یا محمد(ص) آیه ایمان تویی
چهارشنبه 4 اسفند 1389 10:21 AM
یا محمد(ص) آیه ایمان تویی
مرد قرآن بهترین انسان تویی
اسم تو نور امـــــید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میــــــــلادت شــدم مست مـــی عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو
ای تو چون شمع و جودم عشق تو بر جان من
یا محمد(ص) ای رسول ای بانی ایــــمان من
می خوانمت به نام تمام زیبایی ها!
می خوانمت به یاد سپیده، طلوع، و الفجر و الشمس!
می خوانمت به نام غزل های عاشقانه:
علت عارفانه عشقی، از تمام رموز آگاهی | فرصت عاشقانه وصلی، فصل سبزی، همیشه دلخواهی |
خشک زار کویر را باران، دشت ها را نوید دریایی | خفتگان تبسم خورشید، راهیان را تبلور ماهی |
نور والفجر، بر حریر سحر، شور والعصر در حریم زمان | رمز واللیل درترانه شب، راز والشمس در سحرگاهی |
مولا جان! ای ذات تمام زیبایی ها! به نام کایناتی که پای بست عشق توست، آغاز کرده ایم، با تو بودن را!
آغاز کرده ایم؛ از آغازین لحظات حیات، از ثانیه های نخستین ازل، فدای خاک پای تو بودن را!
قدم به دیدگان حقیر ما نهاده اید: «طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَیْنا»
.... تیرگی، مجال از تابش حقیقت گرفته بود و تراوش نور از دخمه های غرور ناممکن می نمود!
گویی زمین، خورشید را به فراموشی سپرده است!
بت های سنگی و استخوانی با سایه های مهیب؛ در انبوه دودهای نامطبوع! زمین را به شیطان کده هایی تبدیل کرده بود که ساکنانش ابوجهل ها و ابولهب ها بودند! میوه های فاسدی که اصالت شان به «زقوم» می رسید؛ نگاهشان آتشین و سخنانشان مسموم بود.
آنک، آن تیرگی را روشنایی می بایست تا دخمه های دود آلود را با جمال چهره جانان بیارایند!
اهریمنان ناسپاس را، چهره ای اهورایی می بایست تا مردمان به زلال محبت الهی ایمان بیاورند.
آن گاه، خداوند پرده های زمان و مکان را کنار زد و تجلّی جمال خویش را در آیینه نگاه «محمد صلی الله علیه و آله » به تماشا نشست؛ به تماشای خورشیدی که حرارت عاشقانه کاینات را به پرتو جمال او سپرده است.
دیگر چه مجال سرودن از ستاره و ماه است؛ این خورشید است که بر تیرگی ها، حریر نور گسترده است، این نور جمال لا یزالی است!
آی آسمان! مبارک بادت این روز و همه روز! چه هدیه ای آورده ای خاک نشینان مفلوک را؟!
این عطر حضور کیست که عرش را به هیجان آورده است!
ایام به کام، ای درخت نبوت، طوبای صداقت! شاخه هایت پر بار که امروز گل کرده ای به وجود زیباترین مولود هستی؛ مولود حرم، مولود آستانه عفت و ایمان!
می خوانمت به نام تمام زیبایی ها!
مولود زیبای آمنه علیهاالسلام ، اینک این آغوش پرندین حضرت جبریل علیه السلام است که تو را به گلگشت و تفرّج آسمان می برد.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که پیشانی ارادت بر خاک نهادی تا شکوه بندگی را به جای آوری!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که مادر را سلام گفتی و فرشتگان به تحسین جمال بی مثالت پرداختند.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زمین از نعمت حضورت در کاینات برخوردار شد و آسمان به میزبانی زمین غبطه خورد.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که خانه دوست، آکنده از عطر عاشقانگی ها شد و نجوای نمازت، دل از آسمان ربود!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زبان به حمد و یگانگی خداوند گشودی و عطر توحید، کوچه های مکه را فراگرفت!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زخم بی شمارت، عشق را به تماشا فرا خواند و عاشقانگی از افسانه به حقیقت پیوست!
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که غربت، به قصد قربت برگزیدی و برکت وجودت، تاریخ را به مبدأی از نور، راهنما شد.
درود خداوند بر تولّد، حضور، شهادت و بعثت و جاودانگی ات باد که چلچراغ معرفت را در تاریکنای زمین، برافروختی!
درود خداوند بر تو باد؛ مادامی که حیات در کاینات باقی است.
میلادت مبارک، یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله