0

[نام كتاب] داستان کباب غاز

 
ahmadfeiz
ahmadfeiz
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 20214
محل سکونت : تهران

[نام كتاب] داستان کباب غاز
چهارشنبه 9 شهریور 1390  5:51 PM

دانلود رایگان کتاب گویا (کتاب صوتی) داستان کباب غاز نوشته محمدعلی جمالزاده

توضیحات:

شب عید نوروز بود و موقع ترفیع رتبه. در اداره با هم قطار ها قرار و مدار گذاشته بودیم که هر کس اول ترفیع رتبه یافت،به عنوان ولیمه یک مهمانی دسته جمعی کرده، کباب غاز صحیحی بدهد دوستان نوش جان نموده به عمر و عزتش دعا کنند

زد و ترفیع رتبه به اسم من درآمد. فورن مسالهى مهمانی و قرار با رفقا را با عیالم که بهتازگی با هم عروسی کرده بودیم در میان گذاشتم. گفت تو شیرینی عروسی هم به دوستانت ندادهای و باید در این موقع درست جلوشان درآیی. ولی چیزی که هست چون ظرف و کارد و چنگال برای دوازده نفر بیشتر نداریم یا باید باز یک دست دیگر خرید و یا باید عدهى مهمان بیشتر از یازده نفر نباشد که با خودت بشود دوازده نفر.

 

گفتم خودت بهتر میدانی که در این شب عیدی مالیه از چه قرار است و بودجه ابدن اجازهی خریدن خرت و پرت تازه نمیدهد و دوستان هم از بیست و سه چهار نفر کمتر نمیشوند.
گفت یک بر نرهخر گردنکلفت را که نمیشود وعده گرفت. تنها همان رتبههای بالا را وعده بگیر و مابقی را نقدن خط بکش و بگذار سماق بمکند.
گفتم ایبابا، خدا را خوش نمیآید. این بدبختها سال آزگار یکبار برایشان چنین پایی میافتد و شکمها را مدتی است صابون زدهاند که کبابغاز بخورند و ساعتشماری میکنند. اگر از زیرش در بروم چشمم را در خواهند آورد و حالا که خودمانیم، حق هم دارند. چطور است از منزل یکی از دوستان و آشنایان یکدست دیگر ظرف و لوازم عاریه بگیریم؟
.


نویسنده: محمدعلی جمالزاده

.

 پسورد : www.irtanin.com


 

 

پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.

عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها