0

حکایت دو شاهزاده

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

حکایت دو شاهزاده
پنج شنبه 6 خرداد 1395  11:32 AM


 

 حکایت های سعدی, حکایت طنز

حکایت های گلستان سعدی

 

دو شاهزاده در مصر بودند ، یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد .

 

پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت : من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت بماندی . گفت : ای برادر ، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون . که در حدیث نبوی (ص) آمده : العلماء ورثـة الانبیاء


من آن مورم که در پایَم بمالند                      نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم                       که زور مردم آزاری ندارم ؟

 

منبع:گلستان سعدی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها