فرا رسيدن بهار براي مردم روستاي رحمتآباد استان يزد نويد تولد ديگري بود، اما عزاي حسينبنعلي (ع) تمام اين شادي را به شوري عاشورائي تبديل کرد که عاشقانش در غم غربت فرزند زهرا (س) لباس سياه بپوشند، حسن در روز پنجم محرم و بيست و هشتم اسفند چشم به جهان گشود، در سن شش سالگي همراه ديگر کودکان روستا راهي مکتب شد و در مدت شش ماه قرائت قرآن را فرا گرفت با پايان دوره دبستان براي براي تحصيل در دوره متوسطه به شهر يزد رفت و ضمن تحصيل در مدرسه هنگام فراغت به کار در کارگاه کورهپزي پرداخت، دشتي با اوجگيري انقلاب اسلامي در صف سربازان روحالله (ره) قرار گرفت. حضور در جلسات سخنراني آية الله صدوقي و پخش اعلاميههاي حضرت امام (ره) از جمله فعاليتهاي او بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي همراه برادران بسيجي به نگهباني شبانه روي آورد، و پس از مدتي به عضويت سپاه پاسداران درآمد، او ابتدا حفاظت از بيت امام (ره)را بر عهده گرفت و در بيست و سوم دي ماه سال 1360 ازدواج کرد، دشتي ده روز پس از انجام مراسم عروسي عازم جبهههاي حق عليه باطل شد. وي چندي بعد معاونت بسيج بافق را بر عهده گرفت و با همسرش بافق را به او سپردند، تمام اوقات فراغت حسن صرف کشيدن نقاشي، نوشتن داستان، مطالعه کتاب و ورزش فوتبال ميشد، وي بعد از حمله نظامي آمريکا به طبس همراه منتظر قائم به آنجا رفت، و در حاليکه پيکر شهيد منتظر قائم را همراه داشت، به يزد بازگشت، حاجي با شرکت در آزمون سراسري دانشگاه امام حسين (ع) پذيرفته شد، اما در اولين ماه تحصيل بار ديگر عازم جبهههاي حق عليه باطل شد، سرانجام مسئول ستاد تيپ الغدير (يزد) در غروب روز پنجشنبه زمستان سال 1365 بر اثر اصابت گلوله توپ به آسمان پر کشيد، پيکر خسته و تکهتکه حاج حسن را در خلد برين يزد به خاک سپردند.