0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۹۸۸
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  10:45 PM

حرف آن لب در میان افکنده ای

شور محشر در جهان افکنده ای

در لباس چشم آهو بارها

خویش را در کاروان افکنده ای

غنچه خوش حرف را با صدزبان

مهر حیرت بر زبان افکنده ای

شورش عشق و جنون را چون نمک

در خمیر خاکیان افکنده ای

از خرام همچو آب زندگی

لرزه بر آب روان افکنده ای

چهره گل را به شبنم شسته ای

آب در صحرای جان افکنده ای

شور محشر را نمکچش کرده ای

در دهان دلبران افکنده ای

چون رطب شیرین لبان عهد را

چاکها در استخوان افکنده ای

در لباس چشم آهو بارها

سایه بر صحراییان افکنده ای

خم شده است از بار منت پشت خاک

گوهر از بس رایگان افکنده ای

ای بسا گوهر که از شرم کرم

در کنار ما نهان افکنده ای

عاشقان را از خیال خود به نقد

در بهشت جاودان افکنده ای

عالمی را دشمن ما کرده ای

دوستی بر دیگران افکنده ای

بوسه بر دستت، که تیر غمزه را

بی تائمل بر نشان افکنده ای

صائب از افکار مولانای روم

طرفه شوری در جهان افکنده ای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها