بزرگترین مشاعره آنلاین اینترنتی جهان
دل اگر خدا شناسي، همه در رخ علي بين
به علي شناختم من، به خدا قسم خدا را
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید انکه زحمتی نکشید
چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد
وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد
تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند
به کشت سوختگان آبی ای سحاب کرم
که تشنگان همه در انتظار بارانند
دلم به سینه زند پر بدان هوا که نگارین
کتابتی بنویسد کبوتری بپراند
در آتشم بنشاند چو باکسان بنشیند
کنار من ننشیند که آتشم بنشاند
تو به دل هستی و این قوم به گل می جویند
تو به جانستی و این جمع جهانگردانند