بزرگترین مشاعره آنلاین اینترنتی جهان
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهي فرياد بی حاصل کنم
دیروز نبودم یاری ات کنم مولا وامروز هم ناتوانم...
ودعای دیروز و امروزم:
یا لیتنا کنا معک...
دل من، حواست باشه
اگر امشب گفتی:
لاحول ولا قوه الا باالله
باید "باور" داشته باشی...
گفتی:
توکلت علی الحی الذی لایموت
باید "اعتماد" داشته باشی...
و اگر گفتی:
افوض امری الی الله
باید "حوصله کنی" ، حوصله...
پس اگر باور نداری،اعتمادنمیکنی،حوصله نداری...هیچی نگو ،هیچی...
یـارب کـه از دریـا دلـی خـود گـوهـر یـکـتـا شوی
ای اشــک چــشــم آســمــان در دامــن دریـا بـیـا
استاد شهریار
افسانه بود معنی دیدار، که دادند
در پرده یکی وعدهی مرموز و دگر هیچ
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ
نکردیم بی رای شاه بزرگ
که بنده نباید که باشد سترگ
گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد
دل خون شد از امید و نشد یار یار من
ای وای بر من و دل امیدوار من
ای سیل اشک، خاک وجودم به باد ده
تا بر دل کسی ننشیند غبار من
تو سر به سر جانی مگر یا خضر دورانی مگر
یا آب حیوانی مگر کز خلق پنهان میروی