خاطرات خوش راسخونی
یادش بخیر جوان بودم و گستاخ و جویای نام !!!
البته از زمانیکه عضو راسخون شدم همه روزا برام خاطره ست مخصوصا روزهائی که تو اتاق چتم . اون اوایل دنبال امتیاز جمع کردن بودم . یادمه میرفتم قسمتهای دیگه سایت غیر از انجمن . اونجا نظر میدادم . بعدا فهمیدم فعالیت تو انجمن بهتر و راحت تره . اولین بار که کاربر برتر شدم خیلی خوشحال بودم در پوست خود پیله انداختم
یادش بخیر.
کاربر علی فنودی از نظر من یکی از بهترین کاربران راسخونی بودند و هستند و خواهند بود.
با وجود سن کمشون اطلاعات خوبی داشتند و من خیلی از مطالبی که در مورد راسخون، پست های راسخون، ویرایش و کلا نکات فنی راسخون بلدم رو از ایشون یاد گرفتم. البته مدرسه نمونه میرفت و خیلی هم حواسش به درس و مشق بود.
یادمه حضورشون در اتاق چت هم برای همه ما جالب بود. یه روزهایی از اینترنت مدرسه و کامپیوتر مدرسه وارد سایت میشدن و با ما صحبت می کردند. بعد میگفتن همه در مدرسه میدونن من میام راسخون.
یه وقتهایی هم تو رختخواب با موبایل میومدن.
خداحافظی هاشون هم در نوع خودش بی نظیر بود. برای ده دقیقه بیرون رفتن از سایت، خداحافظی می کرد ولی در عین حال با زدن هر پست تشکر ایشون اول از همه زیر پست ها میومد.
ان شاءالله هر جا هست سالم و سلامت باشه و در کارهاش موفق باشه.
سلام دوباره خدمت همه
وقتی آدم میفهمه پشت هر نام کاربری چه کسی است واسه آدم میشه خاطره و این کشف رو واسه خودش یک خاطره خوش میدونه
و بیشتر حواسش رو جمع میکنه که حرفی نزنه خلاف قوانین راسخون . البته کشف نام کاربری متعدد کارکنان راسخون رو میگم که حتی گاهی
خودشون هم نمی دونن فلان نام کاربری همکار اتاق بقلی اوناست .
یادش بخیر.
از آجی طهمورس هم بگم که اون اوایل فقط ایشون رو میشناختم و با پیگیری پست های ایشون به انجمن علاقمند شدم. ( البته الان فصل مدارس هست و آجی سرش شلوغه کمتر میرسه سر بزنه به انجمن!)
خیلی از نوشته هاشون خوشم میومد و انجمن رو باز می کردم، فقط پست های آجی رو دنبال می کردم. فقط نگاه می کردم کجا مطلب نوشته میرفتم میخوندم و کیف می کردم.
به یادماندنی ترین خاطره ها از آجی طهمورس مربوط میشد به نشست های شبانه آجی. من صبح میومدم میخوندم مطالب رو.
وسط صحبت ها یهو آجی طهمورس صداش قطع میشد و دیگه ازش خبری نبود، بعدا کاشف به عمل میومد که آجی طهمورس از خستگی رو لپ تاپ خوابش برده.
آجی غیبت نباشه! همه می دونن کارها که زیاد بشه، آدم خسته میشه و هرجا باشه میخوابه.
پیشنهاد اتاق چت رو هم آجی طهمورس به من دادند.
ان شاءالله هر جا هست در کارهاش موفق باشه.
بنده هم قبلا"عضوسایت تبیان بودم امایه روزازروزاکه تبیان نمایشگاهی درمشهدگذاشته بودبه اونجامراجعه نمودم ویکی ازغرفه هابه من آدرس راسخونودادیه دوهفته ای بودکه ادرسوانداخته بودم توکشوی اداره ام امابطوراتفاقی روزی واردسایت شدم واحساس نمودم سایت فرهنگی جالبی بایدباشه بعدازاون بابرنده شدن درمسابقات روزانه ومناسبتی علاقه ام به راسخون بیشترشد بعدازاون واردانجمنهاشدم والان تقریبا"دیگه ازمسابقات بیخبرم یاکمترشرکت می کنم وهمه فکروذکرم شده فعالیت توانجمن اماباورکنیدکه معتادشدم خصوصا"به اتاق چت واصلا"قصدچشم داشتی هم ازطرف راسخون ندارم نمی دونم اسمشومیذاریدخاطره یانه اماگفتم منم خودم یه چیزی گفته باشم.خخخخ
یادش بخیر
اولی باری که وارداتاق چت شدم.هیچ کدوم ازآجیهانبودن جزآجی سلما.اول باایشون آشناشدم.
یادم میاداگه حضورآجیم نبودتواتاق چت منم تواتاق چت موندنی نمیشدم.
یادم میاداوایل آجی طهمورس روباآجی سلمااشتباه میگرفتم.میگفتم ای خدا!!!کجابه کجاس............آخرش آجی سلماکیه؟آجی طهمورس چی؟؟؟
درضمن من اوایل فکرمیکردم آجی نازنین هم خیلی خودشونومیگیرن وخیلی هم جدی هستن وبه زورمیشه باهاشون حرف زد
از خاطرات خیلی خوب من از راسخون ماه اول عضویتم بود که باعث شد من تو راسخون بمونم.
اون موقع ها فقط تالار اثبات حقانیت شیعه می رفتم.
اولین بار که اومدم سایت راسخون دنبال مطالبی دینی بودم برای کنفراس -اثبات دین حقیقی از منابع غیر- یادش بخیر اومدم رفتم قسمت اثبات حقانیت شیعه دیدم چند تا پست بیشتر نبود بعدش به خودم گفتم این چه سایت مذهبی هستش که فقط چند تا پست داره در مود اثبات حقانیت منم هر سایتی میرفتم و مطالب برای خودم جمع میکردم کپیشو تو اون تالار میزدم بعضی مطالب طولانی بودن یکی از کاربران بهم پیام داد که مطالبو کم کم بذارم منم اون کارو کردم بعد از یک ساعت واحد نظارت و یک کاربره دیگه گفتند که چرا پست های بی محتوا می زنید منم که از دست سایت عصبانی بودم بابت مطالب کمش بعد از اخطار نظارت یه مدتی دیگه پست نزدم و حتی زنگ زدم و پیامک دادم به روابط عمومی که از کی مطالب اصولی و اثباتی دین شده بی محتوا هیچی دیگه آقای کیانی هم گفتند که منظورشون از بی محتوا مقدار کم مطالب در هر پست هستش منم که کلا دلخور بودم جواب دادم که بهانه نیارید جناب یادش بخیر.
از آقای کیانی و جناب منتظری از همین جا بابت رفتار اون روزم معذرت می خوام
من 15 فروردین عضوراسخون شدم بعدش اونقدر پست زده بودم تو تالار اثبات حقانیت که باعث شد 30 همون ماه به عنوان کاربر برتر معرفیبشم که واقعا یکی از علل موندم من تو سایت شد و تازشم 20 فروردینم تو مسابقه روزانه نفر اول شدم خیلی خاطره خوبی بودش.
یعنی تو اون ماه من شانسم از 0 به 100 رسیده بود تو راسخون البته بعد از اون دوباره برگشت تو 0
یکی از کاربران خوب و فهیم و تقریبا همه فن حریف راسخون آقا سید هستند.
اوایل خیلی نمی شناختمشون.
ولی یادمه همیشه در روابط عمومی کسی دعوا راه می انداخت از نوع گرد و خاکی! آقا سید میومدن و به نوعی وساطت می کردند.
ادبیات خوبی داشتند و البته خیلی منطقی با مسائل برخورد می کردند. و تقریبا پاسخ هاشون قانع کننده بود.
البته الان نمیدونم چرا ورق برگشته، ایشون دربه در دنبال گیوتین می گردن! حالا یکی نیست بره ایشون رو آروم کنه و دلداری بده.
یکی از کاربران خوب و فهیم و تقریبا همه فن حریف راسخون آقا سید هستند.
اوایل خیلی نمی شناختمشون.
ولی یادمه همیشه در روابط عمومی کسی دعوا راه می انداخت از نوع گرد و خاکی! آقا سید میومدن و به نوعی وساطت می کردند.
ادبیات خوبی داشتند و البته خیلی منطقی با مسائل برخورد می کردند. و تقریبا پاسخ هاشون قانع کننده بود.
البته الان نمیدونم چرا ورق برگشته، ایشون دربه در دنبال گیوتین می گردن! حالا یکی نیست بره ایشون رو آروم کنه و دلداری بده.
آی گفتید آبجی
اون موقع ها آبجی مشکلات حل شدنی بودند بعدش الان 1+1=2 هم نیستند که من برم برای وساطت.
و الان این ارور حل شدنی نیستش که من با وساطت حلش کنم .الان کاترین با محمد ظریفم بیاد نمی تونه بین من و واحد فنی وساطت کنه
گیوتینم فقط برای واحد فنی مورد استفاده قرار می گیره(البته یه مدته گم شده
یکی از کاربران خوب و فهیم و تقریبا همه فن حریف راسخون آقا سید هستند.
اوایل خیلی نمی شناختمشون.
ولی یادمه همیشه در روابط عمومی کسی دعوا راه می انداخت از نوع گرد و خاکی! آقا سید میومدن و به نوعی وساطت می کردند.
ادبیات خوبی داشتند و البته خیلی منطقی با مسائل برخورد می کردند. و تقریبا پاسخ هاشون قانع کننده بود.
البته الان نمیدونم چرا ورق برگشته، ایشون دربه در دنبال گیوتین می گردن! حالا یکی نیست بره ایشون رو آروم کنه و دلداری بده.
وای آجی حسودیم شد ،یعنی همه فن حریف من نیستم
از خاطرات خوب من برمیگرده به تابستون امسال و سفر مشهد که تو اون سفر با داداش فرزاد و داداش خدایی وداداش حسین رضایی دیدار کردم البته به دلیل مشغله زیاد من به عنوان سرپرست کاروان وقتم خیلی کم بود و تونستم این بزرگواران رو در حد چند دقیقه ببینمشون.البته تو همون چند دقیقه اون قدر خندیدیم که صدای خندمون همه جا رو گرفته بودش
از خاطرات خوب من برمیگرده به تابستون امسال و سفر مشهد که تو اون سفر با داداش فرزاد و داداش خدایی وداداش حسین رضایی دیدار کردم البته به دلیل مشغله زیاد من به عنوان سرپرست کاروان وقتم خیلی کم بود و تونستم این بزرگواران رو در حد چند دقیقه ببینمشون.البته تو همون چند دقیقه اون قدر خندیدیم که صدای خندمون همه جا رو گرفته بودش
ای ناقلاب :تو که زود در رفتی ،فرداش هم رفتی استخر ،دوباره نیومدی ببینمت که
یادش بخیر تازه رفته بودم به اتاق چت و جز آبجی سلما وآبجی یاس که از دعواهای داخل روابط عمومی می شناختمشون کسی دیگه رو نمی شناختم واقعا خیلی اون روز به یاد موندنی بود که تک تک با دوستان آشنا شدم و این آشناییت باعث اعتیاد به اتاق چت شد
یادمه جناب منتظمی با هاشون یه ماهی می شد تو اتاق چت آشنا شده بودم ولی نمیدونستم که روحانی هستند وقتی تو ویژه نامه راسخون دیدم عصبانی شده بودم که چرا بهم نگفتن البته من خیلی بهشون ارادت دارما.
یادش بخیر تازه رفته بودم به اتاق چت و جز آبجی سلما وآبجی یاس که از دعواهای داخل روابط عمومی می شناختمشون کسی دیگه رو نمی شناختم واقعا خیلی اون روز به یاد موندنی بود که تک تک با دوستان آشنا شدم و این آشناییت باعث اعتیاد به اتاق چت شد
یادمه جناب منتظمی با هاشون یه ماهی می شد تو اتاق چت آشنا شده بودم ولی نمیدونستم که روحانی هستند وقتی تو ویژه نامه راسخون دیدم عصبانی شده بودم که چرا بهم نگفتن البته من خیلی بهشون ارادت دارما.
خب حاج آقا اصولا اهل ریا نیستند :اشتباه کردی عصبی شدی
یادش بخیر اولین باری که پایم را گذاشتم تو راسخون برای مسابقاتی بود که تو ایکنا خونده بودم :اومدم ویک هفته بعد از عضویتم شدم مدیر تالار وبلاگ نویسی راسخون ،هی طرح دادم وهی سرعت گیر می گذاشتند