0

هویت علم دینی

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هویت علم دینی
یک شنبه 5 تیر 1390  12:24 AM

هویت علم دینی  2

آیا می توان علم و دین را از منظری با یكدیگر آمیخت؟ و آیا می توان این دو را بر سر یك سفره نشاند؟

اگر بخواهیم قدری بتفصیل در باب تاثیر گذاری دیدگاههای متافیزیكی بر علم سخن بگوییم، باید اظهار كنیم كه این تاثیر بر مفاهیم، مدلها، اصول و انواع گوناگون تبیین نظریه های علمی دامن می گسترد. نتیجه این كلام آن خواهد بود كه هر دیدگاه متافیزیكی، به اقتضای خود، دسترس پذیری داده ها را برای نظریه های علمی محدود می كند، و تفسیر داده های در دسترس را نیز تحت تاثیر قرار می دهد; فی المثل: اگر محققی دیدگاه موجبیت یا عدم موجبیت ( indeterminism) (۲) را بپذیرد، یا در تبیین اصل موجبیت،نگرشی افزارمندانه یا غایت انگارانه (teleological) (۳) اتخاذ كند،هر یك از این دیدگاهها، نوع مفاهیم، مدلها، اصول و تبیین مورد استفاده وی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. دیدگاه عدم موجبیت ممكن است نظریه هایی علمی در پی آورد، كه به مفاهیمی، چون «دلبخواهی بودن » ,( arbitraniness) «شانس »، و مدلهایی، چون «ابرالكترونی »، و اصولی، چون احتمالات عینی یا ذهنی، و تبیینی از نوع احتمالات متوسل شوند. همچنین دیدگاه موجبیت افزارمندانه، نظریه هایی علمی در دامن خواهد پرورد كه به مفاهیمی، چون «نیرو» ,(force) «اثر» ,(impact) و احتمالا «انگیزه » (۴) ، و مدلهایی، چون مدلهای «سیبرنتیك »پ و اصولی، چون «علیت » (فاعلی)، و تبیینی «علی » (فاعلی) روی می آورند. و سرانجام، دیدگاه موجبیت غایت گرایانه، نظریه ها را به سویی خواهد راند كه از مفاهیمی، چون «تمایل » ,(inclination) «كشش » ,(pull) «جذب » ,(attraction) و مدلهایی، چون «آدمی به منزله عالمی نظریه پرداز» (۶) ، و اصولی،چون «علیت » (غایی)، و تبیینی از نوع «علی » (غایی) بهره برگیرد. تا كنون به اثر آفرینی متافیزیك بر علم اشاره شده است; اما در باب تاثیر علم بر زمینه های متافیزیكی چه می توان گفت؟ این نیز محل بحث و مناقشه است. پوپر(۱۹۵۹) بر آن است كه دعاوی متافیزیكی توسط شواهد تجربی، ابطال پذیر نیستند. به طور مشابه، واتكینز(۱۹۵۸) معتقد است كه دعاوی متافیزیكی به سبب كلی بودن، نه آزمون پذیرند، نه قابل اثبات و نه قابل ابطال (ص ۳۶۳ ۳۶۵); اما نظر ویزدم (۱۹۸۷) آن است كه اجزای هستی شناختی علم، به لحاظ مشاهده، ابطال ناپذیرند; ولی از حیث نظری البته ابطال پذیرند (ص ۱۲۰); لاكاتوش نیز بر آن است كه یك «برنامه پژوهشی » ابطال پذیر است; اما تنها در بلند مدت، و مشروط بر آنكه برنامه پژوهشی رقیب بتواند به شیوه ای «پیشرونده » ( Progressive) جایگزین آن شود، و توان خود را در تبیین و پیش بینی واقعیتهای نو آشكار سازد (ص ۱۸۷).

به بیان دقیق، دعاوی متافیزیكی، توسط مشاهده قابل ابطال نیستند; فی المثل: این ادعای فروید را در نظر بگیرید: «هر عملی (در این كاربرد، عمل مشتمل است بر عدم تصمیم، هیستری، فلج، لغزشهای كلامی و غیره) منطبق است بر آرزویی (خودآگاه یا ناخودآگاه)، به نحوی كه آن عمل، تلاشی در جهت برآوردن آن آرزوست.» (۷)

یك محقق فرویدی، حتی اگر توفیق نیابد در جریان تحلیل روانی از چنین آرزویی پرده بردارد، از ادعای مذكور دست نخواهد شست، و شكست خود را بسهولت با توسل به مقاومتی ناخودآگاه توجیه خواهد كرد. به نظر می رسد كه مفهومی خفیف تر از «ابطال پذیری » بتواند كارگشا باشد. به جای ابطال پذیری دیدگاههای متافیزیكی توسط علم، ممكن است از «تاییدناپذیری » (disconfirmability) آنها توسط علم سخن بگوییم; به عبارت دیگر ممكن است شواهد علمی در جهت عدم تایید یك دیدگاه متافیزیكی حركت كنند. این نه به آن معناست كه یك دیدگاه متافیزیكی را می توان به مدد علم تایید كرد، بلكه مراد آن است كه شواهد تجربی ممكن است با دیدگاهی متافیزیكی وفاق نداشته باشند، و آن را بی اعتبار سازند. آگاسی (۱۹۵۹) نیز در این باب، بیان ملایم و محتاطانه ای دارد كه موجه به نظر می رسد. وی می گوید: علم ممكن است برخی از دعاوی متافیزیكی را از میدان به در كند ;(Outmoded) اما نمی توان گفت كه آنها را ابطال می كند.

حاصل كلام آنكه فرضیه های علمی، دیدگاههای متافیزیكی žطبق نظریه ناطق بودن قرآن، این كتاب الهی در باب هر حقیقتی در هستی سخنی گفته است; سخنی ثابت، روشن و استوار. دو عنصر اصلی در این برداشت وجود دارد: نخست آنكه قرآن به منزله آینه تمام نمای حقایق هستی است، و دیگر آنكه دلالتهای قرآن، علی الاصول، روشن است. به مقتضای نكته اول، هیچ حقیقتی از حقایق هستی در قرآن فروگذار نشده است; و بر اساس نكته دوم، با آنكه در این برداشت، امكان دست یافتن به لایه ها و بطون عمیقتری از قرآن نفی نمی شود; ولی دلالتهای قرآن چندان مشمول مرور زمان نیست كه برداشتهای متضاد و متناقض را در دامن خود بپروراند، بلكه اگر برداشتهایی از این دست وجود داشته باشد، برخی از آنها از مقاصد قرآن به انحراف رفته، و برخی دیگر صائبند. به نظر پیروان این دیدگاه، قرآن خود بر نطق علی الاطلاق خویش در خصوص حقایق هستی اشاره كرده است; فی المثل: در آیه ای اشاره شده است كه «و هیچ تر و خشكی نیست، مگر آنكه در كتاب روشنگری ذكر آن رفته است » (انعام (۶) آیه ۵۹). [بنابر آنكه در آیه، كتاب مبین را به كتاب روشنگر معنا كنیم، نه مرتبه ای از علم خدا چنانكه برخی از مفسران قائلند.]

از حیث بحث مورد نظر ما، یك دیدگاه بر آن است كه قرآن، دست كم اصول و كلیات همه علوم را در خود دارد; زیرا اگر علوم مختلف در پی آنند كه از حقایق هستی پرده برگیرند، این درست در جهت مقصود قرآن است. اما به نظر نمی رسد كه دیدگاه قرآن ناطق، كاملا بر صواب باشد. در این دیدگاه، فرض بر آن است كه خداوند، خود را متكفل دانسته كه به نوعی پرده از همه رازها بردارد، و اصول همه انواع معرفت را در كتابی، چون قرآن به انسان عطا كند; اما چرا باید خداوند، خود را متكفل چنین امری بداند؟ آیا در طرح آفرینش الهی، انسان موجودی چنان تن پرور ترسیم شده است كه باید هر نوع معرفتی را كه او در رتق و فتق امور خویش، بدان نیاز می افتد، در اختیار او گذاشت؟ یا خداوند او را به تجهیزاتی مسلح ساخته كه علی رغم تهی بودن از هر علمی، در گام نخست دست به كار پرده بر گرفتن از رمز و رازها شود؟: «والله اخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شیئا و جعل لكم السمع و البصر و الفؤاد لعلكم تشكرون » (نحل (۱۶) آیه ۷۸). در عین حال، استناد به آیه ۵۹ سوره انعام نیز، به نظر نمی رسد برآورنده مقصود قائلان به ایده قرآن ناطق باشد، چه مصداق بودن قرآنی كه در دست ماست، برای «كتاب مبین » روشن نیست، بویژه كه «كتاب » در اینجا نكره آمده است.

بر اساس دیدگاه دوم كه به عنوان قرآن صامت از آن یاد می شود، چنین نیست كه قرآن سخنان ثابت و بی پرده ای در خصوص همه حقایق هستی به میان آورده باشد، یا اگر هم سخنان ثابتی داشته باشد، بسهولت در دام ذهن و خاطر ما بیفتد.

طبق این نظر، قرآن خود سخن نمی گوید، چه رسد به اینكه سخن ثابتی به میان آورده باشد، بلكه باید آن را به سخن درآورد و «استنطاق » كرد، تا بتوان از آن بهره ای برگرفت. این بهره ها كه همان معرفتهای دینی متفكران مسلمان در اعصار مختلف است، متفاوت و بلكه متضاد بوده اند، چه بهره وری در گرو آن بوده است كه چه كسی، با چگونه ذهن و زبانی قرآن را به سخن در آورده باشد.

دیدگاه قرآن صامت، با نظریه قرآن ناطق قابل جمع نیست. نظریه اخیر بر آن است كه قرآن خود، سخنان معینی را در باب همه حقایق با ما در میان می گذارد، هر چند دستیابی به همه اعماق و بطون مطالب قرآن برای ما میسر نباشد; اما نكته آن است كه بر آنچه از آن دست یافته ایم، به معنای دقیق كلمه، «از آن » است. در حالی كه بر اساس دیدگاه قرآن صامت، این كتاب در مقام آن نیست كه سخنان معینی را با ما در میان بگذارد، و اگر هم سخنان معینی داشته باشد، ما را به آنها راهی نیست; ما هستیم و برداشتهای ما از قرآن، و این برداشتها هم به مقتضای چارچوب علمی و فكری آنها مختلف، متفاوت و گاه متضاد است. از حیث بحث مورد نظر ما; یعنی نسبت میان علم و دین، این دیدگاه برخلاف نظریه قرآن ناطق، بر آن است كه نه تنها قرآن حاوی تمامی حقایق هستی یا اصول اساسی علوم مختلف نیست، بلكه خود از منظری كه علوم بشری پدید می آورند، نگریسته می شود و به فهم در می آید; به عبارت دیگر، علوم بشری یكی از عوامل بسیار مهم در تعیین این امر است، كه استنطاق قرآن به چه نحو، همراه با چه نوع سؤالاتی، و مبتنی بر چه زمینه هایی انجام پذیرد. به نظر نمی رسد كه ایده قرآن صامت نیز كاملا بر صواب باشد. البته مراد آن نیست كه «استنطاق » قرآن موردی ندارد. چنانكه توصیه حضرت امیر(ع) به این امر: «فاستنطقوه » (خطبه ۱۵۸) نیز، نشان می دهد درهای ناسفته ای در بطون قرآن هست، كه بی توسل به استنطاق نمی توان آنها را به چنگ آورد; اما نكته آن است كه هم «استنطاق » در باب قرآن صادق است و هم «نطق »: «وماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » (نجم (۵۳) آیه ۲). با اینكه این آیه درباره پیامبر(ص) سخن می گوید; اما چنین نیست كه «نطق » به معنای حركات زبان در دهان باشد و اختصاص به پیامبر(ص) یابد كه دارای زبان است، بلكه چنانكه از آیه برمی آید، محتوای این نطق، مورد نظر است كه «وحی » است، نه «هوی ». از این رو این آیه، ناظر به خود قرآن نیز خواهد بود; به این معنا كه قرآن نیز كه همان محتوای وحیانی است، «نطقی » بر اساس وحی است.
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها