0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

در جست و جوی شوهر
سه شنبه 10 اسفند 1395  1:24 PM

در جست و جوی شوهر
 
 

در پی یافتن شوهری که سال 1392 مرا صیغه کرد آواره کوچه و خیابان ها شدم اما هیچ اثری از او نیست. خانواده اش در حالی که می گویند او 2 زن دیگر هم دارد پاسخ درستی به من نمی دهند حالا من مانده ام با یک دنیا شرمندگی! چرا که پول رهن منزل پدر معلولم را به او دادم و زندگی خواهر و برادرانم را خراب کردم...زن 34 ساله که نمی توانست از ریزش اشک هایش جلوگیری کند در حالی که دست به دامان قانون شده بود تا شاید گرهی از مشکلات زندگی اش باز شود به تشریح ماجرای ازدواجش با بصیر پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: در یک خانواده 9 نفره زندگی می کردم تا این که 4 تن از خواهر و برادرانم ازدواج کردند و به دنبال سعادت خودشان رفتند اما پدرم مجبور بود هزینه های بقیه اعضای خانواده را تامین کند . او شرایط اقتصادی خوبی نداشت و به سختی می توانست مخارج زندگی ما را بپردازد. پدرم از معلولیت جسمی رنج می برد و از راه فاتحه خوانی برای مردگان، هزینه امرار معاش ما را تامین می کند از سوی دیگر مادرم نیز در خانه های مردم کارگری می کند تا کمکی برای اقتصاد خانواده باشد. من هم همواره سعی می کردم با صرفه جویی در مخارج و کار در خانه به پدر و مادرم کمک کنم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که در سال 1392 با مرد 40 ساله ای به نام بصیر آشنا شدم. او به شرکت مهندسی که شوهر خواهرم در آنجا کار می کرد رفت و آمد داشت به همین دلیل ماجرای خواستگاری از مرا با شوهر خواهرم مطرح کرده بود. «بصیر» مدعی بود با همسرش اختلافات شدید خانوادگی دارد و می خواهد از او جدا شود به همین دلیل نمی خواهد کسی از موضوع ازدواج ما باخبر شود این بود که شوهر خواهرم ماجرای خواستگاری بصیر را با پدرم در میان گذاشت و من به عقد موقت 5 ساله او درآمدم. با گذشت 2 سال از این ماجرا او توانست اعتماد ما را به خودش جلب کند. او خانه خالی از سکنه ای در حاشیه شهر داشت که گاهی اوقات با یکدیگر به آن جا می رفتیم. او بیشتر اوقات را نزد همسر دیگرش سپری می کرد تا این که روزی پیشنهاد داد پول رهن منزل پدرم را به او بدهم و او در مقابل اجاره خانه سود حاصل از کار کردن با آن پول را به ما بدهد. پدرم نیز به خاطر اعتمادی که به او داشت قبول کرد و 24 میلیون تومان پول رهن را در قبال دریافت 2 فقره چک به او داد اما از آن روز به بعد اخلاق و رفتار بصیر به کلی تغییر کرد و او حتی حاضر نشد ازدواجمان را ثبت محضری کند و مدام وضعیت بد مالی اش را بهانه می کرد. در این میان روزی با یکدیگر به آن منزل خالی از سکنه رفتیم اما زن دیگری که آن جا حضور داشت،  با گریه و التماس مدعی شد که همسر صیغه ای بصیر است اما بصیر زیر بار نمی رفت و ادعا می کرد که من تنها زن صیغه ای او هستم. بعد از این حادثه، دیگر هیچ گاه بصیر را ندیدم و تلفنش نیز همواره خاموش بود. پدر و مادرش هم می گویند او چند زن دارد و ما از کارهایش سر در نمی آوریم این در حالی است که پدر بیچاره ام مجبور شد به خاطر نپرداختن اجاره به شهرستان مهاجرت کند حالا من مانده ام و ...


ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها