خدایا...!
خدایا...
نرسان "زمانی" را که برای زندگی؛
همه چیز داشته باشیم غیر از "زمان"...
خدایا...!
من هرچی تلخی بود امتحان کردم؛ ولی دیدم هیچ چیز تلختر از بی تو بودن نیست...
خدایا
همیشه دلتنگیام را در دریای آغوش تو ریختم، عجیب این دریا معجزه میکند!
تمام غم را میبلعد و باز آرام آرام است
دریای لاجوردی من، خدای من...
ديوارهای خالی اتاقم را
از تصويرهای خيالی او پر مي كنم
خدای من زيباست...
خدای من رنگين كمان خوشبختی ست
كه پشت
هر گريه
انعكاسش را
روی سقف اتاق می بينم
من هيچ
با زبان كهنه صدايش نكرده ام
و نه
لاي بقچه پيچ سجاده
رهايش...
او در نهايت اشتياق به من عاشق شد و
من در نهايت حيرت
حالا...
گاه گاهی كه به هم خيره می شويم
تشخيص خدا و بنده
چه سخت است!!!
چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز
خدایا !
شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.
خدایا !
خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.
خداوندا
شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.
خدایا !
شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.
خدایا !
شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.
خدایا !
خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.
خدایا !
شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!
خدایا !
خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
خدایا !
شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
خدایا !
خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.
خدایا دریابم
خدایا ! بحران زده ام ، نمی دانم به كجا رو كنم ! به چپ و راست رو می كنم ، به پس و پیش و فقط ظلمت را می بینم. به درون رو می كنم ، ستاره ای می بینم خدایم ! تو آن ستاره ای ، و اگر تو با منی ، درون من ، كنار من ، هیچ نیرویی در این دنیا نمی تواند مرا شكست دهد. هر چه جلال است، از آن توست! خدایم ! حتی اگر در هیاهوی روزمرگی تو را از یاد ببرم ، تو مرا فراموش نخواهی كرد خدایم ! تو در تمامی مشكلات و دشواری های زندگی ،نیرو و اقتدار منی خدایم!راهی نمی بینم و آینده پنهان است اما مهم نیست ، همین كافی ست كه تو همه چیز را می بینی. پس ای شنونده دعاهای من ! ای آنکه بی پاسخ نگذاشته ای هر آنچه خواستم! ای آنکه هنوز هم معجزه می کنی! ای آنکه شرمسارم از آن چیزی که به من دادی و من ندیدم و شکرت نکردم!ای نگاهدارنده مسافران غریب عرفانت! ای موسیقی بی کلام عشق! ای رود زلال روح من! ای خداوند شایسته خداوندی !ای خجسته !ای صاحب انسان و مَلَک!ای قدرت مطلق کائنات!ای خدای کوه، خورشید، دنیا، گُل، پروانه، شبنم! تو را قسم به وصف بی پایانت!تو را قسم به لحظه دعا!تو را قسم به لحظه توبه!تو را قسم به لحظه گریه!تو را قسم به لحظه ای که دلم شکست! خداوندا ما را به رحمتت مورد قضاوت قرار ده نه به عدالتت چرا که رسوای جهانیم! خداوندا مرا در اوقات تنهایی و نیازمندی تنها مگذار ای رحیم و بخشنده ! خداوندا به نجات من هم بیا. مرا موهبت آن بخش كه در تو زندگی كنم پیش بروم و نفس گسیخته را بكشم مباد كه از یاد ببرم تو پناه و آسایش من هستی! خداوندا نگذار از تو بخواهم، بیشتر از آنچه که داده ای! یا لطیف! هم اکنون که دست به بالا آورده ایم و از اعماق دل در کران کهکشانها بر وجود لایتناهیت دعا میکنیم و با تمام کوچکی خود ، خداوندیه بی پایانت را بانک می زنیم بر ما اجابتی کن این دعا را! آمین
خدایا مرا ببخش از اینکه همیشه از تو می خواهم اما تو را نمی خواهم !