مبحث شصتم طرح صالحین: و ایـنـک غـــزه...
کمک سران عرب به فلسطین-کاریکاتور
ابتکار یک زن فلسطینی
مرگ بر اسرائیل کودک کش
دخترکم!
فکر کن باران است که می بارد گلوله نیست
فکر کن که گنجشک بوده ای بی سرزمین
فکر کن قشنگی های دنیا هنوز اتفاق نیفتاده است…
این سقف که آسمان را از تو دور کرده بود
این پنجره ی عبوس
این در که برای باز شدن باید تو را بشناسد…
به جان هم افتادند!
آژیر قرمز این شهر
اشک های تو
پیشانی تو
شقیقه های تواند
دنیا که کور نیست
نقاشی تو را خواهد دید…
در ساحل مدیترانه جنگ بالا گرفته است
من از بس گریسته ام
آرایش خلیجی این شعر به هم خورده است…
ارمغان بهداروند – روناش
بيشتر از شصت سال است
دارند قتل عاممان مي كنند...
چقدر مضحك است
كه خانواده ات را آواره كنند
و تو در جواب
امضايي به طوماري بزني!
چقدر مضحك است
كه شكم مادرت را پاره كنند
و با جنين اش
فوتبال بازي كنند
و تو به نشانه اعتراض
يك دقيقه سكوت كني!
چقدر مضحك است
...
...
پلاكاردي دست بگيري و محكومشان كني!...
چقدر دلم درد مي كند!...
***
هر روز در اخبار
چند جنازه را نشان مي دهند
كه تازه اند!...
و چند مادر را
كه بر سر و صورت مي زنند و مي گريند...
هر روز در اخبار
مي گويند چند نفر ديگر
از برادران ما
كشته شدند!....
هر روز در اخبار
خبر يتيم شدن بچه هايي
يا بي شوهر شدن زناني
يا بي فرزند شدن پدر و مادر هايي را مي شنويم
هر روز در اخبار
داغدار شدن چند خانواده را مي شنويم
و نچ نچي مي كنيم
و لقمه بعدي نهارمان را مي خوريم!...
ما به اين اخبار عادت كرده ايم
هر روز در اخبار
نام شهري را مي گويد
در جايي از اين دنيا
كه جنايات اسرائيل را
محكوم كرده اند!!!...
سرم دارد مي تركد...
سيد مصطفي رحماني
چقدر بدم مي آيد!
بدم مي آيد از ادا و اصولهاي غير واقعي
چقدر بدم مي آيد
از نطقهاي مزخرف رئيس جمهورها در جمع هم
چقدر بدم مي آيد
از تحصنهاي جلو دفاتر سازمان ملل
از طومارهاي پر امضا
از تجمعهاچقدر همه چيز مجازي و غير واقعي شده
چقدر بدم مي آيد
از همه اين چيزهاي مجازي
از اينهمه محكوم كردنهاي مجازي
طومارهاي مجازي
كارهاي مجازي
ديدارهاي مجازي
ديوارهاي...
كاش ديوار حائل را هم
ديوار مجازي مي كشيدند!...
اما آنها حواسشان جمع است...
چقدر بدم مي آيد از تعارف
و نطقهاي پر تعارف رئيس جمهور ها
چقدر بدم مي آيد از
سازمان ملل و شوراي امنيت
چقدر سرم درد مي كند!...
***
بيشتر از شصت سال است
دارند قتل عاممان مي كنند...
چقدر مضحك است
كه خانواده ات را آواره كنند
و تو در جواب
امضايي به طوماري بزني!
چقدر مضحك است
كه شكم مادرت را پاره كنند
و با جنين اش
فوتبال بازي كنند
و تو به نشانه اعتراض
يك دقيقه سكوت كني!
چقدر مضحك است
به خواهرت تجاوز كنند
و تو فقط
پلاكاردي دست بگيري و محكومشان كني!...
چقدر دلم درد مي كند!...
***
هر روز در اخبار
چند جنازه را نشان مي دهند
كه تازه اند!...
و چند مادر را
كه بر سر و صورت مي زنند و مي گريند...
هر روز در اخبار
مي گويند چند نفر ديگر
از برادران ما
كشته شدند!....
هر روز در اخبار
خبر يتيم شدن بچه هايي
يا بي شوهر شدن زناني
يا بي فرزند شدن پدر و مادر هايي را مي شنويم
هر روز در اخبار
داغدار شدن چند خانواده را مي شنويم
و نچ نچي مي كنيم
و لقمه بعدي نهارمان را مي خوريم!...
ما به اين اخبار عادت كرده ايم
نمي شود روزي بگذرد
و خبر چند قتل از فرزندان اسرائيل
نشنويم...
هر روز در اخبار
نام شهري را مي گويد
در جايي از اين دنيا
كه جنايات بني اسرائيل را
محكوم كرده اند!!!...
سرم دارد مي تركد...
***
خدا مي داند كه من
از شنيدن خبر تحصنها و محكوم كردنها
خوشحال مي شوم
اما وقتي خوشحال تر مي شوم
كه بشنوم
خبر قتل چند فرزند از بني اسرائيل را...
از شنيدن خبر تجمعها و امضاي طومارها
در محكوميت غاصبان
خوشحال مي شوم
اما نه به اندازه زماني
كه بشنوم سر چند سرباز اسرائيلي را بريده اند
يا بمبي چند افسر اسرائيلي را تكه تكه كرده است
يا شهادت طلبي
زمين را از رجس چندين تن
از بني اسرائيل پاك كرده است...
آيا مي شود
خوشحالي ما هر روز افزون شود؟
كاش مي شد
رئيس يكي از اين دول مسلمان نما را ببينيم
كه به جاي در لفافه محكوم كردن كشتار فلسطينيان
در صحن سازمان ملل
"مرگ بر اسرائيل" مي گفت!
اميدي به اين عربها نيست
كه تنباكوي اسرائيلي
در قليانهايشان دود مي كنند!
اميدي به اين عربها نيست
كه با آن شكمهاي بزرگشان
بتوانند
از روي تخت خوابشان
پايين بيايند
اميدي به اين "ابن الشهوت" ها نيست...
(اينجا سانسور شده)(1)
اميدي به اين دشداشه هاي سفيد گران قيمت نيست
اميدي به اين چشمهاي هيز نيست
اميدي به اين وجودهاي ريز نيست
در ايشان
اميدي به هيچ چيز نيست!...
كاش دنيا يك بار ديگر
خالد اسلامبولي اي به خود مي ديد!
كاش اين نامبارك مصري
به شكلي از نمايندگي همپالگانش
بركنار مي شد
كاش مردم كشورهاي عربي
خودشان شروع به جنگ مي كردند
با اسرائيلي هاي نفوذي،
با يهودي هاي نشسته در الازهر،
با اسرائيلي هاي تكيه زده بر رياست،
با اسرائيلي هاي شكم گندهء دشداشه پوش شهوت ران!...
...
***
چه حالي كردم
وقتي ديدم احمدي نژاد
برخلاف ديگر روساي جمهور
اسرائيل را محكوم نكرد!
چه حالي كردم
وقتي ديدم مثل بقيه
از روي بخار معده سخنراني نكرد!
چه حالي كردم
وقتي نگفت
اسرائيل نبايد كشتار كند!
و گفت:
وجود اسرائيل محل اشكال است!
چه حالي كردم
وقتي طنين برخورد
دندانهاي ديگر روساي جمهور وحشتزده
در صحن سازمان ملل پيچيد!
چه حالي كردم
وقتي ديدم
هيچكدام از ديگر روساي جمهور
از جايشان تكان نخوردند...
شايد
خودشان را خيس كرده بودند!...
شايد...
دلم دارد مي تپد!...
***
من مي دانم
خدا براي هيچ كس هيچ كاري نمي كند
مگر آنكه
خود آن كس براي خودش
كاري بكند!
من مي دانم
خدا پارتي بازي نمي كند
بازي را هم به هم نمي زند
هر كس گلوله دارد
هر كس تفنگ دارد
مي تواند ديگري را بكشد
خدا هيچ كاري نمي كند
من مي دانم
وقتي جنگ است
طرفي كه تفنگ است
زورش بيشتر است
از طرفي كه سنگ است!
من مي دانم
كه چاقو شكم را پاره مي كند
و اگر كسي چاقو داشته باشد
مي تواند شكم ديگري را
پاره كند
من مي دانم
اگر كسي چاقويش را بر گردن كسي بكشد
سر او بريده مي شود
و خدا هيچ كاري نمي كند
حتي اگر
آنكه سرش بريده مي شود
فرزند پيغمبر(ص) باشد!....
من مي دانم
اگر تمام مدينه
و مكه
و كوفه
و همه مردم همه شهرها
يزيد را محكوم مي كردند
يا طومار امضا مي كردند
يا در اعتراض به كشتار فرزندان رسول خدا(ص)
يك دقيقه سكوت مي كردند...
آب از آب تكان نمي خورد...
خدا هم هيچ كاري نمي كرد
باز هم همين مي شد كه شد...
من مي دانم
وقتي دارند خانواده ات را قتل عام مي كنند
پدرت را مي كشند
شكم مادرت را پاره مي كنند
سر برادرت را مي برند
به خواهرت تجاوز مي كنند
و بعد آتشش مي زنند
تو اگر
به مسجد بروي تا نماز بخواني
هم دست قاتلان خانواده ات بوده اي!
حتي اگر بعد از نماز
دستت را مشت كني
و خيلي محكم در هوا تكان دهي
و "مرگ بر قاتل" هم بگويي
باز هم تو
هم دست قاتلان خانواده ات بوده اي!...
حتي اگر يك دقيقه سكوت كني
يا حتي تر يك ساعت
يا يك روز
يا يك عمر...
كاش مي شد
همه مردم دنيا
به جاي امضاي طومارها
و تحصن كردن ها
و به جاي محكوم كردن
كاش همه مردم دنيا
به جاي يك دقيقه سكوت كردن
به جاي يك عمر سكوت
همه فقط
يك دقيقه فرياد مي كشيدند!...
طعم ﺷﻌﺮم ﺷﺪه ﺍﺯ زخم ﺳﺘﻢ ﺑﺪﻣﺰّﻩ
ﺍﯼ ﺧﺪﺍ! ﻏﺰّﻩ، ﺧﺪﺍ! ﻏﺰّﻩ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻏﺰّﻩ
ﺩﻝِ ﺻﻬﯿﻮﻧﯽِ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﻨﻮﻥ ﺁﻏﺸﺘﻪ
ﺍﯼ ﺍﻣﯿﺮﺍﻥِ ﻋﺮﺏ! ﻏﺰّﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺁﻏﺸﺘﻪ
ﮐﺮﺑﻼ ﮔﺸﺘﻪ ﺧﺪﺍ! ﻏﺰّﻩ، ﻫﻤﻪ ﺧﺎﻣﻮﺷﻨﺪ
ﺑﯽﭘﻨﺎﻫﺎﻥِ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻏﺰّﻩ ﮐﻔﻦ ﻣﯽﭘﻮﺷﻨد
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺮﮐه ﻫﻮﻝ ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﻗﻮﻝ، ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﺷﺎﻋﺮﻡ، ﺗﺎ ﻗﻠﻤﻢ ﻫﺴﺖ ﭼﺮﺍ ﺧﺎﻣﻮﺷﻢ؟
ﺑﻪ ﺗﻦ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻏﺰﻝ ﺭﺧﺖ ﻋﺰﺍ ﻣﯽﭘﻮﺷﻢ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺳﻘﻒ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
همه، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭﻧﺪ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻏﺮﻕ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﯿﺴﺖ
ﺟﺴﺪﯼ ﺑﯽﺳﺮ ﻭ ﺑﯽﺩﺳﺖ، ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﯿﺴﺖ
ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺎﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﯾﺶ ﺑﺪﻭﺩ
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﺶ ﺑﺮﻭﺩ
ﺯﺧﻢِ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻓﺰﻭﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻏﺮﻗﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺑﺸﻨﻮ، ﺍﯼ ﮔﺮﮒ! ﺍﮔﺮ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻫﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻪﺧﺪﺍ ﮐﻮﺩﮎ ﺷﺶﻣﺎﻫﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﺷﺐِ ﻏﺰّﻩ ما ﺯﻭﺯه ﺑﺪﻧﺎﻟﻪ ﻧﮑﺶ
ﭼﻨﮓ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻩﺳﺎﻟﻪ ﻧﮑﺶ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺳﻘﻒ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
همه ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭﻧﺪ، ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﮔِﻠﯽ ﻭ ﺧﺮﺩﺷﺪﻩ ﺳﻨﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﺧﻤﯽ ﻭ ﻣﻈﻠﻮﻡ، ﮐﺴﯽ ﯾﺎﻭﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻮﺵِ ﮐَﺮَﺵ ﺧﺎﮎ ﺷﺪﻩﺳﺖ
ﺻﻮﺕ «ﻫﻞ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ» ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺷﺪﻩﺳﺖ
ﻫﯿﭻﮐﺲ ﻧﯿﺴﺖ، ﻧﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ، ﻧﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺭﺳﯽ
ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ! ﺑﺮﺳﺎﻥ ﺩﺍﺩﺭﺳﯽ، ﺩﺍﺩﺭﺳﯽ
*
لحن ﺷﻌﺮم ﺷﺪه ﺍﺯ طعمِ ستم ﺑﺪﻣﺰّﻩ
ﺍﯼ ﺧﺪﺍ! ﻏﺰّﻩ، ﺧﺪﺍ! ﻏﺰّﻩ، ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﻏﺰّﻩ
شعر نادر ختایی برای غزه
آدم میمونه با دیدن این جنایات چی بگه!!! حرکاتشون دور از انسانیته...
اصلاً بویی از انسانیت نبردن ک اینجور افراد یی گناه و چ بسا کودکانو مظلومانه ب خاک و خون کشیدن!!!
كشتار بي رحمانه ي بچه ها از نوزاد 30روزه ،چند ماهه، بچه هاي3 ساله و 4ساله و... جای بسی تأسفه!
خدا روزی هزار بار لعنتشون کنه!
ب امید پیروزی مردم با ايمان غزه....آمین
«وقتی که نشست فلسطین به خون/ غزه سراسر همه شد ویرون/ هیچ کدوم از اون شاه های عرب/ فلسطینی های هزار و یک شب با همه اون بر و بیاتون/ ادعاهاتون/ خدا یا برس به فریادشون/ از دست ظلم این نسل شیطون/ غاصبون دون/ گرفتن بارون روی سراشون/ موشک/ راکد و بمب شد افطارشون/ زن ها/ بچه ها/ پیر و جوون/ اون کبوترها /شاخه زیتون/ همه غرقه خون، همه غرقه خون/ ای خدا برس به فریادشون/ از دست ظلم این نسل شیطون».
رسول نجفیان
گونه اش را بوسه دائم می زند باران اشک
خانه ی چشمش شده هر لحظه ای مهمان اشک
زیر آوار ستم صبرش چو پرپر می زند
هر سکوتش نغمه ی الله اکبر می زند
شب عروسک روی زانویش به خوابی ناز رفت
دست و پایش روز زیر چکمه ی سرباز رفت
شب عروسک لای لایش را شنید آسوده شد
روز با آشفتگی خوابش به خون آلوده شد
دوش مادر قصّه ی شنگول و منگولش چو گفت
دخترک تا صبح با کابوس گرگ قصّه خفت
دی ، بساط بازیش در سایه ی زیتون گشود
باد یغماگر بساط و شاخه رابا هم ربود
چادر مادر شده تنها پناه دخترک
تا کشد از پارگی های عمیق آن سرک
یا بجوید زندگی را با دل پر خواهشش
دست و پا زد زیر خروار جسد آرامشش
کودک غزّه دلت روشن تر از خورشید باد
پرتو امّید و صبر و عزّتت جاوید باد
بانگ آزادی تو پیچیده در گوش جهان
در دلش می پروراند نو بهاری این خزان
با غرور سر بریده دم زدی از اقتدار
پای بشکسته شدی بر مرکب ایمان سوار
شاخ زیتون گرچه داده بوته هایی رنگ درد
خنده ی خورشید آید از پس شب های سرد
سروده ی افسانه سادات حسینی
شهدای شاخص غزّه
مثل گلهای بد چیده شده
هر طرف روی هم پُشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟
خدایا فلسطین ما زخمیه…خدایا زمین اوج بیرحمیه…
دارن پشت هم جون میدن ادما… خدا درد مظلوم بد دردیه…
چقد دیگه داغو …چقد دیگه اشک…
خدا این یه بارو فقط گوش کن … تورو به غمو حرمت مادرا
صدای تفنگهارو خاموش کن…
چقد میشه طاقت بیاری مگه…چقد میشه ساکت بمونه بشر..
از این جنگ بی آخر لعنتی.. چی میمونه جزخون دل چشم تر..
خدایا ببین داره چی میکشه.. تنش پاره پاره پر ترکشه…
تو این نسل کشی نه فقط آدما… زمین هم داره دیگه درد میکشه…
یکی میزنه بی هوا نیمه شب… یکی روزشو مثل شب میکنه…
میگن مرگ یه بچه پیش یه پدر…خود ماتمو جن لب میکنه…
نگاه کن یه کودک یه گوشه داره تو خون خودش دستو پا میزنه…
نگاه کن یه مادر تو ویرونه ها داره بچشو هعی صدا میزنه…
صدای یه مادر که هست چشم به راه…دعا میکنه واسه ی بچهاش…
همون که لباس پاره ی دخترش … میشه زخم کاری واسه گریه هاش…
خدایا فلسطین ما زخمیه…خدایا زمین اوج بیرحمیه…
دارن پشت هم جون میدن ادما… خدا درد مظلوم بد دردیه…
چقد دیگه داغو …چقد دیگه اشک…
خدا این یه بارو فقط گوش کن … تورو به غمو حرمت مادرا
صدای تفنگهارو خاموش کن…
چقد میشه طاقت بیاری مگه…چقد میشه ساکت بمونه بشر..
از این جنگ بی آخر لعنتی.. چی میمونه جزخون دل چشم تر..
خدایا ببین داره چی میکشه.. تنش پاره پاره پر ترکشه…
تو این نسل کشی نه فقط آدما… زمین هم داره دیگه درد میکشه…
یکی میزنه بی هوا نیمه شب… یکی روزشو مثل شب میکنه…
میگن مرگ یه بچه پیش یه پدر…خود ماتمو جن لب میکنه…
نگاه کن یه کودک یه گوشه داره تو خون خودش دستو پا میزنه…
نگاه کن یه مادر تو ویرونه ها داره بچشو هعی صدا میزنه…
صدای یه مادر که هست چشم به راه…دعا میکنه واسه ی بچهاش…
همون که لباس پاره ی دخترش … میشه زخم کاری واسه گریه هاش…
بس كنيد
نام پاك غزه را بر زبانتان نرانيد
سكوت شما آبرومندتر است
اجازه دهيد فرزندان قسَام در غزه سربلند بميرند
بيت المقدس خدايى دارد
واز لوث غاصبان نجاتش مىدهد
اى رهبران عرب
شما را نيك مىشناسيم
شستيم و خشكانديم
تار و پودتان را شناختيم
ما غاصبان واقعى بيتالمقدس را يهوديان نمىدانيم
شما جاده صاف كن صهيونيستها بوديد
شما رهبران عرب
سرزمين ما را غصب كردهايد
و بيش از نيم قرن است كه
جهان عرب را غارت كردهايد
بس كنيد
لطفا به خاطرغزه
اجلاس سران برگزار نكنيد
بيانيههاى آبكى محكوميت
درد يتيمان غزه را درمان نمىكند
ما شمشيرها را غلاف نمىكنيم
قهرمانان شيردل را
با بزدلان وطن فروش عوض نمىكنيم
فقط يك درخواست از شما داريم
از كنار ما برويد
رذالتهاى شما را نمىبخشيم
فقط برويد
كولهبار ذلت و خوارى را بر دوش بكشيد
و برويد
تا ببينيد
چگونه با همين پارهسنگها
افتخار مىآفرينيم
و دشمن غدار را
به زانو در مىآوريم