آموزههای دینی به ما میگوید تا جایی که ممکن است باید در برابر اذیت و آزار همسایگان صبوری کرد و گذشت نمود. امام علی(ع) در این باره میفرماید: «همسایه خوب کسی نیست که از اذیت و آزار همسایهاش بپرهیزد، بلکه همسایه خوب آن است که آزار و مشکلات همسایهاش را نیز تحمل کند».[1]
عفو و گذشت از خصایص و ویژگیهای انسانهای بزرگ و نشانۀ بزرگواری روح است. در مکتب اسلام این صفت از فضایل اخلاقی شمرده شده است؛
از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است: «رسول خدا(ص) فرمود: کسى که خود را از ریختن آبروى مردم نگهدارد، خدا در قیامت از عیب او درگذرد، و هر کس خشم خود را از مردم باز گیرد، خداى تبارک و تعالى عذاب روز قیامت را از او باز گیرد».[2]
لذا ملاحظه میفرمایید که توصیه پیشوایان دین، صبر و تحمل در برابر اذیت و آزار همسایگان است. همسایگانی که خود را ملزم به ابتداییترین حقوق شهروندی نمیدانند.
اما در عین حال، اگر رفتارش به گونهای شد که دیگر قابل تحمل نیست و احتمال از هم پاشیده شدن خانواده وجود دارد، باید دنبال راه حل دیگری، مانند شکایت به دادگاه، استمداد از دیگر همسایگان و در نهایت به تعویض منزل و محله اقدام نمود.
امام باقر(ع)، فرمود: مردى نزد پیامبر اسلام(ص) آمد و از آزار همسایهاش شکایت کرد، رسول خدا(ص) به او فرمود: صبر کن، سپس باز آمد و شکایت کرد و فرمود: صبر کن، بار سوم باز آمد و شکایت کرد، پیامبر(ص) به آن مرد شاکى فرمود: روز جمعه بامدادانى که مردم براى نماز جمعه مىروند، اثاث خانه خود را بر سر راه بیاور تا هر کس به نماز جمعه مىرود، آنرا بنگرد و چون از تو پرسند، به آنها وضع خود را گزارش ده، فرمود: چنین کرد و همسایه آزار دهندهاش آمد و به او گفت: اثاث خود را برگردان، من با خدا عهد مىکنم که دیگر هرگز به تو آزار نرسانم.[3]
[1]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى مجموعه ورام، ج 2، ص 250، مکتبة فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق. «... لَیْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ أَنْ تَکُفَّ أَذَاکَ عَنْ جَارِکَ بَلْ حُسْنُ الْجِوَارِ أَنْ تَحْتَمِلَ أَذَى جَارِک».
[2] کافی، ج ۳، ص ۴۱۵،َ «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ کَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ أَقَالَ اللَّهُ نَفْسَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ کَفَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَنْهُ عَذَابَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 668، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَکَا إِلَیْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اصْبِرْ ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص اصْبِرْ ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِ فَشَکَاهُ ثَالِثَةً فَقَالَ النَّبِیُّ ص لِلرَّجُلِ الَّذِی شَکَا إِذَا کَانَ عِنْدَ رَوَاحِ النَّاسِ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَکَ إِلَى الطَّرِیقِ حَتَّى یَرَاهُ مَنْ یَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوکَ فَأَخْبِرْهُمْ قَالَ فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِی لَهُ فَقَالَ لَهُ رُدَّ مَتَاعَکَ فَلَکَ اللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لَا أَعُودَ».