راسخون

مبحث شصت و یکم طرح صالحين: امام صادق علیه السلام

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

متن ادبی شهادت امام جعفر صادق علیه السلام

«بوی غربت و یتیمی»

اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند و حُزنی غم‏انگیز،
افلاک را می‏ آشوبد. آسمان سیاه‏پوش می‏شود و فوج فوج، فرشته‏های عزدار
درنقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار
ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!

در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد!
از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد!

سینه‏ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند و جان‏ها، در
آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند! چشم‏ها به خون می‏نشینند
و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند!

شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟

یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!

لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو! از دردهای نهانت بگو!
امشب میزبان کدام عزیزی؟

امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟

لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!
با من سخن بگو! آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم!

از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد!
از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!

بقیع! ای سرزمین اندوه‏های آسمانی!
امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!

در ذهن لحظه ‏هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!
امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد!

انتظارت به سر می‏آید!
امشب او حتما خواهد آمد! صدای گریه را نمی‏شنوی؟

صدا از خانه ششمین خورشید زمین است!
صدا از خانه فرزند فاطمه است!
می‏آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!

ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
می‏آید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت... می‏آید!...

دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.
بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!

آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر! آرام‏تر!
که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینه‏توزی دنیا!
زخمِ نامردمی‏ها! زخم اسلام نمایان بی‏دین!

زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!
صدای گریه می‏آید!... صدای ضجه فرشتگان!

بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید
و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

   امام جعفر صادق علیه السلام آینه ی تمام نمای رسول خدا صلی الله علیه وآله    

            

ششمین پیشوای مسلمانان جهان حضرت امام صادق علیه السلام در روز 17 ربیع الاوّل سال 83 هجری قمری در مدینه متولّد گردیدند و در 25 شوال 151 هـ .ق به دست منصور دوانیقی به شهادت رسیدند.

تقارن ولادت امام صادق علیه السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز برای صاحبان تدبر قابل توجه است و می تواند سری از اسرار الله باشد.

بزرگ مرجع جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در تبیین طلوع ششمین خورشید ولایت از مطلع زمانی خورشید نبوت محمدی فرمودند:

«ولادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام موافق است با روز میلاد اشرف انبیاء و اشرف اولین و آخرین پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله البته با فاصله ای حدود 134 سال و از ازل نیز قرار و مشیت الهی بر این بوده است که 17 ربیع الأول پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به دنیا بیایند و در 17 ربیع الأول بعد از 134 سال امام صادق علیه السلام به دنیا بیایند، شاید یکی از اسباب و علتش این باشد که آنچه از آثار در عقائد، اخلاق، احکام و امور دیگر از اسلام به ما رسیده است به وسیله ی امام صادق علیه السلام نشر پیدا کند و این موهبت به خاطر این بوده است که امام صادق علیه السلام فرصتی بیشتر برای نشر احکام در میان آن بزرگواران علیهم السلام داشته اند.

وجود مقدس و نورانی امام جعفر صادق علیه السلام هم در زمان حیات خویش با هدایت های رو در رو و بعد از حیات با گفتار و رفتار و سیره عملیشان که در تاریخ زندگیشان ثبت و ضبط است، نور افشانی می کنند و هدایتگر عالمیان می باشند لذا بر آنان که جویای حقیقت و رسیدن به قله های پیشرفت انسانی می باشند لازم است به آثار برجای مانده از ایشان هر از چند گاهی نظر کنند».

از آنجایی که به گفته مرجع عالیقدر برای رسیدن به قله های معرفت و حیات معنوی باید مراجعه به آثار و فرمایشات امام صادق علیه السلام کرد به نامه ای اشاره می کنیم که امام صادق علیه السلام خطاب به اصحاب و شیعیان فرموده اند که شامل رهنمودهای زندگی بخش و گهرباری می باشد و مرجع عالیقدر این نامه را در یک سلسله دروس اخلاق شرح و توضیح داده اند که در قالب کتابی چاپ شده است و در مقدمه این کتاب چنین فرموده اند:

«نامه‌ای از امام صادق علیه‌السلام در کتاب‌های کافی، وافی و بحارالانوار آمده است که توصیه‌های بسیار مهمی برای شیعیان در بر دارد. مرحوم کلینی این رساله را با سه سند ذکر کرده و علامه مجلسی هر سه سند را معتبر دانسته است. «عن أبی عبداللّه‌ انه کتب بهذه الرسالة إلی أصحابه و أمرهم بمدارَستها، و النظر فیها، و تعاهدِها، والعمل بها.

امام صادق علیه‌السلام به شیعیان سفارش می‌کنند که مطالب این نامه را بارها برای خود و دیگران بخوانند و در آن تأمل نمایند و بدان عمل کنند». نکات مذکور در این نامه شریفه به قدری مهم است که رهبر شیعیان این چنین بر حفظ و تکرار و خواندن و عمل به آن تأکید می‌کنند. شیعیان آن زمان نیز در برابر این توصیه‌ها چنین کردند: «فکانوا یضعونها فی مساجد بیوتهم، فإذا فرغوا من الصلاة نظروا فیها؛ رونوشت نامه امام علیه السلام را در نمازخانه منزل‌های خود قرار می‌دادند و وقتی از نماز فارغ می‌شدند در مضامین آن تأمل می‌کردند».

امید است بکوشیم که در ایام شهادت جانسوز این امام همام توفیق یابیم پیرو حقیقی آن حضرت باشیم و بتوانیم آموزه ها و سفارشهای حضرتش را آویزه جان کنیم و با عمل به تکالیف الهی قلب مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را خشنود نماییم.

 

nazaninfatemeh کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 81124
|
تاریخ عضویت : خرداد 1389 

 هرم آتش حال انسان را دگرگون می کند
درد تنهایی انسان را صد افزون می کند
هر کسی یک بار شرح ماجرایش را شنید
کوه هم باشد دلش را سخت محزون می کند
حرف بد ، زخم زبان ، دشنام ، بی حرمت شدن
هر که باشی باز هم چشم تو را خون می کند
دل ندارد بی حیایی که به تاریکی شب
مرد حق را بی عبا از خانه بیرون می کند
قصه ویرانی قبرت عزیز فاطمه
قلب های شیعیان را سخت محزون می کند
زائر تو بودن و گریه نکردن ساده نیست
حال قبرت حال ما را هم دگرگون می کند
روز محشر باز هم لطف خدایی شما
این بدهکار تو را این بار مدیون می کند

شاعر : حسین صیامی

nazaninfatemeh کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 81124
|
تاریخ عضویت : خرداد 1389 

 دلم به غير شما با كسي موافق نيست
گلي به عطر خوش پيچك و شقايق نيست
به دست اتش دوزخ هميشه در بند است
به نامي نامي تو هر كسي كه عاشق نيست
به غير سينه ي پاكت كه معدن علم است
دگر به هيچ كجا اينهمه حقايق نيست
به پاي مكتب تو هر كه آمد عالم شد
براي درك كلاس تو هر كه لايق نيست
نشسته ام بدهم گوش بر رواياتت
قسم به جان تو بهتر از اين دقايق نيست
اگر كه مذهب من جعفري و شيعه شده
مراد مكتب من جز "امام صادق " نيست
 كسيكه حكم ولا از خود پيمبر داشت
دلي شبيه بهشت خدا معطر داشت
كسيكه نور نگاهش زلال باران بود
ميان قاب دو چشمش هميشه كوثر داشت
كسيكه نيمه ي شب حرمتش شكسته شد و
دلي شكسته و چشمي ز غصه ها تر داشت
سه بار دشمن او قصد جان او را كرد
ولي ز ترس پيمبر از او نظر برداشت
زمان سوختن درب خانه اش تنها
نفس نفس روي لبها نواي مادر داشت
دل خودش به كنار حرم سرايش سوخت
ز داغ اينكه در آن خانه چند دختر داشت
در آن كشاكش و در بين آنهمه آتش
دلي به ياد غم كربلا چه مضطر داشت
به ياد ساعت اخر ميان قربانگاه
كه شمر آمد و قصد بريدن سر داشت
و باز پيش دو چشمان او مجسم شد
كسي كه نيت حمله به سمت معجر داشت

شاعر : محمدحسن بیات لو

serhosh کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 56
|
تاریخ عضویت : مرداد 1393 

پوسترهای شهادت امام صادق










پ
nazaninfatemeh کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 81124
|
تاریخ عضویت : خرداد 1389 

تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت

جسم و جان دوستان از شعله‌اش آذر گرفت

در سرای صادق آل نبی آتش زدند

چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت

نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد

آنكه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت

چون برون از خانه ی منصور شد دل پر ز خون

حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت

ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز كین

رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت

زد شرر بر جسم و جانش زهر كین با صد محن

شعله اش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت

دین عزادارست و، مذهب شد یتیم و سوگوار

عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت

خون دل از دیده می افشاند با صد درد و داغ

تا سرِ او را بدامن موسی جعفر گرفت

افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست

در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت

علی سهرابی تویسركانی

hosseinbmi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 266
|
تاریخ عضویت : آذر 1392 



1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چيست؟!

2- اگر روزى تقسيم شده است، حرص و آز براى چيست؟!

3- و اگر سنجش (در قيامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چيست؟!

4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزيدن براى چيست؟!

5- و اگر كيفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چيست؟!

6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چيست؟!

7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فريب براى چيست؟!

8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چيست؟!

9- و اگر تمام چيزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چيست؟!

10- و اگر دنيا ناپايدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چيست؟!

خصال صدوق ، ج 2، ص 450.

hosseinbmi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 266
|
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تلخى گوش و شورى آب چشم

ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:

روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟

عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .

حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟

عرض كردم : بلى .

پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟

نعمان پاسخ داد: خير.

حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟

جواب گفت : خير.

امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟

اظهار داشت : خير.

ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم .

بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.

و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد
تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.

و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.

و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله لا إ له إ لاّ اللّه است ، كه اوّل آن لا اله يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش الاّ اللّه است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.

farshon کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 43957
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 

در مدینه بینِ کوچه بهرِ مادر ناله کردم
چشم خود را با سرشکم منزلِ صد ژاله کردم
یاد مادر کرده پیرم
کوچه را در بر بگیرم
همچو زهرا مادر خود
از خدا خواهم بمیرم
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
آتش غم در حریم خانه‌ام تا زد زبانه
من به یاد مادرِ خود اشکِ چشمم شد روانه
از برایت دل فکارم
مادرِ چشم انتظارم
همچو تو پهلو شکسته
من غریب این دیارم
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
در سرای زندگانی رنج و غربت حاصلم شد
عاقبت در این زمانه زهرِ منصور قاتلم شد
ناله‌هایم بی اثر شد
سینه‌ام پر از شرر شد
بعد عمری شیعه سازی
مزد من زهرِ جگر شد
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)
بارالها شد نصیبم در غریبی‌ام بمیرم
در کنارِ قبرِ مادر منزلی دیگر بگیرم
اهل بیتم در نوا شد
خانه‌ام کرب و بلا شد
من چه گویم از عدویم
روز و شب بر من جفا شد
سید المظلوم ـ حضرت صادق (3)

 
farshon کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 43957
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 

مظلوم و تنها در بین خانه
با حال زارش در آشیانه
جان می‌دهد بنیانگذارِ مکتبِ عشق
شد شیعه گریانِ چنین تاب و تبِ عشق
مولای مسموم ـ یا حجت الله
آجرک الله ـ بقیت الله
فرزندِ زهرا سر بر زمین است
همچون صنوبر از زهرِ کین است
لب تشنه امّا خون به لب وای از دلِ او
وا کن گره امشب خدا از مشکلِ او
مولای مسموم ـ یا حجت الله
آجرک الله ـ بقیت الله
شهرِ مدینه کرب و بلا شد
زهرا دوباره صاحب عزا شد
بیتِ عزیزِ فاطمه گردیده خاموش
از بهرِ صادق کاظمش گشته سیه پوش
مولای مسموم ـ یا حجت الله
آجرک الله ـ بقیت الله

farshon کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 43957
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 

مدینه امشب بنگر چه بیقرار است
تمامِ دردش به خدا فراقِ یار است
به پیش چشمش
امام صادق
شد گلِ جسمش
همچو شقایق
وای غریب وای غریب امام صادق (3)
مدینه امشب تا سحر به غم نشسته
امام کاظم ز جفا دلش شکسته
وای ز فردا که بقیع غمین‌ترین است
شاهد دفنِ صادقِ آلِ امین است
دلِ بقیع و
این همه غوغا
برای دفنش
شده مهیا
وای غریب وای غریب امام صادق (3)
مدینه فردا که شود زاده‌ی زهرا
روز چو تشییع شود با غم عظما
یاد کنی غسل و کفن در برِ خانه
یاد کنی لحظه‌ی تشییع شبانه
چه کرده‌ای تو
مدینه با ما
عمری بسوزیم
از غمِ زهرا
وای غریب وای غریب امام صادق

farshon کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 43957
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 

ذکرِ مادر به لبم زهرِ عدو در دستم
جعفرِ آلِ علی صادقِ زهرا هستم
زهرِ جانم شده این شرر
زهرِ زهرا شده میخِ در
مادرم مادرم فاطمه
بین کوچه شده غالب شرری بر جانم
رازِ دیوار و قدِ خم شده را می‌دانم
گر چه خود غم زده‌ی شهرِ مدینه هستم
بر غم مادرِ خود اشک بصر می‌بارم
بین کوچه تو حالم ببین
می‌خورم همچو مادر زمین
مادرم مادرم فاطمه
آتش افکنده عدو بر جگرِ خونبارم
هر کجا بوده عدو در سدد آزارم
کُنجِ تاریکی غم نیست به جز حق یارم
من از این جور و ستم، دور و زمان بیزارم
راحتم کن دگر ای خدا
مُردم از دشمنِ بی حیا
مادرم مادرم فاطمه

maarej کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 1832
|
تاریخ عضویت : بهمن 1389 

حديثی بسيار زيبا و قابل تأمل از امام صادق عليه السلام:

چهار خصلت در هركس باشد، مؤمن است؛ هرجند از سر تا پا گناه باشد:

1- صداقت

2- حيا

3- خوش خلقی

4- شكرگزاری

خشنودی ايشان صلوات

kuoroshss کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3221
|
تاریخ عضویت : آبان 1391 


سخنی بسيار زيبا و قابل تأمل از امام صادق عليه السلام:

چهار خصلت در هركس باشد، مؤمن است؛ هرجند از سر تا پا گناه باشد:

1- صداقت

2- حيا

3- خوش خلقی

4- شكرگزاری

خشنودی ايشان صلوات


اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
 

درود بر شما دوست عزیز واقعا هم زیباست هم تأمل برانگیز اگه آدرسشو هم میگفتی که دیگه نورٌ علی نور میشد.

kuoroshss کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 3221
|
تاریخ عضویت : آبان 1391 

سه نمونه از کرامات امام صادق علیه السلام

 

باطل کردن سحر ساحران

محمد بن سنان می گوید: منصور دوانیقی هفتاد مرد از شهر کابل را فراخواند و با وعده های بسیار آن ها را تحریک کرد تا با انجام سحرهای خود امام صادق علیه السلام را مبهوت و مقهور خود سازند. ساحران به مجلسی که منصور فراهم کرده بود رفتند و انواع صورت ها از جمله صورت های شیر را به تصویر کشیدند تا هر بیننده ای را سحر کنند. منصور بر تخت خود نشست و تاج خود را بر سرگذاشت و به دربان دستور داد که امام صادق علیه السلام را وارد سازند. وقتی امام ششم وارد شد، نگاهی به آن ها کرد و دست به دعا برداشت و دعایی خواند که برخی از الفاظ آن شنیده می شد و قسمتی را هم به طور آهسته خواند، سپس فرمود: وای بر شما به خدا قسم سحر شما را باطل خواهم نمود. سپس با صدای بلند فرمود: ای شیرها آن ها را ببلعید، پس هر شیری به ساحری که او را درست کرده بود حمله کرد و او را بلعید. منصور بهت زده از تخت خود بر زمین افتاد و با ترس می گفت: ای ابا عبدالله! مرا ببخش دیگر چنین کاری نخواهم کرد، حضرت هم به او مهلت داد. بعد منصور دوانیقی از امام علیه السلام درخواست کرد، شیرها ساحرانی را که خورده بودند برگردانند. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر عصای موسی آنچه را بلعیده بود برمی گرداند، این شیرها نیز چنین می کردند. (دلائل الامامة، ابن جریر طبری ص 298)

 

زنده کردن یکی از یاران

محمد بن راشد از جد خود که یکی از مسلمانان هم عصر امام صادق علیه السلام است نقل می کند که روزی به قصد دیدار امام علیه السلام حرکت کردم تا از او سؤالی بپرسم، در میان راه مطلع شدم که آن حضرت به تشییع جنازه سید حمیری رفته است، پس به طرف قبرستان رفتم و بعد از ملاقات با امام علیه السلام سؤال خود را از ایشان پرسیدم و جواب آن را دریافت کردم.

هنگامی که خواستم برگردم، مرا به نزد خود خواند و فرمود: شما مردم سرچشمه علم و دانش را رها کرده اید. عرض کردم: آیا شما امام و پیشوای امت در این زمان هستید؟ امام فرمود: آری. عرضه داشتم: دلیل و آیتی می خواهم تا یقین پیدا کنم. آن حضرت فرمود: هرچه می خواهی بپرس، من با اراده الهی جواب تو را خواهم گفت. عرض کردم: برادری داشتم که از دنیا رفته و او را در این قبرستان دفن کردیم، از شما می خواهم او را زنده کنید، امام فرمود: برادرت انسان خوبی بود و به خاطر او خواسته تو را برآورده می کنم، گرچه تو سزاوار چنین کاری نیستی، سپس نزدیک قبر او شد و او را صدا زد، در این هنگام قبر شکافته شد و برادرم از آن خارج شد. به خدا قسم که چنین شد و به من گفت: ای برادر از او (امام صادق علیه السلام) پیروی کن و او را رها مکن. آن گاه به قبر خویش بازگشت. امام علیه السلام از من عهد گرفت و مرا قسم داد تا کسی را از این موضوع مطلع نسازم. (بحار الانوار ج 47 ص 118)

 

آتش در اطاعت امام

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام بنام مامون رِقّی نقل کرده است که: در محضر سرور و مولایم امام صادق علیه السلام بودم، سهل بن حسن از شیعیان خراسان وارد شد و سلام کرد و نشست، عرض کرد: ای فرزند رسول خدا کرامت و بزرگی از آن شماست، شما خاندان امامت، چرا بر این حق خود سکوت کرده و قیام نمی کنید و حال آن که هزاران نفر از شیعیان شما آماده شمشیر زدن در رکاب شما هستند.

امام علیه السلام فرمود: ای خراسانی! لحظه ای درنگ کن. پس امر فرمود که تنور را روشن کنند، هنگامی که آتش شعله ور شد، به سهل فرمود: داخل تنور شو، سهل گفت: ای پسر رسول خدا مرا از این کار معاف بدار، در این هنگام هارون مکی یکی از اصحاب با وفای امام علیه السلام وارد شد در حالی که کفش های خود را در دست گرفته بود، سلام کرد و جواب شنید، امام به او فرمود: کفش های خود را بر زمین بگذار و داخل تنور شو، او بدون هیچ درنگی وارد تنور شد و در میان شعله های آتش نشست. امام صادق علیه السلام رو به خراسانی کرد و از حوادث خراسان برای او گفت، انگار امام علیه السلام در آن جا حاضر بوده است، سپس فرمود: داخل تنور را نگاه کن. مامون رقی می گوید: من هم جلو رفتم و داخل تنور را مشاهده کردم، هارون مکی در میان آتش نشسته بود و برخاست و از تنور خارج شد. امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند او می شناسی؟ عرض کرد: به خدا قسم احدی را نمی شناسم، امام علیه السلام حرف او را تایید نمود و فرمود: در زمانی که ما حتی پنج نفر از این گونه یاران نداریم چگونه قیام کنیم؟ (مناقب ابن شهرآشوب ص 237)