0

درباره شانس و نُحوسَت

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:درباره شانس و نُحوسَت
جمعه 26 دی 1393  8:56 PM

بنام خدا

در مورد اینکه طبق تعالیم اسلامی آیا شانس و اقبال و نحوست وجود دارد؟

در جهان آفرينش و نظام شگفت‌انگيز آن كه مبتني بر اصل عليت و معلوليت مي‌باشد، تحقق و پيشامد پديده‌اي بدون سبب مردود است. براساس تعاليم اسلامي خوشبختي و بدبختي به‌وسيلة قضا و قدر الهي شكل مي‌گيرد و به حكم آن حكيم متعال عمل هر انساني در زندگيش تأثير گذاشته و سير و حركت او را به سوي توفيق و خذلان رقم مي‌زند. ابن‌سينا انديشمند بزرگ اسلامي در بحث از اسباب و مبادي طبيعيات در كتاب شفا فصلي را به تحقيق در حقيقت بخت و اتفاق اختصاص داده است كه پس از بيان نظريات در اين امر، به نقد و نقض حجج و ادلة قائلان به سبب بودن بخت و آراي ديگر مي‌پردازد و مي‌توان براي بررسي بيشتر اين مسأله به آن‌جا مراجعه كرد.

هم‌چنين خواجه‌نصير طوسي نيز بر اين باور است كه آن‌چه بخت ناميده مي‌شود داراي علل و اسباب نهاني و مستور است كه حقيقت آن بر ما روشن نيست و از آن‌جا كه همة موجودات عالم تابع علل غايي هستند و علل فاعلي خاصي آن‌ها را ايجاد كرده است كه ما نسبت به آن علل آگاهي نداريم، پس نمي‌توانيم به چيزي با عنوان بخت معتقد باشيم و آن را از حيطة علل و اسباب دور بدانيم. ملاهادي سبزواري نيز در شرح غرر الغرائد قائلان به بخت را منكر اين اصل ضروري كه «ممكن به مؤثر نيازمند است» دانسته و انكار اين تفسير را، جوازي بر قبول ترجيح بلامرجح مي‌داند.

از موارد شايستة اشاره در اين‌جا تفأل (فال خيرزدن) و تطيّر (فال بد زدن) در اسلام است كه در شريعت مصطفوي بين آن‌ها فرق گذاشته و دستور داده است تا مردم همواره فال نيك بزنند و از فال بد زدن نهي كرده و خود اين دستور شاهد بر اثراتي است كه در تفأل و تطير مي‌بينيم و مربوط به تعيين صاحب آن مي‌باشد. از پيامبر گرامي‌(ص) دربارة تفأل روايت شده كه فرمودند: (تَفأَلوا بِالخَيرِ تَجِدُه) همواره فال نيك بزنيد تا آن را بيابيد، و در قرآن كريم دربارة تطير از امت‌هاي گذشته نقل كرده كه آن امت‌ها به پيامبر خود گفتند ما شما را به فال بد گرفته‌ايم و آن پيامبر پاسخ داده: (طَائِرُكُمْ مَعَکُم) يا در جايي ديگر: (طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ).

اين گفت‌وگو در آيات 18 و 19 سورة يس و در آية 47 سورة نمل بيان شده است.

قَالُوا إِنَّا تَطَیرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَیمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ (يس/18 و 19)

قَالُوا اطَّیرْنَا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (نمل/47)

اما بحث در نحوست: كلمة‌ نحوست در مقابل كلمة سعادت است. از نظر شرع در كتاب خداي تعالي نامي از نحوست ايام آمده، يك‌جا فرموده (إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ) (19/قمر) يا جايي ديگر: (َأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیامٍ نَحِسَاتٍ) (فصلت/16) و مرا در زماني است كه در آن زمان باد به‌عنوان عذاب بر قوم عاد وزيد.

و در مقبال زمان نحس نامي هم از زمان سعد و مبارك در قرآن آمده و فرموده: (وَ الْكِتَابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِینَ) (دخان/2 و 3) و مراد آن شب قدر است كه در وصف آن فرمود: (لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر) (قدر/3) پرواضح است كه نحوست و سعادت در نتيجة عوارض و حوادث و اعمال و اموراتي است كه به آن زمان ملحق شده است و باعث شده تا آن قطعه از زمان متصف به ميمنت و يا شئامت شود.

همة موجودات و از آن جمله زمان در هر عالمي صورت و قالبي متناسب با آن عالم دارند و در عالم آخرت كه باطن عالم دنيا مي‌باشد، همة اين حقايق صاحب حيات و زندگي و نطق و شعور هستند، بنابراين در شريعت براي زمان شريف و غيرشريف احكام و وظايفي بيان شده است. البته براي بعضي از نحوست‌ها كه معمولاً كساني به آن اعتقاد دارند هيچ دليل قابل‌اعتباري وجود ندارد، از جمله حمل‌كردن مشكلاتي كه خود باني آن بوده بر زمان‌ها و نظاير آن يا مطالبي كه برخي منجمين دربارة نحوست و سعادت زمان‌ها بيان مي‌كنند و با ظاهر شريعت موافقت ندارد و نبايستي به آن اعتنا كرد. در ديوان منسوب به اميرالمؤمنين (ع) آمده است: هنگامي كه حضرت از صفين برمی‌گشتند و مي‌خواستند عازم نهروان شوند، منجمي حضرت را از خروج در آن روز منع كردند. حضرت ابياتي سرودند و به سخن او اعتنا نكردند. (نهج البلاغه، خطبة 79 و بحارالانوار ج 33 ص 362 روايت 596 و ج 58 ص 275 روايت 50) با اين همه منجمين از روي تجاربي كه دارند مطالبي بيان مي‌كنند چنان‌كه حكاياتي تاريخي نيز از آن‌ها نقل شده است.

روايات بسياري در جوامع از جمله بحارالانوار دربارة سعد و نحس ايام هفته و ايام ماه‌ها نقل شده كه بيشتر اين احاديث ضعيف هستند، چون يا مرسل و بدون سند هستند و يا اين‌كه قسمتي از سند را ندارند، هرچند كه بعضي از آن‌ها سند معتبر دارد البته با اين معنا كه خالي از اعتبار نيست. ولي در روايات قابل‌اعتمادي كه ايام نحس را برمي‌شمارد و علت آن حوادث ناگوار، مذاق ديني دارد، ازقبيل روز شهادت حضرت سيدالشهدا (ع) (بحارالانوار ج45، ص 944 روايت 39) و روز رحلت پيغمبر اكرم (ص) (بحارالانوار ج100، ص140، روايت 10)، ناگفته پيداست كه نحس شمردن چنين ايامي استحكام‌بخشيدن به روحية تقوي است. (و من يعظم شعائرالله فانها من تقوي القلوب [حجج، 32]).

نظر استاد محمد چهل تنی در پایگاه ادیان جهان

                  

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 ria1365 ravabet_rasekhoon bpn1049 farnaz_s tachberdee nargesza liasam
دسترسی سریع به انجمن ها