سال 1342 زمانيکه امام خميني مبارزات خود را بر عليه شاه آغاز کرد، حسنعلي چشم به جهان گشود، کوچههاي تنگ و خانه کاهگلي پدرش تنها مأمن کودکي او بود، تحصيلاتش را تا کلاس سوم ابتدايي درزادگاهش رهنان به پايان رساند، سپس به علت فقر شديد خانواده در يک مغازه صافکاري اتومبيل به کار پرداخت، چندي بعد تصميم گرفت در کلاسهاي شبانه درسش را ادامه دهد، و به اين طريق توانست تحصيلات خود را تا سال سوم راهنمايي ادامه دهد، حضور در کلاسهاي قرآن و مجالس مذهبي و ديني روح بيتاب عسگري را کمي آرام ساخت. اما اوجگيري انقلاب و مبارزه با رژيم پهلوي از جمله کارهايي بود که حسنعلي آرزوي آن را داشت، به همين علت همراه سربازان خميني (ره) فرياد عدالتخواهي سرداد و با پخش اعلاميه و نوار از رژيم شاه بيزاري جست، با پيروزي انقلاب در بسيج ثبت نام کرد و با آغاز جنگ تحميلي به عضويت سپاه پاسداران در آمد و بعد از طي دوره آموزشي به جبهههاي نبرد شتافت، با شنيدن خبر شهادت پسرعمويش خدا را شکر نمود که او لياقت شهادت در راه حق را داشته است، بهار سال 1360 که به خانه بازگشت وصيتنامهاش را نوشت و به مادر داد و گفت:«اين آخرين ديدار است» او سرانجام در تاريخ 2/4/1360 بر اثر اصابت گلوله به سينهاش در سن 18 سالگي در ذوالفقاريه آبادان نداي حق را لبيک گفت و به عرش اعلاي حق پر گشود.