0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۹۸۶
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  10:45 PM

در نظر هر که داد عشق تواش سروری

ملک سلیمان بود حلقه انگشتری

چون به چمن بگذرد شعله رعنای تو

سرو به بر می کند جامه خاکستری

در نظر اهل دید خار کند گلشنی

در جگر قانعان قطره کند کوثری

خنده او چون گره واکند از کار شرم

پای گذارد به کوه خنده کبک دری

هر کف خاک مرا شورش دیگر بود

پیکر منصور را نیست غم بی سری

دامن خورشید را زود تواند گرفت

هر که چو شبنم بود در پی گردآوری

رفت سلامت برون آخر ازین سنگلاخ

آینه ما نداشت طالع اسکندری

ز اطلس و دیبای چرخ صائب بهتر بود

اخگر دل زنده را جامه خاکستری

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها