیّه می شود:

نماز امام زمان (ع).

نماز استغاثه از امام زمان (ع).

زیارت آل یاسین (همان،زیارت حضرت صاحب الزمان).

دعا در ایام غیبت امام زمان (ع).

صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی.این صلوات هر عصر جمعه خوانده می شود.

دربین نمازهای حاجت که به عنوان استغاثه از حضرت (ع)قابل استفاده هست،یکی نماز امام زمان (ع)است که انسان در این نماز، دویست مرتبه خطاب به خداوند متعال عرض می کند:«ایّاک نعبد و ایّاک نستعین»ای خدا ما فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو یاری می طلبیم.

و نماز دیگر،نماز استغاثه از حضرت مهدی (ع)است.این نماز،دو رکعت است.در رکعت اول حمد و سورۀ فتح و در رکعت دوم حمد و سورۀ نصر و پس از نماز،دعای«سلام الله الکامل...» خوانده می شود.اگر این نماز و دعای بعد از آن زیر آسمان خوانده شود مؤثر تر است.

ما را یاد کردی، ما هم تو را یاد کردیم

این جانب برای تشویق جوانان و استفاده از این دو توسل،داستانی در خصوص درخواست معرفی استاد از سوی حضرت مهدی (ع) تقدیم می دارم:

در یک روز جمعه بنده به جمکران مشرف شده بودم.نماز امام زمان را در داخل مسجد خواندم.سپس در صحن مسجد،در نقطۀ خلوت،نماز استغاثه را با دعای«سلام الله الکامل...»زیر آسمان خواندم.سپس به شهر قم مراجعت نمودم. بعد از نماز ظهر و عصر و صرف نهار خوابیدم.در خواب دیدم حضرت مهدی با چهار نفر سیّد معظّم که در دو طرف حضرت راه می رفتند،از روی پل آهن چی،واقع در کنار حرم مطهر حضرت معصومه علیهِ السّلام عبور می کنند.

یکی از آن چهار نفر را شناختم.ایشان مرحوم آیت الله سیّد محمود مجتهد سیستانی بودند که برادر محترم مرجع عالیقدر،حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی،(مقیم نجف اشرف می باشند). من هم با فاصله ی بیست متر پشت سر ایشان می رفتم .ناگهان حضرت برگشتند.وقتی چشمم به جمال زیبای ایشان افتاد،باخود گفتم،چقدر جذاب و بی نظیرند.حضرت به طرف بنده آمدند.من هم خودم را به ایشان رساندم،وقتی به محضرشان شرفیاب شدم با دست راست ،با نوک انگشت مبارک،روی قلبم زدند و فرمودند:ما را یاد کردی،ما هم تو را یاد کردیم و همچنین به اینجانب استاد معرفی نمودند.

در این جریان هم دستور خدا را تأکید فرمودند که«اُذکرونی اَذکُرکم» و هم استاد معرفی فرمودند.و به برکت آن استفاده های فراوانی از استاد بردم.دوستان دیگر هم در مشکلات خود از این دو نماز استفاده کرده و نتیجه گرفتند.

نامه نگاری به امام زمان علیهِ السّلام

یکی دیگر از انواع استمداد از حضرت مهدی(ع) رفعه،حاجت و عریضه نویسی است.

ملاقات امام زمان (ع)در دوران غیبت کبری

در غیبت ضغری جای او را نمی دانند مگر خواص شیعه و در غیبت کبری جای او را نمی دانند مگر خواص اولیای او.در حاشیۀ مفاتیح الجنان دستوری هست که هر کس بخواند می تواند در خواب،آقا را زیارت کند.عجیب تر اینکه حتی امکان استفاده و بهره بر داری از محضر مقدس آن جناب نیز هست.

کسی که آرزومند ملاقات امام زمان(ع) است،باید حداقل سه چیز را دارا باشد:

تقوا و پرهیزکاری توام با اخلاص کامل.

عشق و علاقۀ شدید به حضرت مهدی علیهِ السّلام

مداومت به اذکار و اورادی که مشتمل بر تقاضای ملاقات باشد.اما باید توجه داشت که با این همه،در بین هزاران نفر،یکی به نتیجه می رسد؛همانند بیمارانی که به نیّت استشفاء،پشت پنجره فولاد حرم امام رضا علیهِ السّلام دخیل می بندند،ولی از هر هزار نفر یکی شفا می گیرد.

گفتار بزرگان دربارۀ ملاقات با امام زمان (ع)

از مرحوم علامه طباطبائی پرسیدم:آیا امکان ملاقات حضرت هست یا خیر؟

فرمود:بلی ،به سه شرط تقوای کامل،عشق فراوان و مداومت به زیارت آل یس البته آن نسخۀ طولانی (که مستقلاً چاپ شده است).

دستوری از حضرت امام محمد باقر علیهِ السّلام بدین ترتیب رسیده است که هر کس مسبحات ششگانه را(سوره های حدید،حشر،صف،تغابن،جمعه،اعلی)به دستور خاصی که دارد یک سال تمام بخواند حضرت مهدی (ع)را ملاقات خواهد کرد انشاءالله.

البته باید بگویم اگر شرایط سه گانه را محقق ساختند ولی موفق به ملاقات نشدید،ناراحت نباشید.درعوض جایزه دیگری می دهند و هیچ کس را ناامید نمی کنند.

شماری از بزرگان که تشرف داشتند

در این جا از بعضی از علما و بزرگان که تشرفاتی خدمت حضرت داشته اند یاد می کنیم:

علی ابن مهزیار اهوازی.(منتهی الآمال).

محمد بن عیسی بحرینی. (منتهی الآمال).

آیت الله شیخ احمد مقدس اردبیلی. (منتهی الآمال).

حاج سید احمد رشتی.(مفاتیح الجنان). البته تشرف ایشان مکاشفه بوده نه معاینه.

اسمائل هرقلی.(منتهی الآمال).

ملاقلی جولا.(در همین کتاب کیفیت تشرفشان نقل شد).

آیت الله العظمی امام خمینی.(به نقل از آیت الله خزعلی).

آیت الله العظمی نجفی مرعشی.(کتاب منتقم حقیقی).

آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی.(شیفتگان حضرت مهدی(ع)).

سید کریم پاره دوز تهرانی.(کتاب آقا شیخ مرتضی زاهد).

آیت الله العظمی سید مهدی بحر العلوم.(کتاب شیفتگان حضرت مهدی(ع)).

حاج ابو الحسن ضرّاب اصفهانی.(غیبت نعمانی).

آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی.

سید ابن طاووس حلّی.(عبقری الحسان).

یاران حضرت مهدی (ع) در زمان غیبت

حتی در دوران غیبت کبری افرادی هستند که ارتباط دائم با حضرت دارند.

در کتاب«سفینة البحار»،ذیل،کلمه قطب نوشته شده است:«قطب»،حضرت مهدی(ع) است و او یارانی دارد به نام «اوتاد» که آنها چهار نفرند.یاران طبقۀ دوم چهل نفرند که به واسطۀ اوتاد با حضرت مرتبط اند و جمع دیگری هستند به نام «نجباء»که با دو واسطۀ فوق الذکر با حضرت در ارتباط اند و آنها هفتاد نفرند و جمع چهارمی هستند به نام «صلحاء»که با سه واسطه با حضرت مهدی(ع) ارتباط دارند. این است خلاصۀ آنچه مرحوم شیخ عباس قمی به نقل از کتاب«مصباح»شیخ کفعمی در «سفینة البحار»نقل کرده است.ولی چند نکتۀ توضیحی عرض می کنم:

این تعدادی که ذکر شد همیشه ثابت نیست و در زمان های مختلف متفاوت است.

عمرشان طبیعی است.

به هیچ وجه ادعای صریح یا غیر صریح ندارند.اگر کسی ادعا کند،مطمئن باشید دروغ گفته است.

کار عمدۀ این افراد امداد مضطرّین در مسائل معنوی و حتی مادی است.

صاحب قدرت فوق العاده هستند، ولی اظهار نمی کنند.

در همۀ اصناف بالاخص روحانیّون حضور دارند.در جامعۀ ما زندگی می کنند و حتی زن و بچه هایشان هم نمی دانند.

استغاثۀ دائم زمینۀ ملاقات

شخصی چهل سال زحمت کشید و دائم در طلب ملاقات حضرت حجت (ع) بود تا اینکه عاقبت به محضر مقدس محبوب و مطلوبش شرف حضور یافت.او که روزها و سال های پُر از درد فراق امامش بر وی سخت گذشته بوددر اولین ملاقات،از حضرتش گلایه کرد و عرضه داشت: آقا جان!شما که عاقبت مرا پذیرفتید؛ای کاش زودتر توفیق شرف یابی به محضرتان را عنایت می فرمودید؛چون در آن چهل سال به آتش فراق شما سوختم.

حضرت فرمودند:((اگر شما را زودتر می پذیرفتم،از ما نان و سبزی می خواستید.حالا که معطل شدید می دانید که چه بخواهید.))

با دوام استغاثه و استقامت در وادی امام زمان علیهِ السّلام می توانید به قرب خداوند نائل آمد.در مسیر خدا جوئی ،قرآن کریم می فرماید:«اِنَ الَّذیِنَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلاَئِکَه... .»در این آیه پس از اینکه سالک،خدای متعال را انتخاب کرد و عملاً گفت:ربُنا الله،او را نصیحت می کند که در این راه استقامت ورزد. از این قبیل قصه ها بسیار است،ولی به قول مرحوم امام:«آن را که خبر شد،خبرش باز نیامد.»مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی در سال آخر عمر امام،خدمتشان عرض کرده بودند:پدر جان!من حالا فهمیدم که غیر از تحصیلات ظاهری موجود،حقایقی هست که در اختیار همه نیست.شما،یا خودتان مرا تعلیم فرمائید یا به کسی که وارد باشد راهنمائیم کنید.امام فرمودند:احمد،«آن را که خبر شد خبرش باز نیامد.»

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند آن را که خبر شد ، خبرش باز نیا

 

 

گام پنجم:لزوم استاد

طی این مرحله بی هم رهی خضر مکن               ظلمات است بترس از خطر گمراهی

  در همۀ کتاب های سلوکی،استادان بزرگ سفارش نموده اند که بی استاد حرکت نکنید.امام خمینی (ره) در یکی از درسهایشان فرموده بودند که این راه را بدون استاد نمی توان طی کرد. مرحوم آیت الله قاضی فرموده بودند:«اگر سی سال به دنبال استاد بگردید ارزش دارد و در اولین ملاقات نصف راه را رفته اید.

  استادان عام

 استادان دو قسم هستند:1. استادان عام 2. استادان خاص.

  استادهای عام تعدادشان بیشتر است.این استادان باید دارای خصوصیاتی باشند که در حدیث ذیل به آنها اشاره می شود.در هر کس سه شرط ذیل محقق باشد می تواند استاد عام باشد.حواریون که شاگردان حضرت مسیح علیهِ السّلام بودند از آن جناب پرسیدند:«من نُجَالِسُ یا روحَ الله؟»با چه کسی هم نشینی کنیم،ای روح خدا؟حضرتش فرمودند:

مَن یُذَکِّرُکُم اللهَ رُؤیَتُه و یزید فیِ عِلمِکُم مِنطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُم اِلَی الآخِرَةِ عَمَلُهُ.»

 کسی که دیدن او شما را به یاد خداوند بیندازد،گفتارش بردانش شما بیفزاید و کردارش شما را مشتاق آخرت سازد.

  شرط اول :کسی که وقتی او را ببینی به یاد خدا بیفتی،قبل از اینکه حرف بزند.انسان تا او را ببیند،حتی از فاصلۀ دور ،به یاد خدا بیفتد.یکی از نمونه های بارز آن حضرت آیت الله العظمی،سید رضا بهاءالدینی بود که سالها این جانب افتخار تلمّذ و استفاضه از محضر مقدسش را داشتم.در این دورانِ ارتباط،که حدود سی سال طول کشید،هرگاه ایشان را می دیدم،قلبم مستغرق در یاد خدای عزّوجلّ می شد و حالم مانند کسی که وارد حرم مطهر یکی از معصومین (ع)شده است تغییر می کرد.

  شرط دوم :وقتی به شما نزدیک شد، با شما مشغول صحبت شد،گفتارش بر معلومات دینی شما بیفزاید،جاذبۀ خدا در او باشد.کسی که دلش برای خدا بسوزد،دلش بیشتر به طرف خدا حرکت می کند.بعضی مدّعیان هستند که مثلاً اگر یک روز هم با آنان بنشینی،هیچ حرف خدای متعال نیست،تمام حرفش لغو و بیهوده و دنیائی و پرت و پلا است.خوب معلوم است که چنین کسی نمی تواند استاد راه باشد.

  حضرت امیر المؤمنین (ع)به یکی از فرزندانشان فرمودند:یا بُنَیَّ کَن فِی النَّاسِ وَ لاَتَکُن مَعَهُم.

ای فرزندم!با مردم همزیستی داشته باش،ولی همخویی نداشته باش.

با آنان زیست کن ولی چون آنان مباش.

«هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای            من در میانۀ جمع و دلم جای دیگر است»

  مرحوم آیت الله العظمی،آقا سید علی قاضی،حرفی جز حرف خدای عزّوجلّ نمی زد.هنگامی که بعضی شاگردان از غیر خدای عزّوجلّ حرف می زدند،به عربی مکسّر عراقی می فرمودند:«شَلَّکَ با الحادث؟»(ایُّ شیء لک بالحادث؟)؛یعنی تو را با حادث چه کار؟

  شرط سوم:وقتی انسان با آنها هم نشینی پیدا کرد،چندین مرتبه رفت و آمد نمود،در مجموع می بیند که رفتار و کردار او،انسان را به سوی آخرت ترغیب می کند.و جالب اینکه،نزدیک ششصد سال بعد ازحضرت مسیح، همین سؤال(شرایط استاد عام)را اصحاب رسول الله(ص)از آن جناب پرسیدند و ایشان هم همان جواب را دادند.

دو نکتۀ مهم برای سالک

نکتۀ اول جامعیّت استاد:

  نکتۀ مهمی،که سالک باید بدان توجه کند چیزی است که امام حسن عسگری (ع) فرمودند:

وَ اَمّا مَن کَانَ مِنَ الفُقَهَاءِ صائِناً لِنَفسِهِ، حافِظَاً لِدِیِنهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ مُطیِعَاً لِاَمرِ مَولاَهُ فَلِلعَوَامِ اَن یُقَّلِدُوهُ.

  «اما هر کس از فقها که خویشتن دار باشد،دینش را پاس دارد و با هوی و هوسش بستیزد و فرمان مولایش را اطاعت کند،عوام باید از او تقلید کنند».نظیر حضرت امام خمینی،که عارفی بودند که«شَخصُهُ مَعَ الخَلقِ وَ قَلبُهُ مَعَ اللهِ.»حضرت امام این شیوۀ سلوک را در مکتب امام جعفر صادق(ع)آموخته بودند؛زیرا امام صادق فرمودند:«دلم می خواهد در کوهی،غاری پیدا کنم و یکسره مشغول عبادت شوم،اما چه کنم که تکلیف،چیز دیگری اقتضاء می کند؛اگر تکلیف و وظیفۀ شرعی نبود من وارد جامعه نمی شدم.»

نکتۀ دوم:کیاست و تیزبینی سالک

  نکتۀ مهم دیگر اینکه «المُؤمِنُ کَیِّسُ.»کیاست و تیز بینی از لوازم سالک است،لذا باید همیشه بیدار باشد که:

«ای بسا ابلیس آدم رو که هست            پس به هر دستی نباید داد دست»

  سالک باید از شرّ علمای سوء به خدا پناه ببرد.بهترین بندگان خدای متعال در کسوت روحانیّت اند و بدترین بندگان خدای متعال هم در این کسوت اند؛لذا باید علمای سوء را شناسائی کرد و به آنها دست نداد.

شناخت استادان سوء

         استاد سوء را به چند طریق میتوان آزمود:

1.    ریاست طلب است،برخی از بزرگان گفته اند که «آخِروُ مَا یَخرُجُ مِن قُلُبِ الصِدِیقین حُبُ الریّاسته» ، آخرین چیزی که از دل مترقی ترین بندگان صادق خدا بیرون می رود حب ریاست است.

2.       حسود است.

3.       هر کار نیکی را که بشود دیگری بهتر انجام دهد،شخص با رضایت خاطر به بهتر از خود واگذارنمی کند.

4.       برای خودش تبلیغ میکند،از سخنان بسیار زیبای مرحوم شیخ عبد الکریم حامدی این است که می فرمود:مرید دروغین به تور استاد قلابی می رود و متقابلاً مرید صادق و مخلص به حلقه ی ارادت مخلصین می افتد.جناب شیخ سعدی در کتاب گلستان،باب هفتم می نویسد:مردی را چشم درد خاست.پیش بیطار(دامپزشک)رفت که دوا کن.بیطار از آنچه در چشم چهار پایان می کنند در دیده ی او کشید و کور شد.حکومت به داور بردند.گفت:برو،هیچ تاوان نیست.اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آنکه نا آزموده را کار بزرگ فرماید،با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفّت رای منسوب گردد.

استادان خاص

   استادان خاص گوهرهای خزانۀ خداوند متعال هستند.گوهرهای خزانۀ امام زمان(ع) هستند.به سادگی کسی آنها را نمی یابد.با دعا و خواستن از خدا باید آنها را شناخت.این ها خیلی قوی هستند،خیلی فوق العاده اند و با حضرت مهدی(ع)بی ارتباط نیستند و به نام اوتاد و ابدال از آنها یاد شده است.غالباً کسانی که مدّت زیادی در طلب امام زمان(ع) هستند،بهره شان این می شود که به بعضی از خواص امام زمان(ع)دسترسی پیدا می کنند،ولی پس از عمری عبادت،لیاقت ملاقات خود حضرت را پیدا می کنند.به قدری این افراد(استادان خاص)عجیب هستند که وقتی انسان با آنها برخورد می کند،بعد از مفارقت فکر می کند امام زمان (ع)را دیده است،ولی بعد مطمئن می شود که امام زمان نبوده اند،بلکه یکی از اولیای حضرت بوده است.

   مردانی که افقشان بالاست راز دار هستند،ستّار العیوب اند،متخلّق به اخلاق خدای غزّوجلّ اند.شخصی تعریف می کرد که در مازندران رفتم نزد فلان کس و او به من گفت:چرا فلان گناه را انجام دادی؟این علامت این است که آن استاد،افق کمالش خیلی پایین بوده است.

   بنده کسی را ملاقات کردم که وقتی افراد را می دید،اعماق وجودشان را هم می خواند،ولی به رویش نمی آورد.البته رفقای سلوکی،حسابشان جداست،در صورت نیاز تأدیبشان هم می کنند.ما افسانه نمی گوئیم،برخورد کرده ایم که الان نقل می کنیم.از این جهت این مقدار را عرض کردم که برادران جوان و خواهران جوان اکتفا به این ظواهر دنیا نکنند.کمی هم این چیز ها را از خدا بخواهند.چطور ما این همه از خدا حاجت های مادی می خواهیم،خوب این امور را هم بخواهیم.خداوند به حضرت موسی(ع)فرمود:«همه چیز را از من بخواه حتی علف گوسفندانت را.»از خدا بخواهیم خدایا به من یک طبیب روحانی ملکوتی عنایت فرما.خدا که می شنود،اگر صلاح باشد اجابت می کند و اگر بخواهد به شخص بفهماند،هم می تواند.

«جمال یار ندارد نقاب و چهره ولی              تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد»

دستگیری استادان خاص

1.       حضرت خضرعلیهِ السّلام

    داستان حضرت خضر و موسی(ع)در قرآن کریم،سورۀ کهف آیات59تا82نقل شده است.تو نیز باید موسی شوی تا به خضر برسی.

2.       شمس تبریزی

    شمس تبریزی سید و شیعه بوده و مولای رومی تا آن روز اهل این راه نبود،اما در خدا جوئی خالص بود.خداوند متعال در قرآن وعده داده است که:«وَ اَلَّذِینَ جاهَدوُا فینا لِنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا.»

و آنان که در راه ما(با خلوص نیت) مجاهده کنند،قطعاً به راه های خود هدایتشان خواهیم کرد.

در جلسۀ اول شمس تبریزی،ملّا را به طریقت مرتضوی(ع) دلالت کرد.و از این عالم دانشمند خدا جو یک عارف عاشق ساخت.توجه شما را به این غزل از ملای رومی جلب می کنم تا معلوم گردد که نتیجۀ سیر و سلوک او عجب معارف بلندی بر جای گذاشته است:

تا صورت و پیوند جهان بود علی بود                  تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود           سلطان سخا و کرم و جود علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج                  با احمد مختار یکی بود علی بود

آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس                     در خوان جهان پنجه نیالود علی بود

مسجود ملائک که شد آدم ز علی شد              آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم                  از روی یقین در همه موجود علی بود

سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان                  شمس الحق تبریز که بنمود علی بود

این کفر نباشد سخن کفر نه این است             تا هست علی باشد و تا بود علی بود

3.       مرحوم ملا قلی جولا

     حدود صد و هفتاد سال پیش بین سال1213ه.ش.در شوشتر،مجتهدی زندگی می کرد به نام آیت الله سید علی شوشتری.ایشان روزی در دفترشان نشسته بودند و بین دو نفر شاکی که دست روی یک ملک وقفی می گذارند و هر یک ادعا می کرد که این ملک مال من است قضاوت می کردند.آیت الله شوشتری بعد از شنیدن شواهد و دلائل هر دو طرف،بالاخره به نفع یکی حکم کرد.در حالی که آن دو نفر قبلاً با هم توافق کرده بودند که به نفع هر کدام رأی داده شد اشکالی ندارد،بعداً با هم نصف می کنیم.وقتی سرانجام آقا به نفع یکی رأی داد و مهر و امضاء کرد و آنها رفتند،پیرمرد ژولیده ای وارد می شود و دم در می ایستد و خطاب به ایشان می گوید:این راهی که تو می روی به جهنم خطم می شود.آقا می پرسند چرا من جهنم بروم؟!پیرمرد می گوید:قضاوتی که چند دقیقه قبل انجام دادی حق نبود.این ملک وقف حضرات ائمه(ع)است.و وقف نامه در حسینیّۀ شوشتر،در فلان مکان دفن شده است.شما هم اکنون بنائی بیاورید و بیایید با هم برویم تا محل وقف نامه را نشان دهم.

   جمعی از حضار و خود آیت الله شوشتری به حسینیّه می روند.یکی از طاقچه ها را نشان می دهد که بشکافند.جعبه ای چوبی ظاهر می شود.وقف نامه از جنس پوست آهو در داخل آن جعبه بود.پیرمرد می گوید:من به نفع خود ادعائی ندارم و این ملک متعلّق به ائمۀ اطهار(ع) است.مرحوم شوشتری به دو نفر از جوان ها دستور دادند که بروید آن حکمی که من نوشته و مهر وامضاء کردم را از آن دو نفر حیله گر بگیرید و بیاورید.در این فرصت ملاقلی جولا که همان پیرمرد ژنده پوشِ ژولیده بود،خود را پنهان کرد.آیت الله شوشتری پرسید:این پیر مرد که بود و کجا رفت؟ولی هیچ کس او را نمی شناخت با اینکه او ساکن شوشتر بود و در مغازۀ کوچکی جولائی(پارچه بافی)می کرد.آقا سید علی شوشتری در همان جا می گوید:ای مردم!شاهد باشید که من از مرجعیت و قضاوت استعفاء کردم و دیگر از من استفتاء نکنید.

   از این رو به منزل رفت و دستور داد در را به روی هیچ کس باز نکنید و در منزل را بست و فقط خادم را نگه داشت.بعد از چند دقیقه که در منزل نشسته بود دیدند که کسی در را به شدّت می کوبد؛خادم به دم در می رود و می بیند همان پیر مردی است که آقا در طلب او بود.لذا خوشحال شده و نزد آقا برمی گردد و می گوید:همان پیرمردی که دنبالش بودید خودش آمده است.آقا با پای برهنه تا دم در به استقبال او می دود و پیرمرد را به آغوش کشیده و می بوسد و او را به منزل دعوت می کند.

 ملاقلی جولا به آقا می گوید:با شما حرف محرمانه ای دارم،بعد می گوید:اموال خود را حراج کن و هر چه زودتر به نجف برگرد و در هفته،یک درس اخلاق در حوزه ی نجف تدریس کن و هر روز به پای درس ملاحسین قلی همدانی برو.پس از اینکه شما در نجف مستقر شدید یک روز به وادی السلام برو،من خواهم آمد و دستورات دیگری را به شما خواهم گفت.

   مرحوم آیت الله شوشتری اوامر و ارشادات پیرمرد راسریعاً عمل کرد و به نجف هجرت کرد.پای درس فقه آیت الله ملاحسینقلی همدانی حاضر می شد و ایشان هم پای درس اخلاق سید علی شوشتری می آمدند.پس از استقرار،حسب الامر،ملاقلی جولا بدون هماهنگی و قرار مشخص در وادی السلام او را ملاقات می کند و دستورات سیر و سلوک را به مرحوم آیت الله شوشتری املاء می کند.و ایشان پس از خود،آیت الله ملاحسینقلی همدانی را به عنوان وصّی عرفانی خود معرفی می کند.

   مرحوم آیت الله ملاحسینقلی همدانی شاگردان بسیاری را تربیت می کند که برترین آنها مرحوم آیت الله سید احمد کربلائی بوده و او شاگردانی را تربیت می کند که برترین آنها آیت الله سید علی قاضی بوده و ایشان موفق می شود بزرگانی را تربیت کند که مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت و حجت الحق حاج سید هاشم حداد و آیت الله سید محمد حسین طباطبائی،صاحب تفسیر المیزان و آیت الله شیخ عباس هاتف قوچانی که وصی عرفانی مرحوم آیت الله قاضی بود نیز از شاگردان ایشان بوده اند.

   جای تعجب اینجاست که این پیرمرد ژنده پوش بی سواد،ولی عارفی واصل،چگونه توانست این حرکت عرفانی عجیب را در حوزۀ علمیۀ نجف ایجاد کند و ده ها انسان کامل در مکتب او تربیت شوند.البته اینکه آیا سلسلۀ مذکور،در مرحوم ملاقلی جولا ختم می شود و مستقیماً به حضرت مهدی(ع) متصل می شود یا ادامه دارد،الله اعلم.

4.       سید ناشناس در سفر به قم

     روزی از تهران به سمت قم می رفتم،قبل از میدان جهاد که ابتدای اتوبان است،روحانی سیدی را دیدم که کنار جاده ایستاده بود.به آقای راننده گفتم:نگه دار تا این سید بزرگوار را هم سوار کنیم. بنده که در صندلی جلوی ماشین نشسته بودم به احترام سید پائین آمده و عرض کردم شما جلو بنشینید.ایشان فرمودند نه،کنار شما می نشینم.هر دو با هم در صندلی عقب نشستیم.

  این اولین باری بود که خدمت ایشان مشرف می شدم.بدون اینکه حرفی بزنم یا سؤالی بپرسم، ایشان شروع به صحبت کرده و حقیقتی را برای بنده بیان نمودند.فرمودند:اگر به این مردم بگویی که فلان آقا با خدای متعال ارتباط دارد،تعجب کرده وتکذیب می کنند؛این که تعجب ندارد؛تعجب از این است که چرا خودشان ارتباط ندارند؟!

  اگر به این مردم بگویی که فلانی با امام زمان(ع) ارتباط داردتعجب می کنند،تکذیب می کنند؛این که تعجب ندارد؛تعجب در این است که چرا خودشان مرتبط نیستند؟!

  اگر به این مردم بگویی که فلانی امام زمان(ع) را زیارت کرده،تعجب می کنند،تکذیب می کنند،این که تعجب ندارد؛تعجب در این است که چرا آنها نمی توانند زیارت کنند؟!

  اگر به این مردم بگویی که فلانی اسم اعظم می داند تعجب کرده و تکذیب می کنند؛این که تعجب ندارد؛تعجب از این است که چرا خودشان نمی دانند؟!اگر به این مردم بگویی که فلانی ملائکه را در دنیا می تواند ببیند؛تعجب می کنند و تکذیب می کنند؛این که تعجب ندارد؛تعجب در این است که چرا آنها نمی توانند ببینند؟!

  اگر به این مردم بگویی که فلانی طیّ الارض بلد است،تعجب می کنند، تکذیب می کنند؛ این که تعجب ندارد؛تعجب در این است که چرا خودشان نمی توانند؟!

  وقتی به دروازۀ قم رسیدیم بنده از ایشان پرسیدم:منزل شما کجاست که راننده انتخاب مسیر کند؟فرمود:شما مسیر خودتان را بروید،من هر کجا که خواستم تذکر می دهم که راننده توقف کند.اسم و آدرس پرسیدم،غذرخواهی کردند و نفرمودند و در شهر قم،خیابان امام،قبل از میدان سعیدی پیاده شدند.این ملاقات آثار عجیبی در من گذاشت و مرا با تفکر و بینش جدیدی آشنا کرد... .

  آری ای جوانان!

ما خلق شده ایم تا با خدای متعال مرتبط باشیم،خلق شده ایم که با امام زمان(ع) و عالم ملکوت و ملائکه ارتباط داشته باشیم.اما هزار افسوس که مردم از شنیدن این قضایا تعجب می کنند و حتی نفهمیده تکذیب می کنند.

  «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک              چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم»

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

لَولاَ تَکثیِرٌ فِی کَلاَمِکُم وَ تَمرِیجٌ فِی قُلُبِکُم لِرَأَیتُم مَا اَرَی وَ لَسَمِعتُم مَا اَسمَعُ.

اگر زیاده گویی در سخنانتان و آشفتگی در دلها یتان نبود آن چه را من می بینم می دیدید و آنچه را من می شنوم می شنیدید.

 

 

گام ششم :عبادت وبندگی

بندگی نردبان کمال

شرط لازم برای صعود به مدارج بالای انسانیت و نیل به مراتب بالای معرفت خدا عبادت وبندگی خالصانه است.خداوند متعال راه را به ما نشان داده وشرایط رسیدن به لقای خود را چنین بیان کرده است :

فَمَن کانَ یَرجوُ لِقاءِ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لایُشرَک بِعبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً.

هر کس آرزومند ملاقات خداست باید عمل صالح به جای آورد ودر عبادت خدا مرتکب شرک نشود.

این آیه شرط رسیدن به لقای حضرت پروردگار را به جا آوردن عمل صالح واخلاص در عمل برشمرده است.در اینآیه نقش عبادت وبندگی در رساندن انسان به مراحل تکامل که اوج آن لقای خدااست به وضوح مشخص است.

خدادر آیات آخر سوره ی حج می فرماید :

یا اَیُّها الّذینَ امَنوُا ارکَعُوا وَ اسجُدُوا وَ اعبُدُوا رَبَّکُم وَ افعَلُوا الخَیرَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ.وَجاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبیکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فیِ الدِّینِ مِن حَرَجٍ مِلَّة اَبیکُم اِبراهیمَ هُوَ سَمّیکُم المُسلِمینَ مِن قَبلُ وَ فی هذا لِیَکونَ الرَّسوُلُ شَهیدَا عَلَیکُمُ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ فَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکوةَ وَاعتَصِمُوا بِااللهِ هُوَ مَولیکُم فَنِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیرُ.

ای کسانی که ایمان آورده اید،رکوع کنید وسجود به جاآورید و پروردگارتان را عبادت کنید وکار نیک انجام دهید؛باشد که رستگار شوید.ودر راه خدا جهاد کنید وحق جهادش را ادا نمایید.او شما را برگزید و در دین (اسلام)کار سنگین وسختی بر شما قرار نداد.از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید.خداوند شما را درکتاب های پیشین و در این کتاب آسمانی ((مسلمان )) نامید تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم.پس نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید وبه خدا تمسک جویید که او مولی وسرپرست شماست. چه مولای خوب و چه یاور شایسته ای !

این دو آیه یک دستور العمل کوتاه ومختصر سلوکی را به زیبایی بیان می دارد .رهنمود هایی که خدای متعال در کتاب آسمانیش قرموده است از این جهت که بافطرت انسان هماهنگی دارد بسیار لذت بخش وشیرین است .

جای بسی تعجب وتاسف است که بعضی قرآن کریم و راهنمایی های آن وائمه معصومین علیهم السلام را رها کرده اند و از دیگران استمداد و راه جویی می کنند و این در حالی است که خدا ما انسان ها را رها نکرده است ،کتاب های آسمانی مرحمت فرموده است ، 124 هزار پیامبر برای ما فرستاده است و حتی در دوران غیبت نیز مانند فیض رسانی خورشید از پشت ابر ،ما را از وجود سر پرست معصوم که همانا حضرت مهدی علیه السلام است ،مستفیض می کند.

باید دانست تنها راه هدایت ، عمل به قران کریم و ارشادات ائمه معصومین علیهم السلام است .پیامبر اکرم صلی الله و علیه  وآله وسلم فرمودند :

اَنّی تارکٌ فیکُمُ الثّقَلین کِتابَ الله وَ عِترَتی مَا اِن تَمسَّکتُم بِهیما لَن تَضِلّوا اَبَداً.

من در میان شما دو چیز گران بها را به یادگار می گذارم ؛قرآن و عترتم .مادامی که شما به این دو محور متمسک باشید هرگز گمراه نخواهید شد...

عبادت هایی از اویس قرنی

حضرت اویس قرنی دوستانی داشت که در راه خدا پاک باخته بودند وبا هم خدا را عبادت می کردند.البته تعدادشان اندک بود .بعضی از شب ها حضرت اویس می فرمود :«هذِهِ اللَّیلَةَ لَیلَةُ الرُّکُوع»؛ امشب شب رکوع است .نماز شب می خواندند ورکوع های نماز را تا صبح ادامه می دادند. وبعضی شب های دیگر می فرمودند :«هذِهِ اللَّیۀَةَ لَیلَةُ السُّجُود»وتا صبح در سجده به سر می بردند .

خداوند متعال در قرآن می فرماید:وَ مِنَ اللَیلِ فَاسجُد لَهُ وَ سَبِّحهُ لَیلاً طَویلاً.

پاره ای از شب را برای خداوند متعال سجده کن ودر حالی که سجده طولانی باشد تسبیح خدا بنما .

اهمیت سجده ی طولانی وذکر یونسیه

مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از بزرگ ترین شاگردان مرحوم آیت الحق وسند التوحید،معلم بزرگ وعارف نامدار،حاج شیخ حسینقلی همدانی است . ایشان در کتاب «اسرار الصلاة »در اهمیت سجده ی طولانی مطلبی آورده اند که ما آن را دراین قسمت عیناً نقل می نماییم. ایشان می فرماید    :    «من از بعضی ﺃجلاﺀ مشایخ خود که همانند او حکیم عارف و معلم حاذق در راه خیر،وطبیب کاملی را ندیده ام پرسیدم :کدام یک از اعمال جوارح که شما تجربه نموده اید اثرش در قلب انسان بیشتر است ؟!فرمود :سجده ی طویله در هر روزی که آن را ادامه دهد،وطول بدهد جداً،تا این که یک ساعت ویا سه ربع ساعت به طول انجامد ودر آن بگوید:«لا اَلَهَاِلاَّ اَنتَ سُبحَانَکَ اِنُّی کُنتُ مِنَ الظَّا لِمینَ»؛ هیچ معبودی نیست جز تو ای خداوند!تو پاکی ومنزه ومقدسی!من هستم که رویه ودﺃبم این بوده است که از ستمگران بوده ام. به طوری که نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبیعت مشاهده نماید ومقید ومغلول به قید ها وغل های اخلاق رذیله بنگرد ،وخداوند را تنزیه کند که تو این کار را از روی ظلم وستم به من ننمودی ومن بودم که به نفس خودم ستم نمودم وآن را در این مهلکه عظیم وارد ساختم ...

حضرت یونس هنگامی که در شکم ماهی محبوس شد خدا را ندا داد و فرمود:« لا اَلَهَاِلاَّ اَنتَ سُبحَانَکَ اِنُّی کُنتُ مِنَ الظَّا لِمینَ»وقتی این راگفت خدا اورا از شکم ماهی نجات داد از این جهت است که این ذکر ، ذکر یونسیه نام گرفته است .

دستور ذکر یونسیه

  هر وقت خواستید ذکر یونسیه را درسجده بگویید بدون شماره باشد .البته یک دستور خاص ویک دستور عام دارد .دستور معمول آن ، این است که بدون عدد معینی روی رختخوابی که برای خوابیدن پهن شده ،انجام گیرد ودلیل آن هم این است که به واسطه ی ذکر خدا ،محیط مهیا شده برای خواب،از شیاطین تخلیه می شود.

  واما دستور خاص سجده ی یونسیه که نیاز به اذن استاد دارد ،در افراد مختلف متفاوت است که برای بعضی 110مرتبه،برای بعضی دیگر 202 مرتبه و برای بعضی 400مرتبه (باتشخیص استاد)تجویز می شود.برای چندمین مرتبه اکیداً توصیه می شود که ذکر یونسیه با عدد مشخص فقط با اجازه استاد مجاز باید گفته شود.

حقیقت بندگی

   پس ازاین دو دستور رکوع و سجود در ادامۀ آیه در دستور سوم می فرمایند:«وَ اعبُدوا رَبَّکُم»؛خدایتان را بندگی کنید.بندگی خدا یعنی چه؟بندگی وعبودیت بدین معنی است که فرد برای خود در مقابل خدا هیچ اراده و مالکیتی قائل نباشد. همانگونه که می دانیم عبادت و بندگی علاوه بر این که صورت وظاهری دارد که همان عبادت های واجب و مستحب است که روزانه انجام می دهیم ، دارای باطن و حقیقتی نیز می باشد.

  امام صادق علیه السلام در قسمتی از روایت مفصلی به عنوان بصری ، حقیقت بندگی را به طور کامل تبیین می فرمایند.حقیقت بندگی این است که انسان برای خود ملکیتی قائل نباشد...

   بنابراین عبادت و بندگی از بالاترین مقام هایی است که انسان بدان نائل می شود .بدین معنی که کامل ترین انسان ها کسی است که در عبادت خدای متعال کامل شده است وحتی عبادت خالصانه حق ،از مقام رسالت نیز برتری می یابد تا این جا که هر فرد مسلمان هر روز چندین مرتبه قبل از اقرار به رسالت حضرت خاتم الانبیاﺀ صلی الله و علیه وآله وسلم به مقام عبودیت ایشان در مقابل خدا اقرار می کند .پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله وسلم فرمودند:آیا شما را به بهترین بندگان راهنمایی کنم؟اصحاب گفتند بلی .پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله وسلم فرمود:کسی که به عبادت عشق بورزد و دائم هم اغوش بندگی باشد.

  دقت بفرمایید که نفرموده عاشق خدا،فرموده عاشق عبادت.این نکته را نیز باید دانست که با توجه به معنی و حقیقت بندگی و عبودیت ،عبادت کردن منحصر به نماز و روزه نمی گردد.بلکه هر کاری که انسان برای خدا انجام دهد در زمرۀ عبادات است... ،هر کدام برای خدا نباشد شرک است.

  کارهای ریاکاران ارزشی ندارد .لذا باید با شرک جلی و خفی مبارزه کرد و برای این کار می توان به این دعای حضرت سجاد علیه السلام مداومت نمود:

اللهم اِنّی اَعُوذُ بِکَ أَن اُشرِکَ وَ اَنَا اَعلَمُ وَ استَغفِرُکَ لِمَا لا اَعلَمُ. 

 خدایا به تو پناه می برم از اینکه عالمانه و عامدانه به تو شرک بورزم و بخشش می طلبم از شرک هائی که به تو ورزیده ام.و من نمی دانستم که آن شرک است.

   ...چارۀ مشرک فقط توبه است و مقصود از توبه این است که از آن گناه واقعاً احساس ندامت کرده و تصمیم واقعی به ترک بگیرد و با مداومت دعای مذکور،مصونیّت پیدا کند.

   سپس در چهارمین دستور می فرماید «وَ افعَلُوا الخِیرَ»؛کار خیر زیاد انجام دهید.اعم از خدمت به خدا یا خدمت به خلق، اما برای خدا.

  سپس و در دستور پنجم چنین فرموده است:«وَ جاهِدوا فِی الله حَقَّ جِهادِهِ»؛ حق جهاد خدا را به جا آورید.مقصود فقط جهاد اصغر نیست،بلکه جهاد اکبر هم هست همه می دانیم که جهاد اکبر مبارزه با نفس است.

   بعد از طی این پنج مرحله،خداوند متعال بشارت میدهد:«هُوَ اجتَبَیکُم»؛ یعنی اگر تا اینجا آمدید او شما را انتخاب کرده است.

  در آخر آیه می فرماید:«وَ اعتَصِمُوا بِالله ».یعنی متمسک و متوصل شوید به خود خداوند متعال.این معنایش تشویق سالک است  به ارتباط و توسل به امام وقت و استغاثه از آن جناب؛زیرا دست هیچ کس مستقیماً به دامن خدا نمی رسد. چنانکه در آیه دیگری می فرماید:«یا اَیُّهَا الَّذیِنَ آمِنُوا اتَّقُوا وابتَغوا اِلِیهِ الوَسِیلَةَ». که منظور از وسیله امام وقت است.

  به سوی خود خدا جز زیر لوای مولای متّقیان ،امیر المؤمنین علی علیه السلام،و فرزندان آن حضرت،ائمۀ معصومین علیهم السلام و بالاخص امام رمان علیه السلام راهی نیست.پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله وسلم تمام درهای مسجد النبی را بست و فقط یک در را باز گذاشت و آن در خانۀ مولایمان حضرت علی علیه السلام بود. نه تنها درهای ظاهری بسته شد،بلکه درهای باطنی هم بسته شد؛یعنی ای مسلمانان بدانید که تمام درها و راهها به سوی خدا بسته است،به جز صراط مستقیمِ علی علیه السلام.
(مطلب فوق از بیانات آیت الله شوشتری می باشد)

 

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها