پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت
دوشنبه 4 بهمن 1389 6:08 PM
عنوان : بررسي تطبيقي ادبيات دفاع شهري ايران و جهان
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
1. يادداشت: يكي از مضامين مطرح در حوزه ادبيات جنگ هر كشور، دفاع شهري دربرابر حملات اشغالگرانه دشمن است. آثار فراواني را در ادبيات روسي، فرانسوي، آلماني، اسپانيايي و... مي توان يافت كه به مقاومت مردمان شهرهاي درمحاصره اي چون لنينگراد، برلين، رم، كاتالونيا، پاريس و ... پرداخته اند. متأسفانه به رغم تاريخ هشت ساله جنگ تحميلي عراق عليه ايران و وجود شهرهاي در محاصره اي چون خرمشهر، آبادان و اهواز با آثار مشابه اندكي درباره پديده دفاع شهرها عليه تجاوز دشمن روبروييم و سوگمندانه تر مي بايد از جاي خالي نقد و تحليل و بررسي همين اندك آثار سخن گفت. اين پژوهش مي كوشد در سه بخش، گامي در پر كردن اين جاي خالي بردارد. اين سه بخش عبارتند از: الف _ معرفي برگزيده آثار داستاني جهان در پديده دفاع شهري (شاخص ترين آثار داستاني درباره شهرهاي مدافعي چون استالينگراد، برلين، رم، پاريس و ... در تاريخ جنگ هاي جهان)، ب _ معرفي آثار فارسي درباره پديده ايثار و مقاومت در شهرهاي در معرض اشغال، به ويژه درباره خرمشهر. پ _ بررسي آسيب شناختي آثار دفاع شهري ايران. نگارنده ازجمله در اين بخش به ريشه ها و علل قلت و كمبود نمونه هاي موفق فارسي ادبيات دفاع شهري مي پردازد.
2. سيري در بهترين آثار ادبيات دفاع شهري جهان شگفت است كه مضمون دفاع شهري عليه دشمن، قدمتي به اندازه كهن ترين اثر مكتبوب و شناخته شده ادبيات غرب يعني منظومه حماسي ايلياد دارد. و مگر نه اين است كه بخش عمده اي از ايلياد به ماجراي محاصره شهر تروا و مقاومت اهالي تروا در برابر سپاه يونان مي پردازد؟ و باز شگفت اينكه بزرگ ترين رمان تاريخ ادبيات غرب يعني جنگ و صلح تولستوي نيز بر مدار اين مضمون مي گردد: مقاومت مسكو در برابر ارتش ناپلئون! با تأمل در اين دو نمونه مي توان بي هيچ پژوهش ديگري حدس زد كه صرفاً نام بردن از ادبيات دفاع شهري جهان به طور خاص _ و نه حتي ادبيات جنگي به شكل عام _ حجمي برابر با يك دائره المعارف را مي طلبد. براي حل اين دشواري ناچاريم محدوده پژوهش خود را در اين بخش صرفاً به ادبيات داستاني مغرب زمين و آن نيز كشورها و زبان هاي اصلي اين حوزه تمدني به ويژه آثار نويسندگان انگليسي، آلماني، فرانسوي و روسي زبان كه بيش از ديگر غربيان، تاريخشان به جنگ گذشته است، اختصاص دهيم. همچنين براي پرهيز از اطناب بحث، صرفاً به برجسته ترين آثاري كه مضمون اصلي خود را پديده دفاع شهري اختصاص داده اند، خواهيم پرداخت. بي شك پرآوازه ترين رمان با مضمون دفاع شهري، جنگ و صلح لئون تولستوي است. اين اثر در مدت شش سال، يعني 1863 تا 1869 نوشته شد و تولستوي اين رمان قطور دوهزار صفحه اي را هفت بار بازنويسي كرد. اين رمان درباره جنگ سال 1812 است كه روس ها به آن لقب جنگ كبير ميهني داده اند. بخش مهمي از اين رمان به مقاومت مردم مسكو عليه لشكر ناپلئون مي پردازد و در بخش هاي ديگر از شهرهاي اسمولنسك و بارادينو و پايداري شان عليه فرانسويان نيز سخن گفته مي شود. تولستوي كه خود در قفقاز جنگيده بود و در دفاع از سواستاپول با پديده دفاع شهري آشنا بود، با جمع آوري هزاران سند و مدرك و گفتگو با بازماندگان جنگ 1812 يكي يا به ظن قوي بهترين رمان جنگي تاريخ ادبيات را نوشت. عظمت جنگ و صلح چنان است كه ما نه در اين مقاله و نه حتي در مقالات مستقل و بلكه در كتابي جداگانه نيز نخواهيم توانست، حق مطلب را درباره اش ادا كنيم. از اين رو صرفاً به اين اشاره بسنده مي كنيم و نقد و بررسي اين اثر و اصولاً ديگر آثار مربوط به دفاع شهري را به مقالات ديگر وا مي گذاريم. غرض و هدف در اين پژوهش صرفاً معرفي و بازشماري است و نه نقد تا گزارشمان به اطناب نينجامد و ساماني به خود بگيرد. به هر حال، الگوي جنگ و صلح چنان برجسته بود كه بعدها به هنگام جنگ جهاني دوم بسياري از نويسندگان روس كوشيدند اثري مشابه آن بيافرينند و به كمك آن مردم روس را عليه اشغالگران نازي تهييج كنند. "آنان سرمشق هاي درخشان ديگري چون گذر از جنگ ها اثر الكسي تولستوي و دن آرام اثر شولوخف در دست داشتند كه در آنها جنگ هاي داخلي و شورش هاي پس از انقلاب اكتبر تصوير شده بود. با اين همه، اثري كه بتواند با جنگ و صلح تولستوي برابري كند، پديد نيامد. فاديف «گارد جوان» را نوشت، ارنبورگ «سقوط پاريس» و «توفان» را پديد آورد، سيمونف رمان «شبها و روزها» را نوشت و گزارش هاي زنده هيجان زايي از جبهه فرستاد كه بخشي از آنها در «استالينگراد همچنان مي جنگد» گرد آمده است، اما هيچ كدام اينها جنگ و صلح تولستوي نشد و شايد نمي توانست هم بشود." علل توفيق خاص تولستوي و نيز ناكامي نسبي نويسندگان روس پس از او در اين باره متعدد است. در درجه نخست، علت بازمي گردد به نبوغ ادبي خاص تولستوي؛ او غولي از غول هاي ادبيات جهان بود كه تكرارناپذيرند. دوم اينكه تولستوي پيش از جنگ و صلح در كتاب ديگرش به نام داستان هاي سواستاپول نوشتن درباره پديده دفاع شهري را تجربه كرده بود. سوم اينكه تولستوي جداي از قدرت نبوغ و تخيل خود تجربه جنگي داشت. او در دفاع از سواستاپول كه نزديك به يك سال در محاصره نيروهاي انگليسي، فرانسوي و عثماني بود شركت داشت و در دفاع از اين شهر مدال شجاعت نيز گرفته بود. تولستوي شاهد صحنه هاي تأثيرگذار و هولناكي از جنگ و مرگ و درد و رنج و مقاومت و پايداري و شجاعت و فداكاري در نبرد سواستاپول بود. از آن گذشته، تولستوي در مقام نويسنده اي رئاليست به تحقيقي دقيق درباره نبرد سال 1812 پرداخته بود. سرانجام واپسين دليل را مي بايد در قيد و بندهايي دانست كه نويسندگان اتحاد جماهير شوروي در آن گرفتار بودند. ما در اين پژوهش، در باره آسيب شناسي ادبيات جنگي و نيز آسيب شناسي ادبيات جنگ شوروي به ذكر اين نكته اكتفا مي كنيم كه تحميل هاي ايدئولوژيك، رواج ادبيات سفارشي و شعاري، قيد و بندهاي سياسي، سانسور شديد و نظارت حزب و حاكمان بر ادبيات و ... موجب شد تا ادبيات روسيه ديگر نتواند نويسندگاني در سطح تولستوي و چخوف و داستايفسكي بپروراند. به همين دليل ما از نمونه هاي روسي به سرعت گذر خواهيم كرد و بيشتر بر ادبيات آلماني و انگليسي زبان متمركز خواهيم شد. گفتني است كه جسته و گريخته نزد ملل ديگري نيز آثار نسبتا درخشاني در ادبيات پايداري نوشته شده است، اما افسوس كه با يك گل بهار نمي شود. براي نمونه، «پلي بر رودخانه درينا» اثر ايوآندريچ از اين جمله است كه نويسنده اش را به دريافت جايزه نوبل ادبي نيز نائل كرد. آندريچ در اين اثر با تشريح زندگي مردمان شهر كوچكي در كنار پل رودخانه درينا به پايداري آنان دربرابر اشغالگران در طول چهار صد سال از عثمانيان گرفته تا اتريشي ها مي پردازد و ما را با اقوام گوناگون يوگسلاو و تاريخ آنان آشنا مي سازد. همچنين در برخي آثار نويسنده برجسته يوناني، نيكوس كازانتزاكيس، ازجمله «مسيح بازمصلوب» و «آزادي يا مرگ» كه درباره مقاومت مردم يونان عليه اشغالگران عثماني است، جلوه هاي درخشاني از ادبيات پايداري را مي توان بازشناخت. با اين حال، اگر برخي آثار پراكنده از ادبيات كشورهاي ديگري چون ايتاليا، اسپانيا، كشورهاي اروپاي شرقي، كشورهاي امريكاي لاتين و اسكانديناوي را استثناء بشماريم، مي توانيم ادعا كنيم بهترين نمونه هاي ادبي با مضمون دفاع شهري را مي بايد در ادبيات آلماني و انگليسي زبان و سپس در ادبيات فرانسه جستجو كرد. فرانسه هرچند طعم اشغال نظامي را چشيد و داراي پديده اي به نام نهضت مقاومت و درنتيجه ادبيات مقاومت بود، اما در كميت و كيفيت در موضوع مورد سخن ما از ادبيات انگليسي و آلماني زبان واپس ماند. ازجمله علل اين امر يكي شمار فزون تر نويسندگان انگليسي زبان دنيا به نسبت نويسندگان فرانسه زبان و ديگر _ در مقايسه با آلمان و اتريش _ حضور كمتر نويسندگان فرانسه زبان به نسبت همكاران آلماني خود در جنگ است. مي دانيم كه فرانسه در جنگ جهاني دوم بسيار زود تسليم شد و جنگ براي بيشتر فرانسويان خاتمه يافت. از سوي ديگر، چاپ و انتشار ادبيات مقاومت به صورت زيرزميني در زمان اشغال فرانسه بسيار با دشواري روبرو بود. حال آنكه در مقايسه، آلماني زبان ها تا پايان جنگ جهاني دوم درگير اين پديده بودند و نويسندگان آلماني نيز بيش از فرانسويان در درون كوره جنگ از اين پديده تأثير گرفتند. با اين حال، فرانسويان نيز آثار مطرحي در اين حوزه دارند. براي نمونه، برخي از داستان هاي گي دو موپاسان بويژه (تپلي)، ( زندانيان) و (دو دوست) ازجمله داستان هاي الگو در حيطه ادبيات مقاومت به شمار مي رود. (سقوط) اثر اميل زولا كه گاه آن را شاهكارش ناميده اند نيز درباره جنگ پروس و فرانسه است. با رخداد جنگ جهاني دوم و اشغال فرانسه نيز آثار درخشاني عليه اشغالگري آلماني ها از سوي نويسندگان فرانسوي زبان منتشر شد. شايد درخشان ترين اين آثار كتاب (خاموشي دريا) اثر و.وركور باشد كه به شكل مخفيانه در زمان اشغال فرانسه به چاپ رسيد. نويسنده كه در صورت دستگيري بي شك محكوم به اعدام مي شد، در اثر خود مبارزه منفي يك خانواده را در برابر افسر دشمن به تصوير مي كشد. همچنين نويسندگان صاحب نام تري نيز آثاري در اين باره نگاشتند. ژان پل سارتر ازجمله در داستان (ديوار) به جنگ داخلي اسپانيا و در رمان ناتمام آخرين مهلت به سقوط فرانسه پرداخت و آلبر كامو در آثاري چون عادل ها و به شكلي البته تمثيلي تر در طاعون، (اميد) و (ضدخاطرات) به توصيف مقاومت هاي مردمي در نقاط گوناگون جهان از چين گرفته تا اسپانيا و فرانسه پرداخته است. ادبيات آلماني زبان نيز هرچند كشور آلمان در بيشتر جنگ ها نقش متجاوز را ايفا كرده است، صاحب آثار فراواني درباره جنگ شهرهاست. البته گاه اين گونه آثار درباره شهرهاي غيرآلماني است. براي نمونه، پس از نخستين جنگ جهاني، فرانتس ورفل رمان مهم (چهل روز موسا داغ) را مي نويسد. در اين رمان، ماجراي واقعي روستايياني ارمني روايت مي شود كه به جاي گريز از ديار در برابر ارتش متجاوز عثماني پايداري مي كنند. اشتفان تسوايگ، نويسنده معروف اتريشي نيز كه رمان ها و داستان هاي تاريخي و شرح حال هاي داستاني او مشهور است، در كتاب لحظه هاي درخشان تاريخ فصلي را به نام فتح بيزانس به مقاومت نافرجام شهر قسطنطنيه در برابر ارتش عثماني اختصاص مي دهد. ليون فويشت وانگر پس از گريختن از آلمان و اقامت در فرانسه، با آغاز جنگ جهاني دوم كتاب شيطان در فرانسه را مي نويسد و مردم فرانسه را به مقاومت عليه هيتلر فرامي خواند. او كه همكار برتولت برشت در نوشتن نمايشنامه سيمون ماشار بود، با اجازه برشت رمان سيمون را به نگارش درمي آورد كه آن نيز ازجمله آثار ادبيات مقاومت شمرده مي شود. او و برتولت برشت در نمايشنامه سيمون ماشار ژاندارك را بازآفريني مي كنند. اما اين بار قهرمان داستان دختركي است كه عليه اشغالگران آلماني دست به مقاومت مي زند. البته برشت در خلق ادبيات مقاومت بسيار فعال تر از همكار خود است. برشت در آثار ديگري نيز اين مضمون را ادامه مي دهد و مي پروراند. ازجمله او در تفنگ هاي خانم كارار اين بار مقاومت زني عليه فاشيست هاي اسپانيايي را مضمون اثرش قرار مي دهد. در اين ميان، اريش ماريا رمارك كه به سبب نگارش (در جبهه غرب خبري نيست) مهم ترين نويسنده جنگ ادبيات آلماني شناخته شد، آثاري نيز درباره جنگ هاي شهري نوشت. براي نمونه او در آخرين ايستگاه، طاق نصرت، شب ليسبون، وقتي براي زندگي وقتي براي مرگ و بسياري ديگر از رمان هايش مستقيم و غيرمستقيم به تأثيرات جنگ بر شهرها و غيرنظاميان پرداخته است. او در آثارش پديده هاي پشت جبهه را نيز به استادي ترسيم مي كند: بمباران شهرها، مخفي شدن سربازان فراري براي گريز از دست دژبانان آلماني، زندگي بي خانماني و آوارگي، زندگي مخفيانه يهوديان و مخالفان نازيسم در شهرهاي اشغالي، گرسنگي و قحطي در اين شهرها و ... در كنار نويسندگاني چون آنا زگرس و مانس اشپربر كه آثاري با مضمون شهرهاي درگير جنگ آفريدند، از پتر وايس نيز بايد نام برد. او كه تحت تأثير برشت بود، در آثار خود از مقاومت و مبارزه مردم روسيه، آلمان، ويتنام، آنگولا و ... دربرابر متجاوزان به آزادي سخن مي گويد. مانفرد گريگور در رمان شهر بي ترحم به آلمان اشغال شده توسط نيروهاي متفقين مي پردازد و دشواري هاي حاصل از حضور نظاميان بيگانه در شهرهاي آلماني را مضمون اثر خود قرار مي دهد. يادداشت هاي آن فرانك، دختر جوان يهودي كه در اردوگاه هاي هيتلري كشته شد، بدل به اثري ادبي مي شود. خاطرات يك دختر جوان درواقع خاطرات آن فرانك است كه در هلند اشغالي چند سال را به همراه چند خانواده يهودي در آپارتماني مخفيانه زندگي كردند. يورگ بكر نيز در يعقوب كاذب و يوزف روت در ايوب و اليزابت لانگگسر در داستان هايش به دشواري هاي زندگي يهوديان در شهرهاي تحت حكمراني نازي ها اشاره كرده اند. نويسندگان ديگري نيز فضاي شهرهاي آلماني درگير جنگ را به تصوير كشيده اند، ازجمله كته رشايس در لنا، ماجراي جنگ و داستان ده ما، گرترود كلوگه در شجاعت هاي از دست رفته، هانس ولفگانگ كخ در مي توان فراموش كرد؟... اگر بخواهيم به سرانجامي برسيم، ناچاريم از فهرست بلندبالاي نويسندگان ادبيات دفاع شهري آلمان تنها به چند نمونه معروف تر اكتفا كنيم. توماس مان برجسته ترين نويسنده نسل پيش از جنگ دوم، پس از جنگ در رمان هاي دكتر فاوست و اعترافات فليكس كرول شياد داستان فروپاشي آلمان را همراه با هيتلر به صورت تمثيلي حكايت مي كند. از نسل پس از جنگ، بورشرت در داستان هاي خود خوانندگان را به مقاومت عليه جنگ افروزان فرامي خواند. هاينريش بل در بسياري از آثارش مانند خانه بي سرايدار و نان آن سال ها، زني در ميان جمع، تا زماني كه... فضاي جنگي حاكم بر شهرها را ترسيم مي كند. گونتر گراس در طبل حلبي، موش و گربه، آواي وزغ و ... به همين مضمون اما به شيوه اي متفاوت مي پردازد. هانس بندر در داستان هاي كوتاهش برخي از بهترين قصه هاي جنگي را با چنين مضموني مي آفريند. حميد صدر، نويسنده ايراني آلماني زبان نيز در آخرين رمانش منشي حافظه به توصيف شهر وين در دوره جنگ جهاني دوم مي پردازد. گويي فهرست ما پايان ناپذير است.زيگفريد لنتس، مارتين والزر، لوييزه رينزر، تئودور پلي ير، ورنر گنروئن، گرترود فونله فورت، اتسارد شاپر، شتفان آندرس، آلبرت گس، كورت توخلسكي، يوهانس بوبرفسكي، اينگبورگ باخمان، هاينار كيپفارت، ولفگانگ هيلدسهايمر، ولف ديتريش شنوره، يوهانس ر. بشر، كريستا ولف، گونتر آيش، هانس مايري، ارنست شابل، الياس كانتي و بسياري ديگر در داستان ها و يا رمان هايشان مستقيم يا غيرمستقيم به مسأله شهرهاي درگير جنگ پرداخته اند. و ما براي پرهيز از اطناب كلام به ذكر نامشان بسنده مي كنيم. اما جداي از نويسندگان آلماني زبان، نويسندگان انگليسي زبان نيز صاحب آثار درخشان و متعددي در اين موضوع شمرده مي شوند. همان گونه كه پيش از اين نيز متذكر شديم، به علل گوناگون ازجمله غلبه چشمگير كميت نويسندگان انگليسي زبان بر نويسندگان زبان هاي ديگر غربي و نيز عدم جود موانعي مانند سانسور و كنترل هاي حزبي و سياسي در قياس با كشورهاي كمونيستي و كشورهاي فاشيستي (درنيمه نخست قرن 20)، شمار آثار ادبي با مركزيت مضمون دفاع شهري در اين زبان غير قابل شمارش است. از ميان كشورهاي انگليسي زبان، صرفاً نگاهي به تاريخ ادبيات ايالات متحده امريكا آشكار مي كند كه با چه انبوهي از آثار روبرو هستيم. از ياد نبريم كه به علل رويدادهاي گوناگون در تاريخ اين كشور، براي نمونه درگيري مهاجران اروپايي با سرخپوستان، جنگ استقلال عليه انگليسي ها، جنگ عليه اسپانيايي ها، جنگ شمال و جنوب و ... امريكاييان بيش از اروپاييان جنگ هاي شهري و خانگي را تجربه كرده اند و اين در ادبيات آنان نيز بازتاب داشته است. از واشنگتن ايروينگ، جيمز فنيمور كوپر و مارگارت ميچل گرفته تا نويسندگان جديدتري مانند همينگوي، توماس پنچوين و راسل هوبان به مضمون مورد نظر ما پرداخته اند. از اين رو براي حل اين معضل، ما فقط به نويسندگان و آثار معاصر انگليسي زبان اشاره مي كنيم و از نمونه هاي مربوط به پيش از جنگ جهاني اول و نيز قرون گذشته چشم پوشي مي كنيم. ديگر اينكه مي كوشيم از ذكر آثار كم ارزش و حتي متوسط خودداري و تنها به بهترين ها اشاره كنيم. به درستي گفته اند كه بهترين آثار ادبيات جنگ انگليسي زبان پس از جنگ جهاني اول پديد آمد. ما نيز از همين مبدا مي آغازيم. شايد درخشان ترين نامي كه در اين حوزه بي درنگ به چشم مي آيد، همينگوي باشد. همينگوي كه تجربه حضور در جنگ جهاني اول، جنگ داخلي اسپانيا و جنگ جهاني دوم را نيز داشت، آثار متعددي با مضمون جنگ نوشت. وداع با اسلحه او گزارشي است از جنگ در ايتاليا و ناقوس ها براي كه به صدا درمي آيند رماني درباره جنگ داخلي اسپانيا است. گفته مي شود ناقوس ها براي كه به صدا درمي آيند بهترين گزارش داستاني از جنگ داخلي اسپانياست كه به زبان انگليسي نوشته شده است. همينگوي با اينكه خود نيز در اين نبرد ها شركت داشته، از وسوسه نوشتن اثري تبليغي به نفع جمهوري خواهان رسته و اثري پيچيده و هنري به وجود آورده است. اين اثر به رغم اينكه در بحبوحه جنگ جهاني دوم منتشر شد، فقط در خود امريكا 360000 نسخه به فروش رفت. همينگوي همچنين در اثر ديگري به نام ستون پنجم به جنگ داخلي اسپانيا برمي گردد. درباره جنگ داخلي اسپانيا نويسندگان انگليسي زبان ديگري نيز آثاري آفريده اند كه ازجمله معروف ترين آنان مي توان به جورج ارول و كتاب درود بر كاتالونيا اشاره كرد. ارول نيز مانند همينگوي در جنگ داخلي اسپانيا شركت داشت و اين اثر او گونه اي خاطره نگاري از كاتالونياي اسپانياست. گرترود استاين بانوي اديب امريكايي كه نفوذ فراواني بر نويسندگان جدي كشورش داشت، در رمان «جنگ هايي كه ديده ام» سقوط، اشغال و آزادي فرانسه و پاريس را به تصوير مي كشد. هوارد فاست نيز كه بيشتر به دليل رمان اسپارتاكوس معروف است، رمان هايي ازجمله دو دره، همشهري تام پين، شكست ناپذير، آخرين مرز، راه آزادي و ... دارد كه عمدتاً درباره جنگ استقلال عليه انگلستان و نيز جنگ داخلي امريكاست. نورمن ميلر كه برهنه ها و مرده هاي او را بهترين رمان امريكايي درباره جنگ دانسته اند، در اثر ديگري به نام لشكريان شب اقدامات مخالفان جنگ ويتنام را روايت مي كند. جان اشتاين بك نيز كه از برندگان نوبل ادبي است، در رمان ماه پنهان است مقاومت مردم نروژ عليه اشغالگران آلماني را به تصوير مي كشد و بابت اين امر نشان افتخار را از كشور نروژ دريافت مي كند. رابرت پن وارن در رمان هاي دست فرشتگان و صحرا مضمون جنگ داخلي امريكا را برمي گزيند. جان هرسي نيز كه رمان مستند و تكان دهنده «هيروشيما» موجب شهرت او شد، در رمان ديگرش ديوار ويران سازي محله يهوديان به دست نازي ها را دستمايه اي براي نگارش اثري در رثاي مقاومت عليه فاشيسم مي كند. رنگين كمان قوه جاذبه اثر توماس پينچوين هرچند داراي صحنه هايي مشمئزكننده و تهوع آور از جنگ است _ كه گاه آدمي را به ياد سدوم و گوموراي پازوليني مي اندازد _ از سوي آنتوني بورجس "خاتم الكتاب همه كتاب هاي جنگي" نام مي گيرد. افزون بر جورج ارول كه از او نام برديم، بسياري نويسندگان بريتانيايي ديگر نيز در حوزه ادبيات مقاومت اثرآفرين بودند. براي نمونه تريلوژي بالكان اثر اوليا منينگ مهم ترين اثر بلند داستاني درباره جنگ از نگاه يك زن است كه از زمان جنگ جهاني دوم تاكنون نوشته شده است. نويسنده زن ديگر از كشور انگلستان به نام اليزابت باون به شكل بسيار درخشاني در رمان «گرماي روز» لندن را در زير بمباران هاي جنگ جهاني دوم به تصوير مي كشد. گفته مي شود هيچ رماني به موفقيت اين رمان نتوانسته است، حال و هواي جنگ زده لندن را ترسيم كند. البته در رمان حركت گروهي اثر هنري گرين كه همزمان با آغاز جنگ نوشته مي شود، به شكلي نمادپردازانه و غيرمستقيم فضاي جنگي حاكم بر شهرهاي غيرنظامي ساخته و پرداخته مي شود. در رمان عاشقانه پايان يك پيوند اثر گراهام گرين، گرچه مضمون اصلي داستان عشق است، اما اين عشق تراژيك در لندن جنگ زده شكل مي گيرد و بمباران هاي دشمن به نوعي رقم زننده داستان اين اثر است. گراهام گرين در اثر ديگري به نام امريكايي آرام به مقاومت مردم ويتنام عليه اشغالگران مي پردازد، هرچند كه در اين رمان نيز مضامين ديگري در كنار مقاومت و پايداري عليه متجاوزان روايت مي شود. شون اوكيسي نيز كه عضو نهضت مقاومت ايرلند بود، ازجمله نويسندگاني است كه فضاي متفاوتي را در آثار خود برمي گزيند. اوكيسي در اثر خود به نام در پوست شير به مقاومت جدايي خواهان ايرلندي عليه انگليسي ها اشاره دارد. در موضوع جنگ شهرها، گاه آثاري تخيلي نيز نوشته مي شوند. ازجمله برجسته ترين نمونه هاي اين گونه آثار مي توان از رمان ريدلي واكر اثر راسل هوبان كه داستاني تخيلي درباره انگلستان پس از يك جنگ اتمي است و نيز از پيرمردان در باغ وحش نوشته انگوس ويلسون كه اثري تخيلي درباره حمله اروپاي متحد به انگلستان است، نام برد. گفتني است كه اثر اخير با حال و هوايي سوررئال و حتي كافكايي به جنگ فرضي اروپاييان متحد با انگلستان مي پردازد. فهرست ما مي تواند ادامه يابد. اما ما براي پرهيز از به درازا كشيده شدن بحث به اين نمونه ها اكتفا مي كنيم با اين تذكر كه آنچه آمد، مشت نمونه خروار بود. به پايان آمد اين دفتر،حكايت اما همچنان باقي است. 3. سيري كوتاه در ادبيات دفاع شهري ايران به ازاي سياهه انبوهي كه از آثار ادبي مربوط به دفاع شهري متعلق به ادبيات انگليسي، آلماني و فرانسوي ارائه داديم، متأسفانه نمونه هاي اندكي را در ادبيات داستاني سه دهه اخير كشورمان مي توانيم بيابيم كه به چنين مضموني پرداخته باشند. اينكه چرا به رغم هشت سال جنگ تحميلي ما شاهد نمونه هاي اندكي از آثار موفق ادبي در اين باره هستيم، موضوعي است كه در بخش پاياني اين مقاله به آن اشاره خواهيم كرد. نخستين رماني كه پس از آغاز جنگ ايران و عراق نوشته شد و دست بر قضا به مضمون دفاع شهري پرداخته بود، زمين سوخته اثر احمد محمود است. اين اثر گزارش گرايانه و رئاليستي حاصل تجربه نويسنده از حمله دشمن به شهر اهواز است. احمد محمود در اين اثر وضعيت شهر بي دفاع اهواز در آغاز جنگ و عكس العمل مردم شهر را در برابر اين پديده روايت مي كند. هرچند كه به گفته برخي منتقدان، علاقه هاي سياسي نويسنده گاه موجب مي شود كه او از روايت واقعگرايانه حوادث اين شهر جنگ زده عدول كند. هرچند در زمين سوخته گاه تأثير گرته برداري از ادبيات رئاليسم سوسياليستي آشكار است، اما اين رمان همچنان يكي از آثار ارزشمند ادبيات جنگ كشورمان شمرده مي شود. احمد محمود در برخي از داستان هاي خود بويژه در "قصه آشنا"، به اين مضمون بازمي گردد. درباره شهر جنگ زده اهواز رمان ديگري كه معمولاً از آن ياد مي شود، زمستان 62 اثر اسماعيل فصيح است. البته فصيح در اين رمان كه بهترين رمان او شناخته مي شود، با نگاهي انتقادي به جنگ مي نگرد. نويسنده در اين اثر خود به مانند ديگر آثارش از رئاليسمي گزارش گونه بهره مي برد و قهرمان هميشگي خود جلال آريان را در مكان هايي آشنا (جنوب ايران) به روايت گري وا مي دارد. فصيح در مجموعه نمادهاي دشت مشوش بار ديگر به جنوب جنگ زده و جنگ شهرها باز مي گردد. در ميان نوشته هاي محمود گلابدره اي نيز داستان بلند «اسماعيل اسماعيل» شرح نوجواني اهوازي است كه به انتقام قتل پدر، ستون پنجم عراقي ها را مي كشد و موجب نجات جان عده اي از رزمندگان مي شود. سيروس طاهباز نيز در اثر داستاني خود به نام دعاي مرغ آمين در قالب دو نامه بلند، درباره شهر جنگ زده اهواز مي نويسد. اصغر عبدالهي در "آفتاب در سياهي جنگ گم مي شود" و بسياري از داستان هايش مانند "نگهبان مردگان"، "گربه گمشده"، "يك خانم متشخص" و "اتاقي پرغبار" شهرهاي جنوبي ايران را در جريان جنگ به تصوير مي كشد. بهار محمد نيز در مجموعه "شعله هاي آتش در ميان قيرخانه" كارگراني را به تصوير مي كشد كه به هنگام حمله دشمن به پالايشگاه آبادان زير گلوله باران به اطفاي حريق قيرخانه پالايشگاه مي پردازند. قاسمعلي فراست از نخستين نويسندگاني است كه به خرمشهر پرداخته است. او رمان خود نخل هاي بي سر را از اشغال خرمشهر و آوارگي خانواده اي خرمشهري مي آغازد و پايان رمانش را به آزادي خرمشهر اختصاص مي دهد. او در مجموعه داستان هايي چون "زيارت" و "خانه جديد"، بار ديگر به جنگ و كمابيش به جنگ شهرها بازمي گردد. افزون بر فراست، نويسندگان ديگري نيز به مضمون خرمشهر در جريان جنگ پرداخته اند. عليرضا افزودي در داستان بلند "مخمصه"، منيژه آرمين در سرود "اروند رود"، ناصر مؤذن در "آخرين نگاه از پل خرمشهر"، پرويز مسجدي در "روزهاي مقاومت در خرمشهر"، اسماعيل عرب خويي در داستان "زنبورك"، كاوه بهمن در رمان "جنگي كه بود"، منيژه جانقلي در رمان "در جستجوي من"، جمشيد خانيان در " كودكي هاي زمين" و فرهاد حسن زاده در رمان "مهمان مهتاب" از اين جمله اند. اما متأسفانه برخي از آثار يادشده ـ كه از مشخص كردنشان پرهيز مي كنيم ـ فاقد ارزش ادبي در خور توجه و گرفتار خام دستي و نگاه كليشه اي و شعاري به جنگ هستند. ادبيات دفاع شهري تنها به خرمشهر و اهواز خاتمه نمي يابد. ماجراي داستان هاي "صخره ها" و "پروازها" و "نفر پانزدهم" از جهانگير خسروشاهي، "در روزهاي طولاني" اثر رضا رئيسي، "تركه هاي درخت آلبالو" نوشته اكبر خليلي، مجموعه "آن سوي مه" از داريوش عابدي و "چته ها وكوه و گودال" نوشته ابراهيم حسن بيگي به تشريح رويدادهاي جنگ در كردستان اختصاص دارد. داستان "آتش در خرمن" نوشته حسين فتاحي به سوسنگرد مربوط مي شود. احمد جانه در " زن، جنگ، اميد" به روايت زندگي آوارگان جنگي، موشك باران شهرها و فعاليت ستون پنجم مي پردازد. مهدي سحابي در رمان "ناگهان سيلاب" موشكباران شهرها را در قالب داستاني تخيلي بدون اشاره به زمان و مكان خاصي روايت مي كند. اين اثر كه از نخستين آثار مربوط به موشكباران شهرهاست، فضايي نسبتاً سوررئال دارد. جواد مجابي نيز در "شب ملخ" به گونه اي رئاليسم جادويي مي رسد. بر اثر اصابت موشكي به گورستان شهر، مرده ها آزاد مي شوند و از سويي ديگر، زندگان از ترس بمباران به زيرزمين ها پناه مي برند. نويسنده درداستان ديگرش "زيگورات واژگون" بارديگر به مضمون موشكباران بازمي گردد. منصور كوشان هم در رمان كوتاه "محاق" به روشنفكراني مي پردازد كه در جريان موشكباران شهر به خارج از شهر پناه برده اند. البته اين رمان بيشتر تأثير جنگ بر روشنفكران را نشان مي دهد تا پديده جنگ شهري را. از ديگر نويسندگان مشمول بحث، مي توان از قاضي ربيحاوي با كتاب وقتي كه دود جنگ در آسمان دهكده ديده شد و برخي از داستان هايش، نسيم خاكسار در داستان هاي "جنگ كي تمام مي شود" (با نگاهي ضدجنگ)، اكبر سردوزامي با مجموعه خانه اي با عطر گل هاي سرخ و علي اصغر شيرزادي با برخي از داستان هاي كوتاهش نام برد. 4. آسيب شناسي ادبيات پايداري در ايران پيشتر اين پرسش را مطرح كرديم: چرا به رغم هشت سال جنگ، نويسندگان ما از لحاظ كمي و كيفي آثاري كه توان رقابت با نمونه هاي اروپايي و امريكايي داشته باشند، نيافريده اند؟ در اين بخش شايان يادآوريست كه اصولاً ما با دو گروه از آسيب هاي مربوط به ادبيات دفاع شهري و اصولاً پايداري روبرو هستيم: آسيب هايي كه جنبه عمومي دارند و ممكن است گونه هاي ديگر ادبيات نيز گرفتار پاره اي از اين آسيب ها شوند و ديگر، آسيب هايي كه بيشتر ويژه ادبيات پايداري ماست. آسيب هاي نوع اول بيشتر جنبه فرهنگي دارند، اما آسيب هاي دسته دوم در بيشتر موارد بر فرم و عناصر داستاني ادبيات جنگ ما تأثيرگذار است. ما با تفكيك نسبي اين نوع آسيب ها به هر كدام از آنها اشاره خواهيم كرد و ما به ازاي آن را در ادبيات ديگر ملل خواهيم ديد. از آسيب هاي عمومي كه بي شك عمده تراند، مي آغازيم و در ادامه به آسيب هاي ويژه مي پردازيم. ناگفته پيداست كه در اين مبحث سخن ما شامل انواع ادبيات پايداري خواهد بود و صرفاً به مضمون دفاع شهري نخواهيم پرداخت. 1-4. آسيب شناسي عمومي ادبيات پايداري همان گونه كه ذكرش رفت، اين گونه آسيب ها جنبه عمومي و فرهنگي دارد و نه تنها به نويسندگان كه در برخي موارد به سياستگذاري ها و به ساختار فرهنگي جامعه و حتي به مخاطبان آثار نيز مربوط مي شود. به عبارت ديگر، عمده اين آسيب ها ريشه و عللي خارج از خود آثار دارند و برخي از آنها در مورد آثار غيرجنگي ما نيز صدق مي كنند. عمده ترين آسيب ها به اين شرح قابل طبقه بندي اند: 1-1-4. فقر فرهنگي در بحث مربوط به فقر فرهنگي نيز مي توان به زيرشاخه ها و نكات متفاوت و متعددي اشاره كرد، اما براي پرهيز از تطويل كلام از تقسيم بندي ريزتر چشم مي پوشيم و به ذكر كلّياتي بسنده مي كنيم. يكي از مهم ترين علل فقر فرهنگي، فقر كتابخواني به طور عام و كمبود تقاضاي ملي براي ادبيات داستاني به طور خاص است. كشوري كه سرانه مطالعه آن چند دقيقه بيش نيست و پس از گذشت سي سال، شمارگان متوسط چاپ آثار در اين مملكت هفتاد ميليوني هنوز از سه هزار نسخه ـ و در حوزه ادبيات داستاني از دوهزار نسخه ـ فراتر نمي رود، چگونه مي توان چشمداشت رقابت با كشورهايي را پروراند كه شمارگان آثار و سرانه مطالعه مردمانش ده ها و بلكه صدها برابر ماست؟ 2-1-4. نوپا بودن نثر داستاني جديد فارسي جداي از فقر كتابخواني در ايران، مي بايد يادآور شد اصولاً در مقايسه با سنت كهن شعري كشورمان كه سابقه اي هزار ساله دارد، ما در حوزه ادبيات داستاني جديد و نثر داستاني با سابقه اي صد ساله فقير شمرده مي شويم. به عبارت كوتاه، هرچند ما در سنت شعري چيره دستيم، در هنر داستان نويسي جديد در آغاز راهيم. پيامد اين آسيب، دشواري هايي كه در باب نگارش داستان كوتاه رخ مي دهد، درباره نگارش رمان مضاعف مي شود. 3-1-4. ديگر دشواري هاي مربوط به حوزه چاپ و نشر آنچه گفته شد ـ فقر كتابخواني، شمارگان نحيف آثار داستاني، عمر كوتاه ادبيات داستاني جديد در ايران و ... ـ ناگزير بر پيامدهاي ديگري نيز دامن مي زند و آن حرفه اي نشدن و اقتصادي نبودن فعاليت در خلاقيت ادبي است. طبيعي است كه با تيراژهاي مرسوم، كمتر نويسنده اي در ايران مي تواند به طور تمام وقت و حرفه اي به نوشتن بپردازد و دغدغه نوشتن نداشته باشد. بر اين اساس، يك چرخه باطل علت و معلولي شكل مي گيرد: تقاضا و مخاطب اندك به نويسنده پاره وقت و تفنني مي انجامد و نويسنده پاره وقت آثاري نه چندان مطلوب مي آفريند و بار ديگر اين عدم جذابيت و ارزش آثار به كمبود تقاضا و فقر كتابخواني مي افزايد. بر همين قياس، تأثير اين روند را در نظر بگيريد در مورد صنعت چاپ و نشر، ترجمه، پژوهش، ويرايش، امور فني و شاخه هاي مرتبط با چاپ و نشر و ... 4-1-4. كم كاري نويسندگان ايران در ذيل مشكل فرهنگي ادبيات داستاني كشورمان، مشكل اجتماعي كم كاري نويسنده ايراني را نيز مي توان گنجاند. به دلايلي كه در بند 1-1-4 گفتيم و به دلايل متعدد و جامعه شناختي، نويسنده ايراني در مقايسه با همكاران خود در كشورهاي ديگر دچار كم كاري و كم حوصلگي است. فرافكني همه معضلات و ابعاد فقر كتابخواني بر خوانندگان همواره جوابگو نيست. نمونه هاي متعددي را مي توان برشمرد كه در صورت جذاب بودن اثري، مخاطب گريزان و متفنن و بي علاقه به سوي اثر كشيده شده است. دستكم مي توان مدعي شد ارزش و جذابيت اثر به شكل نسبي تقاضا براي اثر ادبي را افزايش مي دهد. شايد مفيدتر آن باشد كه نويسنده ايراني به جاي گلايه از خوانندگان و يكسره متهم ساختن عامه مردم سهم خود را در اين آسيب فرهنگي بپذيرد و دستكم بخشي از معضل را با ارتقاي كيفيت آثار خود حل كند. 5-1-4 . محدوديت تجربه هاي جنگي نويسندگان ما در باب پديد نيامدن كافي و وافي آثار برجسته درزمينه ادبيات دفاع مقدس، برخي از متوليان از توطئه سكوت روشنفكران و نويسندگان ايراني سخن گفته اند. هرچند برخي سياستگذاري ها و تنگ نظري ها _ كه در بندهاي بعدي به آن اشاره خواهيم كرد _ در كاهش مشاركت جدي نويسندگان حرفه اي ما در پرداختن به جنگ مؤثر بوده، علت اصلي براستي چيز ديگري است. حقيقت به سادگي اين است كه قريب به اتفاق نويسندگان حرفه اي ما جنگ را از نزديك لمس نكردند تا تأثير آن را در ادبيات بازتاب دهند و آن اندك رزمندگاني كه دست به قلم بردند، نويسنده هايي حرفه اي و كارآزموده نبودند تا بتوانند تأثير مهمي در جريان ادبيات روز ايران داشته باشند. 6-1-4. كم تجربگي ادبي نويسندگان جنگ كشورمان غيبت نويسندگان حرفه اي در جبهه هاي جنگي و سياستگذاري هاي حمايتي دولت از سوي ديگر موجب شد گروهي از كساني كه حاضر و درگير در جنگ بودند ـ و البته حتي برخي جنگ نديدگان جوياي بهره مندي از حمايت هاي دولتي ـ به صرافت توليد و خلق آثار ادبي درباره جنگ بيفتند. حاصل كار هرچند در بسياري موارد صميمانه و صادقانه بود، كمتر بهره اي از پختگي و ارزش هاي زيبايي شناختي و ادبي داشت. درباره تازه كار بودن اغلب نويسندگان ادب پايداري همين بس كه براساس گزارش هاي سمينار بررسي رمان جنگ در ايران و جهان (در سال 1372) ميانگين سني نويسندگان ادبيات جنگ كشورمان 26 سال بوده است. اما در كنار كم تجربگي اغلب نويسندگان ادب پايداري كشورمان، نكته ديگري اين معضل را تشديد مي كند و آن نبود سنت ادبيات داستاني جنگ پيش از رخداد حمله عراق به ايران است. نويسنده كم تجربه غربي اگر هم بخواهد به مضمون جنگ بپردازد، دستكم مي تواند در زبان و ادبيات خود متكي بر الگوها و ميراث و سنت ادبيات جنگي باشد كه قدمتي همسن رمان و داستان غربي دارد. اما ادبيات داستاني جنگ ما همزمان با جنگ هشت ساله ما زاده شد و نويسندگان ما فاقد الگوها و تجربه هايي در ادبيات ملي خود بوده اند تا از آن بهره برند. 7-1-4. آسيب هاي برآمده از ضعف در سياستگذاري ها ناگفته پيداست كه زيرشاخه هاي متعدد و متفاوتي براي ضعف ها و لغزش هاي سياستگذاري چاپ و نشر ادبيات دفاع مقدس مي توان برشمرد. معمولاً مهم ترين آسيبي كه براي ادبيات دفاع مقدس برشمرده اند و برمي شمارند، دولتي شدن اين نوع ادبيات است. دولتي شدن ادبيات جنگ به دومعناست، اينكه دولت در اين امر سرمايه گذاري و حمايت كند كه اين به خودي خود چندان مسأله ساز نيست، اما دومين معناي اين پديده دخالت دولت در خلق آثاري در اين ژانر به شكل نظارت، ارائه دستورالعمل ها و رهنمودها، مميزي كردن و سختگيري درباره آثار غيردولتي و اموري از اين دست است كه گاه ممكن است به آسيب هاي خاصي بيانجامد. نخستين خطر دولتي و سفارشي شدن آثار ادبيات دفاع مقدس، وابسته شدن نويسندگان اين نوع ادبيات به سلائق و معيارهاي مسئولان دولتي است كه گاه شايد فاقد دانش ادبي كافي و وافي باشند و حتي بدتر از آن جلب و جذب سودجوياني است كه نه در انديشه خلق اثري هنري كه در پي بهره مند شدن از حمايت هاي دولتي و نام و ناني بي رنج و دشواري اند. و باز مي دانيم كه متوليان فرهنگي، ولو بي بهره از دانش كافي و وافي ادبي نباشند، به هر حال كارگزاراني اجرايي اند كه حيطه وظايف، مسئوليت ها و دغدغه هاي آنان متفاوت است. طبيعي است مصلحت هاي سياسي و دولتي براي اين كارگزاران اولويت بيشتري از دغدغه هاي ناب هنري و زيبايي شناختي داشته باشد. و مي دانيم كه اصولاً متوليان فرهنگي كشورهاي درگير جنگ مي كوشند براي ايجاد شور و شوق و حفظ روحيه مردم كشورشان، شعارهايي را مبني بر ايثارگري ، فداكاري، ميهن پرستي، دفاع از شرف و ... ازجمله از طريق ادبيات ترويج و تقويت كنند. از اين رو، پذيرفتني است كه اين متوليان تاب و تحمل ادبيات ضدجنگ و حتي انتقادي و دگرانديش را در طول جنگ نداشته باشند، اما آسيب اصلي آنجاست كه اين اولويت ها و دغدغه ها و سياست ها پس از پايان جنگ نيزگاه ادامه مي يابد و ناخواسته بر شعاري بودن، كليشه گرايي و تبليغي بودن آثار جنگ دامن مي زند و اثر متفاوتي را تابو مي انگارد. از آن گذشته، گرچه مواردي از اهمال ها، كم كاري ها، غفلت ها، سياست گذاري هاي غلط، سختگيري ها در چاپ و نشر و مميزي و به طور كلي موارد سلبي قابل ذكر است، اما گاه سياست هاي ايجابي و حمايتي دولتي، بويژه درباره ادبيات پايداري ما، نقش منفي داشته است. به اين معنا كه حمايت هاي غيركارشناسانه برخي از مسئولان فرهنگي از آثار كم مايه و ضعيف در حيطه ادبيات پايداري هرچند از روي دلسوزي و به نيت خير بوده، اما موجب تشديدكم كاري در نويسندگان، رواج آثار نامعتبر و در محاق ماندن آثار ارزشمندتر، برهم خوردن معادلات طبيعي حاكم بر بازار چاپ و نشر، دلسرد ساختن نويسندگان قوي تر، گريزاندن خوانندگان و ... شده است و درواقع در تحليل نهايي اين نوع حمايت هاي غيركارشناسانه از آثار ضعيف، حتي ظلم درحق نويسندگان همان آثار تلقي مي شود، زيرا آنان را از تكاپو، كارآموزي، تجربه ورزي و به يك كلام، ارتقاي خود و آثارشان بازداشته است. 8-1-4. كمبود نقدهاي آسيب شناسانه، پژوهش ها و آثار نظري به رغم كثرت و تنوع آثار ادبيات پايداري در كشورمان، درباره چيستي و نظريه شناسي ادبيات جنگ تلاش چنداني صورت نگرفته و آنچه به نام نقد و بررسي انجام شد، بيشتر معطوف به بررسي آثار موردي بوده اند و به خود مقوله نقد و آسيب شناسي كم پرداخته اند. از آن گذشته، خود اين به اصطلاح نقدهاي موردي كه به اثري خاص متوجه اند، در بسياري موارد بركنار از معضل نيستند، زيرا معمولاً منتقدان نه با ابزار نقد ادبي كه با پيش فرض هاي سياسي _ اخلاقي _ عقيدتي اثر را وارسي مي كنند. ناگفته پيداست كه حاصل كمبود نقد و تحليل هاي حرفه اي كه بي بيم و محافظه كاري و فارغ از دغدغه هاي سياسي و ملاحظات ايدئولوژيك چاپ و نشر يابند چيزي نيست جز ترويج آثاري كه از جنبه زيبايي شناختي و ارزش هاي هنري ضعيف اند. همان گونه كه ذكر شد متأسفانه نه تنها ما با كمبود نقد راستين روبرييم، بلكه عمده نقدهاي ما، هرچند از سر دلسوزي، به توجيه آثار ضعيف و مسامحه و تعارف انجاميده است. اين روند نه تنها كمكي به نويسندگان تازه كار نمي كند كه آنان را از تكاپوي بيشتر براي ارتقاي آثارشان بازمي دارد. 9-1-4. پرهيز و گريز از آثار متفاوت در جامعه ما نه تنها گرايش هايي نقدگريز و نقدستيز وجود دارد، بلكه مقاومت هايي نيز دربرابر آثار متفاوت و انتقادي ديده مي شود. اين داوري سختگيرانه نه تنها شامل حال نويسندگان ضدجنگ و روشنفكران مخالف دولت است كه گاه حتي نويسندگاني را دربرمي گيرد كه در كارنامه كاري و حتي پيشينه شغلي و شخصي خود تعهد و همگرايي خود را با سياست هاي رسمي و دولتي به اثبات رسانده اند. 2-4. آسيب شناسي ساختارشناسانه ادبيات پايداري تاكنون آنچه گفته آمد، آسيب شناسي عمومي ادبيات جنگ كشورمان و معطوف به عوامل تأثيرگذار بر آثار دفاع مقدس مان بود. حال مي بايد تأثير اين موارد را بر عناصر، فرم، زبان و ساختار خود آثار بررسي كنيم. به عبارت ديگر، پيش از اين نگاه ما برون متني بود و اكنون به آسيب هاي درون متني اين ژانر ادبي در ايران مي پردازيم. مهم ترين آسيب هاي احتمالي را كه بسياري از آثار ادب پايداري ما ممكن است دچار آن باشند، مي توان به شرحي كه در پي مي آيد، طبقه بندي كرد. 1-2-4. غلبه نگاه ايدئولوژيك بر معيارهاي زيبايي شناختي بسياري از نويسندگان ادبيات دفاع مقدس اذعان دارند كه قصد و نيت آنان ارائه حرف ها و پيامي است كه به خاطر آنها متوسل به ادبيات شده اند و درواقع قالب ادبيات صرفاً بهانه اي براي بازگفتن آن پيام و حرف هاست. نويسنده اين سطور ازجمله فرماليست هاي افراطي نيست كه با ارائه پيام و حتي ايدئولوژي در ادبيات مخالف باشد، اما اين چشم داشتي منطقي و بخردانه است كه خواهان هماهنگي ميان فرم و محتوا باشيم. بي شك ارزشمند بودن پيام و محتوا نمي تواند و نبايد توجيهي بر ضعف و سستي فرم اثر باشد، چراكه فرمي سست و كم ارزش خود تباه كننده و لطمه زننده به پيام اثر خواهد بود. بنابراين تأكيد مي كنم انتقاد ما نه متوجه ارائه پيام در اثر ادبي، كه مربوط به مغفول ماندن معيارهاي زيبايي شناختي به بهانه ارائه پيام هاي سياسي _ مذهبي _ عقيدتي و به طور كلي با هر گرايشي مي شود. به هر رو، چيرگي خارج از توازن نگاه خاص عقيدتي يا سياسي اين خطر را دارد كه اغلب نويسندگان جنگ در ايران را محدود به مخاطبان خاص مي سازد. مخاطب شناسي آثار دفاع مقدس آشكارا نشان مي دهد علاقمندان و خوانندگان اغلب اين آثار، كمابيش رزمندگان و بسيجيان و شركت كنندگان در جنگ و يا نهادهاي دولتي بوده اند و آثاري كه غلبه نگاه عقيدتي در آنها بارز بوده، نتوانسته است به بسامد مناسبي در عامه خوانندگان دست يابد. در حالي كه نويسنده حرفه اي مي كوشد دايره مخاطبان خود را فراختر گرداند، شمار فراواني از نويسندگان جنگ در كشورمان عملاً براي تعداد معدودي خواننده خاص مي نويسند و بي گمان تا زماني كه اين نويسندگان به توازن قابل قبولي ميان محتوا و معيارهاي زيبايي شناختي آثارشان دست نيابند، نمي بايد اميد همگاني شدن و اقبال عمومي نوشته هايشان را در سر پروراند. 2-2-4. كليشه گرايي و شعارزدگي در نثر و مضامين ارائه خام و بي واسطه پيام هاي عقيدتي اغلب بدل به شعارپردازي و كليشه اي شدن نثر و زبان و حتي مضامين و ديگر عناصر داستان مي شود، حال آنكه نويسندگان موفق ادبيات جنگ كوشيده اند به غيرمستقيم ترين شكل پيام خود را عرضه و از شعارپردازي آشكار و تكرار كليشه هاي مرسوم خودداري كنند. متأسفانه كليشه اي بودن بخش بزرگي از داستان هاي جنگ ما به آنجا مي انجامد كه خواننده از نخستين سطور _ براساس باورهاي عقيدتي نويسنده _ طرح و پايان داستان، نوع عكس العمل شخصيت ها، پيام داستان و ... را حدس مي زند و مي داند كه نويسنده قرار است چه موعظه اي براي او ارائه دهد. نخستين و ويرانگرترين آسيب كليشه گرايي از كف رفتن جذابيت متن براي خواننده اي است كه پيشاپيش دست نويسنده را خوانده است. 3-2-4. عدم واقعگرايي و تحريف واقعيات يكي از خطرهاي كليشه گرايي، دور شدن از واقعگرايي است. زندگي واقعي پيچيده تر، متنوع تر و پرفراز و نشيب تر از آن است كه بتوان آن را در كليشه هايي محدود به نمايش گذاشت. متأسفانه برخي از نويسندگان دفاع مقدس ما به صرف حقانيت و مظلوميت ما از پرداختن به وجوه گوناگون جنگ مانند نكات منفي جنگ، اشتباهاتي كه ممكن است براي نيروهاي خودي رخ دهد، ضعف هايي كه ممكن است يك نيروي خودي دچار آن باشد، يافت شدن چهره اي مثبت در اردوگاه دشمن و ...خودداري كرده اند تا مبادا به تضعيف نيروهاي خودي پرداخته باشند. همان گونه كه پيش از اين گفتيم، شايد اين رويه توجيهي در طول مدت جنگ داشته باشد، اما پس از پايان جنگ مي توان و بايد به جاي ادبيات تبليغي به ادبياتي متفاوت روي آورد. 4-2-4. شخصيت پردازي كليشه اي يكي از وجوه عدم واقعگرايي كه اغلب در ادبيات دفاع مقدس ما به چشم مي خورد، وجود شخصيت هاي يكسره سياه و سفيد است. در اين نوع آثار نوعي نگاه هاليوودي حاكم است، به اين معنا كه آدم ها بر دو دسته اند. در يك طرف، نيروهاي خودي را داريم كه جميع فضايل را دارند و سفيد سفيداند و آن سو "بدمن" هاي داستان صف آرايي كرده اند كه سياه سياه و گردآمد همه رذايل اند. به عبارت ديگر، در داستان هاي اوليه جنگ آنچه ارجح بود نمايش رخدادهاي مهم بود و نه شخصيت پردازي. در اين آثار شخصيت چونان عاملي تزئيني در داستان به كار گرفته مي شود و فاقد پيچيدگي و تنش هاي دروني است. شخصيت ها در خدمت رخدادها هستند و طرح داستان براساس كنش شخصيت ها شكل نمي گيرد. 5-2-4. تك ساختي بودن آثار و فقر مضموني بهترين آثار ادبيات جنگ در جهان معمولاً آثاري هستند كه صرفاً به مضمون جنگ نپرداخته اند، بلكه در كنار جنگ وجوه ديگر زندگي را نيز با مضامين و نگاهي فلسفي، جامعه شناسانه و يا حتي عاشقانه به تصوير كشيده اند. در برخي از اين آثار حتي جنگ نقش پس زمينه را ايفا مي كند. به هر حال استفاده از مضامين ديگر و رنگ آميزي داستان جنگ با رخدادهاي ديگر دستكم بر جذابيت اثر مي افزايد و گستره مخاطبان را افزايش مي دهد. 6-2-4. يكنواختي در سبك و ديگر عناصر داستاني آنچه در بيشتر آثار دفاع مقدس ما دچار تك ساختي گرايي است، تنها مضمون نيست، بلكه ما در بسياري موارد نمونه هايي از فقر و يكنواختي در سبك، چينش (Setting)، فضا، شخصيت ها، طرح و ... را مي توانيم بازشناسيم. براي نمونه مي توان بر اين پرسش ها تأمل كرد: چرا قريب به اتفاق آثار جنگي ما در مكتب رئاليسم نوشته شده اند؟ چرا ما رمان ها و داستان هايي در قالب هاي سوررئال، اكسپرسيونيستي، مدرن يا پست مدرن و ... نداريم يا نمونه هايشان بسيار محدود اند؟ چرا ما گرفتار محدوديت تيپ ها در آثار جنگي خود هستيم؟ براي نمونه، در چند اثر داستاني ما، طبقه زنان روشنفكر به تصوير كشيده شده است؟ 7-2-4. غلبه خاطره نگاري بر ادبيات دفاع مقدس بخش عمده اي از آثار ادبيات دفاع مقدس ما را خاطره نگاري هاي رزمندگان تشكيل مي دهد، زيرا بيشتر كساني كه در اين حوزه دست به قلم برده اند، نه نويسندگاني حرفه اي كه شركت كنندگان در جنگ بوده اند كه تحت تأثير تجارب خود به كار ثبت ديده هايشان پرداخته اند. بي گمان خاطره نگاري يكي از قالب هاي واجب و لازم در ادبيات است و از اين قالب مي توان بهره هاي فراواني نيز برد. اما زماني مي توان سخن از آسيب شناسي به ميان آورد كه خاطره نگاري بر داستان چيرگي يابد و حتي داستان هاي جنگ ما در عمل حكم خاطره نگاري داشته باشد. در باب چرايي تفوق خاطره نويسي بر داستان كوتاه و داستان كوتاه بر رمان در ادب پايداري ما جسته و گريخته اشاراتي شده است و جاي دارد در اين باره پژوهش هاي فزون تري صورت گيرد. 8-2-4. عدم خلاقيت و گرته برداري از نويسندگان ديگر نه تنها خاطره نويسي و گرايش به ثبت گزارش گونه آثار همچون ابزاري براي حل مشكل عدم خلاقيت استفاده شده است، كه در برخي موارد ديگر نويسندگان براساس گرته برداري از ادبيات جنگ ديگر كشورها كوشيده اند اين داستان ها را ايرانيزه گردانند. اما اين كوشش ها اغلب به سبب تفاوت هاي فرهنگي و جغرافيايي و شخصيتي قهرمانان داستان موفق از كار درنيامده است. لاجرم در اين گونه اقتباس ها نويسنده ايراني كوشيده است طرح داستان را اخذ و شخصيت هاي ايراني را با ويژگي هاي ايراني در اين طرح وارد كند. و به پايان آمد اين دفتر، حكايت اما همچنان باقيست. فهرست برگزيده منابع _ ميرعابديني، حسن، صد سال داستان نويسي ايران، نشر چشمه، 1377 (جلدسوم). _ برجس، آنتوني، 99 رمان برگزيده معاصر، ترجمه صفدر تقي زاده، نشر نو، 1369. _ نجفي، رضا،"در گذر از جنگ ها"، از مجموعه ادبيات جنگ و موج نو، به اهتمام شاهرخ تندروصالح، فرهنگسراي پايداري، 1382. _ نجفي، رضا، "بررسي تطبيقي ادبيات پايداري در ايران و آلمان"، مجموعه مقالات علمي و ادبي، به كوشش كميته علمي اداره كل مطالعات و تحقيقات نشر شاهد، 1384.