0

كنكور و دانشگاه / ۸ روش موثر برای موفقیت در دانشگاه

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:كنكور و دانشگاه / رهیافت های نوین آموزش
پنج شنبه 5 اسفند 1389  2:40 PM

 

رهیافت های نوین آموزش
رهیافت های نوین آموزشآموزش،یكی از مؤلفه های مهم در تربیت افراد كارآمد است و هر اندازه سطح كیفی آموزش بهبود یابد، میزان كارآمدی افراد نیز می تواند ارتقا پیدا كند.
رهیافت ها و فلسفه های جدید آموزشی دارای كاركردهایی هستند كه آنها را از الگوهای قدیمی و كهن آموزشی متمایز می سازد. ویژگی ها و پیامدهای به كارگیری رهیافت های قدیم و جدید آموزشی، مبنای گفت وگویی است با مجتبی كیانی، عضو هیأت علمی مركز انفورماتیك دانشگاه تهران. او به كارگیری رهیافت های نوین آموزشی را در پیشرفت كشور مؤثر می داند.
در حال حاضر به شیوه های آموزش و یادگیری نظام آموزشی ما انتقادات زیادی وارد است و از جمله گفته می شود كه توجه به خلاقیت در این شیوه ها جایگاهی ندارد. نحوه تأثیرگذاری شیوه های یادگیری رایج در ایران به چه شكلی بروز پیدا می كند؟
آموزش كنونی رایج در كشور ما عمدتاً مبتنی بر محفوظات است و تكرار كردن این محفوظات از طرف دانشجو. ما وقتی می گوییم دانشجو موضوعی را یاد گرفته كه عیناً بتواند مطالب گفته شده را بازگو كند. چنین روشی تقریباً شبیه الگوی «رفتارگرایی» است. رفتارگرایی عبارت است از ایجاد تغییر دررفتار كسی كه مورد آموزش قرار می گیرد. یعنی كاری می كنیم او رفتاری را انجام دهد كه ما از او می خواهیم. انتظار داریم رفتاری را كه ما انجام می دهیم او نیز انجام دهد. به بیان دیگر، اگر یك استاد به شیوه خاصی مسأله ای را حل می كند، عین همان را انتظار داشته باشیم كه دانشجو انجام بدهد.
در رفتارگرایی ما انتظار داریم كه رفتار دانشجو و دانش آموز، شبیه آن چیزی باشد كه ما می خواهیم آن رفتار را از خودش نشان دهد.
الان هم تقریباً همینطور است. ما مطالبی را پای «تخته» یا «وایت برد» می نویسیم و می گوییم، مسائلی را حل می كنیم و شیو ه هایی را یاد می دهیم و انتظار داریم عین همان كارها را دانشجو یا دانش آموز انجام دهد.
البته منظور من از رفتار، در حقیقت رفتار اخلاقی نیست. منظورم رفتار و حركت در آن حوزه علمی است؛ مثل جغرافی، مهندسی و هنر.
به غیر از مكتب رفتارگرایی، چه مكاتب و رهیافت هایی در زمینه آموزش مورد توجه بوده است؟
به طور كلی دو مكتب «شناخت گرایی» و «ساخت گرایی» عرضه شده است.
در مكتب شناخت گرایی، آنچه مهم ارزیابی می شود این است كه فرد بتواند از دانش، یك «نمایش» یا یك «بازنمایی» برای خودش ایجاد كند. بازنمایی از دانش به این معنا است كه فرد قادر باشد یك موقعیت را نشان بدهد.
ویژگی اصلی شناخت گرایی این است كه شخص بتواند اجزای مختلف یك حوزه علمی را كنار هم قرار بدهد و به یك صحنه ای برسد كه وضعیت واقع را نشان بدهد.
در این مكتب تفاوتی بین «واقعیت» یعنی آنچه كه در دنیای خارج وجود دارد و «بازنمایی» ذهن ما از واقعیت قائل می شوند. گفته می شود آنچه كه «علم» ما را تشكیل می دهد بازنمایی ذهن ما از دنیای واقع است.
مثال ساده اش این است كه میز و صندلی در دنیای واقع و در دنیای خارج از ذهن ما وجود دارد. اما مهم این است كه ما چگونه در ذهن خودمان آنها را بازنمایی كنیم، روابط آنها را با همدیگر و مكان هایی را كه آنها قرار گرفته اند در ذهن مان تداعی نماییم.
وقتی ما بتوانیم از دنیای واقع، یك بازنمایی در ذهن مان ایجاد كنیم، آن وقت قادر خواهیم بود كه در بازنمایی ذهن، جست وجو كنیم و به سؤالاتی را كه برای ما مطرح می شود با توجه به آن بازنمایی، پاسخ بدهیم. یك مثال علمی در این زمینه می تواند بیشتر به درك موضوع كمك كند.
فرض كنید كه یك دانشجو می خواهد فیزیك مكانیك را یاد بگیرد. در ابتدا استاد سعی می كند دنیای خارج و قواعد حاكم بر آن را برای دانشجو شرح دهد تا دانشجو بتواند یك بازنمایی دقیق از دنیای خارج در ذهن خود داشته باشد. مثلاً فرض كنید راجع به شتاب، جاذبه و جرم بخواهد استاد مطالبی را ارائه دهد. او بایستی در ابتدا ذهن دانشجو را آماده كند كه تصویری از دنیای خارج به دست آورد. وقتی كه دانشجو این دانش یا تصویر از دنیای خارج را كسب كرد، استاد سؤالاتی را مطرح می كند. استاد می گوید اگر ما جسمی را با یك زاویه مشخص رها كنیم به كجا برخورد می كند؟ دانشجو سعی می كند از آن بازنمایی خودش استفاده كند و موقعیت و وضعیت آن جسم یا گلوله را تشخیص دهد و به سؤال پاسخ بدهد. یعنی با توجه به اصولی كه در بازنمایی اش از دنیای خارج به دست آورده می كوشد به جواب برسد. در شناخت گرایی دو اصل مهم وجود دارد: یكی بازنمایی دنیای خارج است و دیگری جست وجو در این بازنمایی.
این مكتب از چه زمانی مطرح شده؟
اصولاً شناخت گرایی همراه با پیشرفت هایی كه در زمینه علوم كامپیوتر و هوش مصنوعی به دست آمده، رشد پیدا كرد.
مكتب سوم هم مكتب ساخت گرایی است. در این زمینه باید مقدمه ای بیاورم. از زمان كانت، فیلسوف معروف آلمانی مربوط به قرن هفدهم درك مان از دنیای خارج مقداری پیچیده تر شده است و دیگر آن حالت ساده گذشته را ندارد.
قبل از كانت دو نگرش كلی در مورد چگونگی درك انسان از دنیای خارج وجود داشت. عقل گرایان كه نمونه برجسته آنها دكارت بود این ادعا را مطرح می كردند كه آنچه دانش را تشكیل می دهد به صورت فطری در ذهن و مغز انسان وجود دارد.
در مقابل گروهی به رهبری «جان لاك» اندیشمند بریتانیایی معتقد بودند آنچه كه به عنوان دانش به ذهن و مغز ما وارد می شود به طور كلی حاصل تجربه است. جمله «ذهن ما یك صفحه كاملاً سفید است» جمله ای بسیار معروف جان لاك می باشد. آنها معتقد بودند تجربیاتی را كه به دست می آوریم، باعث انباشته شدن دانش در ذهن ما می شود.
این دو نگرش در منتهی الیه یك طیف بودند. یك عده می گفتند دانش در ذهن ما به صورت فطری قرارداده شده است و عده دیگری می گفتند دانش از راه تجربه به دست می آید. اما كانت به تلفیقی از این دو حالت اعتقاد داشت. او می گفت درست است كه ما دنیای بیرون را تجربه می كنیم ولی ذهن ما هم چیزهایی به آن اضافه می كند و مجموعه اینها، درك ما را از دنیا تشكیل می دهد.
درحقیقت ما به دنیا نگاه می كنیم و چیزهایی را از دنیا می گیریم كه این «تجربه» نام دارد و عناصری هم در ذهن ما به آن اضافه می شود و حاصل كار، برداشت ما از دنیا و محیط پیرامونی ما را شكل می دهد. كانت این برداشت را پدیده نامید.
از زمان كانت تلفیقی از تجربه گرایی خام و عقل گرایی خام موردپذیرش قرارگرفت.
برتری یافتن نگرش كانتی چه كمكی به پیشبرد اهداف آموزشی می كند؟
در گذشته تصور می شد و الآن هم در كشور ما هنوز وجوددارد كه می توان دانش جدیدی را به دانشجو یا دانش آموز منتقل كرد. استاد فكرمی كند كه باید این معلومات را منتقل كند و دانشجو هم آن را جزو مخزن اطلاعات خودش قرارمی دهد.
در اینجا اعتقاد بر این است كه در ذهن دانشجو چیزی وجودندارد و فقط كافی است آن را با دانش پركنیم. بنابراین می توانم بگویم اكثر استادانی كه ما امروز با آنها روبه رو هستیم به نوعی طرفدار ایده جان لاك هستند.
چون تصورشان این است كه تعدادزیادی «لوح سفید» دركلاس وجوددارند و باید دانش را به ذهن آنها انتقال دهند و از این طریق، می توانند صاحب دانش نشوند.
اما تا جایی كه من اطلاع دارم، جان لاك آموزش تحمیلی را قبول ندارد.
تاحدودی شما درست می گویید. لاك می گوید خود شخص هم باید برود تجربه كسب كند. ولی سیستم آموزشی ما فكر می كند با تحمیل هم می شود این كار را انجام داد. یعنی به صورت تحمیلی می توان اطلاعات را به ذهن دانشجو وارد كرد. اما از دیدگاه كانت به قضیه نگاه كنیم اینجوری نیست و دانشجو، دانش آموز و یا هرشخصی یك دانش پیشینی در ذهن خود دارند و وقتی دانش جدید می خواهد به ذهن فرد وارد شود، با تلفیق آن دانش پیشین و این دانش جدید است كه برداشت جدید هم شكل می گیرد.
به بیان دیگر وقتی دانش های جدید به ذهن فرد وارد می شوند، اینگونه نیست كه این دانش ها در گوشه ای از ذهن بنشینند و دانش ما را افزایش بدهند. بلكه این دانش های جدید با آنچه كه قبلاً در ذهن ما بوده وارد تعامل می شوند و اگر این تعامل شكل بگیرد می توانیم ادعا كنیم كه چیز جدیدی یاد گرفته ایم.
كانت را به تعبیری می توان بنیانگذار واقعی ساخت گرایی بدانیم؟
بله؛ می توان كانت را پدر ساخت گرایی بدانیم. اما یك شاخه از این مكتب به نام «ساخت گرایی اجتماعی» رشد پیداكرده كه من هم به آموزه های این گرایش از ساخت گرایی باور دارم.
ایده اصلی در این گرایش این است كه ما در خلأ زندگی نمی كنیم و ذهن ما هم در خلأ زندگی نمی كند. بلكه ما در یك اجتماع بزرگ حضور داریم و حاصل كنش اجتماعی ما، درحقیقت باعث آموزش ما می شود.
درواقع اعتقاد بر این است كه ما در تماس با آدم های دیگر به ساختن معنی اقدام می كنیم.
به عبارت دیگر، ما با تعامل با دیگران است كه می توانیم نظرات خودمان را در میان بگذاریم و دراین حالت است كه سعی می كنیم آنها را متقاعد كنیم و از نظرات دیگران هم استفاده می كنیم و دراین تعامل اجتماعی است كه علم شكل می گیرد. درحقیقت، علم یك ساخته اجتماعی است و نه فردی.
در تعلیم وتربیت این موضوع، خودش را اینگونه نشان می دهد كه دانشجویان در كلاس و مؤسسات آموزشی در تعامل با همدیگر باید چیزی را یاد بگیرند، با یكدیگر همكاری داشته باشند و چیزی را متوجه بشوند.
بنابراین در تعامل با همدیگر و با تشكیل گروههای كوچك به ساخت علم دست می زنیم. ساختن علم همان خاصیتی را دارد كه ما به آن آموزش می گوییم.
در اینجا بحث ساختن علم مطرح می شود ولی در روش رایج در كشور ما عمدتاً تأكید بر حفظ كردن مطالب بسیار برجسته است.
بله؛ در كشور ما مطالبی از طرف استاد مطرح می شود و هیچ تعبیری در مورد این مطالب توسط دانشجو ارائه نمی شود. در این صورت، دانشجو نمی تواند رابطه ای بین این مطالب با آنچه كه ازقبل یادگرفته، برقراركند و از آن بدتر این است كه بین آن مطالب و دنیای خارج از خودش هم نمی تواند ارتباطی برقراركند.
چون تصور غالب این است كه آموزش عبارت است از انتقال علم از معلم به دانش آموز یا دانشجو. در صورتی كه این مكتب با این حرف ها مخالف است و آموختن را عبارت از ساختن علم می داند؛ آن هم نه ساختن فردی و اینكه بنشیند و فكر كند و متوجه شود كه دنیا چه شكلی است. بلكه درواقع آموزش یك ساختن اجتماعی قلمداد می شود.
درك دیرهنگام این رهیافت ها ناشی از نوع نگرش برنامه ریزان حوزه آموزشی است؟
به احتمال زیاد، بستگی به معلمانی دارد كه اینقدر بددرس می دهند.
شاید آنها هم به معلمان و استادان قبل از خودشان ارجاع دهند ولی چرا شناخت ما از تحولات اجتماعی و آموزشی به موقع حاصل نشده است؟
من فقط یك سناریو یا صحنه ای را كه دارد اتفاق می افتد توضیح دادم و اینكه نحوه آموزش ما باید چگونه باشد و تخصص من هم در همین حد است.
بخشی از تحقیقات و حوزه شغلی شما در زمینه آموزش الكترونیكی است. در حالی كه رویكرد رفتارگرایی استادان تغییر پیدا نكرده، آموزش الكترونیكی چه ثمراتی برای جامعه دارد؟
این دقیقاً خود مشكل است. در سالهای پایانی قرن بیستم و اول قرن بیست و یكم ابزاری به اسم فناوری اطلاعات وارد دنیای ما شده است. مهمترین ویژگی این فناوری هم این است كه ارتباطات را تسهیل می كند. لااقل به بهترین وجه هرگونه ارتباطی را با كمترین امكانات را برای ما برآورده می كند. با این فناوری می توان اطلاعات را به شكلهای مختلف نگهداری كرد وبه پردازش اطلاعات پرداخت. به نظر می رسد كه فناوری اطلاعات، ابزار خوبی است ولی باید ببینیم ما چه برخورداری با آن داریم.
متأسفانه در حال حاضر شیوه غالب ما آموزش مبتنی بر اصل انتقال دانش است. یعنی انتقال دانش از ذهن استاد و به كمك بیان او به ذهن دانشجو. اما این را باید در دنیای فناوری اطلاعات و اینترنت به تصویر كشید تا متوجه شویم وضعیت به چه صورت است. ما می توانیم فیلم استاد را به صورت دیجیتال دربیاوریم و روی شبكه بگذاریم و از دانشجویان بخواهیم به آن توجه كنند و با این كار به گونه ای اقدام كنیم كه چارچوب آموزشی را تغییر ندهیم.
در كشورهای توسعه یافته، مكاتب آموزشی جدید عرضه شده اند. آیا در همان جوامع گذار از استفاده از رویكردهای رفتارگرایی تا ساخت گرایی به صورت قاعده مند اتفاق افتاده است؟
به نظر می رسد كه چنین روندی طی شده باشد ولی با بررسی تجربه آنها شاید جواب بهتری برای این سؤال هم پیدا كنیم. شركتهای كامپیوتری معروف دنیا برای گسترش آموزش الكترونیكی موفق شده اند محیط های آموزشی الكترونیكی مناسبی را بسازند . البته بسیاری از آن محیط های آموزشی از كیفیت بالایی برخوردار نیستند. ممكن است بسیاری از استادان ما این محیط های الكترونیكی را ببینند ولی احساس كنند كه ۹۰درصد ابزارهای آنها كاربردی ندارد.
اگر این محیط های آموزشی الكترونیكی مورد استقبال نباشد این موضوع دلالت بر این دارد كه چارچوب كلی آموزش تغییر نمی كند و پایبندی به روشهای قبلی باز تداوم دارد؟بله؛ آن ۹۰درصد كه جایگاهی در آموزش ما پیدا نكرده، در حقیقت شامل همان مواردی است كه به مؤلفه های مكاتب جدیدتر آموزشی برمی گردد و شركتهای كامپیوتری، این بخشها را بر آن مبنا ساخته اند. اما چون استادان ما نمی خواهند چارچوب آموزشی شان را عوض بكنند، آن ابزارها هیچ كاربردی در اینجا پیدا نمی كند. در ساخت گرایی و ساخت اجتماعی دانش یا آموزش در شكل اجتماعی و یا ساخت اجتماعی دانش، هدف این است كه افراد با همدیگر تعامل داشته باشند و با یكدیگر گفت وگو بكنند. یعنی دانشجوها باید با همدیگر گفت وگو كنند. در محیط های الكترونیكی، ابزاری به اسم «چت» وجود دارد. در حال حاضر در ایران، حداقل ۱۰دانشگاه الكترونیكی تأسیس كرده ایم ولی در زمان آموزش، هیچ استفاده ای از آن به عمل نمی آید. ظاهراً چنین ابزاری را تجملاتی می دانند و اصلاً به عنوان یك ابزار آموزشی به آن نگاه نمی كنند.
در ساخت گرایی، ما باید برداشت خودمان را از آنچه شنیده ایم و از آنچه كه با دیگران تعامل كرده ایم بسازیم، معنی ساده ساختن هم این است كه آن را بنویسیم. به تعبیری ایده خودمان را و آنچه را كه فهمیده ایم یادداشت كنیم. در محیط های آموزشی الكترونیكی جاهایی هست كه افراد می توانند برداشت خودشان را از یك موضوع به صورت یك شبه مقاله یا شبه نوشته و یا یك شبه پاراگراف بنویسند.
چنین ابزاری در محیط های آموزشی الكترونیكی تعریف شده است ولی گویی این ابزارها وجود ندارد. در آموزش الكترونیكی كه ما، در ایران از آنها استفاده می كنیم متأسفانه این وسیله را ابزاری تجملاتی می دانند و هیچ استفاده ای از آن نمی شود.
بالاخره یكی از شیوه های آموزشی در ساخت گرایی این است كه معلم، نقش انتقال دهنده اش را كنار بگذارد و در واقع با مطرح ساختن یك سؤال از دانشجویان بخواهد كه به آن سؤال پاسخ دهند. معلم در این شیوه سعی می كند كه آرام آرام افراد را راهنمایی كند تا آنها به جواب بهتری برسند. در ضمن ما یك جواب صددرصد درست و یا كاملاً غلط نداریم. بلكه طیفی از جوابهای درست داریم. چون هر كس باید نظر شخصی خودش را بگوید. بنابراین ممكن است یك نظر و جواب بهتر از نظرات و جوابهای دیگر باشد. ممكن است جوابها در برخی مواد عناصر مشتركی داشته باشند ولی ممكن است كه یك جواب، نسبت به بقیه موارد جواب بهتری باشد. نقش معلم یا استاد در واقع این است كه مربی باشد و نقش مربیگری را ایفا كند و آنها رابه سمت جوابهای بهتر و بهتر سوق بدهد. این اطلاعات هم در یك جا جمع بشود و اگر یك تازه وارد بخواهد از موضوع سردر بیاورد با خواندن سابقه بحث به برداشت جدیدی برسد. این كار در محیط آموزشی را «فروم» یا «اتاق گفت وگو» نامگذاری كرده اند. یعنی اینكه افراد می توانند نظرات خودشان را بنویسند و در یك جا جمع بشود.
وقتی دانش آموز دبیرستانی با شیوه حفظ كردن درس خوانده است، چه جور می شود انتظار داشته باشیم كه خلاقیت به خرج دهد و نظرات و دیدگاههای دیگران را نقد كند و از نقادی دیگران هم با علاقه استقبال كند؟
اگر اینجور باشد ما تا آخر همین روش را باید ادامه دهیم و بگوییم چون دانش آموزان، یك روش غلط را دنبال می كردند و استادان ما هم یك روش شبیه به آن را دنبال كرده اند بنابراین تا بی نهایت روش آموزشی مان را را ارتقا ندهیم. در یك مقطعی باید این روش را تغییر دهیم. اتفاقاً در بهترین جایی كه می توانیم این وضعیت را بهبود ببخشیم در محیط های الكترونیكی است.
چون این ابزارها وجود دارند و عینیت پیدا كرده اند. ممكن است در كلاس حضوری برای اینكه افراد یكدیگر را متقاعد و با همدیگر بحث و گفت وگو كنند نظم كلاس به هم بریزد و كنترل كلاس از دست معلم یا استاد خارج بشود. اما در محیط های الكترونیكی این وضعیت پیش نمی آید و افراد به راحتی می توانند نظرات خود را پست كنند، یعنی در اتاق گفت وگو بچسبانند و این نظرات جمع بشود. این كار می تواند انجام بشود بدون اینكه نظم كلاس به هم بخورد.
بنابراین محیط های آموزشی الكترونیكی ، محیط مناسبی است برای اینكه روشها ، چارچوبها و متدولوژی های جدید را به كار گیریم. به اعتقاد من ، حتماً مزایای مكاتب آموزشی جدید مورد توجه بوده كه این ابزارها را ساخته اند و اگر مورد توجه نبوده اند لزومی نداشته كه این محیط ها را به این ابزارها مجهز كنند.
دقیقاً الآن نحوه آموزش الكترونیكی دانشگاه های ایران به چه صورت است؟
در حال حاضر اتفاقی كه در ایران رخ داده و باید هم رخ می داد این است كه در هر دانشگاهی ، یك مركز وجود دارد كه متولی آموزش الكترونیكی آن دانشگاه است. در این دانشگاهها اینگونه عمل می شود كه تعدادی دانشجو پذیرفته می شود ولی با كمترین زحمت و كمترین تغییر در چارچوب آموزشی می خواهند آنها را راضی نگه دارند. راضی نگه داشتن دانشجویان به این صورت است كه تصور شده آنها از دبیرستان آمده اند و به روش حفظ كردن مطلب عادت كرده اند. بنابراین مطالب و یا فیلم ها و نوشته هایی را به صورت الكترونیكی به دانشجویان ارائه می دهند و كمتر از آنها می خواهند كه با همدیگر بحث و گفت وگو كنند، با همدیگر مطلبی را بسازند و در گروه ها و كارگاه ها حضور پیدا كنند. به نظر من ، این تهدید بزرگی است كه ما مشاهده می كنیم و الآن وجود دارد. در واقع با این كار ، شبیه آموزش فعلی و حضوری را ارائه می دهند.
به هرحالت ، آموزش الكترونیكی در كشور ما هم دارد رواج پیدا می كند ولی بهتر است از ابزارهای جالب تر محیط های آموزشی الكترونیكی هم استفاده كنیم.
آیا به خاطر اینكه نگرش استادان تغییر نكرده، ضعف روش قبلی دراین روش پیشرفته هم مشاهده می شود؟
مسلم است كه نگرش استادان تغییر نكرده است. اگر از كسانی كه مسؤول آموزش الكترونیكی هستند بپرسید متوجه می شوید كه نگرش آنها عوض نشده . آنها هنوز فكر می كنند دانش ، پدیده ای انتقال دادنی است. فكر نمی كنندكه مطابق رهیافت های جدید، پدیده ای ساختنی است.
دراین تكنیك های جدید نیاز به خلاقیت، تفكر و تحقیق حالت الزامی پیدا می كند. دانش آموزی كه با روش حفظ كردن مطلب تربیت شده می تواند در اینجا موفق باشد؟
تفاوت مكاتب آموزشی جدید و قدیم این است كه در مكتب رفتارگرایی، دانشجو یك فرد منفعل است. قرار شد كه به قول جان لاك یك لوح سفید باشد و هرچیزی كه روی آن نوشته بشود همان هم تكرار شود. در مكاتب جدید، دانشجو یك عنصر فعال است و باید از خودش جدیت نشان دهد و تلاش كند. مكاتب جدید مخالف كاهلی و تلاش نكردن هستند.
وقتی یك دانشجو بخواهد نظر شخصی اش را بنویسد، با دیگران در تعامل باشد، دیگران را قانع كند كه حرفش ممكن است درست باشد و اصلاً هركس باید در كار جمعی شركت كند معلوم است كه باید فعال باشد.
دانشگاه های موفق دنیا در زمینه آموزش الكترونیكی چه تجربه ای دارند؟
یكی از دانشگاه های موفق دنیا دراین زمینه ، مؤسسه تكنولوژی ماساچوست (T.I.m) ایالات متحده است كه پروژه ای از سال ۲۰۰۱ شروع كرده و یا تاسال ۲۰۰۸ ادامه خواهد داد. دراین پروژه مقرر شده كه كلیه منابع آموزشی را به صورت دیجیتالی جمع آوری و نگهداری كنند. ما می توانیم از این منابع درسی كه در دسترس همگان است استفاده كنیم ولی در گام بعد باید محیط هایی را داشته باشیم كه دانشجویان را به تعامل با یكدیگر تشویق كنیم.
تغییر رویه ای كه شروع شده به چه نحو قابل بهبود دادن است؟
یك راه حل این است كه كارگاه های آموزشی و كلاس هایی بگذاریم و از استادان دعوت كنیم كه دراین كارگاه ها و كلاسها شركت كنند و آنها را فرضاً با روش ساخت گرایی و ساختگرایی اجتماعی آشنا كنیم و بگویم باید دانش دانشجوها را در نظر بگیرند.
اما من فكر نمی كنم كه این كار ، بسیار مؤثر باشد. این كار ، مثل این است كه بخواهیم در كنار یك استخر بایستیم و شنا كردن را به دیگران یاد بدهیم. به نظرم با توضیح دادن روش شناكردن، افراد نمی توانند شناگر خوبی بشوند. باید اجازه دهیم آنها در قسمت های كم عمق استخر وارد شوند و به تدریج شناكردن را یاد بگیرند. به همین شكل باید در مورد آموزش الكترونیكی رفتار كنیم. باید ابزارهای جدید را در اختیار استادان قرار بدهیم و اجازه بدهیم آنها وارد محیط های آموزشی الكترونیكی شوند و ابزارهای جدید آموزشی را تجربه بكنند. استادان ما آدم های باهوشی هستند. وقتی كه نحوه كار كردن این ابزارها را یاد بگیرند حتماً از آن استفاده خواهند كرد و به صورت ناخودآگاه هم تغییر در روش آموزش رخ می دهد. هنگامی كه استاد به «اتاق گفت وگو» وارد شود و سؤالی را مطرح كند، ممكن است هر یك از دانشجویان به آن سؤال پاسخ دهند. در مرحله بعد، ممكن است استاد دانشجویان را به چند گروه تقسیم كند و كارگاه آموزشی برگزار كند و از دانشجویان بخواهد مفاهیم جدیدی را براساس دانش خودشان تعریف كنند و یا گروه ها و افراد با یكدیگر چت كنند. به زبان ساده تر در چنین حالتی، استاد در واقع دارد روش های ساخت گرایی اجتماعی را اجرا می كند. ما اگر امكانات و ابزارهای جدید را در اختیار استادان بگذاریم كمك می كنیم از آن پارادایم قبلی به پارادایم های جدیدتر منتقل شویم.تجربه دانشگاه تهران در مورد آموزش الكترونیكی چگونه بوده است؟
یكی از كارهایی كه انجام شد این است كه از استاد چند دانشگاه خارجی از جمله آلمان دعوت كردیم كه بیایند راجع به روش های جدید آموزشی كارگاه برگزار كنند. ما از استادان و دانشجویان هم دعوت كردیم كه در این كارگاه ها شركت كنند ولی آموزش های الكترونیكی ای كه در دانشگاه تهران پیاده می شود به نوعی تداوم روش های قدیمی و حفظ كردن مطلب است.
شما در تحقیقی كه انجام داده اید نشان داده اید آموزش الكترونیكی می تواند پارادایم های جدید آموزشی را جایگزین روش مرسوم كند. نتایج تحقیق شما ارائه شده است ولی چرا با توجه به مزایای روش های جدید و با توجه به یافته های تحقیق تحولی در نحوه آموزش به وجود نیامده است؟
ممكن است سیاست مدیران مجموعه ها با این تحقیقات و نتایج آن هماهنگ نباشد. من هم مسؤول اجرای روش های جدید آموزشی نیستم. به نظر من، گروه های آموزشی دانشگاه باید در مورد ضرورت به كارگیری آموزش الكترونیكی و روش های جدید آموزشی با یكدیگر بحث كنند و ببینند واقعاً آموزش الكترونیكی چه فواید و محدودیت هایی دارد. من معتقدم كه علم یك پدیده اجتماعی است و از این جهت هم اعتقاد دارم كه سیاست های از بالا به پایین به شكست منجر می شود. اما وقتی كه در گروه های آموزشی این نوع بحث ها مطرح شود، نتیجه بهتری كسب خواهیم كرد.
مگر در جلسات گروه ها در مورد كیفیت آموزش، نحوه برگزاری امتحانات راجع به بسیاری از مسائل پیش پا افتاده صحبت نمی شود، چرا در مورد شیوه های آموزشی و استفاده از فناوری اطلاعات بحث نشود. فرضاً شش ماه با یكدیگر بحث گروهی بكنند و بعد برای پیاده سازی از مسؤولان دانشگاه هم كمك بگیرند و بودجه لازم را پیشنهاد دهند.
یكی از مسائلی كه در مورد آموزش الكترونیكی مطرح می شود این است كه با این روش می توان تعداد بیشتری به تحصیل بپردازند. آیا حقیقتاً چنین چیزی عملی است؟
اگر ما بخواهیم فرضاً ۸۰۰ نفر دانشجو بپذیریم و قصد داشته باشیم آنها را از طریق آموزش الكترونیكی آموزش دهیم در ضمن هدف ما این باشد كه در چارچوب ساخت گرایی اجتماعی، آموزش به دانشجویان را عملی كنیم، اگر هر یك از این ۸۰۰ نفر در جواب سؤال استاد، یك پاراگراف و یا حتی یك خط در پاسخ به سؤال مطرح شده جواب داشته باشند، آیا آن استاد می تواند همه جواب ها را بخواند؟
بنابراین برعكس شعارهایی كه برخی مطرح می كنند در عمل تعداد دانشجویان در این زمینه نمی تواند بی نهایت باشد. استادی كه می خواهد در قالب ساخت گرایی اجتماعی كار كند باید با همه دانشجویان در تعامل باشد و آنها را به گروه های مجزایی تقسیم بندی كند و گروه ها هم بتوانند معانی را خلق كنند، به معانی جدیدی برسند و خلاقیت شان را پرورش دهند. در چنین وضعیتی، استاد هم باید نقش مربی و هدایت دهنده پیدا كند. لااقل در تحقیقی كه به مدت یك سال صورت گرفت نتیجه گرفتیم كه تعداد دانشجویان نمی تواند زیاد باشد. تعداد افراد باید به حدی باشد كه استاد توانایی مطالعه مباحث مطرح شده را داشته باشد.
اگر كلاس های فعلی با ۴۰ نفر تشكیل می شود با این اوضاع در آموزش الكترونیكی این تعداد باید كمتر باشد؟
می تواند در همان حد باشد ولی نمی تواند مثلاً هزار نفر باشد.
اگر سؤال و جواب در راستای تولید علم ادامه پیدا كند، وقت استاد هم اجازه تداوم بحث را نمی دهد؟
بله؛ استاد باید وقت بیشتری بگذارد. یكی از نتایجی كه ما در تحقیق به آن رسیدیم همین بود كه شعاری كه می گوید آموزش الكترونیكی می تواند فضای آموزشی ما را گسترش بدهد، اگر ما بخواهیم به چارچوب های جدید آموزشی پایبند باشیم، شعار غلطی است و صحت ندارد.
اگر بخواهیم تعداد بیشتری از دانشجویان را مطابق الگوی فعلی یا همان به اصطلاح رفتارگرایی مبتنی بر حفظ مطلب آموزش دهیم، با آموزش الكترونیكی این هدف قابل تحقق است؟
بله؛ اگر بخواهیم آن روش را به كار بگیریم می شود. در آن حالت فیلم استاد را روی شبكه می گذاریم. از ۱۰ هزار نفر هم ثبت نام به عمل می آوریم و از همه آنها می خواهیم كه فیلم استاد را ببینند و بیایند امتحان بدهند. ما اگر می خواهیم پیشرفت كنیم و اگر می خواهیم تغییری در آموزش ایجاد كنیم باید از ابزارهای مهمتر و اصلی محیط های آموزش الكترونیكی استفاده نماییم.
 
در گفت وگو با مجتبی كیانی عضو هیأت علمی مركز انفورماتیك دانشگاه تهران گفت وگو از: یوسف ناصری
روزنامه ایران
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها