خداوند در قرآن کریم خطاب به رسولش میفرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ ... وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛ بگو؛ بار خدایا، تویى دارنده مُلک. به هر که بخواهى مُلک میدهى و از هر که بخواهى مُلک میستانى. هر کس را که بخواهى عزت میدهى و هر کس را که بخواهى ذلت میدهى... و به هر که بخواهى بیحساب روزى میدهى».[1]
برای روشن شدن این موضوع که چگونه خداوند به گروهی از مردم بدون حساب روزی میدهد، و آیا این مسئله با عدالت خداوند سازگاری دارد، و اگر چنین باشد پس تلاش انسان برای به دست آوردن روزی چه فایدهای دارد و ...، ناگزیر باید برخی از مباحث، تحلیل و بررسی شود تا منظور از «روزی بدون حساب» مشخص شود.
1. معنای رزق: کلمه «رزق» که معادل فارسی آن «روزی» است؛ یعنی هر چیزى که موجودى دیگر را در بقاى حیات و زندگیاش کمک نماید، و در صورتى که آن رزق، ضمیمه آن موجود و یا به هر صورتى ملحق به آن شود، حیاتش ادامه مىیابد.[2] با توجه به این معنای محدود، رزق تنها شامل مواد غذایى میشود که چنین معنایی از رزق نیز در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»،[3] در این آیه لباس از مصادیق رزق شمرده نشده است.
آنچه از موارد استعمال رزق به دست میآید؛ این است که در معناى این کلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابیده است. این معناى اصلى و لغوى کلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذایى را که به آدمى میرسد، چه دهندهاش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گویا رزق بخششى است که به اندازه تلاش و کوشش انسان به او میرسد، هر چند که عطا کننده آن معلوم نباشد. سپس توسعه دیگرى در معناى آن داده و آنرا شامل هر سودى که به انسان برسد نمودهاند، هر چند که غذا نباشد، و به این اعتبار، همه مزایاى زندگى اعم از مال، مقام، فامیل، یاوران، زیبایی، علم و... را رزق خواندند.[4]
در قرآن کریم هم به این اعتبار آیاتى وارد شده است؛ مانند: «و مگر از ایشان مزد میخواهى مزد پروردگارت بهتر است و او بهترین رازقین است».[5]
قرآن از شعیب(ع) نقل میکند که به قوم خود گفت: «اى قوم من، چه میگویید اگر با من از جانب پروردگارم حجتى باشد و او مرا رزقى نیکو عطا کرده باشد.[6] که مراد وى از «رزق حسن»، نبوت و علم بود.
2. مال حرام رزق نیست: آنچه انسان در راه حرام مورد بهرهبردارى قرار میدهد، رزق خدا نیست، و نباید وسیله معصیت را به خدا نسبت داد؛ به دلیل اینکه خداوند گناهان بندگان را به خود نسبت نداده، و تشریع عمل زشت را از خود نفى نموده است: «قُلْ اِنَّ اللَّهَ لا یَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ، اَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ».[7]
ابوحمزه ثمالى، از امام باقر(ع) نقل میکند: رسول خدا(ص) در حجه الوداع فرمود: آگاه باشید که روح الامین به قلبم انداخت که هیچ انسانى نمیمیرد، مگر وقتى که رزقش را تا حد کمال خورده و دیگر در نزد خدا رزقى نداشته باشد. پس از خدا بترسید، و در راه به دست آوردن رزق منحرف نشوید، راه صواب را به دست گیرید، و دیر رسیدن بهرهاى از رزق، شما را به نافرمانى خدا واندارد، براى اینکه خداى تعالى رزق حلال را بین خلقش تقسیم کرده، و آنرا به طور حرام تقسیم ننموده، و خلاصه آنچه را خدا تقسیم کرده رزق حلال است، نه حرام. پس هر کس از خدا پروا کند، و خویشتندارى نماید، رزقش از راه حلال خواهد رسید، و هر کس پرده حرمت خدا را پاره نموده، و رزقش را از غیر راه حلال بگیرد، رزق حلالش را به عنوان قصاص از او خواهند گرفت، در نتیجه همان مقدارى را که باید از حلال میخورد از حرام خورده، نه بیشتر، با این تفاوت که حساب آنرا باید پس دهد.[8]
گفتنی است که هیچ منافاتى بین این دو مطلب نیست که از سویى مثلاً طعام و شراب حرام به حسب تشریع، رزق نباشد، و از سوى دیگر به حسب تکوین، رزق و آفریده خدا باشد؛ زیرا خداى تعالى در تکوین، تکلیفى مقرر نکرده، تا این کار بر وی قبیح باشد.
در اینجا ممکن است سؤال شود که وقتى بیانى از خداى تعالى باعث اشتباه فهمهاى ساده میشود؛ چرا از چنین بیانى صرفنظر نمیشود؟ پاسخ این است که قرآن براى فهمهاى ساده به تنهایى نازل نشده، تا به خاطر به اشتباه نیفتادن آنان از بیان معارف حقیقى صرفنظر کند.
مانند قرآن که شفا براى همه دلها است، کسى از قرآن متضرر نمیشود، مگر زیانکاران: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَساراً».[9]
علاوه بر اینکه میبینیم خداى سبحان در آیات قرآن کریم دادن ملک و سلطنت به نمرود و فرعون و دادن اموال به قارون را به خود نسبت داده، پس این نیست، مگر اینکه همه این رزقها به اذن خدا است. خدا اینگونه رزقهاى وسیع را در اختیار نامبردگان قرار میدهد تا امتحانشان نموده و حجت علیه آنان تمام گشته و زمینه بیچارگى آنان فراهم آید.
از سوى دیگر میبینیم که خداى تعالى هر چیزى را مخلوق خود و نازل شده از خزائن رحمت خود میداند: «وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».[10] و از سوى دیگر میفرماید: هر چه نزد خدا است خیر است: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ».[11]
ما وقتى این دو آیه و امثال آنها را به یکدیگر ضمیمه میکنیم، این معنا را میفهمیم که هر موجودى در این عالم به هر چیزى نایل شود، و در زمان حیاتش از هر چیزى برخوردار گردد، از ناحیه خداى سبحان برخوردار گشته و همان مایه خیر او است که خدا در اختیارش گذاشته تا از آن بهرهمند گردد، اما اگر بعضى از مواهب الهى براى بعضى از موجودات مایه ضرر است، شر بودن و ضرر بودن آن امرى نسبى است؛ یعنى تنها براى آن موجود، شر و مایه ضرر است، و براى بقیه موجودات نفع و خیر است، و نیز براى علل و اسبابش در نظام هستى خیر است. چنانکه آیه شریفه میفرماید: «وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ».[12]
خلاصه اینکه آنچه خداى تعالى بر خلق خود افاضه میکند، خیر و مایه انتفاع او است، و به حسب انطباق معنا، رزق او به شمار میرود؛ چون رزق چیزى غیر از عطیهاى که مایه انتفاع مرزوق قرار گیرد، نیست.
3. روزی بخششی بدون عوض است: رزقى که خداى سبحان میدهد، بخششی است بدون عوض، و در برابر حقى نیست. و از آنجا که هر رزقى و هر چیزى خالص براى خدا است، پس هر چیزى که او افاضه کند، و هر رزقى که او بدهد عطیهاى است بدون عوض و بدون اینکه چیزى در مقابلش گرفته باشد؛ زیرا هر چیزى در مقابل بخشش خدا فرض شود، خود آن مقابل و عوض هم از خدا است. مثلاً اگر عبادت را عوض نعمتهاى خدا فرض کنیم، آن نیز با توفیق خدا و اعضا و جوارحى است که او براى ما درست کرده، پس ما حقى بر او پیدا نمیکنیم، تا آن حق عوض نعمتهاى او قرار گیرد؛ لذا هیچ موجودی نیست که حقى بر خدا داشته باشد، مگر حقى که خود خدا بر خود لازم شمرده، همانگونه که در مورد رزق فرمود: «هیچ جنبدهاى در زمین نیست مگر آنکه رزقش به عهده خدا است».[13] این عهدهگیرى را کسى بر خدا واجب نکرده، خود او است که رزق هر جنبندهاى را به عهده گرفته است، و نیز فرمود: «به پروردگار آسمان و زمین سوگند که وعده رزق شما حق است، همانطور که سخن گفتن شما واقعیت دارد».[14]
پس زرق با اینکه بر خدا حق است، از آنجا که حقى است که خود به عهده گرفته، عطیهاى است از ناحیه او، نه اینکه حقى باشد از مرزوق به عهده او.
از اینجا روشن میشود؛ هر انسانى که با حرام روزى میخورد، سهمى و رزقى از حلال دارد؛ زیرا خداى تعالى منزه از آن است که رزق انسان را بر عهده گیرد، آنگاه از مسیر حرام او را روزى دهد، و در عین حال او را از خوردن حرام نهى کند، و در آخرت عذاب نماید.
توضیح مطلب به بیانى دیگر؛ همانطور که گفته شد، رزق بخششی است الهى، و چون چنین است، پس رزق رحمتى است از خداى متعال بر خلق و همانطور که رحمت دو قسم است - رحمت عمومى که شامل همه خلق میشود، چه مؤمن و چه کافر، چه متقى و چه فاجر، چه انسان و چه غیر انسان. و رحمت خاص که در طریق سعادت انسان صرف میشود؛ نظیر ایمان و تقوا، و بهشت - رزق خدا هم دو قسم است: یکى رزق عمومى که عطیه عامه الهى است، و تمامى روزىخواران را در بقاى هستى مدد و یاری میکند، و قسم دوم آن رزق خاص است که از طریق حلال واقع میشود.
4. تقسیم رزق: تقسیم رزق به دو قسم عام و خاص است. همانطور که رحمت عمومى خدا و رزق عمومیش به حکم آیه: «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً»،[15] مکتوب و مقدر است. همچنین رحمت خاص و رزق خاص او نیز مکتوب و مقدر است. و همانطور که هدایت - که یکى از رحمتهاى خاصه است- مکتوب و مقدر در تشریع است، و براى هر انسانى (چه مؤمن و چه کافر) نوشته شده و به همین جهت براى همه ارسال رسل و انزال کتب نمود و فرمود: من جن و انس را نیافریدم مگر براى اینکه عبادتم کنند، نه میخواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون که خدا رزاق و داراى نیرویى متین است».[16] و نیز فرمود: «وَ قَضى رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ»،[17] در نتیجه عبادت که خود محتاج هدایت خدا است از نظر تشریع مقدر است.
همچنین رزق خاص یعنى رزق از مجراى حلال هم مقدر است. چنانکه فرمود: «محققا زیانکار شدند آنان که اولاد خود را سفیهانه و بدون مدرک علمى کشتند، و آنچه ما روزیشان کرده بودیم از روى افترا بر خود حرام کردند، و به گمراهیاى رسیدند که امید راه یافتن به رویشان بسته شد».[18] همچنین فرمود: «و خدا بعضى از شما را در رزق بر بعضى دیگر برترى داده، و همینها که برترى یافتند رزق خویش به بردگان خود نمیدهند، تا همه در رزق برابر باشند».[19]
این دو آیه داراى اطلاقى قطعى هستند، هم شامل کفار میشوند، و هم مؤمنان، هم شامل کسانى میشوند که رزق از حلال میخورند، و هم آنان که از حرام.
5. رزق، چیزى است که مورد انتفاع مرزوق واقع شود و ربطى به زیادى و کمى مال ندارد: مطلبى که در اینجا دانستنش لازم است، این است که رزق همانطور که گفتیم به معناى چیزى است که مورد انتفاع مرزوق قرار گیرد. قهراً از هر رزقى آن مقدار رزق است که مورد انتفاع واقع شود، پس اگر کسى مال بسیارى جمع کرده که به غیر از اندکى از آنرا نمیخورد، در حقیقت رزقش همان مقدارى است که میخورد، بقیه آن رزق او نیست، مگر از این جهت که بخواهد به کسى بدهد که از این جهت رزق است و از جهت خوردن رزق نیست. پس وسعت روزى و تنگى آن ربطى به زیادى مال و اندکى آن ندارد.[20]
با توجه به آنچه بیان شد، دو موضوع در ذیل مورد بررسی قرار میگیرد. یکی منظور از «مَنْ یَشاءُ» و دیگری روزی بدون حساب.
منظور از «مَنْ یَشاءُ»
1. بدیهى است که منظور از «مَنْ یَشاءُ» (هر کس را که بخواهد) این نیست که خداوند بدون هیچ علتى روزی بدون حساب را به این و آن میدهد، بلکه اراده و مشیت خداوند در همه جا با شایستگیهاى افراد آمیخته است؛ یعنى هر کس را شایسته ببیند به او روزی بیحساب میدهد. به بیان دیگر، خواست و اراده او از روی گزاف نیست، بلکه آنچه انجام میدهد از روى حکمت و عدالت است.
توضیح:
منظور این است که هر گاه مشیتش اقتضا نماید و هر کس را بخواهد، -البته از روى حکمت و نظام خلقت و آفرینش میبخشد، نه از روی گزاف؛ زیرا که حق تعالى از کار عبث منزّه و مبرا است و نیز نسبت او به تمام موجودات یکسان است - او را به غیر حساب روزى میدهد. روزى انسان نیز منحصر به خوراک و پوشاک و... نیست. بالاترین روزى آدمى فضایل روحانى است. از علم و حکمت و معرفت به مقام کبریایى و هدایت یافتن به راه مستقیم که سر انجام آن قرب به جوار رب العالمین است. و غرض اصلى و علت غایى وجود بشر و تشکیلاتى که براى پیدایش و حیات او به دست قادر متعال انجام گرفته، این است که وى را از عالم ما فوق الطبیعه در عالم طبیعت فرود آرند و در طریق سیر نور، وى استکمال یافته، به کمال لایق روحانى برسد و در جوار رحمت حق جای گیرد. چنین کسى است که مبداء متعال وعده داده که او را روزى میدهد به غیر حساب. چنانچه راجع به شهدای راه حق فرمود: «بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛[21] گمان نکنید کسانى که در راه خدا کشته شدند اینها مردهاند، بلکه اینها زنده و نزد پروردگارشان روزى دارند.
معلوم است روزى آنها کرامات و افاضاتى است که پى در پى از مبدئشان به آنها میرسد و به فیوضات جسمانى و روحانى هر دو محظوظ میگردند.[22]
2. البته برخی میگویند؛ منظور از «هر کس را بخواهد به غیر حساب روزی میدهد، اهل بهشتاند؛ زیرا خداوند بهشتیان را آنقدر روزی میدهد که به حساب نمیآید و حد و مرز ندارد؛ به دلیل آنکه بهشت محدود و متناهى نیست و نهایت ندارد و آیه به این معنا مثل آیه شریفه است که میفرماید: «فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ».[23]، [24]
روزی بدون حساب
پیرامون معنای «بدون حساب» دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که به آن اشاره میشود.
1. توصیف رزق به صفت بیحسابى، از اینرو است که رزق از ناحیه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت میگیرد، نه عوضى در آن است و مرزوق نه طلبى از خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقین دارند حاجت ذاتى، یا زبانى ایشان است که هم ذاتشان ملک خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتیاجاتى که به زبان درخواست میکنند، پس داده خدا در مقابل چیزى از بندگان قرار نمیگیرد، و به همین جهت حسابى در رزق او نیست.[25]
2. هر کس را بخواهد بیحساب روزى میدهد؛ یعنى بدون بخل و سختگیرى روزى میدهد. این آیه مانند این مثال است که فلان کس بیحساب انفاق میکند؛ یعنى خیلى سخاوتمندانه و خالى از بخل؛ زیرا عادت بخیل و سختگیر از خرج، این است که در خرج و انفاق خیلى حسابگر و دقیق است.[26]
3. گفتهاند که معناى آیه این است که بدون ترس از کمبود و نقصان دارایى خود میبخشد و روزى میدهد؛ چون قدرت و ملک خدا حد و نهایت ندارد و آنچه از آن برداشته شود موجب نقصان آن نمیگردد.[27]
4. برخی نیز گفتهاند؛ یعنی نباید به کسی حساب پس دهد؛ زیرا بالاتر از وی احدی نیست. تا او را مورد حسابرسی قرار دهد.[28]
برای آگاهی بیشتر در این موضوع میتوانید از پاسخهای زیر استفاده کنید:
حکمت داده شدگان، 65303.
اهمیت روزی حلال در اسلام، 48596.
نقش انسان در به دست آوردن روزى، 109.
مقدر بودن روزی، 3783.
رزق طالب، مطلوب، رزق من حیث یحتسب و من حیث لا یحتسب، 32794.
[1]. آل عمران، 26- 27.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 376، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. بقره، 233.
[4]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 12.
[5]. مؤمنون، 72.
[6]. هود، 88. «یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی، وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً».
[7]. اعراف، 28. «بگو خداى تعالى به عمل زشت امر نمیکند. آیا علیه خدا سخنانى میگویید که دلیل علمى بر آن ندارید».
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 80، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
[9]. اسراء، 82. «ما آنچه از قرآن را که نازل میکنیم شفا و رحمت براى مؤمنان است، و زیانکاران را به جز زیانکارى نیفزاید».
[10]. حجر، 21. «هیچ چیز نیست مگر آنکه خزینههایش نزد ما است، و ما آنرا نازل نمیکنیم مگر به اندازه معلوم».
[11]. قصص، 60.
[12]. نساء، 79. «آنچه شر به تو میرسد از ناحیه خود تو است».
[13]. هود، 6.
[14]. ذاریات، 23.
[15]. فرقان، 2.
[16]. همان، 58.
[17]. اسراء، 23. «خدا به حسب تشریع چنین قضا رانده که جز او را نپرستید».
[18]. انعام، 140.
[19]. نحل، 71.
[20]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 137- 141؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 3، ص 214- 221، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[21]. آل عمران، 169.
[22]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 3، ص 83- 84، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[23]. «آنها به بهشت در آیند و بیحساب روزى داده شوند».
.[24] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 72، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[25]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 141.
[26]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 728.
.[27] همان.
[28]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 8، ص 191، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.