پاسخ به: تحليل راهبردي از «امامت» در دکترين امام رضا عليه السلام/ حامد پوررستمي*
چهارشنبه 13 دی 1391 8:10 PM
مقايسه تطبيقي نظامها و الگوهاي سياسي با راهبرد امامت
براي يک سير تطبيقي، مناسب است ابتدا بر الگوهاي سياسي و نظامهاي رهبري رايج دنيا مروري انجام دهيم که در هر يک از آنها هدف و کيفيت به کارگيري از پتانسيلها و ظرفيتهاي موجود، متفاوت است. اين نظامها در جهان معاصر بر اساس محورهاي زير تقسيم بندي ميشود:
الف. براساس تعداد حاکمان
1. حکومت فردي: سلطان يا شاه، در راس حکومت قرار دارد و بدون مسؤوليت و به ميل و رأي خود، اعمال قدرت ميکند.
2. حکومت گروهي(طبقاتي): قدرت از آنِ گروه خاص است؛ گروهي که مدعي برتري فکري يا طبقاتياند.
3. حکومت جمهوري: اقتدار و مناصب دولتي، از سوي مردم به طور مستقيم يا غير مستقيم به حاکمان واگذار ميشود.
ب. بر اساس مشارکت شهروندان
1. حکومت توتاليتر: سيستمي که در آن، همه چيز براي دولت وجود داشته باشد و هيچ چيز خارج از دولت و برضد دولت نباشد. (كلايمري، 1356: ج1، ص51).
2. حکومت دموکراسي: که در آن شهروندان مشارکت دارند و احزاب و جامعه مدني فعالند؛ و حاکميت، از آن مردم است و تدوين خط مشيهاي اساسي بر عهده مردم است.
ج. بر اساس جهان بيني
1. حکومت الهي: در اين حکومت، منبع قانون، خداوند است که بر اساس حکمت، مصالح و شناختي که از ابعاد وجودي انساني دارد، تشريع ميکند و حکومت، امانتي است در دست حاکمان.
2. حکومت طاغوتي: نظامهاي سياسي مبتني بر اومانيسم که حاکميت را از آن انسان ميدانند، در هر شکلي که تجلي يابند، طاغوتي ميباشند.[19]
اگر بخواهيم برخي شاخصههاي راهبرد امامت از منظر امام رضا عليه السلام را با تقسيم بنديهاي فوق تطبيق دهيم، بايد گفت بر اساس جهان بيني، حکومت امام و حکومت در نظام امامت، حکومتي الهي است که تنها قانون و سندِ اجراييِ برنامههاي امام، اراده و مشيت خداوند است؛ اراده اي که در قرآن کريم و سيره اهل بيت عليهم السلام تجلي يافته است.
بر اساس مشارکت مردم، حکومت در راهبرد امامت، بر محور مردم سالاري ديني است؛ چرا که از سويي تحقق حکومت با حضور مردم در صحنه است و از دگر سو، با حاکميت دين و اطاعت مردم از امام معصوم، آمالها و حقوق مردم، احيا شده و اين مردم هستند که کرامت، عدالت و منزلت حقيقي خود را باز خواهند يافت[20].
و اما بر اساس تعداد حاکمان بايد گفت که در راهبرد رهبري شيعي، حاکم تنها خداست و اوست که حق حکمراني دارد، و امام تنها خليفه خدا و مجري برنامه و خواست حضرت حق است.
از اين رو اينگونه نيست که نصب ومشروعيت حکومت و رهبري از طرف مردم به طور مستقيم و يا غير مستقيم به امام واگذار ميشود. حتي در دوران غيبت که راهبرد ولايت فقيه جريان دارد، باز هم مشروعيت وحق حاکميت از سوي خداوند و امام است که به فقيه جامع الشرايط تفويض شده و او منصوب امام است نه منصوب مردم. و ساز وکار انتخاب غير مسقيم رهبر نيز جهت کشف نائب امام معصوم است نه نصب او. البته بايد افزود که چه در عصر حضور امام و چه غيبت او، نقش مردم در راه اندازي و تحقق حکومت نقشي مهم و اساسي است و بدون حضور و پذيرش مردم اساسا راهبري و مديريت رهبر و امام در جامعه يا رقم نخواهد خورد و يا با مشکلات عديده مواجه خواهد شد.