دلم می نویسد در سوگ دو امام
از من بپذیر نوکری هایم را
کوتاهی چشم و سینه و پایم را
آقا شب آخر صفر خالی کن
در صحن امام رضا، خودت جایم را
یا ضامن آهو
یا امام رضا!
امروز، تنها نه خیابان هاى خراسان که تمام رگ هاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مى شود.
از ایـن همـه انـــزوا مـردد شـده ام
دیوانه رنگـــــــ زرد گنبـد شده ام
امروز دلــ♥ــــم حال کبوتــــــر دارد
انگار که بیقــــرار مشهد شده ام
.
بلیطــــ ماندن است روی دستــــــــ من
در این همه مسافـرِ حـرم، نبـود جای من؟!!
رفیِـقِِ عازم سفر ، فقــط سلام را ببـــــر
سفارش گدای حضرت رضا (ع) را ببــــــر
.
˙·٠•♡
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
˙·٠•♡
از هر چه غصه دارد و غم میشود رها
هر سائلی به خدمت این شاه میرود
˙·٠•♡
وقتی فرشتههای حرم بال میزنند
از سینههای شعلهزده، آه میرود
˙·٠•♡
اینجا بهشت روی زمین فرشتههاست
از کوی تو فرشته به اکراه میرود
˙·٠•♡
خورشید در طواف حرم؛ وه! چه دیدنی است
هرشب به پای بوسی آن ماه میرود
˙·٠•♡
باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه میرود
˙·٠•♡
سلام آقا جون خیلی دلم تنگه برای حرمت خیلی دلم میخواست پيش شما بودم
السلام عليک يا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهرباني هايت از شمار زائران انبوهت بسيار بيشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
همیشه از حرمت، بوے سیب می آید
صداے بال ملائک، عجیب مے آید!
سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پاے بوس نگاهت، غریب می آید
نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانے است
مگر ز سمت مدینه، طبیب مے آید؟!..
به پاے در دلت، اے غریبه تنها
علے(ع) ز سمت نجف، عنقریب مے آید
طلاے گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بے شکیب می آید
برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.
در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست
زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست
باید به بال رفت و درآورد گیوه را
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست
تو بی وسیله هم بلدی معجزه کنی
دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست
بوی طعام سفره، خودش میکشد مرا
تا خانهی تو راهنما احتیاج نیست
خواهش نکرده اهل کرم لطف میکنند
این جا به التماس گدا احتیاج نیست
اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش
"بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست"
محشر برای رو شدن اعتبار توست
کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟
تو با سکوت کردن خود، جنگ میکنی
تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست
وقتی نداشت مادر تو سنگ قبر هم
دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست
دل که راهی خراسان شد هوایی می شود *** زائر جامانده را شور و نوایی می شود
پا که در گِل ماند حج اغنیا هم پیشکش *** غم مخور بر ما فقیران هم عطایی می شود