ليست شهداي دفاع مقدس (خ)

در سال 1335 در روستاي لطف‌علي آباد بابل، طفلي ديده به جهان گشود که او را هاجر ناميدند، شايد او اين نام را بر اساس بافت وجودي‌اش طلبيده بود که براي هجرت خونينش هاجر ناميده شود.
وي با مهر و محبت سرشار و خاص روستايي رشد کرد و از سخاوت روستا آکنده گرديد؛ در همان روستا با پسر عمويش پيمان همسري بست و با علاقه‌ي سرشارش که نثار همه مي‌شد، در امورات زندگي ياريگر همسر بود.
وي داراي صفات بارز اخلاقي بود، از آن جمله که بسيار عاشق خدمت به اسلام و انقلاب در دوران جنگ بود و مرتباً مي‌گفت: که دوست دارد به جبهه برود و شهيد شود.
سال 1365، سال هجرت هاجر از راه رسيد. برادر هاجر و برادر زاده‌ي همسرش که در منطقه‌ي سومار خدمت مي‌کردند، مجروح شدند. هاجر به همراه 6 تن از اعضاي فاميل – که يک نفر از اين عزيزان شهيده مولود مهدوي است – جهت ديدار و عيادت از عزيزانشان به کرمانشاه رفتند.
هاجر زمان هجرت را پيش‌رو مي‌ديد، هجرت از خاک تا افلاک، هجرت تا ابد، هجرت با لباس سپيد و هجرت به جايي که ميزبانشان حضرت دوست بود. غرش هواپيما سکوت حاکم بر فضاي بيمارستان را شکست، بمباران هوايي شروع شد و ناگهان صداي پرواز کبوتران به گوش رسيد، هاجر 30 ساله و 6 تن از همراهانش سال 1365 لبيک‌گويان خود را تسليم قدسيان کردند.

منبع:مجله ي عشق و آتش