راسخون

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا

fateme74 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 3243
|
تاریخ عضویت : تیر 1392 

 

زیر باران نیزه ی دشمن
در رکوع و سجود بود امام

در مناجات ظهر عاشورا
شعر پرواز می سرود امام

ترک سجاده و نماز نکرد
گرچه از جان بریده بود حسین

سربه درگاه دوست می آورد
عشق را برگزیده بود حسین...
 

 

salma57 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 35499
|
تاریخ عضویت : بهمن 1391 

شادروان قیصر امین‌پور در «نی نامه»  نگاه دیگری به نی دارد و سر نی را به گونه‌ای عاشورایی بازگو كرده است.

18بیت اول مثنوی «بشنو از نی چو شكایت می‌كند» به نی نامه معروف است و این بار مرحوم قیصر امین پور گزارش دیگری از نی به دست داده است؛ می دانیم كه سر مبارك حضرت امام حسین (ع) را پس از آن كه از تن چاك چاكش جدا كردند بر سر نی خیزرانی منزل به منزل با كاروان اسیران به شام بردند. روایت منظوم زنده یاد قیصر امین پور از این واقعه:

خوشا از دل نم اشکی فشاندن

به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان یاد کردن

زبان را زخمه فریاد کردن

خوشا از نی خوشا از سر سرودن

خوشا نی نامه ای دیگر سرودن

نوای نی نوایی آتشین است

بگو از سر بگیرد، دلنشین است

نوای نی نوای بی نوایی است

هوای ناله هایش، نینوایی است

نوای نی دوای هر دل تنگ

شفای خواب گُل، بیماری سنگ

قلم،تصویر جانکاهی است از نی

علم،تمثیل کوتاهی است از نی

خدا چون دست بر لوح و قلم زد

سر او را به خط نی رقم زد

دل نی ناله ها دارد از آن روز

از آن روز است نی را ناله پرسوز

چه رفت آن روز در اندیشه نی

که اینسان شد پریشان بیشه نی؟

سری سر مست شور و بی قراری

چو مجنون در هوای نی سواری

پر از عشق نیستان سینه او

غم غربت،غم دیرینه او

غم نی بند بند پیکر اوست

هوای آن نیستان در سر اوست

دلش را با غریبی، آشنایی است

به هم اعضای او وصل از جدایی است

سرش برنی، تنش در قعر گودال

ادب را گه الف گردید، گه دال

ره نی پیچ و خم بسیار دارد

نوایش زیر و بم بسیار دارد

سری برنیزه ای منزل به منزل

به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بردارد اشتر

که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود بر نی

نه از سر،باری از دل بود بر نی

چو از جان پیش پای عشق سر داد

سرش بر نی ، نوای عشق سر داد

به روی نیزه و شیرین زبانی

عجب نبود ز نی شکر فشانی

اگر نی پرده ای دیگر بخواند

نیستان را به آتش می کشاند

سزد گر چشمها در خون نشینند

چو دریا را به روی نیزه بینند

شگفتا بی سرو سامانی عشق

به روی نیزه سرگردانی عشق

ز دست عشق در عالم هیاهوست

تمام فتنه ها زیر سر اوست

منبع: farsnews.ir

 

 

salma57 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 35499
|
تاریخ عضویت : بهمن 1391 

ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام

 

در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

 

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام

 

ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام

 

نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام

 

من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام

 

بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام

 
farshon کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 43957
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 

بسمه تعالي

مرد قدم هايش را آهسته بر مي داشت ، کمي صبر کرد... پشت سرش را نگاه کرد آخري هم رفته بود... -خدايا اينجا ديگر کجاست!!؟؟ لحظه اي مکث کرد... بغض گلويش را گرفته بود سرش را پايين انداخت دستش را ديد ، همان دستي که براي حسين نوشته بود بيا ، که کوفيان آماده ياري تواند... ،اما اي کاش نسيمي قصه نامردي کوفيان را به حسين مي رساند ، حسين ميا به کوفه ، همه چيز عوض شده .

مگر اينان نبودند که نوشتند: ما دوستان تو و پدرت علي، لحظات را يکي پس از ديگري به شمارش در آورده ايم ... دوري شما برايمان سخت است ... بيا که ميوه ها بر شاخه ها سنگيني مي کنند و زمين کوفه سرسبز است ... شتاب کن که به اسب هايمان سم تازه زده ايم!! و شمشير هايمان برنده تر از هميشه آماده ياري توست!! هرگاه اراده نمائيد قدم بر چشمان ما نهاده ايد . و سلام و رحمت خدا بر تو و بر پدرت.

و اما غربت کوفه سفير حسين را با لاي دار الاماره برد... از ميزبانان کوفه پرسيدند : چرا مسلم را ياري نمي کنيد ؟؟ دست و پايشان را جمع کردند و گفتند ما حسين را دعوت نموده ايم هرگاه او آمد ياري اش ميکنيم ، شما قضاوت کنيد... ما از کجا صحت عمل اين سفير را بدانيم و ياريش کنيم!!!

تمام آن هزاران مرد / که با او عهد بستند / به هنگام "بلا" هنگامه سختي /شگفتا عهد بشکستند / يکي از قطع نان ترسيد / يکي مرعوب قدرت بود / يکي مجذوب زر، مغلوب درهم، عاشق دينار / چه شد آن عهدهاي سخت ؟ / چه شد آن دستهاي گرم بيعتگر ؟ کجا ماندند ؟ ... / کجا رفتند ؟ ... / که مسلم ماند و شهري بي وفا مردم ؟ ... .

تو را مي خوانم اي خداوند مهربان و از تو مي خواهم در فرج فرزند حسين عليه السلام شتاب نمائي و باور کني ما از تکرار تاريخ خسته ايم ...

 

f3080h517 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 2840
|
تاریخ عضویت : خرداد 1393 

سالم بن ابى حفصه روايت كرده ، مى گويد: عمر بن سعد به حضرت حسين عليه السلام عرض كرد: مردمان نادانى در محيط ما هستند كه گمان مى برند من قاتل تو خواهم بود. امام حسين عليه السلام فرمود: آنها نادان نيستند بلكه افراد خردمند و عاقلى هستند. بدان كه من به چشم خود مى بينم كه تو پس از من جز اندكى از گندم عراق را نخواهى خورد.

 

ali201355 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 792
|
تاریخ عضویت : دی 1390 

خدایا دیدن و زیارت کربلا را نصیب ما بگردان

f3080h517 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 2840
|
تاریخ عضویت : خرداد 1393 

به هر کس به اندازه معرفتش بايد احسان کرد

مردي باديه نشين نزد امام حسين(ع) رفت و گفت: «اي پسر رسول خدا ... ديه کامل انساني بر گردنم است. اما من اين اندازه پول ندارم که بتوانم با آن بدهي ام را تسويه کنم. از طرفي ميان اهل بيت(ع) نيز سخاوتمندتر از شما نيافتم.»
امام حسين(ع) فرمودند: «از تو سه سئوال مي پرسم. اگر بتواني به هر کدام از سئوال ها پاسخ صحيح بدهي ثلث بدهي ات را مي پردازم و اگر به هر سه سئوال جواب صحيح دادي، تمام بدهي ات را خودم پرداخت مي کنم.»
مرد عرب گفت: پسر رسول خدا، شما که خاندان علم و معرفت هستيد از من حقير سئوال داريد؟ امام فرمودند: از جدم رسول خدا شنيدم که مي فرمود: «المعروف بقدر المعرفه (نيکي به افراد بايد به اندازه معرفت آن ها باشد.)
حضرت پرسيد: برترين کارها چيست؟
مرد گفت: ايمان به خدا.
حضرت پرسيد: راه نجات از هلاکت چيست؟
مرد جواب داد: توکل و اعتماد به خداوند.
حال بگو زينت آدمي به چيست؟ مرد پاسخ داد: علمي که همراه بردباري باشد. امام فرمودند: اگر اين را نداشت؟ مرد گفت: مالي که با مردانگي همراه باشد. امام فرمودند: اگر اين را نيز نداشت؟ مرد جواب داد: فقري که با صبر توأم باشد. امام گفتند: اگر اين را هم نداشت چه؟ مرد پاسخ داد: در اين صورت زينت او در اين است که صاعقه اي از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند.
اباعبدالله تبسمي کردند و يک کيسه هزار ديناري با انگشتري که نگين آن دويست درهم ارزش داشت به او دادند و فرمودند: با اين دينارها قرض خود را ادا کن و با فروش اين انگشتر زندگي ات را اداره کن.
مرد عرب آن ها را گرفت و گفت: خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد.

nazaninfatemeh کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 81124
|
تاریخ عضویت : خرداد 1389 

من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم

پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم

پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک

از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم

پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین

مهر او را در دل از دامان مادر داشتم

شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک

بر گلوی تشنه ی شش ماهه اصغر داشتم

پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم

پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم

مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را

از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

در این عزا بگریید

ای قوم، در این عزا بگریید

بر  کشته ی کربلا بگریید

با این دل مرده، خنده تا کی؟

امروز در این عزا بگریید

سیف فرغانی

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

کشتی نجات

چرخید خداوند به دور سر تو

زد بوسه به پاره پاره ی پیکر تو

والله کشتی نجات همه است

گهواره ی کوچک علی اصغر تو

شعر از: جلیل صفربیگی

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

پیام

بنویس که با شتاب باید برسد

فوراً ببرش؛ جواب باید برسد

لبهای رقیّه از عطش خشک شده

این نامه به دست آب باید برسد

جلیل صفربیگی

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

شرمندگی بی انتها

زینب جان!

شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما

"بی حسین" شدن تو بود،

و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم.

یا حسین (ع(

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

قاتل اباعبدالله الحسین

 )پولی امام حسینی سری دبرده(

پول، سر امام حسین (ع) را برید.

ضرب المثل تالشی

توضیح: این ضرب المثل بیانگر آن است که حس پول پرستی و ثروت طلبی انسان به قدری خطرناک است که اگر مراقب نباشیم حاضر می شویم برای رسیدن به آن حتی به بزرگترین جنایت تاریخ دست بزنیم.

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

لبیک یا حسین

لبیک یا حسین

یعنی در معرکه حاضر باشی، هرچند تنها بمانی

و مردم تو را بی یاور گذاشته باشند و تو را متهم و خوار شمارند

لبیک یا حسین یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت در این معرکه حاضر باشند.

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

علامه جعفری رحمه الله علیه :

"
حرکت کشتی نجات آدمیان احتیاجی به دریا ندارد،

این کشتی بر روی قطره ی اشکی مقدس

که برای حسین علیه السلام ریخته می شود می گذرد..."