خاطرات خوش راسخونی
دیگه کسی از من خاطره نداره بگه .
ممنون از داداشها ی گل و آجی های بزرگوار.
حالاموندم خودم چی بگم همشو که گفتید .
فکرم به جایی نمیرسه.
حاج آقاشماکه بایدبیشترازماخاطره داشته باشین.خنده.ماتازه کلی ازخاطره هاروهم نگفتیم.
سلام و عرض احترام به دوستان راسخونی ...ممنونم از آقای اشرفی به خاطر این تاپیک دیدنی وجالب ،که به خاطره برخی جملات خندم میگیره و پسرم با تعجب نگاهم میکنه (پیش خودش میگه آخه چرا مامانم به این نوشته ها خندش میگیره ؟)
منم با وجود این مدت 4 ماهه که وارد سایت شدم یه عالمه خاطرات گفتنی و نگفتنی دارم ...خوب هر روز که میام و میرم برام شیرینه خیلی و
بیشتر وقتی تو سایتم شادترهستم ....
در بدو ورودم به سایت رفتم تو اتاق چت ...برام جالب بود که چقدر باهم صمیمانه و بارعایت حدود صحبت میکنن ....هرکسی برای آشنایی از من سوال میکرد از کدوم خطه هستی و منم میگفتم نصف جهان ...یکی از کاربران که زبانش فارسی نبود و من هم با زبان خودش باهاش صحبت کردم و بعد همین سوال رو ازمن پرسید و من هم گفتم نصف جهان ...ولی از جواب من ناراحت شد وگفت فک کردی فقط خودت میفهمی .چرادست میندازی ...بنده خدا فکر کرد من دارم با کلمه ی نصف جهان اذیتش میکنم
روزگاری راسخون یکی ازجایزه هاش "سکه طلا"مخصوصی بودکه ضرب می زدندیادمه اون سالهای ابتدایی فکرمی کنم سال 88بودنزدیک سالروزتولدم بودکه بطوراتفاقی درسئوال روزانه سکه طلای راسخون برنده شدم که خیلی خوشحال شدم واین هم خاطره خوش دیگه ای ازراسخون هستش.
به نقل ازیکی ازمدیران که دوست نداره نامش اینجافاش بشه یه موضوعی رودرموردجناب آفتاب واسه من تعریف نمودندکه اوایل آشنایی این مدیرباایشون گمان نموده بودندکه ایشون ازجنس مونث هستند(البته باعرض معذرت ازشماحاج آقا چه میشه کرددیگه سوء تفاوته.خخخ) که بعدش نمی دونم ازکجامتوجه شده بوده که ایشون واحدمحترم نظارتند ضمن اینکه روحانی هم هستند.خخخخخ
به نقل ازیکی ازمدیران که دوست نداره نامش اینجافاش بشه یه موضوعی رودرموردجناب آفتاب واسه من تعریف نمودندکه اوایل آشنایی این مدیرباایشون گمان نموده بودندکه ایشون ازجنس مونث هستند(البته باعرض معذرت ازشماحاج آقا چه میشه کرددیگه سوء تفاوته.خخخ) که بعدش نمی دونم ازکجامتوجه شده بوده که ایشون واحدمحترم نظارتند ضمن اینکه روحانی هم هستند.خخخخخ
هرچی دل تنگت میخاد بگو خود شما هم تا یک مدتی صدا میزدی آجی آفتاب .البته اکثر اتاق چتی ها آجی آفتاب را بکار می بردند.ناگفته نماند .بعضی ها هم وقتی میگفتم(من نه منم) تحویل نمی گرفتن.ولی انصافا همه عزیز وبزرگوار بودند. دقیق یادم نمیاد ولی ظاهرا با آجی سلما در مورد (من نه منم ) کلی بحث کردیم که چه معنایی داره .شما نمیخای بدونی چه معنایی داره؟
به نقل ازیکی ازمدیران که دوست نداره نامش اینجافاش بشه یه موضوعی رودرموردجناب آفتاب واسه من تعریف نمودندکه اوایل آشنایی این مدیرباایشون گمان نموده بودندکه ایشون ازجنس مونث هستند(البته باعرض معذرت ازشماحاج آقا چه میشه کرددیگه سوء تفاوته.خخخ) که بعدش نمی دونم ازکجامتوجه شده بوده که ایشون واحدمحترم نظارتند ضمن اینکه روحانی هم هستند.خخخخخ
هرچی دل تنگت میخاد بگو خود شما هم تا یک مدتی صدا میزدی آجی آفتاب .البته اکثر اتاق چتی ها آجی آفتاب را بکار می بردند.ناگفته نماند .بعضی ها هم وقتی میگفتم(من نه منم) تحویل نمی گرفتن.ولی انصافا همه عزیز وبزرگوار بودند. دقیق یادم نمیاد ولی ظاهرا با آجی سلما در مورد (من نه منم ) کلی بحث کردیم که چه معنایی داره .شما نمیخای بدونی چه معنایی داره؟
باسلام خدمت جنابعالی.چراخیلی میخوام بدونم ببخشیدمن همیشه باهاتون این اصطلاح شوخی روبکارمی بردم: من نه منم دستم بود تقصیرآستینم بود خخخخخخ
آجی شما و آقای خدایی از من خاطره ندارید.
من که زیاد خاطره یادم نمیاد. از عوارض پیری هستش. تنها خاطره ی خوشی که داشتم ارتباطم با سایت در قطار بود. یادمه در قطار نوت بوکم را وصل کردم ولی سرعت خیلی کند بود و قطع و وصل می شد. به خاطر همین یاد یک شعار می افتم که این بود: راسخون یار همیشه همراه. یک روزی هم قرار گذاشتیم اگر شد برویم موسسه راسخون از طریق وای فای اونجا وصل شویم و دل سیری از دانلود در بیاوریم!
منم یه خاطره ازنحوه کانکتم به راسخون درکشورعراق که واسه زیارت درکربلابودم دارم به یه کافی نت مخوف درزیرزمینی رفتم امامسئول واحدکامپیوتروقتی فهمیدزوارم وازایران اومدم اونقدرسرعت روپایین بردکه فقط صفحه اول راسخون بازشدامانتونستم بایوزرم واردشم.البته درمکه هم که مشرف شده بودم قصدواردشدن درراسخونوداشتم که ازعربهاترسیدم اونجاخیلی کافی نتهای پیشرفته ای داشتند.خودش خاطره ایه منبعدمیخوام که به سفرهای استانی وخارج ازکشوربه اتفاق خونواده ام برم حتما"درهرکشوری که اقامت داشتم به راسخون وصل وحضورمواعلام خواهم کرد.فعلا"که کشورهای اروپایی مارونطلبیده.خخخخخخ
یکم دیگر فکر کردم دیدم یک خاطره ی نگفته ی دیگر هم دارم.
باورتون میشه که از مدرسه هم به راسخون وصل شده ام؟
چند ماه پیش درس پرورشی سایت راسخون را برای دوستانم معرفی کردم و بخش های آن را معرفی کردم. به خدا زبونم مو در آورد اینقدر به آقای کیانی گفتم بیایید مدرسه راسخون را تبلیغ کنید ولی نیامدند و خودم دست به کار شدم. بعدش معلم پرورشی برایم نمره ی 18 گذاشت و با هزارتا التماس که آقا من برای خدا تبلیغ کردم و نه برای نمره، نمره را خط زد.
مثل اینکه حافظم بهبود یافت و خاطره ها داره یادم میاد!
یک روز رفتم راسخون . خواستم یک کمی گردش کنم و از کمربندی گلستان شهدا راسخون بیایم. چشمتون روز بد نبینه راه را گم کردم. رفتم بزرگمهر و پیاده بودم و یک ساعتی پیاده روی کردم و خلاصه بخیر گذشت!
تازه راسخون آیفون هم داره و مثل مراکز حساس هسته ای می مانه! یک روز زنگ زدم گفتند کیه؟؟؟؟؟ من هم که نمی دونستم چی بگم گفتم آقای نجاران هستند؟!
آجی شما و آقای خدایی از من خاطره ندارید.
سلامی گرم خدمت حاج آقای بزرگوار ...
من خیلی توفیق همصحبتی با شمارو نداشتم ....ولی .راستش من اون اول میدیدیم تو اتاق چت تا آواتارنظارت شما میاد همه از جا بلند میشن و سلام میگن به حاج آقا منتظمی ،پیش خودم میگفتم خوب پس ایشون هستند ،بعد دفعه بعد دیدم آفتاب که حضور پیدامیکنه ...همه یادی از شما میکنن ...موندم چه شکلی میفهمن شما الان حضور دارین بعداز چند دقیقه سردرگمی آجی سلما به دادم رسیدند و کامل واسم شرح دادند اوضاع از چه قراره ........انشاءالله همیشه مثل خورشید درخشان باشید ....
دیگه کسی از من خاطره نداره بگه .
ممنون از داداشها ی گل و آجی های بزرگوار.
حالاموندم خودم چی بگم همشو که گفتید .
فکرم به جایی نمیرسه.
حاج آقاشماکه بایدبیشترازماخاطره داشته باشین.خنده.ماتازه کلی ازخاطره هاروهم نگفتیم.
یه خاطره: اکثر کاربرا فکر نمی کردن برخوار شهری از شهرهای اصفهانه
- وقتی من گفتم سلام به برخوار اصفهان.
-بعد آجی برخوار گفتن آجی آفتاب مگه شما می دونید برخوار کجاست نکنه شما هم برخواری هستید؟
دیگه کسی از من خاطره نداره بگه .
ممنون از داداشها ی گل و آجی های بزرگوار.
حالاموندم خودم چی بگم همشو که گفتید .
فکرم به جایی نمیرسه.
حاج آقاشماکه بایدبیشترازماخاطره داشته باشین.خنده.ماتازه کلی ازخاطره هاروهم نگفتیم.
یه خاطره: اکثر کاربرا فکر نمی کردن برخوار شهری از شهرهای اصفهانه
- وقتی من گفتم سلام به برخوار اصفهان.
-بعد آجی برخوار گفتن آجی آفتاب مگه شما می دونید برخوار کجاست نکنه شما هم برخواری هستید؟
سلام حاج آقا.خسته نباشید.
وااااااای حاج آقابله یادم اومد.اوایل که اومده بودم اتاق چت بود.من شمارونمیشناختم .براهمین خیلی تعجب کردم .گفتم شایدشماهم برخواری باشین.
یه خاطره دارم ازهمین پستهای بالایی باآقاامیرحسین که:
ناگفته نمونه معمولا"باهرکسی حضوری صحبت می کنم راه خودشوگم میکنه ودراداره هم یاوسایلشوجامیذاره یاقسط وچکهاش برگشت میخوره.
طی ملاقاتی که باکاربرامیرحسین داشتم موقع خداحافظی که پشت سرمونیگاه می کردم دیدم بنده خدابه اینطرف واونطرف می دودفکرمی کنم اینهم ازنوع همون آثاریه که خدمتتون عرض کردم.خخخخخ
مگه نه امیرحسین؟