0

داستان هاي خيلي كوتاه

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

قبر خالی
یک شنبه 12 دی 1389  11:52 PM

...هیچ کس نمی دونست اون کجا میره.هر روز قبل از غروب به سره قبری که واسه خودش،یه جایی بیرون شهر خریده بود می رفت.اما وقتی مرد،هیچ کس نفهمید که اون از قبل برای خودش قبر خریده.واسه همین تو یه قبر دیگه خاکش کردند...

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها