يكي بايداين دلقك تمام عيار را خفه كند!
پنج شنبه 6 مرداد 1390 9:33 AM
ماجراي حمله محافل ضد انقلاب به طنزنويس فراري بخت برگشته تمامي ندارد.
كيهان درباره اين حملات به ابراهيم نبوي نوشته بود: «فحاشي به طنزنويس فراري و شكستن همه كاسه و كوزه هاي ورشكستگي اپوزيسيون بر سر وي در حالي است كه اين مهره بخت برگشته پس از دو سال هيجان زدگي تند به اين نتيجه رسيده كه چيزي به اسم جنبش سبز وجود ندارد و اكثريت ملت ايران پاي جمهوري اسلامي ايستاده اند و به همين دليل با نظام بايد كنار آمد. وي همچنين به اين باور رسيده كه اپوزيسيون قدرت فهم و تحليل درست از شرايط را ندارد و كوركورانه در همان باتلاق هايي وارد مي شود كه طي 30 سال گذشته پا گذاشته اما عبرت نياموخته است.»
«محمدرضا -ش» همكار سايت گويانيوز و از حاميان موسوي كه اكنون از فرانسه پناهندگي گرفته است، در واكنش به شيرين كاري هاي طنزنويس ياد شده و با اشاره به توضيح اخير كيهان نوشت: ديدم كيهان در شماره سه شنبه خود در انتهاي مطلبي با عنوان «مسابقه چه كسي درازگوش تر است، به فينال رسيد»، مطلب بالا را نوشته است. با خود گفتم اين دلقك رسوا چه نوشته شورانگيزي از مغز معيوب به قلم مفلوك خود چكانده كه كيهان در انتهاي متن از زبان وي هر آنچه طي اين دو سال از حنجره حسين شريعتمداري ها برون تراويده را منتشر مي كند. وقتي هم گنده گويي هاي ابراهيم نبوي منتشر مي شود، برخي ناصحان فوراً مي گويند مگر چي كار كرده، نظرش را گفته؟ حالا چهار توهين درشت هم به شعور و شخصيت مخالفان رژيم داشته كه داشته!
وي با اشاره به مطلب اخير اين عضو بلژيك نشين حلقه جرس و ادعاي او كه كيهان مطلب مرا تحريف كرده، يادآور مي شود: در واقع كيهان دقيقاً هماني را بازتابانده كه اين جامعه شناس جديد الورود دانشكده جامعه شناسي عرق خورها در بروكسل از آن گفته است و نوشته است. كيهان نه تحريف كرده و نه نيازي به صورت برداري از گاف هاي ممكن در يك متن براي ارضاء خود داشته.ا براهيم نبوي را غالباً مي شناسند، طنزنويسي كه از مدتها پيش تمايل غريب خود را به حضور در عرصه هاي ديگري كه ارتباطي با تخصصش ندارد نشان داده است. چرا دچار چنين تمايلي كه به مرضي مي ماند شده؟ دلايلش را مي توان براحتي با نگاهي به نحوه رفتار او پيش و پس از انتخابات دور دهم رياست جمهوري و زمين هايي كه براي مانور در اختيارش قرار گرفته جست و يافت. و از جمله سوابق و ارتباطاتش كه بر جمله آنان كه انصاف و ادراك به مسلخ مصيبت بار مصلحت نسپرده اند پوشيده نيست. و صد البته اين تغيير و تبديل حوزه فعل از آنجا كه فاعل مورد اشاره فردي شديداً ناشي، فاقد پشتوانه و بنيه نظري و دانش تحليلي بود تا بدانجا يا اگر بخواهيم روشن تر بگوييم تا بدينجا رسيد كه حتي دوستان دير و دور و طرفداران ديروزهاي نه چندان گذشته اش، دلقكي تمام عيار مي دانند و مي خوانندش كه هرچه بيشتر در اين [...] زار دست و پا مي زند بيشتر فرو مي رود. او زماني چنان مي نوشت و به گفت وگويي روح سيمورهرش در وي حلول كرده و روزي ديگر، ناخوانده و نارسيده، كه قلم را ملبس به لباس جامعه شناسي كرد و هرچه از دل تنگ و دانش لنگ و مغز سنگش تراوش كرد، بر زبان و قلم راند.
پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.
عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!