همانطور که در کتابهای اهل سنت نقل شده است، خدای تعالی ۹۹ نام دارد که از صد، یکى کم است و هر کسی آنها را احصاء کند داخل بهشت شود.[1] در منابع شیعه نیز این معنا از طریق امامان(ع) و به نقل از حضرت امام علی(ع) و ایشان هم از پیامبر(ص) وارد شده است: «إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَةً إِلَّا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ».[2]
احتمالاً اولین کسی که این عبارت را توضیح داد، شیخ صدوق باشد که دیگر بزرگان در کتابهای خود همین تفسیر را نقل قول کردهاند. شیخ صدوق میگوید: منظور از «احصاء» شمارش کردن آنها نیست، بلکه به این معنا است که انسان به آنها احاطه پیدا کند و معانی این صفات را درک کند.[3]
مفسران قرآن کریم نیز این روایت را در کتب تفسیری خود آورده و به تفسیر آن پرداختهاند و گفتهاند: منظور از «احصاء» این است که به این اسمها و صفات و متصف بودن خدا به این اوصاف، ایمان داشته باشد، و بکوشد آنها را در وجود خود پیاده و منعکس سازد.[4] متّصف شدن به این نامها، انسان را به بهشت اسماء نائل میکند و انسان با ریاضتهای قلبی مظهر اسمای الهی و آیت بزرگ خدا میشود و وجودش وجودی ربّانی خواهد شد.[5]
[1]. «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ اسْمًا مِائَةً إِلَّا وَاحِدَةٍ، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ»؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، محقق: عبد القادر عطا، مصطفى، ج 1، ص 62، ح 41، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1411ق؛ أبو حاتم، محمد بن حبان بن أحمد، صحیح ابن حبان، محقق: شعیب الأرنؤوط، ج 3، ص 87، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ دوم، 1414ق؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق: الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 7، ص 108، ح 2736، دار طوق النجاة، بیروت، چاپ اول، 1422ق.
[2]. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، محقق و مصحح:حسینی، هاشم، ص 194، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1398ق.
[3]. همان، ص 195.
[4]. شیرازی، مکارم، تفسیر نمونه، ج 7، ص 27، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 288، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. ر.ک: امین، سیده نصرت، مخزن العرفان، ج 10، ص 1، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش؛ مازندرانی، مولی صالح، شرح اصول و روضه کافی، محقق و مصحح: شعرانی، ابوالحسن، ج 3، ص 138، المکتبة الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382ق.