بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
هنوز زينب کبري کنار دلبر هست
هنوز عمه سادات با برادر هست
هنوز رخت اسيري به تن ندارد کس
هنوز ناله ندارد عمو به دادم رس
هنوز قاسم و اکبر، هنوز عبدالله
هنوز حضرت ساقی، کنار ثارالله
هنوز خیمه ارباب غرق احساس است
هنوز دور حرم ردپای عباس است
هنوز آنچه زیاد است در حرم، آب است
کجا زسوز عطش شیره خواره بی تاب است؟
هنوز صید نگشته است بچه آهویی
و تازیانه نخورده است هیچ بانویی
خدا کند که نیاید دوباره تاسوعا
محاصره نشود خیمه گاه آل عبا
خدا کند که نیاید زمان قحطی آب
و بلبلان حرم از عطش همه بی تاب
خدا کند که نبیند چشم های رباب
که حرمله بدهد طفل تشنه اش را آب
خدا کند که نباشد در آن میان لیلا
خدا کند که نبیند علی اکبر را
خدا کند که عمو سایه اش ز سر نرود
و روي خار مغیلان دگر کسی ندود
این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است
در بين عالمين به اين روضه ها خوش است
جايي ندارد و همه جا هم نمي رود
تنها به يك زيارت كرب و بلا خوش است
*******
امروز کمی هوایی اربابم
از صبح دلم گرفته و بی تابم
تقویم بیاورید؛ ای وای حسین
نزدیک محرم است و من در خوابم
*******
صلی الله علیک یا اباعبدالله
باز هم خواب حرم دیدم و دیوانه شدم
بوسه ای از حرمت چیدم و دیوانه شدم
از همان روز تو گفتی که بیایم سویت
آمدم پای تو بوسیدم و دیوانه شدم
یادم آمد نگه لطف تو ای محرم دل
بین اشکم به تو خندیدم و دیوانه شدم
بر در همچو تو ارباب به زانوی ادب
گونه بر خاک تو ساییدم و دیوانه شدم
جملگی عاشق و دیوانه مرا می نامند
سر تکان دادم و بالیدم و دیوانه شدم
آمدم کعبه ی شش گوشه نشانم دادی
راه عشق تو پسندیدم و دیوانه شدم
آقا سلام برغزل اشک ماتمت
بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت
چندی گذشت در غم هجران اشک تو
پرمی کشید دل به هوای محرّمت
***
آقا سلام ماه محرّم شروع شد
آمد بهار زخم دل ما و مرهمت
خون می شود دل همه عالم زه قصه ی
آن لحظه های آخر و گودال و آن غمت
در بین روضه غم دل من را گرفته بود
وقتی رسید روضه به انگشت و خاتمت
ما بین این همه غم و اشک وفراق وداغ
ای زینب آمدم که شوم یار و همدمت
زینب چه قدر شکل جوان مادرت شدی
با صورت کبود و همان قامت خمت
یا ابا عبدالله این همه ساله اومدم دم خونت نوکری کردم هیچوقت بابات علی نوکرو از خونش بیرون نمی کرد پس شما هم یه کربلا به من بده تا بیام دم خونت بشینمو خوب نوکری کنم.
آقا جونم حسین..........
یا ابا عبدالله این همه ساله اومدم دم خونت نوکری کردم هیچوقت بابات علی نوکرو از خونش بیرون نمی کرد پس شما هم یه کربلا به من بده تا بیام دم خونت بشینمو خوب نوکری کنم.
آقا جونم حسین..........
حسین را صدا بزن
اگر که دل شکسته ای حسین را صدا بزن *** اگر ملول و خسته ای حسین را صدا بزن
در این بهار معرفت پرستوی بهاری ام *** اگر چه پر شکسته ای حسین را صدا بزن
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب *** لب از ترانه بسته ای حسین را صدا بزن
تو سر به زانوی غمی زشَرم کرده های خود *** چرا غمین نشسته ای حسین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کربلای او **** دل از همه گسسته ای حسین را صدا بزن
تا کوزه های ساغرتان را بیاورند
فرمان بده که کوثرتان را بیاورند
عادت به روضه کرده دلم خواهشاً بگو
آن روضه خوان منبرتان را بیاورند
حالاکه بحث برسرقربانی عزاست
آقابگوکه نوکرتان را بیاورند
وقتی بناست روضه ی ماکربلا شود
باید که نام مادرتان را بیاورند
محشر چه بزم روضه ی عشقی به پا کنيم
وقتی علی اصغرتان را بياورند
آتش فشان غیرت ما شعله ور شود
کافیست اسم خواهرتان را بیاورند
دلشوره ی شفاعت محشر تمام شد
وقتی قرار شد سرتان را بیاورند
|
این چشم ها بــرای که تبخیر می شــود ؟ پیــــراهـــن مـــحـــــرم مــــن را بــــیاوریــد با روضۀ حســـــین نفــــس تازه می کنــم می آیــم از کدورت و اشـــــک عــــزای تـو من دستمال گـریـــۀ خـــود را نشــسـته ام اشک تو تا همیشه جوان می چکد حسین من تـازه تشنـه می شوم و گـریه می کنم ایمــــان بـــه دست معجــــزۀ غــم بیاورید این قطــــره نیست آینـــۀ توست یا عـــلی |
این حلقه هــا بـرای چه زنجیر می شود ؟ |
از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه
ریختم اشک و زدم بر سینه گفتم: یا حسین
غم مخور، گر روز محشر گم شدیم
در بین خلق هرکجا باشیم
ما را میکند پیدا حسین (ع)
سینه سوز داغ آل مصطفی
بشنو از من ترجمان کربلا
کربلا یعنی حدیث عشق ناب
تشنگی اما میان شط آب
کربلا یعنی همه عشق و جنون
غوطه خوردن در میان شط خون
کربلا یعنی که سرمستی ز می
راس خونین رفته بر بالای نی
کربلا یعنی نوای بی نوا
بر سر نی نغمه ی قالوا بلی
کربلا یعنی که باغی سوخته
تیر کین حلقی به دستی دوخته
کربلا عشق است عشقی بی دغل
سر به راس نیزه اما از بغل
کربلا یعنی که دانشگاه عشق
پای بر خار مغیلان تا دمشق
کربلا یعنی سری در طشت زر
آیه های وحی را خواندن ز بر
کربلا یعنی که طفلی بی فدک
پای تا سر گشته نیلی از کتک
کربلا یعنی که از بالای زین
با تن پر تیر نقش بر زمین
کربلا یعنی که سربازی رشید
اربا اربا گشته از ظلم یزید
کربلا یعنی سری خاکستری
پیش چشم اشک ریز خواهری
کربلا یعنی حسین سر جدا
کربلا یعنی ندیدن جز خدا
کربلا یعنی که می گردد کباب
پیکری بی سر میان آفتاب
کربلا یعنی که از ظلم شرور
راس مظلومی شدن اندر تنور
کربلا یعنی به روی شیر خوار
آب می بندند قومی نابکار
کربلا یعنی که اندر بزم شام
بشکند با چوب دندان امام
کربلا یعنی که اندر قتلگاه
رگ به جای گونه گردد بوسه گاه
ضرب سیلی ، گونه نیلی ، چشم زار
کربلا یعنی دویدن روی خار
کربلا یعنی ستم یعنی جفا
شاه دین را سر بریدن از قفا
کربلا یعنی میان کوچه ها
طعنه بشنیدن ز جمعی بی حیا
کربلا یعنی که از بالای بام
سنگ باریدن بر اطفال امام
بر سر نی سر اگر قاری شود
کار خواهر پای نی ، زاری شود
کربلا یعنی به جان خواهرت
نزد دختر آی ، بابا با سرت
کربلا یعنی که دندان ، دست شو
کودکی سیراب کن ، سرمست شو
کربلا یعنی سرا پا رنج و غم
کربلا یعنی همه ظلم و ستم
کربلا یعنی هه غارتگری
غارت گهواره و انگشتری
کاف یعنی کشته ی راه خدا
راء رد خون به زیر نیزه ها
باء یعنی بارش سنگ جفا
لام یعنی لاله های سرجدا
آ،نشان آه و درد و ماتم است
گر بمیرد شیعه از این غم کم است
ظهر بود اما غروبی غمزده
کودکان آنجا همه ماتم زده
کودکی گریان ز هجران عمو
وان دگر با عمه گرم گفتگو
عمه جان با ما بگو اکبر کجاست
گاهواره خالی است اصغر کجاست
عمه جان پس جسم بابایم کجاست
پس چرا راسش به روی نیزه هاست
عمه جان عمو نیامد آب کو
شب شده با ما بگو مهتاب کو
کربلا یعنی،چه گوید در جواب
تا که طفلان را کند اینک مجاب
چشم زینب چشمه سار خون شده
چشمه گفتم نه بگو جیحون شده
شیر مرد است او نگو دختر به او
زینب است اما بگو حیدر به او
اسوه صبر است و باشد بی بدیل
گفت: من نادیده ام غیر از جمیل
حسین علیه السلام همچون خورشیدی، قرنهاست که هر روز می درخشد و تازگی دارد ...
افسوس از چشمهایی که تنها ده روز از سال ، از نورش بهره می برند ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...