0

نقد اندیشه/الهیات فمینیستی؛ مبارزه با تبعیض جنسیتی

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

نقد اندیشه/الهیات فمینیستی؛ مبارزه با تبعیض جنسیتی
دوشنبه 27 تیر 1390  2:12 AM

نقد اندیشه/الهیات فمینیستی؛ مبارزه با تبعیض جنسیتی

پدید آورنده : رأفت حسن ، صفحه 29

چکیده: نویسنده معتقد است پیش فرض های مردسالارانه و تفسیر ناصوابِ مسلمانان از متونِ دینی سبب شده است مرد را برتر و زن را جنس دوم تلقی نمایند بنابراین باید با قرائت جدید از دین موقعیت مستقل زن را اثبات کرد و نشان داد که اسلام دین برابری و تساوی زن و مرد است.

جوامع مسلمان تا به امروز غالباً و به شدت مردسالار مانده اند؛ بدین معنا که منابع اصلی سنت اسلامی ـ یعنی قرآن (که مسلمانان معتقدند کلام خداست و از طریق جبرئیل بر پیامبر نازل شده است)، سنت (عمل پیغمبر اسلام)، حدیث (سنت های شفاهی نسبت داده شده به پیامبر) و فقه (الهیات یا فلسفه حقوق) همگی فقط از سوی مردان مسلمان تفسیر شده اند، مردانی که تعیین موقعیت هستی شناختی، الهیاتی، جامعه شناختی و معاد شناختی زنان مسلمان را وظیفه خود دانسته اند. آنچه باید در مرحله نخست انجام شود بررسی زمینه کلامی ای است که همه مباحث ضد زنان از آن ریشه گرفته است تا معلوم شود آیا می توان اثبات کرد که از دیدگاه اسلام عرفی، مردان و زنان، به رغم تفاوت های بیولوژیکی و سایر تفاوت ها، اساساً و ذاتاً برابرند. در سنت مسلمانان، مانند سنت یهودیان و مسیحیان، سه فرض کلامی وجوددارد که برتری مردان نسبت به زنان بر پایه آنها بنا شده است. این سه فرض عبارت اند از:

1. مرد، نخستین آفریده خداوند است، زیرا عقیده بر این است که زن از دنده مرد خلق شده است. بنابراین، به لحاظ هستی شناختی، زن موجودی فرعی و ثانوی است؛

2. زن عامل اولیه چیزی است که عموماً به عنوان «هبوط بشر» یا خروج بشر از بهشت عدن تلقی می شود. بنابراین باید با همه دختران حوا با دیده تردید و تحقیر نگریست؛

3. زن نه تنها از مرد، بلکه برای مرد آفریده شده است و این امر از او موجودی صرفاً ابزاری می سازد نه موجودی اصیل. سه پرسش کلامی که فرضیات فوق می توانند پاسخ آنها تلقی شوند، از این قرارند: 1. زن چگونه آفریده شده؟ 2. آیا زن مسئول هبوط مرد است؟ 3. چرا زن آفریده شد؟ زن چگونه آفریده شد؟

عامه مسلمانان، مانند عامه مسیحیان یا یهودیان، معتقدند آدم نخستین مخلوق خداوند بود و زن از دنده آدم خلق شد. این اسطوره به وضوح ریشه در برداشت یهودیت از آفرینش در سفر پیدایش (24 ـ 2:18) دارد و هیچ بنیادی در قرآن ندارد. قرآن خلقت انسان را در شرایطی کاملاً برابر (برای زن و مرد) توصیف می کند. در 30 عبارت قرآنی یا بیشتر، که با موضوع خلقت انسان مرتبط است، برای انسان از عبارات و کلمات عام استفاده شده است (الناس، الانسان، بشر). همچنین در قرآن هیچ اشاره ای به حوا وجود ندارد. کلمه آدم 25 بار در قرآن به کار رفته اما در 21 مورد از آن به عنوان نماد انسان خودآگاه استفاده شده است. باید اشاره کرد که «آدم» کلمه ای عبری است (ریشه گرفته از آداما به معنای خاک) و عموماً به عنوان اسم جمع به کار می رود که به انسان به طور کلی و نه به یک شخص مذکر اشاره می کند. تحلیل و توصیف قرآن از خلقت انسان نشان می دهد که قرآن عبارات مؤنث و مذکر را به گونه ای برابر برای وصف خلقت انسان ها از منبعی واحد به کار می برد. حال سؤال این است که اگر قرآن تمایزی بین خلقت مرد و زن قائل نیست ـ که قطعاً چنین است ـ پس چرا مسلمانان معتقدند حوا از دنده آدم آفریده شده است؟ بعید است مسلمانان این ایده را مستقیماً از سفر پیدایش گرفته باشند. به احتمال زیاد، داستان خلقت حوا از دنده آدم از طریق ادبیات صدر اسلام وارد سنت اسلامی شده است.

در صحیح بخاری و صحیح مسلم احادیثی در این زمینه آمده است که دو مورد آن ذکر می گردد:

1. «با زنان به خوبی رفتار کنید، زیرا زن از یک دنده خلق می شود و خمیده ترین قسمت دنده قسمت بالای آن است. پس اگر سعی کنید آن را راست کنید، می شکند. اما اگر آن را به حال خود رها کنید، خمیده خواهد ماند. پس با زنان به خوبی رفتار کنید.» «زن مانند دنده است. اگر سعی کنید او را راست کنید، می شکند. لذا اگر می خواهید از او بهره مند شوید، زمانی این کار را بکنید که هنوز اندکی خمیدگی دارد.»

احادیث فوق احادیثی ضعیف هستند و متن آنها نیز به وضوح با برداشت قرآن در مورد خلقت انسان در تضاد است. همه علمای مسلمان درباره این اصل وفاق دارند که هر حدیثی که با قرآن در تضاد باشد، نمی تواند به عنوان حدیث معتبر پذیرفته شود. لذا باید از احادیث فوق ـ به دلیل ضعف محتوا و سندیت آنها ـ اجتناب کرد. از نظر کلامی، موقعیت فروتر زنان در سنت مسلمانان (و نیز در سنت مسیحی و یهودی) با داستان خلقت حوا از دنده (خمیده) شروع شده است. تغییر موقعیت او مستلزم بازگشت به نقطه خلقت و تصحیح آن است. با توجه به شیوه هایی که این داستان مورد استفاده قرار گرفته، اهمیت آن (در شکل گیری نگرش مسلمانان نسبت به زنان) غیر قابل انکار است. موضوع خلقت زن از بُعد الهیاتی، نسبت به سایر ابعاد، اهمیت بیشتری دارد، زیرا اگر خداوند، که ارزش دهنده نهایی است، مرد و زن را برابر خلق کرده است، نمی توانند پس از خلقت نابرابر باشند. همچنین اگر خداوند زن و مرد را نابرابر خلق کرده باشد، ذاتاً نمی توانند پس از خلقت برابر شوند. اگر این نگرش که خداوند زن و مرد را برابر آفریده است ـ که تعالیم قرآن نیز همین است ـ پذیرفته شود، دیگر نمی توان نابرابری موجود بین زن و مرد را امری الهی محسوب کرد، بلکه باید این نابرابری را تحریف طرح اصلی خداوند برای بشریت دانست.

آیا زن مسئول هبوط مرد است؟

پاسخ مسلمانان به سؤال فوق، مانند یهودیان و مسیحیان، عموماً مثبت است، هر چند این پاسخ در قرآن تأیید نمی شود. لازم به ذکر است که برداشت قرآن از واقعه هبوط به نحو بارزی با برداشت انجیل از این واقعه متفاوت است. «در حالی که در سفر آفرینش در این مورد که چرا افعی حوا، یا آدم و حوا هر دو، را وسوسه می کند هیچ توضیحی داده نشده است، قرآن علت فریب خوردن زوج انسانی از شیطان را در بهشت به وضوح در چندین عبارت بیان می کند.» برای نمونه نک: حجر: 36 ـ 43؛ بنی اسرائیل: 61 ـ 64؛ کهف 50 ؛ ص: 71 ـ 85. سرپیچی شیطان از دستور خداوند در سجده و تعظیم به آدم، به معنای فرمانبرداری از او، از این اعتقاد شیطان ناشی می شود که خود را به جهت آنکه از جنس آتش است از فرمان اساساً برتر از آدم می داند که موجودی خاکی است. وقتی شیطان به دلیل تکبرش محکوم می شود و به دستور خداوند با خفت و خواری اخراج می شود، خداوند را به مبارزه دعوت می کند. مدعی می شود به خدا ثابت خواهد کرد که آدم و فرزندانش ناسپاس و ضعیف اند و به سادگی در دام وسوسه می افتند و در نتیجه در خور احترامی نیستند که خدا به آنها می گذارد. شیطان بی آنکه تمایلش را برای غلبه بر انسان پنهان کند، از خداوند مهلت می خواهد و تا زمان موعود به او مهلت داده می شود. خداوند نه تنها به او مهلت می دهد، بلکه از او می خواهد از همه تزویر، وسوسه و قدرتش در جهت حمله به انسان استفاده کند و ببیند آیا انسان از او تبعیت خواهد کرد یا نه. از آن پس، نمایشی عظیم از تضاد ابدی بین خیر و شر، که در وجود انسان متجلی است، آغاز می شود تا او از اقتدار اخلاقی خود استفاده کند و بین درست و نادرست دست به انتخاب بزند.

بر اساس داستان قرآنی، آنچه برای زوج انسانی در بهشت رخ می دهد، پیامد مواجهه خدا و شیطان است. در پی این رویداد، به زوج انسانی دستور داده می شود به درخت نزدیک نشوند مبادا که جزو ظالمان گردند. آنها با وسوسه شیطان از فرمان خدا سر می پیچند. در سوره الاعراف، آیه 23، آن دو در پیشگاه خدا اعتراف می کنند که به خود ظلم کرده اند و از صمیم قلب خواستار بخشایش و رحمت خداوندند. به آنها گفته می شود خارج شوید و از بهشت فرود آیید. اما قرآن در خطاب به آنها تنها یک بار (در سوره طه، آیه 123) از صیغه تثنیه استفاده می کند و در سایر موارد از صیغه جمع به کل بشریت اشاره می کند.

گرچه در قرآن به هیچ هبوط یا گناه اولیه ای اشاره نشده است، ارتباط قصه ای که در سفر آفرینش آمده با انسان هبوط یافته و تمایلات جنسی غیر مجاز (که نقش عظیمی در تداوم اسطوره شر زنانه در سنت مسیحی ایفا می کند) هنوز در ذهن بسیاری از مسلمانان وجود دارد و تأثیری بسیاری منفی بر زندگی میلیون ها زن مسلمان به جا گذاشته است. اظهار نظر زیر از مودودی، یکی از بانفوذترین علمای اسلامی معاصر، نمونه تفکر بسیاری از مسلمانان است:

«غریزه جنسی بزرگ ترین ضعف نوع بشر است، به همین دلیل، شیطان این نقطه ضعف را برای حمله به انسان برگزید و این برنامه را برای خدشه دار کردن نجابت انسان ها ابداع کرد. به همین دلیل، اولین اقدام او در این جهت، افشای برهنگی آنان برای خودشان بود تا راه برای بی حیایی و وسوسه تمایلات جنسی هموار شود. حتی هم اکنون نیز شیطان و مریدانش همان روش محروم کردن زن از حیا و نجابت را اتخاذ می کنند و هیچ برنامه پیشرفتی برای آنان متصور نیست مگر آنکه زن را برای همه نوع آدمی به معرض نمایش بگذارند.» به رغم آنکه به زنان بر چسب «دروازه شیطان» این اصطلاح از ترتولیان (160 ـ 225 میلادی) کشیش مسیحی وام گرفته شده است. وی می نویسد: «آیا نمی دانید هر یک از شما یک حواست؟ جمله خداوند درباره جنس شما، در این عصر نیز صادق است. جرم و گناه نیز بالضروره باید وجود داشته باشد. شما دروازه شیطان هستید. شما نخستین متمردان از قوانین الهی هستید. شما کسانی هستید که کسی را وسوسه کردید که شیطان شجاعت کافی برای حمله ور شدن به او نداشت. شما به آسانی انسان خداگونه را نابود کردید. برای رهایی از دست شما ـ یعنی مرگ ـ حتی فرزند خدا نیز مجبور شد مرگ را برگزیند.» (بین مسلمانان) می زنند، چنین تفکری هرگز مرداد اسطوره قرآنی از داستان هبوط نیست. برخی از مسلمانان، همچون مسیحیان و یهودیان، این داستان را به منظور ابراز احساسات زن ستیز خود به کار برده اند. به همین دلیل است که احادیثی چون احادیث زیر هنوز بین مسلمانان محبوبیت و شهرت دارند:

پیامبر فرمود: «من بعد از مرگم هیچ مصیبتی مضرتر از زنان برای مردان باقی نگذاشته ام.» صحیح بخاری، ص 22.

از ابوسعید خدری نقل است که پیامبر فرمود: «جهان شیرین و جذاب است و به راستی خداوند می خواهد شما را جانشین خود در آن قرار دهد تا دریابد چگونه عمل می کنید. پس از وسوسه زنان بپرهیزید؛ در حقیقت، اولین فتنه را برای قوم بنی اسرائیل زنان ایجاد کردند.» صحیح مسلم، ص 1431

چرا زن خلق شد؟

قرآن، که در زمینه خلقت یا هبوط تبعیضی در مورد زنان قائل نمی شود، از این باور که زن نه فقط از دنده مرد بلکه برای او خلق شده است، حمایت نمی کند. این باور مورد قبول بسیاری از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان است. اینکه خلقت یک کل «هدفمند» (سوره حجر، آیه 85) است نه یک بازی بیهوده (سوره انبیا، آیه 16)، یکی از مضامین مهم قرآنی است. انسان، شامل مردان و زنان، «در بهترین صورت» (سوره التین، آیه 4) آفریده شده و به نیکی، که مستلزم احترام به حقوق خدا و نیز خلق خداست، دعوت می شود. در قرآن به وضوح بیان شده که نه تنها زن و مرد در پیشگاه خداوند کاملاً برابرند، بلکه حامی یکدیگر و مانند اعضای یکدیگرند. به عبارت دیگر، قرآن سلسله مراتبی ایجاد نمی کند که در آن مردان نسبت به زنان موقعیت برتری داشته باشند و مردان را در رابطه ای خصمانه به رقابت با زنان وا نمی دارد. زن و مرد، به عنوان مخلوقات برابر پروردگار عادل و رحیم جهان خلق می شوند، خداوند که خواستش این است که آنها با یکدیگر در هماهنگی و نیکی زندگی کنند. به رغم تأیید برابری زن و مرد در قرآن، جوامع مسلمان هرگز زنان و مردان را موجوداتی برابر، خصوصاً در زمینه ازدواج، در نظر نگرفته اند.

پرهیز مفرط جوامع مسلمان از پذیرش ایده برابری زن و مرد، عمیقاً ریشه در این باور دارد که زنان ـ که در خلقت (خلق شده از دنده ای کج و خمیده) و در تقوا (به دلیل کمک به شیطان در شکست طرح خداوند برای آدم) از مردان پست ترند ـ اصولاً برای استفاده مردان خلق شده اند.

برتری مردان نسبت به زنان، که در سنت مسلمانان (مانند مسیحیت و یهودیت) وجود دارد، نه تنها بر متون روایی، بلکه بر تفاسیر معروفِ برخی عبارات قرآنی نیز مبتنی است. از دو عبارت قرآنی سوره نساء، آیه 34 و سوره بقره، آیه 228 غالباً برای توجیه این ادعا که مردان از زنان برترند، بهره برداری نادرست می شود. در ترجمه مودودی از متن عربی، آیه نخست به این صورت است:

«مردان سرپرست امور زنان هستند، زیرا خداوند یکی را بر دیگری برتری داده است زیرا مردان ثروتشان را برای زنان خرج می کنند. لذا زنان پرهیزکار مطیع اند و حقوق شوهرانشان را در غیاب آنها و تحت نظارت و مراقبت خداوند به دقت حفظ می کنند و زنانی را که از نافرمانی شان می هراسید، پند دهید و آنها را از خوابگاه خود جدا کنید و آنها را بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند، به دنبال بهانه برای تنبیه آنها نباشید؛ به این امر توجه کنید که خدا والاتر از شماست، خدایی که بزرگ و برتر است.»

تأثیر منفی برداشت عامه مسلمانان از آیه فوق بر زندگی زنان مسلمان قابل انکار نیست. به عنوان مثال، کلمه مهم جمله نخست، کلمه «قوامون» است. این کلمه غالباً به حاکم یا رئیس و سرپرست ترجمه می شود. با حاکم کردن مردان بر زنان، سلسله مراتبی مشابه سلسله مراتب ایجاد شده توسط سن پل و پیروانش در سنت مسیحی به وجود می آید. کلمه «قوامون»، به لحاظ زبان شناختی، به کسانی اشاره دارد که ابزار معیشت و حمایت (مادی) برای دیگران فراهم می کنند. کارکرد حمایت مالی مردان از زنان به زمان بارداری و شیر دادن فرزند مربوط می شود و کارکردی صرفاً زنانه است. هدف این آیه قدرت بخشیدن به مردان در مقابل زنان نیست، بلکه تضمین این امر است که وقتی زنان وظایف مهم بارداری و بچه داری را به عهده دارند، مسئولیت اضافی نان آور بودن را بر دوش نداشته باشند.

به عقیده من، قرائت و فهم قرآن بر پایه حدیث (و نه بالعکس) دلیل اصلی بدخوانی و تفسیر نادرست بسیاری از عباراتی است که عموماً در جهت انکار برابری زن و مرد به کار رفته اند. حدیث زیر اغلب برای ارتقای مقام مرد به مقام «خدا مجازی» (خدای در شکل زمینی) نقل می شود: «مردی با دخترش نزد پیامبر آمد و گفت: دخترم از ازدواج خودداری می کند. پیامبر فرمود از پدرت اطاعت کن. دختر گفت به نام خدایی که تو را به حق فرستاده، تا نگویی حق شوهر بر همسرش چیست ازدواج نخواهم کرد. پیامبر گفت اگر جایز بود که بشر بر بشر دیگری سجده کند، به زن دستور می دادم وقتی شوهرش وارد می شود برای شکر نعمت خدا بر او (یعنی شوهر) سجده کند. دختر پاسخ داد به نام خدایی که تو را به حقیقت فرستاده، هرگز ازدواج نخواهم کرد.» دینی چون اسلام که به شدت توحیدگر است و شریک قائل شدن برای خدا را از گناهان نابخشودنی می داند، مسلماً نمی تواند اجازه پرستش انسانی توسط انسانی دیگر را بدهد. از این حدیث چنین برمی آید که گویی سجده همسر در مقابل شوهرش نه خواست خداوند، که خواست پیامبر بوده است (دادن چنین نسبتی به پیامبر خدا روا نیست). از آنجا که مسلمانان هر کلمه، عمل یا نصیحت پیامبر را مقدس می دانند، می توان دریافت که این حدیث تا چه حد بر زنان مسلمان تأثیر گذاشته است. حال این سؤال مطرح می شود که چگونه می توان چنین حدیثی را به پیامبر نسبت داد، پیامبری که اصل توحید (یکی بودن خدا) را اساس و پایه اسلام می دانست؛ حقیقتاً دادن چنین نسبتی به او کاملاً بی معناست.

بسط آنچه غرب «الهیات فمینیستی» در زمینه سنت اسلامی می خواند، امروز برای آزادسازی نه تنها زنان بلکه مردان مسلمان از قید ساختارهای اجتماعی و نظام های تفکر ناعادلانه اهمیت زیادی دارد. این نظام ها و ساختارها رابطه برابر بین زنان و مردان را ناممکن می سازند. برای زنان مسلمان فعال سیاسی بسیار مهم است که بدانند در دنیای معاصر نمی توان تنها از طریق عمل سیاسی قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را ریشه کن کرد، بلکه حذف این گونه قوانین با بهره گیری از مباحث مذهبی بهتر میسر است. به گفته پروفسور فضل الرحمان، مشکل مسلمانان جدید در این واقعیت نهفته است که آنهایی که مدرنیته را فهمیده اند اسلام را نفهمیده اند، و کسانی که اسلام را فهمیده اند مدرنیته را نفهمیده اند.

در حاشیه

نویسنده معتقد است منابع اسلامی ـ یعنی کتاب و سنت در طول تاریخ اسلام، همواره توسط مردان و دیدگاه مرد سالارانه آنان، به نفع مردان و بر علیه زنان تفسیر شده است. این سخن نویسنده مبتنی بر دیدگاهی است که معتقد است جنسیت، تأثیر اساسی در برداشت از متون دارد. آنچه در اینجا می توان مطرح ساخت این است که جنسیت هر چند می تواند در شناخت انسان تأثیر گذار باشد امّا این تأثیر تا آن حد نیست که برداشت انسان از متون دینی را متحول و کاملاً متفاوت سازد. تفسیر متون دینی در اسلام، مبتنی بر اصولی غیر جنسیتی است هم چنانکه گزاره های علمی در علوم مختلف همانند دانش های ریاضی، فیزیک، جامعه شناسی روانشناسی و فلسفه تاریخ از جنسیت و مبتنی بر اصولِ علمی شکل می گیرند. به اعتقاد نویسنده سه فرض کلامی در سنت مسلمانان وجود دارد که برتری مردان بر زنان بر پایه آنها بنا شده است: 1. زن از دنده چپ مرد آفریده شده است پس به لحاظ هستی شناختی، موجودی فرعی و ثانوی است. 2. زن عامل سقوط و هبوط آدم بوده پس همه زنان موجودات شرّ و پلیدی هستند. 3. زن برای مرد آفریده شده است یعنی هدف از خلقت زن، استفاده مرد است پس مردان برتر از زنان هستند.

درباره نگاه نویسنده دو نکته قابل توجه است: نخست آنکه فرهنگ و انگاره های جوامع اسلامی و نیز دیدگاه های برخی از اندیشمندان مسلمان را نمی توان لزوماً دیدگاه اسلام دانست. آنچه نویسنده بدان اشاره کرده است تفکر رایج در برخی از منابع تفسیری و حدیثی است امّا اندیشمندان و مفسرّانی هم چون علامه طباطبایی در المیزان و بسیاری از مفسران و قرآن شناسان معاصر، چنین پیش فرض هایی را دیدگاه اسلام نمی دانند و از جمله روایات خلقت حوّا از دنده چپ حضرت آدم (ع) را جعلی دانستند و بر اساس روایات معصومین (ع) مادّه اولیه خلقت حضرت حوّا را از همان گلی می دانند که حضرت آدم از آن خلق گردیده هم چنین آیات قرآن و روایات اهل بیت عامل سقوط آدم را گناه خودِ او می دانند نه وسوسه همسرش حوّا، پیش فرض سوم ذکر شده از سوی نویسنده نیز به شدت از سوی بسیاری از اندیشمندان مسلمان مردود شمرده شده است.

آری اگر در آیات و روایات، شأن زن، شأن آرامش بخش به مرد ذکر شده است بدین معنا نیست که هدف از خلقت زن، آرامش بخشی به مرد است. کارکردها و مسئولیت های یک جنس هدف از خلقت او نیست هر یک از دو جنس زن و مرد با کارکردهای مشترک و متمایز، تنها برای یک هدف خلق شده اند و آن کمال و قرب الی اللَّه است.

نکته دوم آن است که حتی اگر کسی معتقد شود زن از دنده چپ مرد آفریده شده است نمی توان از این گزاره فرع بودن و قانوی بودن زن نسبت به مرد را نتیجه گرفت و اشکال سوم آن است که با نفیِ هر سه پیش فرض و اثبات اینکه خلقت زن قانوی نیست و زن عامل سقوط و گناه آدم نبوده است و خلقتِ او هدفِ مستقلی را در بردارد، نمی توان نتیجه گرفت که زن و مرد در همه حقوق و مسئولیت های خانوادگی با هم برابرند. به عبارت دیگر برابری زن و مرد در منشأ خلقت و چگونگی آفرینش و هدفِ آفرینش، هیچ گونه تلازمی با برابری آن دو در حقوق و مسئولیت های خانوادگی و اجتماعی ندارد، زن و مرد در نظام تفکر اسلامی با برخورداری از انسانیت یکسان دارای ارزشمندی یکسانی هستند و آفرینش هر یک دارای هدف مستقلی است و آن عبودیت و تقرب به خداوند است و هدف از آفرینش زن به هیچ روی هدفِ تبعی و قانونی نیست امّا هیچکدام از پیش فرض ها و انگارهای پیش گفته این نتیجه را به دنبال ندارد که زن و مرد دارای حقوق و وظایف یکسان خانوادگی و اجتماعی اند. در دیدگاه اسلامی، زن و مرد علاوه بر مسئولیت ها و حقوق مشترک، به دلیل تقاوت های جسمی، روحی و ذهنی، دارای حقوق و وظایفِ متفاوتی نیز هستند که همگی آن ها مبتنی بر مصالح و حکمت هایی است که در متن آفرینش آن دو نهفته است و این تفاوت ها در حقوق و وظایف هرگز به معنی برتری یک جنس بر دیگری نیست.

بسیاری از روایات که مردان را از زنان بر حذر داشته است است ناظر بر انحرافات جنسی است که مردان بدان ها مبتلا می شوند این روایات در حقیقت مذمتِ زنان نیست بلکه مردان را هشدار می دهد که جاذبه های جنسی زنان، آنان را به انحراف نکشاند.

آنچه نویسنده در باره مفهوم قوّامیت مرد بر زن گفته است، مبتنی بر نظر علمی و کارشناسی و آشنایی با ادبیات زبان عرب نیست. بر اساس تفسیر مفسران بزرگ شیعه اهل سنت و نیز زبان شناسان بزرگ و معروف، قوّام در آیه الرجال قوامون علی النساء با فضل اللَّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا؛ به معنای «ما یقیم به» آمده است یعنی کسی که قوام و پایداریِ چیزی وابسته به اوست و به پاداشتن زن از سوی مرد تنها به تأمین معاش نیست سرپرستی خانواده در امور کلان و اساسی آن، مهمترین جنبه قوّامیت است از این روی بسیاری از مترجمان و مفسران قرآن کریم، قوّامیت را در این آیه به معنی سرپرستی دانسته اند. ر.ک به تفاسیر المیزان، نمونه، مجمع البیان و... البته این سرپرستی بر اساس چارچوب های اسلامی و در محدوده امور خاصی در خانواده است و بدین معنی نیست که زن در همه چیز تحتِ سرپرستی شوهر خویش است بلکه در بسیاری از مسائل زندگی دارای استقلال کامل می باشد آنچه مورد نظر اسلام است ضرورت وجود یک سرپرست واحد برای کانون خانواده است. چراکه اجتماعِ خانواده همچون سایر اجتماعات کوچک و بزرگ بشری، نیازمند مدیریت و سرپرستی است و اسلام بر اساس صفات و ویژگی های زن و مرد و به دلیل مسئولیت های پرمشغله و گاه طاقت فرسای تأمین معاش خانواده، پاسخگویی قانونی در برابر اعمال فرزندان، دفاع از خانواده در برابر تهدیدها و خطرها، حمایت از خانواده در مخاطرات و فراز و نشیب ها و... . مسئولیت و سرپرستی کلی خانواده را بر عهده مرد قرار داده و او را موظف به بر آوردن نیازهای مختلف همسر و فرزندان و حمایت از آنان ساخته است. در واقع سرپرستی مرد در دیدگاه اسلامی سرپرستی یک حاکم ستمگر و زورگو بر زیر دستان نیست سرپرستی پدری مهربان و همسری دلسوز بر خانواده است که با محبت و مهر به اداره خانواده می پردازد. این دیدگاه اسلام است امّا اگر در میان مسلمانان کم بیش رویه های متفاوتی مشاهده می شود شکلِ فاصله گرفتن فرهنگ مسلمانان از اسلام اصیل است نه مشکل تفکر اسلامی. نویسنده علت بد فهمی از قرآن را فهم قرآن قرآن بر پایه حدیث دانسته است و معتقد است بسیاری از احادیث درباره زنان جعلی و ساختگی است. بر اساس سخن معروف پیامبر(ص) که فرمودند من دو چیز گران بها در میان شما باقی می گذارم کتابِ خدا و عترت یعنی اهل بیتِ من، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد، تفسیر قرآن بدون کلام پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت تفسیری ناقص خواهد بود و کلمات و سخنان پیامبر و جانشینان او مهمترین منابع تفسیر کتاب خدایند. آری اگر ساختگی بودن حدیث یا احادیثی آشکار گردد بی تردید نباید ملاک فهم و تفسیر قرآن قرار گیرد؛ چنانکه بر احادیث مجعول و نامطمئن نیز نمی توان بنائی محکم ساخت

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها