مبحث شصت و یکم طرح صالحين: امام صادق علیه السلام
*** احادیث از امام صادق (ع) ***
من أحب الاعمال الی الله عز و جل إدخال السرور علی المؤمن : اشباع جوعته أو تنفیس کربته أو قضاء دینه .
امام جعفر صادق (ع) : از جمله دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر کردن او از گرسنگی ، یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهیش .
******************************************************************
قال عن سدیر قال : قلت له - علیه السلام - هل یجزی الولد والده ؟ فقال : لیس له جزاء إلا فی خصلتین یکون الوالد مملوکا فیشتریه ابنه فیعتقه أو یکون علیه دین فیقضیه عنه .
امام جعفر صادق (ع) : سدیر گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا فرزند می تواند پدرش را پاداش دهد ؟ فرمود : پاداشی برای پدر نیست جز در دو صورت : پدر برده باشد و پسر او را بخرد و آزاد کند،پدر بدهی داشته باشد و پسر آن را بپردازد .
*****************************************************************
شرف المؤمن قیام اللیل و عزه استغناؤه عن الناس .
امام جعفر صادق (ع) : شرافت مؤمن به شب زنده داری و عزتش به بی نیازی از مردم است .
*****************************************************************
قیل له - علیه السلام - ای الاعمال أفضل ؟ قال : الصلاة لوقتها و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله عز و جل .
امام جعفر صادق (ع) : به امام صادق علیه السلام عرض شد . کدام اعمال بهتر است ؟ فرمود : نماز در وقت و نیکی با پدر و مادر و جهاد در راه خدای متعال .
*****************************************************************
مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله .
امام جعفر صادق (ع) : دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد ، تشنگیش بیشتر شود تا او را بکشد .
*****************************************************************
من رضی من الله بالیسیر من المعاش رضی الله منه بالیسیر من العمل .
امام جعفر صادق (ع) : هر که به یک زندگی ساده از خدا راضی باشد خدا هم به عمل اندک او راضی شود .
******************************************************************
إن کان ما یکفیک یغنیک فأدنی ما فیها یغنیک و إن کان ما یکفیک لا یغنیک فکل ما فیها لا یغنیک .
امام جعفر صادق (ع) : اگر اندازه کفایت ، بی نیازت کند ، کمترین چیز دنیا بی نیازت کند و اگر اندازه کفایت بی نیازت نکند ، هر چه در دنیا هست بی نیازت نکند .
******************************************************************
لا تستقل ما یتقرب به إلی الله عز و جل و لو شق تمرة .
امام جعفر صادق (ع) : چیزی که مایه تقرب به خدای متعال است کوچک مشمار ، اگر چه پاره خرمایی باشد .
*****************************************************************
اذا هممت بشی ء من الخیر فلا تؤخره ، فان الله عز و جل ربما أطلع علی العبد و هو علی شیء من الطاعة فیقول : و عزتی و جلالی لا أعذبک بعدها أبدا و اذا هممت بسیئة فلا تعملها فانه ربما اطلع الله علی العبد و هو علی شیء من المعصیة فیقول : و عزتی و جلالی لا أغفر لک بعدها أبدا .
امام جعفر صادق (ع) : وقتی اراده کار خیری نمودی تأخیرش مینداز زیرا خدای متعال گاهی بر بنده مشرف می شود که او مشغول طاعتی است ، پس می فرماید : به عزت و جلالم سوگند که تو را پس از این هرگز عذاب نکنم و چون اراده گناهی کردی انجام مده ، زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف می شود که او معصیتی انجام دهد ، پس می فرماید : به عزت و جلالم که تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید .
*****************************************************************
لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنی أنه قرض بالمقاریض .
امام جعفر صادق (ع) : اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبتها دارد بداند ، آرزو می کند که او را با قیچی تکه تکه کنند .
*****************************************************************
سئل النبی (ص ) : ما کفارة الاغتیاب قال : تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته .
امام جعفر صادق (ع) : از پیغمبر پرسیدند : کفاره غیبت چیست ؟ فرمود : برای آن کس که غیبتش کردی هر زمان به یادش افتادی از خدا طلب آمرزش کنی .
سخنی گهربار و ارزشمند از امام صادق عليه السلام:
(((هركس می خواهد بدون پشتوانه عشيره و فاميل، عزت داشته باشد، و بدون داشتن مال، ثروتمند باشد و بدون اينكه حكومت و قدرتی داشته باشد، دارای هيبت باشد، از ذلت معصيت خدا بيرون آمده و به عزت اطاعت خدا وارد شود.)))
خشنودی اين امام بزرگوار صلوات
سخنی گهربار و ارزشمند از امام صادق عليه السلام:
(((هركس می خواهد بدون پشتوانه عشيره و فاميل، عزت داشته باشد، و بدون داشتن مال، ثروتمند باشد و بدون اينكه حكومت و قدرتی داشته باشد، دارای هيبت باشد، از ذلت معصيت خدا بيرون آمده و به عزت اطاعت خدا وارد شود.)))
خشنودی اين امام بزرگوار صلوات
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
خدایا بحق امام صادق علیه السلام توفیقم بده از ذلت معصیت در بیام و به عزت اطاعت وارد بشم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
السلام علیک ایها الامام الرئوف یا علی بن موسی الرضا یا بن فاطمة الزهراء
حضرت صادق علیه السلام فرمود: « از پسر من، موسی علیه السلام پسری به دنیا خواهد آمد که نامش نام علی علیه السلام است. او در سرزمین طوس در خراسان با زهر شهید می شود و در غربت دفن می گردد. هر کس حق او را بشناسد و زیارتش کند، خداوند به او پاداش کسانی را که قبل از فتح مکه انفاق کرده اند و جهاد نموده اند عطا می فرماید. »
منابع: بحار الانوار، ج 49، ص 286 ؛ از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 255.
در روایت معتبر دیگری به نقل از حمزة بن حمران از امام صادق علیه السلام می خوانیم: کسی که به زیارت نوه ام امام رضا علیه السلام برود ، روز قیامت دستش را گرفته و خودم او را وارد بهشت خواهم کرد. « أَخَذْتُهُ بِيَدِی يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ ».
منبع: وسائل الشیعه ج 14 ص 544
امام صادق علیه السلام و گریه ی بر امام حسین علیه السلام
شيخ طوسي و شيخ مفيد از ابان بن تغلب روايت کرده اند که حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: نَفَسِ کسی که برای مظلوميت ما محزون است تسبيح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشيدن اسرار ما از بيگانگان جهاد در راه خداست .
شيخ کشی(رحمة الله علیه) از زيد شحام روايت کرده است که: من با جماعتي از کوفيان در خدمت امام صادق عليه السّلام بوديم، جعفر بن عفان وارد شد . حضرت او را اکرام کردند و نزديک خود نشاندند و فرمودند يا جعفر!
جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند.
حضرت فرمودند: به من گفته اند تو در مرثيه و عزای حسين (عليه السّلام) شعر مي گوئی.
جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم. حضرت فرمودند: پس بخوان.
جعفر شروع به خواندن مرثيه نمود، حضرت امام صادق عليه السّلام و حاضرين مجلس گريستند.
حضرت آنقدر گريست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شريفش جاری شد.
پس از آن حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: به خدا سوگند، که ملائکه مقرب در اينجا حاضر شدند و مرثيه تو را که در مصائب حسين (عليه السّلام) خواندی شنيدند و بيشتر از ما گريستند و حق تعالی در همين ساعت بهشت را با تمام نعمت های آن برای تو واجب گردانيد و گناهان تو را آمرزيد.
پس امام فرمودند: ای جعفر می خواهی که زيادتر بگويم؟ جعفر عرض کرد: بله، ای سيد من.
حضرت فرمود: هر که در مرثيه حسين (عليه السّلام) شعری بگويد و بگريد و بگرياند، حق تعالی او را بيامرزد و بهشت را برای او واجب می گرداند.
منتهی الآمال / جلد 1 / ص 538 و 539
يك جهان در يك جسم
روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟
امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت :
خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.
رگ ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پايدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.
سپس امام عليه السلام افزود:
خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفريده است ، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو يك قطعه ؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.
و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران .
و نشيمن گاه نيز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.
و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.
و در هر يك از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است ، كه دو طرف 18 عدد مى باشد.
و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .
و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.
و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجود است .
و معمولا انسان ها تا سنين بيست سالگى ، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنين 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان ديگر كه به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئيده مى شود.
بحارالا نوار: ج 47، ص 218، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب : ج 3، ص 379.
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت
اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از آن فرقه ی منافق داشت
به غیر داغ محرم، گلی زباغ نچید
چقدر روضه ی گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت
***حجت الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی***
نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!
غیر مُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
*بغض هایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!
روضه خوان ها چرا نمی خوانند؟!
گریه ها بی صداست آقاجان
*گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابه پای کبوتران شما
کاش می شد که دانه ای گیرم
امشب از دست مهربان شما
*حرفِ گلدسته را نباید زد
تا حسودان شهر بسیارند
از شما خانواده آقاجان
درمدینه همه طلبکارند!
*حیف آن چاهها که حیدر کند!
چقدر مادرت دعاشان کرد
عوض آن همه محبت ها
این مدینه چه خوب جبران کرد!
*کاش ایران می آمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند
پیر مظلوم بی حرم، اینجا
پسران تو صاحب حرمند
*کاش ایران می آمدی آقا
مُلک ری قبله ی ولا می شد
مثل مشهد برایتان اینجا
مشهدالصادقی بنا می شد
*کاش ایران می آمدی آقا
قدمت روی چشم ما جا داشت
کاش خاک شلمچه و فکه
عطر یاس عبایتان را داشت
*کاش ایران می آمدی آقا
مردمش رأفت و حیاء دارند
ریسمان دست هم نمی بندند
همه دل های با صفا دارند
*کاش ایران می آمدی آقا
در مدینه غریب افتادید
من بمیرم برایتان؛ گیرِ
عده ای نانجیب افتادید
*کاش ایران می آمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند
حرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمی دارند
*کاش ایران می آمدی آقا
نوکری تو کم ثوابی نیست
همه جا از فضائلت گویند
صحبت ازمجلس شرابی نیست
***وحید قاسمی***
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید
غریب هستی و چون مادرت نشد آقا
سر مزار شما گنبد و مناره کشید
به زخم های دلت مرهمی نشد پیدا
که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید
تو را میان دعا، بی نمازها بردند
تو را پیاده به کوچه یکی سواره کشید
میان کوچه تن خسته ات زمین تا خورد
نکرد رحمی و دشمن تو را دوباره کشید
سریع خانه برو دختر تو ترسیده است
که ارث مادریت را کسی شراره کشید
گرفته خانه تو رنگ خیمه های حسین
دوباره گریه چشمت به سوگواره کشید
دوباره آتش و خیمه غروب عاشورا
دوباره کرببلا را به استعاره کشید
تمام اهل و عیالش فرار می کردند
و دختری که خودش را به یک کناره کشید
به چند زخم پدر مرهمی ز گریه گذاشت
دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید
به پیش پیکرش از دشمنی شکایت کرد
که معجر از سر و از گوش گوشواره کشید
***محسن حنیفی***
در جلد هفدهم بحار، باب «مواعظ و اندرزهاى حضرت صادق (علیه السّلام) و سفارشها و سخنان حکمت آمیز آن حضرت» (از کتاب کشف الغمه) نقل شده است که: به حضرت صادق (علیهالسلام) عرض شد که زندگی خود را بر چه چیز بنا نهادهاید؟
حضرت فرمودند بر چهار چیز:
دانستم که عمل (و وظائف دینى) مرا، کسی غیر از من انجام نمیدهد، پس در انجام آن کوشش و مجاهدت نمودم؛
و دانستم که خداوند با عزت و جلال، بر همۀ اعمال من مطلع و آگاه است، پس (از نافرمانیش) حیا و شرم کردم؛
و دانستم که روزى مرا غیر از من کسی نمی خورد، پس (به وصول روزى خود) اطمینان خاطر پیدا نمودم؛
و دانستم که پایان امر من مرگ است، پس (به وسیلۀ فرمانبردارى خداوند و تهیه زاد و توشه آخرت براى مرگ) مهیا و آماده گشتم؛
طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ترجمه ج۲، ص: ۳۲۱
كلمات قصارامام صادق (ع)
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء :بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى يافتم.
2- و طلبتُ العافية، فوجدتها فى العزلة: و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگيرى (مثبت و سازنده) يافتم.
3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته فى شهادة »ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگينى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به يگانگى خدا تعالى و رسالت حضرت محمد (ص) يافتم.
4- و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى يافتم.
5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فى تقديم المال لوجه الله:و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خدا يافتم.
6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترك المعصية: و شيرينى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش: و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) يافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفكر و البكاء: و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.
9- و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة: و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة الليل: و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الكسب للعيال: و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگى زن و فرزند يافتم.
12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى: و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران يافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصيحة لعبادالله: و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهى براى بندگان خدا يافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال: و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت يافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايى يافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم: و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع: و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايى يافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع: برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى يافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته فى الصدق: و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى يافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم: و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.
22- و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة: و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.
23- و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن: و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق: و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويى يافتم.
25- و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدين: و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نيكى به پدر و مادر يافتم
اندرزهاى دهگانه
1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چيست؟!
2- اگر روزى تقسيم شده است، حرص و آز براى چيست؟!
3- و اگر سنجش (در قيامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چيست؟!
4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزيدن براى چيست؟!
5- و اگر كيفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چيست؟!
6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چيست؟!
7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مىشود، پس فريب براى چيست؟!
8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چيست؟!
9- و اگر تمام چيزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چيست؟!
10- و اگر دنيا ناپايدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چيست؟!(2)
پى نوشتها:
1- مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.
2- خصال صدوق ، ج 2، ص 450.
مرحوم قطب الدّين راوندى روايت كرده است :
روزى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤ ال كردند: روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى ؟
حضرد در جواب فرمود: عمر خويش را بر چهار پايه و ركن اساسى سپرى مى نمايم :
مى دانم آنچه كه روزى براى من مقدّر شده است ، به من خواهد رسيد و نصيب ديگرى نمى گردد.
مى دانم داراى وظائف و مسئوليّت هائى هستم ، كه غير از خودم كسى توان انجام آن ها را ندارد.
مى دانم مرا مرگ در مى يابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى ربايد؛ پس بايد هر لحظه آماده مرگ باشم .
و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و بايد مواظب اعمال و حركات خود باشم
در روايات متعدّدى وارد شده است :
هرگاه كه امام جعفر صادق عليه السلام در باغستان و مزرعه ، بيل در دست داشته و مشغول كشاورزى و كارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرت را با آن حالت مشاهده مى كردند، عرضه مى داشتند: ياابن رسول اللّه ! چرا در اين موقعيت خود را به زحمت انداخته ايد؟!
اجازه فرمائيد تا ما كمك كنيم و شما استراحت نمائيد؟
حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذاريد، من علاقه مندم كه خداوند مرا در حالتى مشاهده نمايد كه با دست خود زحمت مى كشم و كار مى كنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ا
بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حكايت كرده اند:
روزى مگسى بر صورت منصور دوانيقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگس بار ديگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور كرد.
و اين كار چند مرتبه تكرار شد تا آن كه منصور به خشم آمد، در همان حال ، امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد.
منصور گفت : ياابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفريده است ؟
حضرت در پاسخ فرمود: براى آن كه به وسيله آن ، جبّاران را ذليل و متواضع گرداند