صبر براي شنيدن اين پاسخ و قضاوت مردم ـ تصميم كبرايي كه تنها روي يك برگه راي نوشته ميشود ـ جذابيت پنهان اين ديالوگ معكوس بين مردم و اهالي سياست است؛ تصميمي كه همه خواص و نخبگان منتظر شنيدن نتيجه آن هستند و در بسياري از موارد تا دقيقه نود هم از آن بيخبرند.
راي تهرانيها اما در اين وادي حكايت ديگري دارد، راي دهندگان تهراني شايد جزو معدود شهرهاي كشور باشند كه انتخابات مجلس برايشان صرفا وسيلهاي براي حل مشكلات معيشتي يا مسائل عمراني منطقهاي نيست و مردم تهران سياسيتر ـ و كمتر اقتصادي ـ راي ميدهند، همانطور كه اصفهانيها هم منطق بسيار خاص خود در انتخابات را دارند.
مشاركت بالا در انتخابات و شكست ايده تحريم ـ بهرغم تبليغات فراوان رسانههاي خارجي ـ نشان از تمايل مردم براي استفاده از حق انجام اين ديالوگ معكوس دارد. مردم ما باور كردهاند كه انتخابات حق آنهاست و دليلي نميبينند از اين حق خود چشمپوشي كنند.
از سوي ديگر، در كشور ما كه فعاليت احزاب و گروهها مقطعي و فصلي است، سياست و همزادش، قدرت، سوژهاي قابل دسترس و ملموس براي مردم نيست و انتخابات فرصتي مغتنم است، به طوري كه فوران اين جذابيت بخوبي در برهههاي انتخابات به چشم ميآيد و عملا انتخابات ـ علاوه بر كاركردهاي معمول سياسي و رسمي ـ به صورت يك جشنواره مردمي و فرصتي براي كنشگريهاي اجتماعي هم ديده ميشود.
ريش سفيدهاي مردمدار، چهرههاي شناخته شده مثبت، زنان جسور، نخبههاي معترض، كساني كه مظلوميت واقعي يا حتي كاذب رسانه اي سياسي پيرامون آنها شكل گرفته باشد، افراد فعال و مطرح در رسانه و... شخصيتهاي مورد پسند مردم در انتخابات هستند والبته نبايد فراموش كرد مردم در هر دوره از انتخابات، منتظر نامزدهايي هستند كه حرف جديد و متفاوت بزنند.
پينوشت: در انتخابات دور دوم تهران، دبيركل و قائم مقام دو حزب پرسابقه و متنفذ اصولگراي كشور يعني «مؤتلفه اسلامي» و «جمعيت ايثارگران» موفق نشدند آراي مردم تهران را براي ورود به مجلس جلب كنند.
اين را بايد قطعا به حساب شگفتيهاي انتخاب پانزدهم ارديبهشت 91 گذاشت؛ شگفتي قابل توجهي كه حتما ذهن دبيركلهاي راه نيافته به مجلس را به خود مشغول كرده است.