بزرگترین مشاعره آنلاین اینترنتی جهان
همه شب در این امیدم
که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
آن روز که آید زپس پرده ی غیبت
اول هدف نهدی موعود نماز است
تو آمدي و نداني مرا کجا بردي..
به بند عشق کشيدي و تا خدا بردي!
چو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد
مرا نگر که کجا بودم و کجا بردي!
یارب این آتش که در جان من است
سرد کن زآنسان که کردی بر خلیل
لطف تو سابق می شود جذاب عاشق می شود
بر قهر سابق می شود چون روشنایی بر ظلم
محرم رازدل شیدای خود کس نمیبینم زخاص وعام را
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست
در جنگ صفین، برخی از سپاهیان امیرالمؤمنین(ع) به معاویه و لشکریانش ناسزا می گفتند.
حضرت از این کارشان ناراحت شدند و فرمودند: من از این بدگویی شما ناخرسندم.
شما می توانید به جای فحش دادن، چگونگی کردار و رفتارشان را بیان کنید و شرح دهید.
در آن صورت گفتارتان مؤثرتر و موعظه تان رساتر است.
به جای ناسزاگویی از خدا بخواهید که شما و آنان را نگه دارد و بین تان صلح و صفا برقرار کند و آنان را از گمراهی نجات دهد و حق را به آنان بشناساند.
یا تو با درد من بیامیزی
یا من از تو دوا بیاموزم
میازار موری که دانه کش است که جان دارد وجان شیرین خوش است
تو پشیمون شدی و من دیگه صندوقچه ی دردم
سخته اما باورش کن من دیگه بر نمی گردم