پاسخ به:برشی_از_یک_کتاب
سه شنبه 27 تیر 1396 7:33 PM
راستشو بخوای من فکر میکنم چیزی به اسم فراموشی وجود نداره.
ما نمیتونیم هیچ چیزی رو فراموش کنیم. ما آدما فقط میتونیم عادت کنیم.
عادت کنیم کسی نباشه که همیشه سه چهار دقیقه جلوی در ورودی دنبال کلیدِ توی کیفش بگرده.
عادت کنیم آدمی که موقع اومدنش توی اتاق تک سرفه میکرد و وقت لبخند زدن ابروی سمت چپش شکسته می شد و دیگه نداشته باشیم.
عادت کنیم ادمی که رنگ زرد لیمویی بیشتر از نیلی بهش می اومد رو دیگه نبینیم.
عادت کنیم که دیگه بابا نباشه که هر روز صبح زود صدای اون رادیوی قدیمی رو زیاد کنه و وقتی خراب میشد بگه : ای داد بیداد، جفتمون دیگه پیر شدیم .
عادت کنیم دیگه مامان رو مشغول ِبا دقت ردیف کردن ِ کوسن های رنگیِ روی مبل و ریز کردن چشمای از پشت عینکش موقع حل جدول های مجله نبینیم.
میتونیم با گذشت زمان، با این نداشتن ها ندیدن ها و نبودن ها کنار بیایم اما فراموشی ممکن نیست. ما آدما یه ذهن لعنتی داریم که هرچند وقت یکبار، درست زمانی که فکر میکنیم یه چیزی رو فراموش کردیم دوباره خاطراتشو برامون زنده میکنه .
گاهی حتی ممکنه اون خاطرات، دیگه برامون دوست داشتنی نباشن، مهم نباشن!
ولی وجود دارن. شاید واسه همینه وقتی یه آدم الزایمر میگیره، همه منتظرن یه واژه ی سه حرفی به اسم مرگ هستن .
انگار ما زنده ایم که فراموش نکنیم! بجنگیم، ببخشیم، عادت کنیم، از نو بسازیم، شروع کنیم، ببازیم، پیروز بشیم... اما نتونیم چیزی رو از صفحه ی خاکستری ذهنمون پاک کنیم ...
بعضی وقتا فکر میکنم کاش میشد اراده کرد و به ناگهان از یاد برد .
#الهه_سادات_موسوی
سهراب سپهری