0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

جهیزیه دخترم را بردند!
یک شنبه 10 بهمن 1395  10:35 AM

جهیزیه دخترم را بردند!
 
 
دزدان مسافرنما همه زندگی مان را به یغما بردند و ما را به روز سیاه نشاندند. دزدان بی وجدان چنان خانه را جارو کردند که گویی هیچ کس در آن جا سکونت ندارد. آنها حتی به جهیزیه دخترم هم رحم نکردند و...
مرد 50 ساله که سعی می کرد چشمان گریانش را از همسرش پنهان کند درباره چگونگی سرقت از منزلش به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: 23 سال قبل ازدواج کردم و زندگی خوبی داشتم. حاصل زندگی مشترکمان 4 فرزند خوب و سر به راه بود تا این که حدود یک سال قبل دختر بزرگترم ازدواج کرد و ما برای این که آن ها در آغاز زندگی خود دچار مشکل نشوند تلاش کردیم همه لوازم ضروری یک زندگی را برایشان فراهم کنیم. به همین دلیل با پس اندازهایی که داشتیم و همچنین گرفتن وام بسیاری از جهیزیه دخترم را در طول سال گذشته خریدیم و آنها را در داخل یکی از اتاق هایمان نگهداری می کردیم، اما مدتی بعد صاحب کارگاهی  که من در آن جا مشغول به کار بودم به دلیل شرایط بازار ورشکسته شد و کارگاه را تعطیل کرد. از آن روز به بعد وضعیت زندگی مان به هم ریخت و من مجبور شدم به طور موقت و به صورت ساعتی سرکار بروم. وقتی مشکلاتمان بیشتر شد با مشورت همسرم تصمیم گرفتیم طبقه بالای منزلمان را به صورت اجاره ای موقت به مسافران واگذار کنیم. به همین منظور امکانات کاملی را در طبقه بالا فراهم کردیم و خودمان به اتاق کوچکی در طبقه پایین نقل مکان کردیم. سپس تصویری از طبقه بالا را در سایت دیوار به نمایش گذاشتیم تا آن را به اجاره بگذاریم. چند روز بعد از این ماجرا سه پسر جوان تماس گرفتند و قرار شد منزلمان را به مدت یک هفته اجاره کنند. آن ها پس از بازدید از محل 200 هزار تومان پرداخت کردند و مقرر شد با گرو گذاشتن یک کارت ملی بقیه اجاره را در پایان اقامت خودشان بپردازند. سه روز بعد از این ماجرا به همراه همسرم از خانه بیرون آمدیم تا به خانه مادرزنم برویم. در همین هنگام وقتی به یکی از آن 3 جوان که در راهرو ایستاده بود گفتم تا آخر شب بازنمی گردیم عنوان کرد که برای تعویض سیم کارت سوخته تلفن همراهش به کارت ملی که نزد من امانت گذاشته بود نیاز دارد. من هم برای آن که مشکل آن ها را حل کنم کارت ملی اش را پس دادم. آخر شب وقتی به منزل بازگشتیم همسرم کمی سوپ برای سه جوان مسافر برد ولی آن ها در را باز نکردند در حالی که دچار نگرانی شده بودیم با کلید یدکی در اتاق را گشودیم اما از آن چه می دیدیم در جا خشکمان زد آن ها همه لوازم منزل و حتی جهیزیه دخترم را هم به سرقت برده بودند. اکنون نیز فقط یک شماره تلفن ایرانسل از آن ها داریم که آن هم خاموش است و...
شایان ذکر است به دستور رئیس کلانتری رسالت تحقیقات پلیس برای دستگیری دزدان مسافرنما آغاز شده است.
 
 
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها