بزرگترین مشاعره آنلاین اینترنتی جهان

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد

چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات

آخر به دل خاک فرو خواهی شد

«خیام»

دست و دل بازترین مرد در این دنیا اوست

اولین معجزه فاطمه و مولا اوست

تا بهار است دری از قفس من نگشاید

وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار

«شهریار»

ربط ما با داغ عالمسوز عشق امروز نیست

سالها شد این سمندر شیر مست آتش است

صائب تبریزی

تا پاک نگردی از وجودت

هر پختگیی که هست خام است

عطار

تسبیح ملک را و صفا رضوان را

دوزخ بد را بهشت مر نیکان را

دیبا جم را و قیصر و خاقان را

جانان ما را و جان ما جانان را

ابوسعید ابوالخیر

مطالب خوبی در پست درج شده است .ممنون

در عالم خاکی گر عشقی هست

عشق  به علی و اولاد علی ست

ای چشم خمارین تو و افسانه نازت

وی زلف کمندین من و شبهای درازت

شهریار

تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت

رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

تا چند کنم ناله و فریاد که در شهر

فریاد رسی نیست که فریاد ز دستت

نشانه شخصیت هر انسانی ادب است.

وجدان بزرگترین محکمه برای انسان است.

به حساب خود برس قبل از اینکه به حسابت برسند . 

تا که سرگشتهٔ این پست گذرگاهی

هر چه افلاک کند با تو، سزاواری

پروین اعتصامی

یاد گلچین معانی و نوید و گلشن

نوشخواری بود و نعشه معتاد هنوز

شهریار

ز صفحهٔ راز این دبستان ز نسخهٔ رنگ این‌گلستان

نگشت نقش دگر نمایان مگر غباری به بال عنقا

بیدل دهلوی

آخر به اسارت دل حسرت زده خو کرد

شادم که دگر یاد گریز از قفسم نیست