0

برشی_از_یک_کتاب

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:برشی_از_یک_کتاب
سه شنبه 27 تیر 1396  8:03 PM

ميگفت : زندگىِ آدما ته تهش واسه خودشون همون داستان قشنگه اس كه توو هيچ كتابى نه ديدن و نه خوندن .

قهرمان اصليش ميتونه كسى باشه كه ناخواسته راهىِ اين بازى ميشه و ناخواسته تر از قبل با يك طوفان سهمگين بارشو ميبنده و ... 

درسته وقايع قبل و بعد طوفان ازت يه آدم ديگه ميسازه اما قهرمانيش اينجا ثابت ميشه كه تونسته تغيير بزرگى توو زندگيت ايجاد كنه و بتونى قوى تر از قبل ادامه بدى.. گفتم : آره همه حرفايى كه گفتى درست

 ولى اينا وقتى به كارت مياد كه واسه خودت توو تنهاييت نشستى و داستان زندگيتُ منطقى تر از هميشه دنبال ميكنى و آخرِ هر صفحه بلند ميشى و به خاطر آدم ضعيفى كه بودى و الان نيستى كف ميزنى .

 

ولى امان از زمانى كه دوباره احساست داره منطقتو خفه ميكنه و قراره خط بطلان بكشه رو همه قرارداد هايى كه با خودت داشتى.. گفت : اگه بخواى يه جمله آخرِ كتابِ زندگيت بنويسى؟ 

نگفتم ! خودكارو برداشتم و فقط نوشتم :

 

احساسِ متناقض با منطق ، سهمگين ترين جدالِ دنياى هر آدمِ 

 

#فاطمه_رضايى

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها