خوش گذرانی های نگار فروزنده
سه شنبه 24 شهریور 1394 7:17 PM
هفته نامه اوقات خوش: نگار فروزنده در 3 تیر سال 1357 در شمیران متولد شد. او در 14 سالگی وارد دنیای بازیگری شد و همیشه عاشق کارش بوده است. فروزنده وقتی تصمیم گرفت حرفه بازیگری را جدی دنبال کند در کلاس های مرحوم حمید سمندریان شرکت کرد. بدین ترتیب به سینما حرفه ای ایران وارد شد. بهترین بازی او در فیلم کافه ستاره اثر سامان مقدم بوده است.
پس از بازی در فیلم پاپیتال، نیز بسیاری از منتقدان بازی او را ستودند. فروزنده در دو فیلم از داریوش مهرجویی حضور یافت. مسعود کیمیایی و ابراهیم حاتمی کیا دیگر کارگردانان محبوی هستند که فروزنده در کارنامه هنری اش با آنها کار کرده است. اما ویژگی های بارز بازیگری او ایفای نقش های متفاوت است. اتفاقی که ناشی از تلاش و مطالعه زیاد او در این زمینه بوده است. البته این روزها او کمتر مطالعه می کند. ولی سعی می کند این وضعیت را تغییر دهد. او در اوقات فراغتش، سفر را نیز در برنامه اش دارد. در بین شهرهای کشور عاشق شیراز است. با نگار فروزنده در مورد علاقه مندی هایش گفت و گو کردیم.
خانم فروزنده قطعا شما به خاطر کارتان سفر زیادی کردید. اما چقدر خودتان سفر می کنید و چقدر این کار را دوست دارید؟
سفرکردن را خیلی دوست دارم. دوست دارم در هر فرصتی به سفر داخلی یا خارجی بروم. سفر به بقیه کشورها کمک می کند با فرهنگ و طبیعت متفاوت آنها آشنا شوم و به بزرگی دنیا و قدرت خدا پی ببرم. سفرهای داخلی هم با توجه به اینکه ایران منبع غنی آب و هوایی و فرهنگی است دوست دارم.
در کشور آنقدر جاذبه های دیدنی داریم که تصور می کنم هر آدمی هرچقدر سفر کند باز می تواند جایی را پیدا کند برای دیدن و کشف کردن آن. به همین دلیل سفرکردن را دوست دارم و بنا به شرایطم کاری یا تفریحی سفر می کنم. در هر سفری هم سعی می کنم دیدنی های آن منطقه را ببینم تا با فرهنگ مردم مختلف آشنا شوم و بتوانم چیزی یاد بگیرم.
«بسیار سفر باید تا پخته شود، خامی» سفرکردن از دید من واقعا مفهوم این جمله است. چون هر شهر و کشوری جاذبه های توریستی خاص خودش دارد و هرکسی که به آن نقاط سفر می کند؛ قطعا به دیدنی های آنجا هم سر می زند. اما نقش سفر و سفرکردن از دیدن من یک موضوع عمیق است که آن خود زندگی و مسیر آن است. ما الان در یک سفر بزرگ زندگی داریم چند سفر کوچک انجام می دهیم.
پس میانه شما با سفرهای کمپی هم خوب است؟
کمپی سفرکردن را خیلی دوست دارم و فکر می کنم کار خیلی جذابی باشد. اما این کار برای من سخت است؛ ذاتا با ذائقه من خیلی جور نیست. برای همین نمی توانم دو یا سه روز در چادر بمانم. هرچند خیلی دوستش داشته باشم.
معمولا اگر با کمپ هم سفر برم یک روزه خواهدبود. یعنی محل استقرارم جایی است که یکسری امکانات رفاهی را در حد حداقلی دارد. وقتی هم برای عکاسی سفر می روم معمولا یک کوله عکاسی و یک کوله سبک دارم. اگر قصد سفرم استراحت باشد می روم جایی که امکانات رفاهی بیشتری داشته باشد تا آرامش پیدا کنم.
هنوز عکاسی را در سطح تفریحی انجام می دهید؟
بله، فعلا برای دل خودم عکاسی می کنم و هنوز قصد عمومی کردن عکس هایم را ندارم.
برگردیم به سفرهای شما، اگر بخواهید سفر کنید کدام شهرها را انتخاب می کنید؟
شیراز را خیلی دوست دارم. شیراز یکی از آن شهرهای بی نظیری است که می شود گفت عروس ایران است. اصفهان هم جای دیدنی بسیار زیادی دارد. به نظرم یک ایرانی حتما باید شیراز و اصفهان را ببیند.
دیدن این شهرها دیدن صفحات تاریخ است. وقت شما آثار باستانی را می بینید انگار در تاریخ قدم می گذارید. خدا را شکر من به واسطه شغلم توانستم خیلی از شهرهای ایران را ببینم. کرمان هم از آن ست جاهایی است که دیدنی دارد و آدم با دیدن آن همه زیبایی مبهوت می شود. باغ ماهان یکی از آن جاهاست؛ باغی پر از گل و گیاه در دل کویر، انگار یک قطعه از بهشت است.
اما در شهداد کرمان که می گویند یکی از گرم ترین نقاط زمین است، غروب بی نظیر و زیبایی دارد که خیلی دوستش دارم. شهر کرد که شهر علی دهکردی عزیز است هم از شهرهای بسیار زیبای ایران است. من شب های کاشان را هم خیلی دوست دارم؛ در آنجا انگارستاره ها کف دستت هستند.
تصور می کنم ایران با وجود مواد معدنی و نفتی که دارد پتانسیل زیادی در حوزه توریسم دارد و می تواند از این حوزه کسب درآمد کند چون ما در ایران نقاطی داریم که شاید بدون اغراق در هیچ کجای دنیا نمونه آن وجود نداشته باشد.
در کشورهای پیشرفته دنیا برای بناهایی که قدمت 200ساله دارند؛ دولت های شان هزینه های هنگفت می کنند و توریست جذب می کنند، ما در همین تهران بارها می شنویم بناهایی با قدمت بیش از 200 سال تخریب شده و جای آنها پاساژهای جدید ساخته شده است. آدم دردش می آید وقتی می بیند ما چقدر جاهایی داریم که قدمت چندین ساله دارند ولی رسیدگی صورت نمی گیرد و از آنها استفاده مناسبی نمی شود.
من همیشه فکر می کنم باید یک اتفاقی بیفتد تا آثار تاریخی ما به خوبی حفظ و نگهداری شود و در کنارش معرفی شوند؛ چون در این زمینه مانور داده نشده و در حق میراث فرهنگی کشور اجحاف شده است.
اگر بخواهید پیشنهادی به خواننده ها برای سفر بدهید فقط شیراز و اصفهان را پیشنهاد می دهید؟
من به این موضوع که انسان مدت کوتاهی زنده است، خیلی اعتقاد دارم. برای همین فکر می کنم آدم در این مدت کوتاه باید سعی کند بیشترین استفاده را از عمرش ببرد. در این بین هم هیچ چیزی به اندازه سفر به آدم درس نمی دهد.
من شخصا تصور می کنم یکی از بزرگ ترین تفریحات سفرکردن است. حالا یکی کویر را دوست دارد و یکی دریا را، ولی همیشه فکر می کنم به غیر از جاهایی مثل شمال کشور که برای اکثر مردم نوستالژی دارد؛ بهتر است آدم جایی برود که تا به حال نرفته است. یعنی خودم ترجیح می دهم حتی اگر به کشوری یا شهری سفر کرده باشم و در آنجا خیلی هم به من خوش گذشته باشد، دوباره سفر نکنم. دوست دارم به جای تکرار آن سفر به جای دیگری بروم که نرفتم و ندیدم. مثلا آب و هوار گرم و خشک کویر را خیلی علاقه ندارم. تا الان هم زیاد به این نقاط سفر نکردم وی قصد دارم در برنامه ام یک زمانی را به دیدن شهرهای کویری اختصاص دهم و نسبت به آنها گارد نداشته باشم.
دوست دارم جاهای نرفته را ببینم. حیف است آدم بمیرد و دنیا را ندیده باشد. شاید دنیا همان اطراف خود ما باشد؛ شاید هم کشورمان که از خوش شانسی ما کشور بسیار زیبا با طبیعت، آب و هو و قومیت های مختلف است. برای شروع از ایران خودمان شروع کنیم. اصلا مجبور نیستم برای سفرکردن هزینه زیادی بکنیم و یک قاره دیگر را ببینیم. اگر توان و امکانش باشد این کار خیلی خوب است. اما اگر نداریم از شهر و استان و کشور خودمان شروع کنیم و هر نقاط دیدنی اش را ببینیم.
در ایران کجا را ندیدید ولی دوست دارید ببینید؟
در ایران گردنه حیران و ماسوله را خیلی دوست دارم ببینم ولی هنوز موفق نشدم. امیدوارم فرصتی پیش بیاید و بتوانم ببینم.
شما که مثل خیلی از مردم فصلی سفر نمی کنید؟
زندگی من خیلی قابل پیش بنیی نیست. برای همین نمی توانم مثل اغلب مردم برای تعطیلات تابستانی یا زمستانی برنامه ریزی کنم. متاسفانه به دلیل همین غیرقابل پیش بینی بودن زندگی ام برنامه خاصی نداشتم و ندارم. ولی طولانی ترین سفرم هفت ماهه بود و کوتاه ترین آن یک روزه.
بنا به شرایطم محل سفرم را انتخاب می کنم. وقتی به لحاظ روحی خسته و کسل هستم تصور می کنم طبیعت می تواند به من خیلی کمک کند. حتی یک سفر یکی، دو روزه به شمال حال و هوای من را عوض می کند. در تابستان برایم خیلی سخته سفر کنم بخصوص اگر بخواهم به نقاط گرم و خشک سفر کنم. دوست دارم در تابستان به نقاط خنک سفر کنم.
مهم تر ازاین مسائل اینکه آدم همسفر خوبی داشته باشد. یعنی امکان دارد شما در زیباترین جای دنیا باشی ولی همسفر خوبی نداشته باشی یا حال تان خوب نباشد. قطعا نمی توانید از آن سفر بهره و لذت کافی را ببرید. شاید یک جایی بروید که جای خیلی ویژه ای به لحاظ توریستی نباشد اما حال خوب و همراه بودن با یک همسفر خوب می تواند لحظه های خوب و قشنگی را برای شما رقم بزند. می تواند آن قدر حال خودتان خوب باشد که از لحظه به لحظه بودن در آن منطقه لذت ببرید. یعنی آنقدر می تواند آن سفر به ما خوش بگذرد که آن محل به بهترین جای دنیا بدل شود. به نظرم در سفر همه چیز نسبی است و نمی توانیم بگوییم اگر فلان مکان برویم حتما به ما خوش می گذرد. چون خیلی به حال و هوای خود آدم و همسفرهایش بستگی دارد.
موافق باشید از سفر خارج شویم. شما از آن دست هنرمندانی هستید که به ظاهرتان اهمیت می دهید. وزش خاصی انجام می دهید؟
ورزش خاصی را دنبال نمی کنم ولی معتقدم ورزش یکی از کارهای ضروری زندگی است. الان هم مشغول پیلاتس هستم.
شما سوارکاری می کنید؟
خیلی مبتدی هستم.
با آشپزی چطور کنار می آیید؟
خیلی آشپزی را دوست دارم. اما کاری نیست که روزمره انجام دهم. خیلی دلی آشپزی می کنم و اگر بخواهم این کار را بکنم با عشق انجام می دهم. آشپزی یک هنر است که آدم با در اختیار داشتن یکسری مواد غذایی آن را خلق می کند. آشپزی کار دلچسب و زیبایی است اما به صورت روزمره و به شکل وظیفه دوستش ندارم؛ به شکل فان دوست دارم.
پس غذاهای تان زبانزد همه دوستان و اقوام است؟
نمی دانم؛ چون نمی دانم تعریف کردن دیگران چقدر واقعی است و چقدر در حد همان تعریف است. ولی فکر می کنم غذاهایم را خوب درست می کنم چون چاشنی آن عشق است.
هنوز مثل گذشته زیاد کتاب می خوانید؟
مدت طولانی است که کمتر مطالعه می کنم. نمی دانم علت واقعی آن تکنولوژی و شبکه های اجتماعی است یا اینها بهانه ای شده اند برای کمتر مطالعه کردنم.
کتاب خواندن سخت شده است. یک دوره وقتی مطالعه از برنامه زندگی من حذف شد، آن اتفاق را دوست نداشتم. برای همین دوباره شروع کردم به خواندن ولی از کتاب هایی که صفحات سبک تری دارند.
موضوع مورد علاقه ام،ادبیات کلاسیک ایران و جهان است. این کتاب ها را دوره ای می خوانم یعنی سعی می کنم مجموعه آثار نویسنده مورد علاقه ام مثل آلبر کامو را تا حدی که در دسترسم هست بخوانم و بعد سراغ نویسنده دیگری مثل آلبا دسس پدس بروم.
بعد از ادبیات حوزه روانشناسی دوست دارم. کتاب ها تاریخی و مستند هم جزو کتاب هایی که دنبال می کنم. اما در مورد نوشتن باید بگویم از وقتی مطالعه ام در زندگی ام کم شد دیگر ننوشتم. چون خواندن دایره لغت انسان را گسترده می کند و باعث می شود آن دست به قلم شود؛ حداقل در مورد من این طوری است. قبلا زیاد می نوشتم. وقتی یک حسی در دلم که خیلی درونی بود و نمی توانستم ابراز کنم، و می نوشتم. در گذشته زیاد برای خودم یک گوشه ای در خلوت می نوشتم. اما الان این کار را کمتر می کنم.
نویسنده ایتالیایی محبوب نگار فروزنده
آلبا دسس پدس در رم ایتالیا زاده شد. پدربزرگش نخستین رییس جمهور کوبا، پدرش سفیر کوبا و مادرش ایتالیایی بود.
خود وی پس از ازدواج با یک سرهنگ ایتالیایی به تابعیت ایتالیا درآمد و سال های زیادی در ایتالیا زیست.
او کارش را به عنوان روزنامه نگار در دهه 1930 آغاز کرد. در 1935 نخستین رمان خود L'Anima Degli Altri را نوشت. برخی از آثار ترجمه شده او به فارسی که بیشتر آنها توسط بهمن فرزانه ترجمع شده است؛ «از طرف او» «دفترچه ممنوع»، «تازه عروس» «درخت تلخ» «عذاب وجدان» و «دیر یا زود» است.
فیلم های سینمایی نگار فروزنده |
|
1388 |
انتقام- شرط اول |
1387 |
اخراجی ها 2- دعوت- محاکمه در خیابان |
1386 |
دایره زنگی |
1385 |
بلند گریه کن- اخراجی ها- پاپیتال |
1383 |
کافه ستاره |
1379 |
دعوت به شام |
1378 |
داستان های جزیره |
1377 |
میکس |
1376 |
پشت دیوار شیشه |
1374 |
بازی های پنهان |
در بین انبوه کارهای نگار فروزنده که از سال 72 آغاز کرده است کارهای سینمایی اش بیشترین عامل شناخته شدن او به جامعه هنری کشور بوده است. شاید بدون اغراق کافه ستاره سامان مقدم بهترین بازی فروزنده را به نمایش گذاشت. پس از آن او در فیلم های دایره زنگی، اخراجی های 2، دعوت و محاکمه در خیابان توانست جایگاه خود را در جامعه حرفه ای سینما تثبیت کند.
فروزنده: ماهان بهشتی در دل کویر است
باغ شاهزاده یا باغ شازده یکی از باغ های تاریخی ایران محسوب می شود. این باغ حدود ده کیلومتری شهر ماهان و حوالی شهر کرمان و در دامنه کوه های تیگران واقع شده و مربوط به اواخر دوره قارجایه است. این باغ مساحتی قریب به 5.5 هکتار دارد و بزرگ ترین و زیباترین باغ تاریخی ایرانی محسوب می شود. دو مجموعه شرقی و غربی دارد. کوشک یا همان عمارت های آن بسیار زیباست و به صورت دو اشکوبه ساخته شده است و سردر آن از معماری خیلی زیبای باغ شاهزاده براساس اختلاف ارتفاع و نه هیچ نیروی دیگری فعال هستند که این خود دلیلی بر هوش و ذکاوت مردمان کرمان زمین است.
این باغ همه ساله و به ویژه در فصل تابستان و بهار شاهد بازدید تعداد بی شماری از گردشگران از نقاط مختلف کشور است که این باغ دیدنی و دلفریب را برای تماشا انتخاب می کنند. واقع شدن منطقه در مسیر عبوری کرمان به بم و در مسیر جاده کهن ابریشم از عواملی است که این محل را برای احداث یک باغ اشرافی مناسب می ساخته است. باغ شاهزاده به گونه ای استقرار یافته که حداکثر استفاده از مناظر بدیع داخلی را به صورت زیر امکان پذیر می سازد. در بدو ورود، به ویژه در طبقه فوقانی سردر خانه به غیر از مناظر بیرونی باغ، منظره چهار باغ و در جهت عکس آن منظره کوه را امکان پذیر می سازد.
این باغ ابتدا به دستور محمدحسن خان سردار ایروانی حاکم وقت کرمان ساخته شد و بنای درون آن بعدا توسط عبدالمجید میرزا ناصرالدوله حاکم کرمان طی 11 سال حکمرانی وی (1298 تا 1309 ه.ق) ساخته شد و با مرگ وی نیز بنای آن نیمه تمام رها شد. گفته می شود وقتی خبر مرگ ناگهانی حاکم را به ماهان می برند، بنّایی که مشغول تکمیل سردر ساختمان بود تغار گچی را که در دست داشته محکم به دیوار کوبیده و کار را رها کرده و فرار کرده است. به همین علت جاهای خالی کاشی ها را بر سردر ورودی می توان دید. تاریخ بنای باغ 1276 خورشیدی است.
این باغ علاوه بر سردر، شامل عمارت شاه نشین و حمام نیز است. در حال حاضر قسمت شاه نشین، به یک رستوران تبدیل شده و توسط بخش خصوصی اداره می شود.
دو حادثه در صحنه فیلمبرداری
چند سال پیش در یکی از سکانس های قسمت سیزدهم سریال «راه سوم» سرصحنه، یک ناهماهنگی زمانی به وجود آمد و دری که باید سر صحنه باز می شد با کمی تاخیر و اتفاقا دیگر، توی صورت من باز شد! ضربه قدری شدید بود که باعث شد بینی ام بشکند، واقعیت موضوع این است بزرگ ترین دلیل این حوادث نبود نیروی متخصص سر صحنه است.
چند سال پیش هم در زندگی شخصی ام یک تصادف خیلی سنگین داشتم. درواقع با سرعت بالا توی جاده رانندگی می کردم که لاستیک جلوی ماشین ترکید و ماشین منحرف شد. این حادثه باعث شد مدت زیادی در بیمارستان بستری شوم؛ دنده هایم شکست، طحالم را از دست دادم و جراحت های زیادی پیدا کردم. برای همین اتفاقات است که همیشه امیدوارم هیچ وقت چنین حوادثی برای کسی رخ ندهد و همه سلامت و تندرست باشند.
بازیگری از 14 سالگی
زمانی که 14 ساله بودم وارد دنیای بازیگری شدم و همیشه عاشقانه کارم را دوست داشتم و دارم. من زمان کمی را صرف این علاقه ام نکرده ام و همیشه همین حس دوست داشتن بوده که در کارها کمکم کرده است. وقتی تصمیم برای ادامه این حرفه جدی شد، در کلاس های مرحوم سمندریان شرکت کردم و مطالعه زیادی هم داشتم؛ در کنار اینکه با دوستانم دور هم جمع می شدیم و کار تئاتر انجام می دادیم.
در این 20 سالی که کارم را شروع کرده ام اتفاق افتاده که در دوره هایی کم کار شده ام ولی این وضعیت موقتی بوده و پس از مدتی دوباره شرایط برای انجام کارهای خوب، برایم فراهم شده اما احساس می کنم رویه ای که دو، سه سال اخیر طی کرده ام با همیشه فرق دارد و اصلا خوشایند به نظر نمی رسد.
به شغل دیگری فکر نمی کنم
با وجود دشواری ها و فراز و نشیب های کاری، به هیچ شغلی به جز بازیگری فکر نمی کنم. چون همیشه این تصور را داشته ام که بازیگری حرفه اصلی من است و با وجود برد اندک مالی که دارد، تنها انتخابم است.
مشکل اینجاست که همه فکر می کنند بازیگران درآمدهای بالایی دارند ولی این اتفاق فقط برای عده معدودی از بازیگران می افتد و بقیه آنها از نظر مالی در شرایط مناسبی نیستند مگر اینکه حرفه دیگری داشته باشند زیرا همین حداقل دستمزد هم در این روزها به ما پرداخت نمی شود. مثلا من دو سال پیش در فیلمی بازی کردم و آن فیلم اکران هم شده اما تا به امروز هنوز دستمزدم را نگرفته ام.
فیلم هایی که خودم هم نمی پسندم
بخش زیادی از نوجوانی و جوانی من در این عرصه گذشته و تاثیری که این حرفه در زندگی شخصی هر بازیگر دارد، آنقدر پرکننده است که نمی تواند برایش حتی قیاسی داشت اما واقعیت این است که وقتی می بینم کاری را از بین چندین پیشنهاد انتخاب کرده ام- چون فکر می کنم با توجه به عواملش خروجی خوبی داشته باشد- ولی در نهایت همان یک کار هم وقتی روی پرده سینما می رود آنقدر بد است که خودم هم حاضر نیستم آن را ببینم، ترجیح می دهم باز هم کمتر از آنچه در این دو، سه سال انتخاب کرده ام، انتخاب کنم.
ماجرای جراحی بینی
به غیر از جراحی بینی که آن هم به دلیل تصادف و شکستگی انجام شد، جراحی زیبایی دیگری انجام نداده ام. دغدغه من همیشه رشد شخصیتم بوده است چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی. من بیشتر از ظاهر به روحم فکر می کنم و آن را پرورش می دهم.
در تمام این سال هایی که زندگی کرده ام همیشه چهره طبیعی خودم را دوست داشته ام و خدا را به خاطر آن شکر می کنم؛ حال هر شکلی می خواهم باشم، همینی که هستم را دوست دارم و حاضر نیستم تغییری در آن ایجاد کنم.
درواقع دغدغه ام هیچ گاه این مسئله نبوده، آنچه برایم مهم است و برای رسیدن به آن تلاش می کنم رشد فکری، شخصی، روح و روانم است و به تمام دوستانی که این قدر به دنبال نشر اخبار دروغ و سرک کشیدن در زندگی بقیه هستند هم پیشنهاد می کنم به دنبال برطرف کردن نقایص خود و به دست آوردن سلامت روح و روان شان باشند. از مردم عزیز هم می خواهم ذهن شان را درگیر این مسائل کذب که ریشه در کمبود شخصیتی بعضی افراد دارد؛ نکنند.