اتاق انتظار حرف ديروز و امروز نيست؛ الان هفته هاست، ماه هاست، سال هاست كه تلخ شده اند لحظه ها به كام
پنج شنبه 5 اسفند 1389 5:37 PM
اتاق انتظار حرف ديروز و امروز نيست؛ الان هفته هاست، ماه هاست، سال هاست كه تلخ شده اند لحظه ها به كاممان. الان ديرزماني است كه در حسرت يك خواستن، روز به شب مي رسانيم. هر جور كه حسابش را بكني خيلي وقت است، خيلي وقت است كه چشم به راهيم. انتظار ما عمري دارد اندازه عمر بشريت از زمان آدم تا همين لحظه، همين حالا كه مي نويسم و تا بعد از اين كه نمي دانم قرار است تا كي و تا كجا باشد... خوب مي داني حتما انتظار يعني چه و چه مي كند با آدم. خوب مي داني حتما چه معني مي دهد منتظر بايستي به پيشواز ميهمان عزيزي كه گفته است و گفته اند و مي داني كه مي آيد، اما كي و چه وقتش را نمي داني. هيچ ديده اي منتظر ماندن چه شكلي است؟ مثلا...آن اول هايش مدام به سر و وضع خانه مي رسي، به
سر و وضع خودت؛ همه چيز را چك مي كني نكند چيزي سر جاي خودش نباشد، نكند خانه به هم ريخته باشد كه ميهمانت گمان كند بي خيال بوده اي، منتظر نبوده اي، مهم نبوده برايت و ...مدام چك مي كني تا مطمئن شوي كه نه، همه چيز درست و ميزان است، حالا به سر و وضع خودت مي رسي. نكند درهم برهم داشته باشي، نشاني از خستگي و كسالت در تو باشد...خب، همه چيز خوب است و حالا مي ايستي به انتظار صدا، صداي گام هايي كه از دور به گوش مي رسند...
اما همين كه انتظار از حدي مي گذرد و به طول مي انجامد، مي روي پي خودت، بي خيال سر و وضع خودت و خانه و همه چيز، شايد هم به خودت بگويي مي خواست دير نكند، چقدر منتظر بمانم!
خوب نگاه كن ببين كجاي مسير انتظار ايستاده اي؟ حال خانه دلت چطور است؟ حال ايمانت؟ حال انتظارت؟ همه چيز سر جاي خودش هست؟ هنوز ايستاده اي به انتظار يا نه رفته اي پي خودت و بي خيال شده اي؟ اگر هم الان صداي گام هايش به گوش برسد، آماده استقبالش هستي يا اينكه هول و ولا مي افتد به جانت كه كاش ديرتر مي آمد، من هنوز آماده نيستم...شايدهم آنقدر سروصدا اطرافمان را گرفته كه اصلا صدايي نمي شنويم!
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی