سرانجام نظام سياسي جهان قسمت سوم
چهارشنبه 4 اسفند 1389 1:48 AM
سرانجام نظام سياسي جهان
قسمت سوم
گرايش به حکومت الله
نظام اسلامي که پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شکل گرفت، به صورت بهترين الگو و مهم ترين خواسته سياسي مبارزان مسلمان در جهان درآمد . بي شک، گرايش به استقرار حکومت هاي اسلامي مشابه نظام جمهوري اسلامي مي تواند ظرفيت پذيرش جهانيان منتظر حکومت جهاني مستضعفان را افزايش دهد. يکي از رهبران مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در اين باره گفته است :
ما در آن موقع مي گفتيم اسلام در ايران پيروز شده است و به زودي، به دنبال آن درعراق نيز پيروز خواهد شد. بنابراين، بايد از آن درس بگيريم و آن را سرمشق خود قرار دهيم .(1)
به بيان ديگر، انقلاب اسلامي، حدود 1/5ميليارد مسلمان را برانگيخت و آنان را براي تشکيل حکومت الله در کره زمين به حرکت درآورد. اين روي کرد، در اساس نامه، گفتار و عمل سياسي جنبش هاي اسلامي سياسي معاصربه شکل هاي مختلفي مشاهده مي شود. علاقه جنبش گران مسلمانان به ايجاد حکومت اسلامي به صورت هاي مختلف ابراز شده است . از جمله، بعضي از گروه هاي اسلامي با ترجمه کتاب حکومت اسلامي امام خميني (رحمه ) (مانند اليسارالاسلامي مصر)يا با تأکيد بر جمهوري اسلامي ايران به عنوان تنها راه حل (مانند جبهه نجات اسلامي الجزاير )علاقه مندي خود را براي برپاکردن حکومت اسلامي بيان کرده اند. آية الله سيد محمد باقر صدر هم قبل از شروع جنگ تحميلي عراق بر ايران، در تلاش بود رژيم عراق را سرنگون و حکومتي اسلامي به شيوه حکومت ايران، يعني جمهوري اسلامي برپايه ولايت فقيه به وجود آورد.(2)
برخي ديگر از جنبش هاي اسلامي با پذيريش اصل ولايت فقيه، از رهبري انقلاب اسلامي ايران پيروي مي کنند. اين دسته از گروه ها دو گونه اند . دسته اي که تنها از نظر عقيدتي و مذهبي، خود را مقلّد رهبري انقلاب اسلامي ايران مي دانند (مانند جنب امل در لبنان)و دسته اي ديگر که هم از نظرسياسي و هم از نظر مذهبي از رهبري انقلاب اسلامي ايران پيروي مي کنند(مانند جنبش حزب الله لبنان .)(3)
اين گروه ها و سازمان هاي اسلامي، براي دست يابي به نظامي مبتني بر اسلام، شيوه و روش هاي مختلفي را در پيش گرفته اند. برخي تنها با اقدام قهرآميز و مسلحانه (مانند حزب الله حجاز )و کودتا (مانند جنبش آزادي بخش بحرين)در صدد نابود کردن رژيم حاکم بوده اند. در نقطه مقابل، گروه هايي قرار دارند که شرايط فعلي را براي دست زدن به اقدامات مسلحانه مساعد نمي دانند و با توسل به شيوه هاي مسالمت آميز از قبيل شرکت درانتخابات پارلماني در پي تغييرنظام موجود هستند (مانند حزب اسلام گراي رفاه). گروه هاي ديگري هم وجود دارند که به هر دو روش پاي بندند. جنبش حزب الله نمونه اي از اين گروه هاست که در مصاف با اسرائيل و حکومت ماروني لبنان و به منظور استقرار حکومت اسلامي به دو روش متمايز و در عين حال مکمّل هم، يعني جنگ با اسرائيل و شرکت در انتخابات مجلس روي آورده است .(4)
6.ساختار شکني
انقالب اسلامي به صورت هاي مختلف ساختارهاي پذيرفته شده جهاني را در هم شکست و ساختارهاي ارزشي جديدي را جايگزين ساختارهاي پيشين ساخت. اکنون اين موردها را بر مي شماريم :
الف) در انديشه مدرنيته، برا ي انتقال جامعه سنتي به مدرن، بشر به الگوي جهاني توسعه نيازدارد؛ آن هم الگويي که از غرب پيشرفته برگرفته شده باشد؛ زيرا عقيده بر اين است که دنياي غير غربي توسعه نيافته، بايد همان مسير توسعه در اروپا و امريکا را بپيمايد. در اين ديدگاه، نوسازي با دنيا گرايي مفرط همراه است ؛ ولي انقلاب اسلامي ايران مباني توسعه غرب را زير سئوال برد و بيان داشت که دين، در زمينه اداره دنيا جهت گيري هاي اساسي دارد و دنيا گرايي را هم نفي مي کند. به اين صورت، انقلاب اسلامي، ارزش تازه اي براي توسعه آفريد و اعلام کرد که در توسعه اجتماعي، بشر نيازي ندارد به الگوهاي غربي توسل بجويد .(5)
ب)انقلاب اسلامي در ايران در دوره اي به وقوع پيوست که جريان پست مدرنيسم در ربع آخر قرن بيستم وارد مرحله جديدتر و جدّي تر شده بود. از اين رو، به عقيده بسياري از انديشه ورزان غرب، انقلاب اسلامي ايران، انقلابي پست مدرنيستي است و در روايت و تفسير مدرنيته جاي نمي گيرد . به همين دليل، افرادي چون ميشل فوکو، دريدا و ادوارد سعيد به انقلاب اسلامي ايران توجه کردند. فوکو از جمله اشخاصي بود که يافته هاي نظري خود را در انقلاب اسلامي پيدا کرد و با چاپ مقالاتي، حمايت خود را از مردم ايران نشان داد، گفتني است وي با حمله هاي شديد و تند هم کيشان خود روبه رو شد. به نظر او، انقلاب اسلامي درايران، در قالب معنويت گرايي سياسي جاي مي گيرد، در حالي که عنصر معنويت قرن ها در غرب به فراموشي سپرده شده بود . بنابراين، انقلاب اسلامي، نظريه و ديدگاه انقلاب، توسعه و زندگي بدون معنويت را طرد کرد و افق ارزشي تازه اي را به روي جهانيان گشود که در آن هم به نيازهاي مادي و هم به نيازهاي معنوي پاسخ داده شود .(6)
ج)تا پيش از پيدايش انقلاب اسلامي، بيشتر نظريه پردازان انقلاب در عرصه جامعه شناسي، گرايش هاي ساختار گرايانه داشتند؛ يعني سعي مي کردند با بررسي نمونه انقلاب ها، به يک نظريه دست يابند تا بتوانند هر انقلاب جديدي را که در جهان رخ مي دهد، با کمک آن نظريه تبيين و حتي وقوع آن را پيش بيني کنند. نظريه دست يابند تا بتوانند هر انقلاب جديدي را که در جهان رخ مي دهد، با کمک آن نظريه تبيين و حتي وقوع آن را پيش بيني کنند. خانم اسکاچپول، از جمله اين نظريه پردازان بود که انقلاب ها را عملي اتفاقي و خارج از اراده مي دانست و بر اين باور بود که «انقلاب ها مي آيند، نه اين که ساخته شوند».با پيروزي انقلاب اسلامي ايران که با نوعي ساخته شدن و معماري همراه بود، وي نظريه خود را به اين صورت تغيير داد:«انقلاب ها مي آيند، نه اين که ساخته شوند به جز انقلاب اسلامي ».بنابراين، انقلاب اسلامي نشان داد که مي توان يک پديده عظيم اجتماعي را ساخت و اين، ارزش و مفهوم جديدي است که انقلاب اسلامي به عرصه نظريه پردازي جهاني عرضه کرده است .(7)
ساختارشکني و ساختار بخشي جديد انقلاب اسلامي، فضاي ذهني و توانايي عملي جهان تشنه معنويت را براي پذيرش نظم نو و مططابق با فطرت الهي که همان آخرين حکومت الهي است، آماده مي کند .
7.ستيز با استکبار
نظام حاکم بر ديروز و امروز جهان، مستکبرانه است. شکستن اين نظام استکباري، هدف انقلاب اسلامي براي تدارک ديدن استقرار نظام عادلانه امام زمان (عج)است. درواقع، انقلاب اسلامي، استقلال را از مهم ترين اصول توسعه و وابستگي را از اساسي ترين علت عقل ماندگي معرفي کرد و بارها در اين باره به ملت ها و دولت هاي در بند جهان سوم و جهان اسلام هشدار داد. امام خميني (رحمه ) براين باور بود که اسلام، مخالف و منکر وابستگي صنعتي، کشاورزي، اداري اقتصادي و فرهنگي است . ايشان وابستگي فکري را ازديگر وابستگي ها مهم تر مي دانست و آن را مبدأ ديگر وابستگي ها مي شمرد و هشدار مي داد که استقلال با وابستگي قابل جمع نيست تا زماني که استقلال در همه ابعاد اجتماعي اتفاق نيفتد، نمي توان کشاورزي را مستقل ناميد .(8)
مواضع و تلاش امام خميني (رحمه ) که با استقلال ايران از سلطه امريکا همراه شد، به پيدايش اعتماد به نفس ملت ها در برابر زورگويي ابرقدرت ها و شکستن بت هاي ظالمانه و بالندگي نهال قدرت واقعي انسان ها و سربرآوردن ارزش هاي معنوي و الهي انجاميد.(9)به اعتقاد مقام معظم رهبري، استقلال خواهي انقلاب اسلامي چنان بر دنيا تأثير گذاشته که برخي زمام داران جهان سومي را وادار به اعتراف کرده است. براي مثال، يکي از رهبران کشورهاي شرق آسيا در جريان اجلاس سران کشورهاي اسلامي خطاب به معظم له علت فقر کشورش را وابستگي سرمايه هاي موجود درکشورش به سرمايه داريهاي ههيونيستي و امريکايي دانست . مقام معظم رهبري نتيجه مي گيرد که استکبار وقتي مناافعش ايجاب کند، به هيچ ملتي و هيچ اقتصاد و فرهنگي رحم نمي کند .(10)
امروز ديگري شکي باقي نمانده است که ايستادگي هاي دولت و ملت ونزوئلا در مقابل امريکا، متأثرازانقلاب اسلامي است. کاسترو نيز به پشت گرمي حمايت هاي جمهوري اسلامي (نظام برآمده از انقلاب اسلامي)به رويارويي انقلاب و کشورش با امريکا ادامه مي دهد. حزب الله لبنان با درس گيري از استقلال طلبي انقلاب مردم ايران مي کوشد استقلال لبنان را در مقابل رژيم صهيونيستي حفظ کند. حاکمان سوريه نيز بارها اعلام کرده اند درس ايستادگي در برابر اسرائيل غاصب را از انقلاب ايران آموخته اند . دست يابي ايران به استقلال سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي به الگويي براي رزمندگاني تبديل شده است که اکنون در عراق سودان و فلسطين با سلطه گران بر آب و خاک خود مي جنگند . جالب است که آنها در جنگ با متجاوزان به کشورشان، با همان شعارها (مرگ بر امريکا )، شيوه ها (بسيج مردمي )، سلاح ها (تسليحات سبک و متعارف )و نمادهاي انقلاب اسلامي (توسل و توکل به خدا)مي رزمند و همين هاست که استکبار را از وقوع يک يا چند پيروزي ديگر، مشابه پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979م نگران مي کند .(11)
به طور کلي، مي توان نتيجه گرفت انقلاب اسلامي ايران با زنده کردن ارزش هايي چون بيداري، حجاب و پيوند دين و سياست، اسلام را به عنوان تنها راهنماي مبارزه، و تشکيل حکومت اسلامي را به عنوان هدف ايده آل در جهان معرفي کرد، بدون آن که انقلاب اسلامي ناچار شود يا نيازي ببيند در اين راه به اقدام فيزيکي متوسل شود. اين مسئله نشان مي دهد که ارزش هاي اسلامي به دليل انطباق با فطرت انساني، در توسعه و تعميق، تنها به احيا کننده نياز دارد. البته ارزش هاي برخاسته از انقلاب اسلامي، در سرزمين هاي اسلامي، بيش از ديگر کشورها اثر گذاشت و گسترش يافت . بي شک، يکي از مهم ترين علل آن نيز وجود عنصر اسلام و وجوه مشترک فراوان بين اسلام کشورهاي اسلامي و اسلام در ايران انقلابي است .
انقلاب اسلامي به دليل اتکا بر ارزش ها در گستره جهان قرار داد؛ زيرا گسترش ارزش هاي ديني سازنده انقلاب اسلامي به ماندگاري آن کمک مي کند و راه را براي برپايي آخرين حکومت الهي فراهم مي آورد. در حقيقت، آن چه جمهوري اسلامي به عنوان نظام بر آمده از انقلاب اسلامي به ارمغان آورد، تنها گوشه اي از آن چيزي است که درحکومت آينده اسلامي به رهبري امام معصوم شکل مي گيرد .
امام زمان (عج)
حکومت مستضعفان اسلامي، ره آورد وحي الهي، بعثت انبيا و امامت اولياست که عقل و فطرت اصيل انساني برآن مهر تأييد مي زند. اين حکومت نويد دهنده جهاني شدن تمدن اسلامي است. برخي از مهم ترين ويژگي هاي حکومت مستضعفان عبارتند از :
1.فطرت جويي توحيدي
توحيد، نخستين شرط تشرّف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهاني اسلام است. از اين رو، قرآن با تعابيري چون «لَاَ إِلَهَ إِلَّا اللهُ»،(12) «لَا إِلَهَ إِلَّا هُو»(13)و «لَا إِلَهَ إِلا»(14)، توجه ويژه خود را به اين اصل نشان داده است. يکتا پرستي، نقطه اشتراک همه انسان هايي است که در حکومت مستضعفان مشارکت مي ورزند و آن، فراگيرترين عامل هم گرايي اجتماعي انسان ها در اين حکومت و در طول تاريخ به شمار مي رود. به همين دليل، خداوند مي فرمايد:
فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّنِ حَنيِفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَالنَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّينُ القَيِّمُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا يَعلَمُونَ ؛ (15)
پس روي خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوي اين دين کن، با همان سرشتي که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداي تغيير پذيرنيست. اين است همان دين پايدار، ولي بيشتر مردم نمي دانند .
2.سرانجام گرايي
عاقبت جويي يعني فرجام خواهي و آخرت گرايي است که در انديشه ديني و اسلامي به عنوان اعتقاد به معاد ياد مي شود. تأکيد اسلام بر معاد، به منظور تأسيس نظامي جهاني است که تا در کنار اعتقاد به مبدأ، سرنوشت ساز بودن نقش اين باور(اعتقاد به معاد)درجهت گيري زندگي فردي، جمعي و جهاني هويدا گردد؛ زيرا چنين اعتقادي، رفتار اجتماعي را متأثر مي سازد و آن را به کنترل خود در مي آورد. خداوند در قرآن کريم دراين باره مي فرمايد :
أَفَحَسبتُم أَنَّمَا خَلَقنَاکُم َعبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَينَا لَا تُرجَعوُنَ ؛ (16)
آيا پنداشتيد که شما را بيهوده آفريده ايم و اين که شما به سوي ما بازگردانيده نمي شويد ؟
3.عزت انساني
خداوند، انسان را گرامي داشته است:
وَلَقَد کَرَّمنَا بَنِي آدَمَ؛ (17)
و به راستي ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم .
از نظر دين، انسان، موجودي هم مادي و هم رحماني است. از اين رو، برنامه حکومت جهاني مستضعفان با برنامه جهاني شدن غربي که در پي سلطه بر انسان است، از بنيان، تفاوت دارد؛ زيرا اسلام در پي ارج نهادن به انسان هاست و تنها، به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پيام دين مي انديشد و هرگز در صدد تحميل عقيده براونيست .
با توجه به اين سه اصل، برنامه هاي حکومت مستضعفان اسلامي عبارتند از:
الف)طبقه بندي انسان ها بر مدار عقيده و ايمان، نه نژاد و خون و...؛
ب)نفي سلطه گري و سلطه پذيري بر اساس قاعده «نفي سبيل»؛
ج)طرح و اجراي اصول و حقوق مشترک براي همه انسان ها، اعم از کافر و مسلمان، در حالي که در هيچ يک از نظريه هاي مطرح شده غرب براي ايجاد نظم نوين جهاني، اين اصول به چشم نمي خورد.
4.حاکميت الله
حاکميت برجهان هستي، تنها از آن خداست. در واقع، اراده الهي بر سراسر گيتي، حاکم و ادامه هستي به مدد و فيض او وابسته است . به بيان ديگر، جهان و تمامي ارکان و عناصرش در يد قدرت لا يزال الهي قرار دارد و هم اوست که انسان را بر سرنوشت خويش حاکم کرده و اداره جامعه بشري را به وي سپرده است. خداوند سبحان، حاکميت خويش در تدبير جامعه را به انسان واگذاشته که آن نيز تجلّي اراده خداست . در حقيقت، حاکميت خدا بر روي زمين به دست رهبر برگزيده الهي صورت مي گيرد که خود او نيز از سوي امت به جايگاه و منصب رهبري دست يافته است . درچنين نظامي، عقلانيت، معنويت و عدالت، جامعه را به جهاني درمسير کمال تبديل مي کند .
5.خليفه الله
مهم ترين ويژگي امامت و رهبري در ساختارنظام جهاني اسلام، برگزيدگي انسان است. مولاي متقيان، علي بن ابي طالب (ع) دراين باره فرمود :
وَخَلَّفَ فيکُم مَا خَلَّفَتِِ الأَنبِياءُ في اُمَمِها، اِذ لَم يَترُکُوهُم هَمَلاً، بِغَيرِطَريقٍ وَاضِحٍ، وَ لَا عَلَمٍ قائِمٍ؛ (18)
او نيز چون پيامبران امت هاي ديرين براي شما ميراثي گذاشت ؛ زيرا ايشان، امت خود را وانگذاردند، مگربه رهنمون راهي روشن و نشانه اي معين .(19)
به علاوه، امامت و رهبري، ويژگي هاي ديگري نيز دارد، از جمله اين که : مرکز وحدت و يک پارچگي اجتماعي است؛ زعامت معنوي و سياسي مردم را برعهده دارد؛ اساس و پايه فعاليت بشر به شمار مي رود؛ هسته مرکزي نظم اجتماعي است؛ از مشروعيت بيعت مردمي برخورداراست و به اسوه فردي و جمعي تبديل شده است. هم چنين رهبري و امامت در نظام جهاني اسلام، محور و قطب ايدئولوژيک به شمار مي رود؛ همان گونه که علي (ع) فرمود :
اَما وَاللهِ لَقَد تَقَمَّصَهَا ابنُ اَلي قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَيَعلَمُ اَنَّ مَحَلّي مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحي، يَنحَدِرُعَنِّي السَّبلُ، و لا يَرقي اِلَيَّ الطَّيرُ؛(20)
آگاه باشيد !به خدا سوگند که فرزند ابوقحافه (ابابکر)خلافت را چون جامه اي بر تن کرد و به يقين مي دانست که جايگاه من نسبت به حکومت اسلامي، چونان محور است در آسياب .
6.ملت واحد
انسان ها در نظام جهاني اسلام يا همان حکومت جهان مستضعفان اسلامي، به دوران بلوغ و شکوفايي عقلي و معنوي و به مرحله والاي تعالي مي رسند و به صورت بالفعل، از ارزش هاي واقعي انساني برخوردار مي شوند. جامعه جهاني اسلامي، جامعه اي همگون و متکامل است و استعدادها و ارزش هاي انساني در آن، شکوفا مي شود. نيازهاي اساسي که فطري هم هستند، برآورده مي شود و آدميان از همه ابزارها براي تحقق صلح و عدالت بهره مي گيرند. به اين دلايل، خداوند در قرآن مي فرمايد:
وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُم أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُم فَاتَّقُون ؛(21)
و درحقيقت، اين امت شماست که امتي يگانه است، و من پروردگار شمايم؛ پس، از من پروا داريد.
7.قانون واحد
حديث ثقلين، گوياي آن است که راز دست يابي به سعادت دنيوي و اخروي، پيروي از قانون خوب (کتاب الله )و مجري خوب(اهل البيت)است . جامعه بشري از نقصان قانون رنج برده، ولي رنج بي بهره بودن از مجريان صالح، همواره، عميق تر بوده است. در تهيه قانوني که درجامعه جهاني اسلام حاکميت مي يابد، عقل دخالتي ندارد؛ چون قادر به ترسيم حدود و تعيين همه جانبه مسائل انسان نيست. اين قانون، قانون شرع است که خداوندي که به همه نيازهاي انساني آگاهي دارد، آن را نازل کرده است . از اين رو، همه جانبه است و کاملاً با فطرت انسان ها سازگار است. در دوره تحقق حکومت جهاني اسلام، قانون تمام و کمال (کامل)اسلام يا درحقيقت، سيستم حقوقي اسلام اجرا مي شود که همه در برابر آن يکسان هستند وبراي هر شخصي، به اندازه توان و استعدادش، حقوق و وظايفي تعيين شده است .
8.عدل و عدالت
عدالت در نظام جهاني اسلام، فراگير، گسترده و عميق است. به همين دليل، جهاني شدن اسلامي، به تاريخ سراسر ظلم و جورجهان پايان مي دهد و با ريشه کني ستم ها و تبعيض ها از جامعه بشري، نظامي اجتماعي برپايه مساوات و برابري مستقر مي کند. احاديث زيادي به اين موضوع (عدالت در جامعه جهاني اسلام )پرداخته اند . براي نمونه، ابوسعيد خدري، از محدثان اهل سنت، از پيامبر اکرم (ص)نقل مي کند :
أُبَشِّرُکُم لِ المَهدِيِّ يَملَأُ الاَرضَ قِسطاً کَمَا مُلِئَت جَوراً و ظُلماً يرضَي عَنهُ سُکَّانُ السَّماءِ و الاَرضِ يَقسِمُ المالَ صِحاحاً . فَقالَ رَجُلٌ ما مَعني صحاحاً؟ قَالَ :باالَّسويَّةِ بَينَ النَّاسِ و يَملَاُء قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ غِنيً وَيَسعَهُم عَدلُهُ؛(22)
شما را به ظهور مهدي (عج) بشارت مي دهم که زمين را پُر از عدالت مي کند، همان گونه که از جور و ستم پرشده است . ساکنان آسمان ها و زمين از او راضي مي شوند و اموال و ثروت ها را به طور صحيح تقسيم مي کند. کسي پرسيد :معناي تقسيم صحيح ثروت چيست؟فرمود:به طور مساوي در ميان مردم. [سپس فرمود:]و دل هاي پيروان محمد را از بي نيازي پر مي کند و عدالتش همه را فرا مي گيرد .
علي عقبه از پدرش چنين نقل مي کند :
اذا قامَ القائِمُ، حَکمَ بالعَدلِ، وَ ارتَفَعَ الجَورُ فِِي اَيَّامِهِ، واَمِنَت بِه السُّبُلُ، و َاَخرَجَتِ الاًرضُ بَرَکاتِها، وَرُدَّ کَلُّ حَقِّ اِلَي اَهلِه ...وَلا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنکُم يَومَئِذٍ مَوضَعاً لِصَدَقَته وَ لا لِبِرِّه لِشُمُولِ الغنِي جَميعَ المؤمِنيِنَ؛(23)
هنگامي که قائم قيام کند، براساس عدالت حکم مي کند و ظلم و جور در دوران او برچيده مي شود و راه ها در پرتو وجودش امن و امان مي گردد و زمين برکاتش را خارج مي سازد و هر حقّي به صاحبش مي رسد...و کسي موردي را براي انفاق و صدقه و کمک مالي نمي يابد؛ زيرا همه مؤمنان بي نياز خواهند شد .
در روايتي ديگر آمده است :
يَملَاءُ اللهُ بِهِ الاَرضَ عَدلاً و قِسطاً بَعدَ ما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً؛ (24)
خداوند به وسيله او (حضرت مهدي (عج))زمين را پر از عدل و داد مي کند، پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد .
9.رشد و پيشرفت
اطلاعات و صنعت در دوره حکومت جهاني امام عصر (عج) به آخرين درجه تکامل خود مي رسد . به بيان ديگر، در اين دوران، هم توسعه علمي و هم توسعه اقتصادي به صورت همه جانبه اتفاق مي افتد. از اين رو، تمام علوم براي دست يابي به بالاترين درجه پيشرفت و توليد بسيج مي شود. احاديثي نيز بر اين موضوع اشاره دارند. از جمله آن که امام صادق (ع) فرمود:
اَلعِلمُ سَبعَةٌ و عِشروُن َ حَرفاً فَجَمعُ ما جائَت به الرُّسلُ حَرفانِ، فَلَم يَعرِفِ النَّاسُ حَتَّي اليَوم غَيرِالحَرفَين، فَاذا قامَ قائمُنا اَخرَج الخَمسَةَ وَ العِشرينَ حَرفاً فَبَثَّهَا فِي الناسِ ضَمَّ اِلَيهَا الحَرفَينِ حَتي يَبُثَّها سَبعةَ و عِشرونَ حَرفاً؛(25)
دانش بيست و هفت حرف (شعبه و شاخه)است. تمام آن چه پيامبران الهي براي مردم آورده اند، دو حرف بيش نبود و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته اند. هنگامي که قائم ما قيام کند، بيست و پنج حرف ديگر را آشکار مي سازد و در ميان مردم منتشر مي سازد و اين دو حرف موجود را هم به آن ضميمه مي کند تا بيست و هفت حرف کامل و منتشر شود .
در حديثي ديگر آمده است :
اِنَّهُ يَبلُغُ سُلطانُهُ المشرِقَ وَ المَغرِبَ وَ تَظهَرُلَهُ الکُنُوزُ و لا يَبقي فِي الاَرضِ خَرابٌ اِلّا يَعمُرُهُ ؛(26)
حکومت او، مشرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجينه هاي زمين براي او ظاهر مي شود و در سراسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند، مگر آن که آن را آباد خواهد ساخت .
امام باقر (ع) نيز فرمود :
اِذا قامَ قائمُنا وَضَعَ يَدَهُ عَلي رُئؤُسِ العِبادي فَجَمَع بِها عُقُولَهُم و کَمُلَت بِها اَحلامُهُم؛(27)
هنگامي که قائم ما قيام کند، دستش را بر سر بندگان مي گذارد و خردهاي آنان را گرد مي آورد و رشدشان را تکميل مي گرداند .
10.عشق و معنويت
معنويت در حکومت جهاني آخر الزمان در حد اعلي است. در روايتي آمده است :
رجالٌ لايَنامونَ اللَّيلَ لَهم دَوِيٌّ فِِي صلاتِهِم کدَوِيِّ النَّحلِ يَبيتونَ قِياماً عَلي أطرافِهِم؛(28)
مرداني که شب ها نمي خوابند؛ در نمازشان چنان اهتمامي و تضرعي دارند که انگار زنبوران عسل در کندو وزوز مي کنند و شب را با نگهباني دادن پيرامون خود به صبح مي رسانند.
11.صلح و امنيت
در حکومت ايده ال، امنيت، شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنويت است در حديثي مي خوانيم :
حَتّي تَمشي المَرأَةُ بَينَ العِراقِ اِلَي الشَّامِ لا تَضَعُ قدمَيها اِلّا عَلَي النَّباتَ و عَلي رأسِها زينَتُها لا يُهيجُها سَبعٌ و لاتَخافُهُ؛ (29)
[راه ها امن مي شود چندان که زن]از عراق تا شام برود و پاي خود را جز بر روي گياه نگذارد . جواهراتش را بر سرش بگذارد و هيچ درنده اي او را به هيجان و ترس نيفکند و او نيز از هيچ درنده اي نترسد .
12.رضا و رضايت
حکومت جهاني اسلام، «يرضي بخلافته السماوات و الارض»است؛ يعني آسمان و زمين، با هم، اظهار رضايت و خشنودي مي کنند. اين حکومت، حکومتي است که «يحبه اهل السموات و الارض»؛(30) سماواتيان از آن خوش شان مي آيد و آن را دوست دارند؛ حکومتي که نتيجه و برکات آن، براي همه، حتي مردگان، فرج و گشايش است .
13.نعمت و اطاعت
خدا به واسطه صالحاني که حکومت جهاني را در دست دارند، برکت را برآنان ارزاني مي کند. در حديث مي خوانيم :
يَتَمَسَّحونَ بسَرجِ الإمامِ تَطلُبونَ بذلک البَرکَةَ؛(31 )
به زين اسب امام دست مي سايند تا برکت يابند .
اطاعت از امام زمان (عج) دراين حکومت جهاني، خالص و کامل است . درحديث آمده است :
وَيقونَهُ بأنفسِهِم فِي الحُروبِ وَ يَکفونَهُ مَا يُريدُ مِنهُم ؛ (32)
با جان شان، امام را در جنگ ها ياري مي کنند و هر دستوري ايشان بدهد، انجام مي دهند .
به طور خلاصه مي توان گفت نظام جهاني مطلوب از ديدگاه انقلاب اسلامي، نظامي است که اين ويژگي ها را داشته باشد:
الف)اين نظام که از آن مي توان به نظام امامت و امت ياد کرد، به زعامت تشکيل مي شود. امام با بهره گيري از علم لدني، معصوميت و امدادهاي الهي، نظام عادلانه اي را پايه ريزي مي کند و تمام ملت ها، دولت ها و سرزمين ها را با عنوان امت واحد به سوي کمال انساني و اسلامي سوق مي دهد.نتيجه اين که رهبري و امامت در نظام جهاني اسلام، از سه ويژگي برخوردار است:
يکم . رهبري، مرکز و قطب ايدئولوژيک، عقيدتي، معنوي و سياسي به شمار مي رود.
دوم .امام، منتخب مستقيم و غيرمستقيم خداست .
سوم . تحقق امامت و به دست گرفتن حکومت، به پذيرش مردم بستگي دارد .(33)
ب)جامعه جهاني اسلامي، جامعه اي همگون و متکامل، شکوفا کننده استعدادها و ارزش هاي انساني و واجد استقلال کامل است و نيازهاي بنيادين و اساسي فطري و روحي انساني در آن برآورده مي شود . در اين نظام، از تعلقات ملي و ناسيوناليستي، رهبري هاي چندگانه و مزوّرانه، قانون هاي خطاپذير بشري، حاکميت شيطان و انسان که ريشه منازعه ها، مشاجره ها و مجادله هاي دنيايي است، خبري نيست.(34)
ج)انسان ها در جامعه جهاني مطلوب اسلامي، اعمال حاکميت و قانون خدا بر روي زمين را به رهبر برگزيده و الهي وا مي گذارند در واقع، حاکميت الهي به صورت اراده امام تجلي مي يابد و مرزهاي اعتباري و قراردادي موجود وحاکم بر دنياي کنوني از بين مي رود .(35)
ويژگي هاي نظام جهاني مطلوب اسلامي با ويژگي هاي نظام هاي گذشته، حال و حتي نظام هاي احتمالي آينده قابل مقايسه نيست. ممکن است ويژگي هاي اين نظام ها، شباهت هاي ظاهري، لفظي و شکلي داشته باشد، ولي از نظر محتوايي، هيچ شباهتي با هم ندارند. انقلاب اسلامي، مروّج و منادي اين نظام در جهان است و به علت ويژگي هاي الهي و انساني اش به بديل جهاني شدن مزوّرانه و فريب کارانه غربي درآمده است . به همين علت، سردمداران جهاني شدن غربي، انقلاب اسلامي را تنها رقيب خود معرفي کرده اند، زيرا در صدد است ارزش هاي جديدي را در پهنه اداره جهان جايگزين ارزش هاي قبلي کند.
نتيجه
مهدويت و جهاني شدن، هر دو از مباحث مهم روزگار ماست . اعتقاد به ظهور منجي و مهدويت در يک معناي عام، يک باور ديني در بين همه انسان هاست و از منجي، با تعابير مختلفي چون کاکلي در آيين هندو، مسيحا در يهود و مسيحيت و مهدي (عج) در فرهنگ اسلامي ياد شده است . منجي يعني گشودن راه جديد براي رسيدن به سعادت ابدي. ازطرف ديگر، با پديده اي به نام «جهاني شدن »، يا به نظر مارشال مک لوهان، دهکده جهاني رو به رو هستيم. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم تحت تأثير چنين پديده اي در قرن بيست و يکم خواهيم بود و اين پديده با مهدويت و ظهور منجي موعود ارتباط دارد.در واقع، نسبتي بين نظام نوين جهاني (جهاني شدن )و حکومت حضرت (عج) وجود دارد وشايد جهاني شدن براي ما درک بهتر و روشن ترين را نسبت به حکومت جهاني موعود ايجاد مي کند. البته برنظم نوين جهاني (جهاني شدن )انتقادهايي وارد است. به همين دليل، لزوماً جهاني شدن در تمامي قرائت هاي خود با مهدويت اسلامي سازگاري ندارد. البته در سنت اسلامي ما، تعبيرجهاني شدن به کار نرفته، اما تعبيري چون حکومت جهاني اسلام و حکومت جهاني حضرت مهدي (عج) به کار رفته است .(36)
درحقيقت، بشر همواره در صدد دست يابي به عرصه جهاني سازي خود و انديشه هايش به مفهوم غير ديني هم بوده است. چنين گرايشي را درکشورگشايي هاي پيشين امپراتوري ها و پادشاهان مي توان مشاهده کرد. در واقع، هر کدام از اينها، نگاهي به جهاني شدن داشته اند. مالکوم واترز هم معتقد است که جهاني شدن از زمان شروع تاريخ بشر بوده، ولي وي آن را بيشتر همزاد تجدد مي داند؛ چون با فرآيندهاي اجتماعي و صنعتي همراه بوده است. تاميلنسون نيز معتقد است که جهاني شدن، شبکه اي است که به سرعت گسترش پيدا کرده و ويژگي امروز آن، زندگي اجتماعي مدرن است . بنابراين، اين دو بر يک وضعيت ارتباطي خاص و فشرده در پديده جهاني شدن تأکيد دارند که بيشتر، مشخصه امروزين نظام نوين جهاني يا جهاني سازي است. (37)بنابراين، تطبيق مهدويت اسلامي و جهاني شدن ضرورت بسياري دارد. ما بايد بر بعد فکري و فرهنگي تأکيد کنيم تا بتوانيم به آساني، انديشه جامعه فاضله را با جهاني شدن امروزين مقايسه کنيم. حاصل اين مقايسه، غربي بودن جهاني شدن است. در حالي که جهاني شدن از طريق ماهواره و تکنولوژي ارتباطات، غسل تعميد داده شده، ولي جنبش اسلام گرايي با درک واقعيت ها، در ستيز با غرب است و عقيده دارد مدينه فاضله اسلامي مهدوي هرگز با درک واقعيت ها، در ستيز با غرب است و عقيده دارد مدينه فاضله اسلامي مهدوي هرگز با آن چه در غرب آمده است، سازگاري ندارد. نگرش اسلام درباره معرفت و اعتقاد به انسان برپايه اصل و منطقي قرار دارد و با نگرش مدرن يا نگرش جهاني شدن غربي بيگانه است.
در جهاني شدن غربي، سکولاريسم و روش هاي سکولاريستي حاکم است و در آن، فهم بشر، درعقلانيت ابزاري خلاصه شده و آن نيز با صدور حکم «مرگ خدا»، امر قدسي را اززندگي بشري جدا کرده است. جهاني شدن به دليل رشد تکنولوژي ارتباطي در قرن بيست و يکم، به صورت کامل عملي مي شود و شايد به حد کمال خود برسد . در دوره هاي قبل، کلام، وسيله ارتباط بود و انسان ها مي توانستند از طريق لفظي و کتبي با ديگران ارتباط برقرارکنند. اما با تحولاتي که امروزه صورت گرفته است، ارتباط به صورت کمّي و کيفي انجام مي شود. در زمان گذشته، افراد آگاهي چنداني از محيط پيرامون خود نداشتند، اما در حال حاضر، اين آگاهي به علت رشد جهاني شدن فزوني پيدا کرده است.در دوره هاي گذشته، قبايل و اقوام به خاطرتعلق مکاني و زماني داراي هويت هاي مختلفي بودند، ولي پديده جهاني شدن سبب شده است آنها با هويت جديدي رو به روي شوند. اين ويژگي ها در عصر ظهور هم پديد مي آيد . از اين رو، مهدويت مي تواند با مفهوم جهاني شدن ارتباط پيدا کند .(38)
در نگرش اسلامي، سرانجام تاريخ بشري، تحقق وعده الهي حاکميت حق و مدينه فاضله اسلامي است . پيدايش چنين مدينه اي، سنت الهي است و عصر مهدوي به قوم و قبيله و نژاد خاصي تعلق ندارد و اين تدبيرالهي براي همه انسان هاست . انتظار کشيدن ظهور منجي موعود، همان انتظار بشر است که بر جهان حاکم است. مهدويت اسلامي بر فطرت بشري تأکيد مي کند. انسان ها فطرتاً هويت الهي دارند و از اين رو، طالب جامعه اي جهاني عادلانه اند در جامعه مهدوي، امام، لطف الهي است و مردم را هدايت مي کند و به سوي سعادت دعوت مي کند و ويژگي عصر مهدوي برخلاف عصر جديد، تأکيد برفضيلت و سعادت بشر است. علم در عصر ظهور حضرت مهدي (عج) به اوج پيشرفت مي رسد و فهم و آگاهي انسان دوچندان مي شود . علت تأخيرحکومت جهاني آن حضرت هم، فراهم نشدن شرايط و لوازم يا جهل و نا آگاهي مردم است. (39)
جهاني شدن به معناي غربي شدن يا امريکايي شدن، با آموزه ديني مهدويت اسلامي سازگاري چنداني ندارد. مهم ترين وجه تمايز آنها در ايده ها و نظرها است. مهدويت اسلامي بر محورخالق هستي مي چرخد و برعقل، عدل و رهايي بخشي تمام انسان ها تأکيد دارد، ولي تمدن غربي بر پايه سياست استواراست و بر سيطره و استثمار غيرغرب قرار دارد. به علاوه، اگر نظم نوين جهاني (جهاني شدن )با اقتصاد و گسترش نظام سرمايه داري غربي همراه و همگام باشد که هست، در اين صورت، جهاني شدن با مهدويت سازگاري ندارد، اما اگر جهاني شدن، همان فرآيند گسترش تکنولوژي ارتباطي باشد، با مهدويت اسلامي سازگاري دارد. پس جهاني شدن مي تواند در راستاي مهدويت قرارگيرد، ولي وضعيت فعلي جهاني شدن، چنين کار ويژه اي ندارد. بي شک، با ظهور و گسترش مهدويت اسلامي محتواي چنين توانايي درجهان فراهم مي آيد.
پي نوشت ها :
1-ارتباط متقابل انقلاب اسلامي ايران و جنبش شيعيان عراق، ص391-394.
2-حميد احمدي، «انقلاب اسلامي و جنبش هاي اسلامي در خاورميانه عربي»، مجموعه مقالات پيرامون جهان سوم، ص117-156، تهران :انتشارات سفير، 1369ش.
3-دست آوردهاي عظيم انقلاب شکوهمند اسلامي در گستره جهان، ص3-47، تهران :انتشارات سازمان ارتباطات فرهنگي، [بي تا].
4-همان .
5-فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد، ص12-13، تهران :انتشارات داشنگاه شهيد بهشتي، 1376ش.
6-همان .
7-عبدالوهاب فراتي، رهيافت هاي نظري بر انقلاب اسلامي، ص184-216، قم :انتشارات معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1377ش.
8-صحيفه نور، ج1، ص109.
9-سخن راني، مقام معظم رهبري، 14تير 1380.
10-سخن راني مقام معظم رهبري، 1فروردين 1377.
11-ايوور بنسون، «ايران :نگاهي به انقلاب اسلامي »، ترجمه :وحيد رضا نعيمي، مجله همشهري ديپلماتيک، نيمه دوم بهمن 1382، ص12.
12-سوره صافات، آيه 34.
13-سوره بقره آيه 163.
14-سوره نحل، آيه 2.
15-سوره روم، آيه 30.
16-سوره مؤمنون، آيه 115.
17-سوره اسراء، آيه 70.
18-نهج البلاغه، خ1.
19-ترجمه اين عبارت نهج البلاغه و عبارت هاي ديگر از ترجمه محمد مهدي فولادوند انتخاب شده است .
20-نهج البلاغه، خ3.
21-سوره مؤمنون، آيه 52.
22-الشيخ الشبلنجي، نور الابصار في مناقب آل بيت النبي المختار، ص200، بيروت:انتشارات الدارالعلميه، 1405ق.
23-لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 170، قم :مکتبة الصدر، 1372ش.
24-ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، ص98، بيروت:دارالمعرفه، [بي تا ].
25-محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج52، ص336، بيروت :دار المعرفه، 1304ق.
26-محمد بن علي الصبان، اسعاف الراغبين، ص140، بيروت:[بي نا]، 1398ق.
27-بحارالانوار، ج52، ص328.
28-همان، ص307.
29-منتخب الاثر، ص474.
30-محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، ترجمه :حميد رضا شيخي، ص187، قم :انتشارات دار الحديث، 1379ش.
31-همان .
32-همان .
33-محمد حکيمي، «جهاني سازي اسلامي و جهاني سازي غربي»، فصل نامه کتاب نقد، ش24-25، پاييز و زمستان1381، ص105-124.
34-عبدالقيوم سجادي، «اسلام و جهاني شدن»، فصل نامه کتاب نقد، ش24-25، پاييز و زمستان 1381، ص295-316.
35-غلام رضا بهروز لک، «مهدويت و جهاني شدن »، فصل نامه کتاب نقد، ش24-25پاييز و زمستان 1381، ص137-158.
36-جهاني سازي اسلامي و جهاني سازي غربي»، ص105.
37-همان .
38-اسلام و جهاني شدن »، ص316.
39-مهدويت و جهاني شدن »، ص 137.
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی