0

دلم می نویسد در سوگ دو امام

 
borkhar
borkhar
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 19319
محل سکونت : اصفهان

دلم می نویسد در سوگ دو امام

                   دلنوشته های راسخونی در سوگ شهادت امام رضا (ع) و امام حسن مجتبی (ع)

 

                                               

 

دلنوشته های خود درباره "امام رضا (ع)" و "امام حسن (ع)" رو بنویسید.

 

(عکس، فیلم، آهنگ، مداحی، نوشته، دلنوشته، حدیث و روایت)

 

زمان: از 24 آذر تا 2 دی

خدایا دلم به سان قبله نماست...وقتی عقربه اش به سمت "تو"می ایستد آرام می شود

"ان الله مع الصابرین ...همانا خداوند با صابرین است"

دوشنبه 24 آذر 1393  11:07 AM
تشکرات از این پست
moradi92 salma57 omiddeymi1368 ravabet_rasekhoon yarabyarabyarab alirezaHmzezadh ria1365 shirdel2 mammads2 nazaninfatemeh ayeneh amirali123
borkhar
borkhar
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 19319
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

السلام علیک یا امام الرئوف!

سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.

امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.

 

سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.

 

سلام بر تو ای عصمت هشتم!

کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.

 

ای امام الرئوف!

همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.

 

خدایا دلم به سان قبله نماست...وقتی عقربه اش به سمت "تو"می ایستد آرام می شود

"ان الله مع الصابرین ...همانا خداوند با صابرین است"

دوشنبه 24 آذر 1393  12:41 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ravabet_rasekhoon salma57 moradi92 alirezaHmzezadh shirdel2 nazaninfatemeh
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه

حرم برای تو شه کرم می سازه

آخر برات یه گند طلا می سازیم

شبیه گنبد امام رضا می سازیم

سر مزارت ضریح طلا می سازیم

مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم

سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس

سر قبر ام البنین مادر عباس

دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم

حسن حسن می گیم و از عشقت می میریم

آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا

بقیع تو آباد می شه به جان مولا

 


جواد حیدری

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  1:26 PM
تشکرات از این پست
moradi92 alirezaHmzezadh omiddeymi1368 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

دلتنگ مدینه ام. میشه یه بار دیگه برم بین الحرمین مدینه !

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  1:30 PM
تشکرات از این پست
moradi92 alirezaHmzezadh omiddeymi1368 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

امام حسن (ع ) فرزند امیرمؤ منان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .

 

امام حسن (ع)

ولادت

 

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت كرد. رسول اكرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - كه یك درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست .

 

 

القاب امام

 

لقب هاى او: سبط، سید، زكى ، مجتبى است كه از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

 

پیامبر اكرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود كه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) كه با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

 

 

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال كرد، و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه كه دشمن سرسخت على (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق كه مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. ما در این باره كمى بعدتر سخن خواهیم گفت .

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده اند:

(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندكى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریك ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان كوتاه . سیمایى نمكین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).

 

ابن سعد گفته است كه (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى كردند).

 

 

كمالات انسانى

 

امام حسن (ع ) در كمالات انسانى یادگار پدر و نمونه كامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص ) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى كرد و مى بوسید و مى بویید.

 

از پیغمبر اكرم (ص ) روایت كرده اند كه درباره امام حسن و امام حسین (ع ) مى فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (كنایه از این كه در هر حال امام و پیشوایند).

 

امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج كرد، پیاده ، در حالى كه اسبهاى نجیب را با او یدك مى كشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى كرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى كرد مى گریست ، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد كه بیهوش مى شد و چون به یاد بهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید. از خدا طلب بهشت مى كرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم كرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت . گفته اند: (امام حسن (ع ) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود).

 

دوشنبه 24 آذر 1393  3:48 PM
تشکرات از این پست
moradi92 alirezaHmzezadh omiddeymi1368 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

سرشت و طینت امام

 

در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت . هر كه او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر كه با او آمیزش ‍ داشت ، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى كه سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى كرد تا او سخن خود را تمام كند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفت :

 

(پس از رسول خدا (ص ) هیچكس ‍ از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش ‍ مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او كسى از برابرش عبور نمى كرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مى كردند). در راه مكه از مركبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در كاروان همه از او پیروى كردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در كنار آن حضرت راه افتاد.

 

ابن عباس كه از امام حسن (ع ) مسن تر بود، ركاب اسبشان را مى گرفت و بدین كار افتخار مى كرد و مى گفت : اینها پسران رسول خدایند.

 

با این شاءن و منزلت ، تواضعش چنان بود كه : روزى بر عده اى مستمند مى گذشت ، آنها پاره هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مى خوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: (اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو). امام حسن (ع ) فورا از مركب فرود آمد و گفت : (خدا متكبران را دوست نمى دارد) و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت كرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاك .

 

 

در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند. از جمله مدائنى روایت كرده كه :

 

حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند كه پیرزنى در آن زندگى مى كرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین كردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بكشید و بخورید. یكى از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقدارى بریان كرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم به حج مى رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیكى رفتار خواهیم كرد. و رفتند. شوهر زن كه آمد و از جریان خبر یافت ، گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى كشى آنگاه مى گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و كار بر پیرزن سخت شد، از آن محل كوچ كرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع ) او را دید و شناخت . پیش رفت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفت نه . گفت : من همانم كه در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبداللّه بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد.

 

 

حلم و گذشت امام حسن (ع ) چنان بود كه به گفته مروان ، با كوهها برابرى مى كرد

دوشنبه 24 آذر 1393  3:49 PM
تشکرات از این پست
moradi92 alirezaHmzezadh omiddeymi1368 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

خراسان می‎دهد بوی مدینه/ خراسان کوه غم دارد به سینه

خراسان را سراسر غم گرفته/ در و دیوار آن ماتم گرفته


با نام رضا به سینه ها گل بزنید

با اشک به بارگاه او پل بزنید

فرمود که هر زمان گرفتار شدید

بر دامن ما دست توسل بزنید


عاقبت از زهر مأمون پاره شد قلب رضا

در میان حجرۀ در بسته می‌زد دست و پا

گه جوادش را گهی معصومه را می‌زد صدا

داغ او تا صبح محشر بر دل سوزان ماست


بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم


همره خیل غم و حسرت و آه آمدهایم

چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان

لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم


بیا از مدینه ای نور چشمان ترم

بین که از زهر جفا پاره شد این جگرم

چشم من مانده به در کجایی ای جواد من

ای عزیز دل من بیا برس به داد من

 

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

دوشنبه 24 آذر 1393  4:22 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 salma57 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

 

امروز انگار تمام عشق کامل شده است

انگار تمام عشق کامل شده است

ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند

دل کندن از این ضریح مشکل شده است


پاره ای از تن من در خراسان دفن خواهد شد هر مومنی او را زیارت کند


خداوند عزوجل بهشت را بر او واجب می کند


سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.

شب شهادت مولای مهرپرور ماست

کسی که سایه لطفش پناهِ کشور ماست

شب شهادت هشتم امام معصوم است

که آستانه او قبله گاه باور ماست


ای امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.

کوثر اشک من از ساغر و پیمانه توست

دل آتش‌ زده‌ام شمع عزا خانه تـوست

جگر سوخته خاکستر پروانه تـوست

شعله‌های دلم از آه غریبـانه تـوست


ای آنکه تو در غربت سر به گریبان داری


در خلوت خود شبها شام غریبان داری

از تربت تو عیسی، اکسیر شفا دارد

موسای کلیم اینجا دستی به دعا دارد


شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

دوشنبه 24 آذر 1393  4:22 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 salma57 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا

تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا

من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم

سرم و بجای گنبد روی خاکها می ذارم

خونه قشنگ تو کجا و این خونه کجا

گنبد طلا کجا قبرهای ویرونه کجا

اونجا هرکی می پره طائر افلاکی می شه

اینجا هرکی می پره بال و پرش خاکی می شه

اونجا خادما با زائر آقا مهربونن

اینجا زائرا رو از کنار قبرها می رونن

 تو که هر شب می سوزه چلچراغا دور و برت

به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت 

کی میگه که تو غریبی غریب عاشق نداره

روز و شب این همه عاشق رو خاکت سر می ذاره

غریب اونه تو بقیع شمع و چراغی نداره

نه ضریح و نه حرم حتی رواقی نداره

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  5:52 PM
تشکرات از این پست
moradi92 borkhar shirdel2 nazaninfatemeh
namebaran
namebaran
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1392 
تعداد پست ها : 4155
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

 

زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟
بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟


گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟


من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی

چشم برندار ازم می پاشه زندگیم

دوشنبه 24 آذر 1393  6:23 PM
تشکرات از این پست
moradi92 borkhar salma57 shirdel2 nazaninfatemeh
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه



 

 
هرگز دلي ز غم، چو دل مجتبي نسوخت  
ور سوخت ز اجنبي، دگر از آشنا نسوخت‏
 
هر گلشني که سوخت، ز باد سموم سوخت  
از باد نوبهار و نسيم صبا نسوخت‏
 
چندان دلش ز سرزنش دوستان گداخت  
کز دشمنان ز هر بد و هر ناسزا نسوخت‏
 
هرگز برادري به عزاي برادري  
در روزگار، چون شه گلگون قبا نسوخت‏
 
آن دم که سوخت حاصل دوران، ز سوز زهر  
در حيرتم که خرمن گردون چرا نسوخت‏
 
تا شد روان عالم امکان، ز تن روان  
جنبنده ‏اي نماند کزين ماجرا نسوخت‏
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

سه شنبه 25 آذر 1393  3:09 PM
تشکرات از این پست
moradi92 shirdel2 borkhar nazaninfatemeh
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

*******

هر که بشنیده صداى مجتبى

تا ابد شد مبتلاى مجتبى

سالها بهر حسین باید گریست

تا کنى درک عزاى مجتبى

********

یارضا
بر یازده امام چو دلم تنگ می شود
می آیم و طواف مزار تو می کنم

 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

سه شنبه 25 آذر 1393  3:15 PM
تشکرات از این پست
moradi92 shirdel2 borkhar nazaninfatemeh
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

بنام خدا

رحلت رسول رحمت و آخرین پیامبر خدا حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و هشتمین نور ولایت و امامت امام رضا(ع) را به همه دوستان گرامی و کاربران عزیز تسلیت می گویم.

در روز بیست و هشتم صفر آخرین رسول حق مهر سکوت بر لب می نهد و جبرائیل در حریم ملکوت گوشه عزلت می گزیند چرا که اینک خاک پیکر آن پاک را در خود نهفته و عرش اعلی و بهشت ابقی جان عزیزش را پذیرا گشته است. از این پس درهای آسمان بسته است، از این پس جز به مدد نور ستارگان امامت درشب تاریکی که با غروب خونرنگ دهم محرم سال 61 هجری آغاز شده است نمی توان راه جست و یافت. تا کی باشد که شمشیر آخته دوازدهمین پیشوا و رهبر، همنام آخرین رسول حق این تیرگی را بشکافد و خورشید راستی و عدالت را بر دیدگانمان بنشاند.

اگرچه در روز آخر ماه صفر زمینیان به همراهی آسمانیان از درد فراق می گریند و درسوگ هشتمین کوکب امامت، نوای ماتم سر می دهند؛ چرا که بار دیگر گلی از بوستان نبوی پرپر شد و امام علی بن موسی الرضا علیه السلام آن امام مهربانی و آن پرچمدار ولایت، دوستان خود را در غم هجران خویش فرو برد؛ اما بارگاه ملکوتی اش همچون آفتابی پر شکوه در ملک ایران درخشان، و مأمن غریبان و ضامن دل های پریشان است.

                  

چهارشنبه 26 آذر 1393  12:08 AM
تشکرات از این پست
moradi92 ria1365 borkhar nazaninfatemeh
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست 

زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را    

در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست

تو بی ‌وسیله هم بلدی معجزه کنی   

دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست

بوی طعام سفره، خودش می‌کشد مرا  

تا خانه‌ی تو راهنما احتیاج نیست

خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند

این جا به التماس گدا احتیاج نیست

اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش

"بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست"

محشر برای رو شدن اعتبار توست  

کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟

تو با سکوت کردن خود، جنگ می‌کنی

 تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست

وقتی نداشت  مادر تو سنگ قبر هم

دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست


کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان

آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصوم? مظلومه، کجا بود رضا جان

بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان

تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب
کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا
بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا جان

یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان

جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها
این زهر، برای تو شفا بود رضا جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان

روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سین? ما، سوز شما بود رضا جان

از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان

 

این ایام را به شما راسخونی ها تسلیت عرض مینمایم

چهارشنبه 26 آذر 1393  7:34 AM
تشکرات از این پست
moradi92 borkhar ria1365 nazaninfatemeh
ahmadfarm
ahmadfarm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1390 
تعداد پست ها : 7792
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:دلم می نویسد در سوگ دو امام/ امتیاز ویژه

یا حق:

دل عاشق گواه خود دارد

عاشقی رسم و راه خود دارد

با من از شرط عقل امر مکن

دل دیوانه شاه خود دارد

عاقلان طعنه گوی عشاقند

عقل هم اشتباه خود دارد

حج فطرس طواف کرببلاست

هر ملک خانقاه خود دارد

می کشد نام کربلا همه را

شاه دلها سپاه خود دارد

گرچه ارباب مثل هر شاهی

عبد چهره سیاه خود دارد

در کنار حبیب و مسلم و حر

جون او نیز جاه خود دارد

کربلا، سامرا، مدینه، نجف

هرکجا بارگاه خود دارد

من امام رضایی ام چه کنم؟

هرکسی تکیه گاه خود دارد

مهدی بقایی

   

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه   ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را  ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

                                     

           برای ظهورش صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 
 
چهارشنبه 26 آذر 1393  10:15 AM
تشکرات از این پست
borkhar moradi92 nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها