راسخون

دلنوشته های اربعینی شما تقدیم به سر قافله عشق

fateme74 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 3243
|
تاریخ عضویت : تیر 1392 

 کاروان می آید از شهر دمشق

     برسرِ خاکِ شهِ سلطان عشق

 کاروان با خود رباب آورده است

  بهر اصغر شیر وآب آورده است

 کاروان آمد ولی اکبرنداشت

   ام لیلا شبه پیغمبر نداشت

 کاروان آمد ولی شاهی نبود

   بربنی هاشم دگر ماهی نبود ...

fateme74 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 3243
|
تاریخ عضویت : تیر 1392 

  باز ، دگر باره رسید " اربعین "

        جوش زند " خون حسین " از زمین 

   شد چهلم روزِ " عزای حسین " 

         جان جهان باد " فدای حسین"

 

fateme74 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 3243
|
تاریخ عضویت : تیر 1392 

باروضۀ حسین نفس تازه می کنم

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود ..

zare58 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2180
|
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1393 
 
 
 
 
 
اگـر از دست من غـرق گـنه دلـگیری
با نـبردن به حـرم قـصد تـلافی نکنی...!
zare58 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2180
|
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1393 

 

 

 

به غبار حرم کرببلایت
سوگند

دوست دارم که
شبی در حرمت

گریه کنم ........

zahra7720 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 642
|
تاریخ عضویت : اسفند 1387 

 

سلام اقا

باشه کربلا برا خوبا

اما بگو بدا با چی  عقده ی دل واکنن‌؟؟؟!

 

 

 

maryamjoon کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1178
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

کربلا،بیت الحرامی دیگر

کربلا بیت الحرامی دیگر است.نمادهای حج را درکربلا باید دید و تفسیر کرد. درحجاز،سعی صفا و مروه را سرگردانی و عطش را،تل زینبیه را و گودال قتلگاه را.
درحج، لباس احرام به تن می کنند و درکربلا، حتی دریغ از یک کفن!
در حج،به طواف خانه خدا می روی و در کربلا، به طواف صاحب خانه.
در حج،غرقه در سلام و صلوات ،سعی می کنی و در کربلا، درکشاکش مرگ و در دریای خون .
در کربلا تا در آتش عطش نسوزی، به خدا نخواهی رسید.
درکربلا همه چیزهست؛ایثار، شجاعت، غربت، یک رنگی ،زیبایی،دل کندن از همه چیز و همه در اوج؛بلند و دست نیافتنی.
کربلا چشم به راه اوست، وتو هرچه بگویی،بهانه ای است برای ماندنت. برای کربلایی شدن باید از همه چیز بگذری حتی ازخود،وگرنه یا هیچ وقت از قبرستان تعلقات بیرون نخواهی شد یا اگر بروی، به بیراهه است یا در نیمه راه به یزید خواهی پیوست. کم نبودند آنان که سینه چاک حسین می نمودند، اماآنجا که باید فریاد بزنند، سکوت کردند وآنجا که باید پا در رکاب کنند، گوشه انزوا برگزیدند و سر درگریبان دنیا فروبردند.
برای رسیدن به حسین، هم شور می باید و هم شعور.
شب عاشوراست. قرن هاست از عاشورای سال61هجری می گذرد و خون حسین همچنان در بستر زمان می جوشد و شور می افکند.
شب عاشوراست. واپسین شبی که آسمان بر سر حسین و خاندانش سایه افکنده است؛ آخرین شبی که در سایه دلاوری عباس، کودکان درآغوش خیمه های حسینی به خواب رفته اند؛ آخرین شبی که ماه بنی هاشم، نگاهبان حرم ستر و عفاف ملکوت است؛ آخرین شبی که ماه، راز و نیاز عاشقانه حسین را به تماشا نشسته است.
شب عاشوراست.حسین یک امشبی را مهلت خواسته است تا ناگفته ها را با خدایش به نجوا بنشیند تا سر بر خاک بساید و غبار غم از دل بشوید که فردا، روز وصل است و باید آماده بود. نمی دانم امشب چه بر زینب گذشته است؟ نمی دانم زینب چند بار با هر بهانه، سری به خیمه حسین زده است؟
فردا کودکان، سرگردان و پریشان بر خاک گرم و سوخته کربلا می دوند . فردا، سراغ پاهای برهنه را از خارهای صحرا باید گرفت.
امشب همان شب است که تاریخ، چشم به راه آن بوده، همان شبی که تمام قبیله انسان رو در روی تمام قبیله شیطان صف کشیده اند؛ همان شبی که فرشتگان، بزرگ ترین آزمون فرزندان آدم را به محک تجربه نشسته اند؛ همان شبی که فرشتگان، بزرگ ترین آزمون فرزندان آدم رابه محک تجربه نشسته اند؛ همان شبی که جبهه حق درکشاکش نبردی سرخ در برابر جبهه باطل قد علم کرده است. فردا این دشت، شاهد به خاک و خون غلتیدن بهترین فرزندان آدم خواهد بود. فردا درکنار شریعه فرات، دست هایی به خاک می افتند که بوسه گاه آفتاب بوده اند؛ دست هایی که دل های بسیاری درپای آن دخیل بسته اند؛ فردا آفتاب از شرم،سرخ تر از هر زمان به غروب می نشیند . فردا هفتاد و دو ستاره در آسمان کربلا به خاک می افتند وزمین را رشک آسمان می سازند وکهکشانی از حماسه می آفرینند. فردا خواهری بر تلی از اندوه، شاهد ذبح عظیم تاریخ خواهد بود؛شاهد بزرگ ترین حماسه ای که چشمی آن را ندیده و گوشی نشنیده است.
کاش امشب ستاره ها چشم فرو نمی بستند و شب ، دامن سیاه خودرا از این کره خاک برنمی چید. جایش را به سپیده سحر نمی داد! کاش آفتاب می مرد و طلوع نمی کرد، اما چه باک که «الیس الصبح بقریب»(هود:81).

maryamjoon کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1178
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

هیچ کس این روزها حالش مثل عمه ی سادات نیست ، رسالتی بزرگ بر دوش می کشد بانوی استقامت ، خوب می داند که تا چند روز دیگر نه می تواند حسین را ببیند نه عباس را... می داند که ظهر روز دهم آخرین دیدارش با حسین و عباس است... دل بی تابش مدام برای برادرانش شور می زند... خواهر است دیگر... خواهر که باشی مدام دل نگران برادر می شوی...

زینب این روزها ندارد تاب

چشم نمناک او ندارد خواب

بی قرارِ حسین و عباس است

روی این دو چقدر حساس است

نیمه های شب بر سر سجاده ی نیازش می نشیند و از خدا صبر می خواهد... از خدا صبر می خواهد تا وقت بوسیدن گلوی برادر دلش نلرزد... از خدا صبر می خواهد تا وقت تماشای تیغ خنجر و حنجر برادر

دلش نلرزد... از خدا صبر می خواهد تا هنگام وداع با جسم بی کفن برادر دلش نلرزد... از خدا صبر می خواهد تا وقتی چشمش به نوکِ نی افتاد دلش نلرزد... امان از دل بانوی صبر...

یاد بوسیدن گلو افتاد

یاد قولی که داده بر مادر

از خداوند صبر می طلبد

تا نلرزد دلش دَم آخر

از همان روز که مادر وصیت کرد و رفت حواسش به حسین بود... هوای حسین را بیشتر از همه داشت... برای برادرش مادری می کرد زینب... آنقدر دلبسته ی حسین بود که تا کربلا هم او را همراهی

کرد... آنقدر عشق برادر در دلش نفوز کرده بود که سختی غربت را به شیرینی همراهی برادر داد..

.

.

.

چند روز دیگر زینب می ماند و طوفانی از بلا و بی برادری و قلبی که باید خانه ی صبر باشد...

moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

ای کاروان پیاده ...
 
من به پایتان نرسیدم
 
قربان پاهای خسته تان
 
کاش در مسیرتان آنهایی که دلشان می خواهد و نیامده اند را از ذهنتان بگذرانید... 
moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

 

تو گویی، این فقط خون حسین(ع) نیست که بر شمشیر یزید و یزیدیان پیروز شده؛

اشک بر سالار شهیدان هم پرچمش بالاست؛

اربعین هم پرچمش بالاست.

moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

خوب گوش کن!

صدای قدم ها؛

صدای سایش کفش ها بر سینه جاده ها؛

کسی می گوید بیا!

چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمی شوی.

چون تو خوب این صدا را می شناسی.

صدای حسین را که بی وقفه می گوید بیا بیا بیا...

moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

هر کس به قصد زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام از خانه اش بیرون آید، در حالی که پیاده قدم برمی دارد،

خدای متعال به ازاى هر گامى که بر مى دارد حسنه اى برایش ثبت و گناهى از او پاک مى کند.

moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

این روزها بازار رفتن به کربلا داغ است.

مسافران اربعین کوله‌های‌شان را بسته‌اند تا از شهر پدری‌شان نجف به کربلای حسین علیه السلام پیاده بروند.  

این روزها پاها آماده می‌شوند تاول بزنند.

چشم‌ها مهیا می‌شوند بارانی شوند.

سینه‌ها به شور می‌آیند تا بی‌تاب شوند..

و حنجره‌ها هم‌نفس با خستگان کاروان، می‌خواهند سلامی عاشقانه به "اربعین" بدهند. 

moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

اربعین، هر سال فریاد می‌زند آنها که نرفته‌اند برخیزند...
 
اربعین وقتی می‌آید، می‌خواهد جامانده‌ها را با خود ببرد...
 
اربعین اوج رفتن است، قله رسیدن است.
 
آنهایی که اربعین کربلا نرفته‌اند که خدا به داد دل‌شان برسد.
 
آنهایی هم که امسال می‌خواهند بروند باز خدا به داد دل‌شان برسد؛
 
اما امان از آنهایی که اربعین َکربلا را دیده‌اند، رفته‌اند، رسیده‌اند و امسال...
 
moradi92 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3481
|
تاریخ عضویت : مرداد 1392 

اربعین یعنی رسیدن به همان قاب قوسینی که پَرِ جبرییل در رسیدن به آن آتش می‌گیرد؛

اربعین یعنی به جوش‌آمدن پیمانه‌هایی که در هیئت حسین علیه‌السلام در جام‌های خالی ما ریخته‌اند.