غلام حسین ژیان
جمعه 18 تیر 1395 6:28 PM
غلام حسین ژیان
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - / - |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 28/09/1361 |
| محل شهادت: مهران | طول مدت حیات: - |
| مزار شهید: - | |
زندگینامه
شب قبل از تولدش، در خواب دیدم که مرد سیاهپوشی آمده دم خانه ی ما و بچه ای را در بغل دارد. به او گفتم:
«آقا! بچه را بدهید من!»
مرد سیاهپوش گفت:
«می توانی این بچه را نگه داری؟»
گفتم: « بله ...»
مرد سیاهپوش بچه را به من داد. پرسیدم:
«اسمش چیست؟»
گفت: «غلامحسین»
فردای آن شب، او به دنیا آمد. درست روز تولد امام حسین (ع) بود . اسمش را با خودش آورده بود. ما هم دوست داشتیم که او غلام امام حسین (ع) باشد.
از بچگی قلبی مهربان و پاک داشت. بعد از مدرسه به کمک پدرش می رفت. بعد از این که سال دوم راهنمایی را تمام کرد، برای این که کمک خرج خانواده باشد، ترک تحصیل کرد.
هفده ساله بود که در شرکت ایران ناسیونال استخدام شد و همان موقع ازدواج کرد. یک سال و نیم بعد خدا به او پسری هدیه کرد که اسمش را غلام رضا گذاشت.
وقتی دوران خدمت سربازی اش شروع شد، ترجیح داد که در مناطق جنگی خدمت کند. هر وقت به مرخصی می آمد ، به پدرش می گفت :
« تو را به خدا این قدر کار نکن ! خدمتم که تمام شود، می آیم پیش شما و نمی گذارم این قدر خودت را اذیت کنی.»
به من گفت :
«مادر جان! می دانم که در نبود من به تو خیلی سخت می گذرد . ولی جان تو و جان رضای من انشاءالله به همین زودی بر می گردم و زحمات تو را جبران می کنم.»
در نامه هایی که برای همسرش می فرستاد، می نوشت:
«همسرم! مواضب باش! من هم در جبهه بی کار نیستم و از دین و وطنم دفاع می کنم. انشاءالله با پیروزی اسلام می آیم پیش تو و سختی های زندگی را جبران می کنم. اگر هم شهید شدم، پسرم را تربیت کن که به دین اسلام کمک کند.»
او نتوانست به وعده هایش عمل کند و بیاید پیش ما، او در تاریخ 28/9/1361 در منطقه ی مهران شهید شد و خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می کردیم، تنهامان گذاشت.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)