قرار شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان
قرار شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان به نیت : اعطای فرزند صالح وذریه پاک
حکمت 46 نهج البلاغه
سلام و تشکر
چه قدر این جمله حرف داره
یعنی خود پسندی اینقدر بد و نامناسب که حضرت گناه رو برش ترجیحمیدن
گاهی یه کار خوبی میکنیم اونقدر فریاد میزنیم که بابت کارمون گوش دنیا کر میشه
گاهی بعضی مردم اونقدر بر عبادتشان فخرمیفروشند که بعضی های دیگه حسادت میکنند
در صورتی که از نظر حضرت علی گناه با پشیمانی بهتر از چنین عبادتیه
یکی از اساتیدم به نقل از شاگردش تعریف میکرد
یک روز شاگردشون مشغول نماز شب میشن و عبادت بعد از خوندن نماز صبح خیلی حس خاصی داشتن
میگفتن نمازشون بهشون چسبیده و لذت خاصی بردن
وکلی از عبادتی که کردن راضی بودن این شخص وقتی عباداتش تموم میشه قبل از این که به خواب بره یه دفعه متوجه میشه که اصلا وضو نداشته
استادمون میفرمودن
وقتی بعد از عبادت حس میکنید خیلی خوب بوده و راضی هستید زیاد مطمئن نباشید مورد قبول خدا هم باشه
دست شیطان در مورد ضایع کردن عبادت خیلی قویه
سلام
واقعا این جمله خیلیییییییییییییییییییییییییییی قشنگه
تو زندگی ما ادما کارهای خوب زیاد هست
ولی بعضی از ماها اونکارای خوب رو خودمون تبدیلش میکنیم به یه سری کار بیهوده
فقط بخاطر یکی دوتا جمله تعریف از زبان بنده های خدا
در مورد اینکه امام فرمودند بعضی از گناه ها از کارهای نیک بهتره
تو زندگی گناهایی رو انجام میدیم و وقتی نتیجه این گناه رو تو زندگی میبینیم متوجه حرف خدا میشیم که چرا گفته شده این کار گناه
که البته اگه توفیق فهمیدن رو داشته باشیم بعضی میگن گناه کنیم ببینیم اصلا حقیقتا ضرر داره یا همش حرف هستش که بعدش غرق تو گناه میشن و ....
وقتی ضرر های گناه رو فهمیدیم دیگه طرف اون گناه نمیریم چون باور کردیم که خدا بخاطر خودمون گفته اینکارو نکنید
و به همین واسطه اکثر اوقات بعضی از گناه های دیگه رو هم انجامش نمیدیم
چون باورمون نسبت به خدا بیشتر شده
باور اینکه خدا صلاح بندشو میخواد
البته این بستگی به خود فرد داره که این باور تا چه مدتی پایدار باشه
یکی ساعت
یکی دو ساعت
یکی یه روز
یکی یه هفته
یکی یه ماه
یکی یه سال
یکی ....
یکی تا اخر عمرش
کاش ما اولا گناه نکنیم
و اگه زبونم لال گناه کردیم زود توبه کنیم و از اونایی باشیم که تا اخر عمرشون پاک میمونن
گناهی که تو را دل آزرده کند، نزد خداوند از کار نیکی که تو را شگفت زده کند، بهتر است.
امام علی علیه السلام این نقطه ی بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اند: « و ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسین »؛ از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کارهای نیکوکاران را نابود سازد.
شیطان، خود گرفتار این بیماری مهلک است و در برابر فرمان خداوند به سجده بر آدم علیه السلام به خود بالید و گفت: (… انا خیر منّه…)؛ «من از او بهترم»به سبب همین، از ردیف فرشتگان اخراج شد. از این رو، خطر این کمین را به خوبی می داند، و خود نیز در گفت وگویی با حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام به این پرتگاه اعتراف کرد.
حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام در مجلسی نشسته بودند که ناگاه ابلیس به محضر آن حضرت رسید، در حالی که کلاه رنگارنگ و درازی بر سر داشت. وقتی نزدیک شد از روی احترام کلاهش را از سر برداشت، سپس بر سر گذاشت و گفت: السلام علیک ؛ حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام فرمود: تو کیستی؟ جواب داد: شیطان؛ من ابلیس هستم حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام فرمود: خدا تو را بکشد؛ برای چه این جا آمده ای؟ ابلیس گفت: آمده ام برای مقام ارجمندی که در پیشگاه خدا داری بر تو سلام کنم. حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام فرمود: با این کلاه رنگارنگ چه می کنی؟ ابلیس گفت: با این کلاه، دل های فرزندان آدم را آلوده و منحرف می کنم. حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام فرمود: چه کاری است که اگر انسان انجام دهد، بر او چیره می شوی؟ ابلیس گفت: هنگامی که انسان به خود ببالد و عملش را زیاد شمرد و گناهانش را کوچک ببیند. سپس از خدمت حضرت بیرون رفت، در حالی که می گفت: وای بر من! موسی(علی نبینا و آله علیه السلام )اموری را دانست که به وسیله آن، انسان ها را از آلودگی برحذر می دارد.
در روایات، حتی عُجب در یک عبادت، مایه سقوط عابد به پایین ترین درجه فسق شمرده شده است؛ سقوطی که موجب طمع دشمن برای گستردن دام بزرگ تری می شود؛ امام باقر علیه السلام می فرماید:
دو نفر داخل مسجد شدند؛ یکی عابد و دیگری فاسق؛ چون از مسجد بیرون رفتند، فاسق از جمله صدیقان بود و عابد از جمله فاسقان و سبب این بود که عابد داخل مسجد شد و به عبادت خود بالید و فاسق در پریشانی از گناه و استغفار بود.
در داستان دیگری درباره یکی از اصحاب حضرت عیسی- علی نبینا و آله علیه السلام- چنین آمده است:حضرت عیسی –علی نبینا و آله علیه السلام– با اصحاب خود به کنار دریا رسیدند ، حضرت بسم الله گفتند و بر روی آب روان شدند ؛ یکی از اصحاب هم که مردی کوتاه قامت بود بسم الله گفت وروانه شد ، و به عیسی – علی نبینا و آله علیه السلام – رسید ؛
در آن وقت عُجب کرد و به خودش گفت : این عیسی روح الله (علی نبینا و آله علیه السلام )است که بر روی آب راه می رود ، من هم همین طور ، پس فضیلت او بر من چیست؟ همین که این به خاطرش گذشت ، به آب فرو رفت، پس استغاثه به حضرت کرد و حضرت دستش را گرفت و از آب بیرون آورد و گفت: چه گفتی؟ گفت: چنین چیزی به خاطرم گذشت. حضرت فرمود: از حدّ خود بیرون شدی و خدا بر تو خشم کرد، توبه کن! پس توبه کرد و به حال اول خود بازگشت .
امام صادق «علیه السلام » فرمودند:
سه چیز پشت را مىشكند:
مردى كه عمل خود را زیاد شمارد
و گناهان خود را فراموش دارد
و مجذوب رأى و نظر خود شود.
منبع سایت تبیان
شخص عالم و دانشمندى عابدى را ملاقات كرد و از او پرسید. وضع نماز شما چگونه است؟ عابد با یك حالت عجب و خودبینى گفت. از نماز من سۆال میكنى با اینكه من مدتها است مشغول عبادتم؟ عالم گفت گریه شما چگونه است؟ گفت من به حدى گریه میكنم كه اشك چشمم جریان پیدا میكند. عالم گفت خنده تو در حال خوف و ترس از خدا بهتر است از گریه تو در حالى كه فخر كنى و بخود بنازى. كسى كه به عمل خود بنازد اعمالش به طرف خدا بالا نمیرود اصلا
منبع تبیان
آدم خودپسند، به خود مغرور است و تصوّر مىكند كه در نزد خدا مقامى دارد، و خود پسندى او را وادار مىكند تا خود را ستایش و تعریف كند و به فكر و عمل و عقل و خردش ببالد و در نتیجه از استفاده و مشورت با دیگران و درخواست و پرسش مطلبى خوددارى مىكند و مستبد و خود رأى بار مىآید، و از پرسش مشكلات از آن كسى كه داناتر است خوددارى مىكند، و چه بسا به نظر غلطى كه از ذهنش گذشته است، مغرور، و دلخوش است كه از جمله نظرات اوست، نه نظرات دیگرى، و پافشارى مىكند و به نصیحت و اندرز گوش نمىدهد، بلكه به دیگران به چشم حقارت مىنگرد، این چیزها و نظایر اینها از آفات خودپسندى است.
منبع ( مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبیه الخواطر / 393 )
تبیان
متن عربی این حدیث اینگونه است:
"وَ قَالَ ع سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ"
این روایت علاوه بر آنکه در کتابهای معتبری چون "نهج البلاغة"[1]، "غرر الحکم"[2] و ... وجود دارد، کاملا منطبق با اصول و موازین اسلامی است، زیرا فرد گناهکاری که از گناه خود پشیمان است در حالت "توبه" به سر می برد که از بهترین حالات نزد پروردگار است، اما نیکوکاری که به کردار نیک خویش مغرور شده، دچار ویژگی "عجب" شده که خود گناهی بزرگ بوده و او را از خدا دور می کند. طبیعی است که این روایت مجوزی برای انجام گناه نیست، زیرا فردی که دائما در گناه غوطه ور است، نمی تواند مدعی باشد که از آن گناه بدش می آید و نسبت به انجام آن پشیمان است، بلکه این روایت در مورد افرادی است که گاهی در زندگی دچار لغزش شده و به شدت از آن پشیمان هستند.
این سؤال، پاسخ تفصیلی ندارد.
[1] نهج البلاغة، ص 477، حکمت ها، حکمت 46، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.
[2] تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 37، ح 7081، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366 هـ ش.
منبع http://islamquest.net
عجب، یکی از حالت ها و ویژگی های منفی دل است. بر پایه کلام بزرگان علم اخلاق:
خودپسندی و عجب، آن است که آدمی به سبب عمل، کمال، مال، زیبایی، منصب و مقام و اموری از این دست، خود را بزرگ بشمارد. انسان خودپسند، کسی است که گمان می کند، ویژگی های ممتاز و برجسته و اعمال مهمی دارد؛ خواه این گمان او واقعیت داشته باشد و خواه توهمی بیش نباشد.
امام خمینی رحمهم الله درباره عجب می نویسد:
مرحله اول عجب، حالتی است که فرد در قلب خود، با ایمان یا ویژگی دیگرش بر خداوند منت گذارد. مرتبه دوم، کرشمه و ناز کردن به خداوند متعال است. فرد خود را در این مرتبه، از اولیای خدا و در سلک مقربان و سابقان می پندارد و مرحله سوم، آن است که به جهت ایمان و ملکات، خود را شایسته و مستحق پاداش الهی بداند و مرتبه دیگر آنکه، خود را از دیگران بهتر و دیگر مخلوقات را ناقص و ناچیز شمارد.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
هرگز مباد که با خود بگویی که مرا فرمانروایی داده اند، دستور می دهم و باید بی درنگ اجرا شود که این، سیاه کننده دل، ویرانگر دین و عامل نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمت هاست. هرگاه شکوه ویژه و مقام و منصب به نخوت و خود بزرگ بینی دچارت ساخت، با دقت، در بزرگی خداوند بنگر که چگونه با توست و بر تو سلطه دارد. عجب، از دیرباز مشکلی فراروی کارگزاران بوده و از منظر دانشمندان اخلاق نیز امری است در خور اندیشیدن. برای نمونه علامه نراقی در این باره می نویسد:
این، مرضی است که بسیاری از اهل دنیا به آن دچار هستند و از هر کسی چشم زیردستی و فروتنی دارند، غافل از اینکه همه ریاست دنیویه، در معرض فنا و زوال و مایه خسران و وبال است.
در این صحیفه مینا به جامه خورشیدنگاشته سخنی خوش به خامه زر دیدم
که ای به دولت ده روزه گشته مستظهرمباش غَرّه که از تو بزرگ تر دیدم
آثار خودپسندی
یکی از آثار خودپسندی آن است که فرد، گناهان خویش را کوچک می شمارد، بلکه خویشتن را از هرگونه گناه و پلیدی پاک و پاکیزه می داند. در واقع، عجب و خودخواهی نمی گذارد که بدی های خود را ببیند و ازاین رو، در پی استغفار و پوزش خواهی بر نمی آید. نیز چنین شخصی خود را میان مردم، انسانی خوب و بلندمرتبه می پندارد. از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده است که: «فَانّه لیس عَبْدٌ یَتَعَجَّبُ بِالْحَسَناتِ اِلاّ هَلَک؛ هیچ بنده ای نیست که از کارهای خود دچار غرور و خودپسندی شود، مگر اینکه هلاک شود.»خودپسندان و از خود راضیان، دیگران را کوچک و ناچیز می شمارند و به آنها ارزشی قائل نیستند و بدین ترتیب، تنهایی و گوشه گیری بر سراغشان می آید.
خودبینی، مانع رشد و پویایی
از آثار دیگر خود بینی این است که فرد را از هرگونه پیشرفت در زندگی باز می دارد. خودبینی و خودخواهی، انسان را از حرکت به سوی رشد و بالندگی منحرف می کند. تا زمانی که آدمی از دایره خودبینی خارج نشود، به کمالات انسانی و پیشرفت های فردی و اجتماعی دست نخواهد یافت.«گویند: اسب سواری به نهر آبی رسید، ولی هر چه اصرار کرد، اسب از آن نهر کوچک و کم عمیق عبور نکرد. مرد حکیمی رسید و گفت: آب نهر را به هم زنید تا گل آلود شود. این کار را کردند و اسب به راحتی عبور کرد. وقتی سرّ این کار را از آن مرد کارآزموده خواستند، گفت: هنگامی که آب صاف بود، اسب عکس خود را در آب می دید و می پنداشت خود اوست و حاضر نبود پا به روی خویش بگذارد و همین که آب گل آلود شد و خویش را فراموش کرد، به راحتی از آن گذشت».