قرار شب هفدهم ماه مبارک رمضان
قرار شب هفدهم ماه مبارک رمضان به نیت : ادای قرض مقروضین
حکمت 6 نهج البلاغه
سلام.خوشرویی و صبر صفتی هست که مثل خیلی از صفت های دیگه داره تو جامعه کمرنگ میشه .نمیدونم شاید زندگی ماشینی امروز این مهر ومحبت رو از ما گرفته والبته درکنارش خیلی هم بی طاقت شدیم و صبور نیستیم.
امام على عليه السلام: بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده و سركوب اخلاق ناپسند است
لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم! از بىحوصلگى و بد اخلاقى و بىتابى دورى كن كه هيچ دوستى تحمل اين خصلتها را ندارد. در كارهايت آرام و بردبار، در تحمّل زحمات برادران صبور و با همه مردم خوش اخلاق باش.
بسم الله الرحمن الرحیم
در این حکمت حضرت چهار نکته را مطرح می فرمایند
1- سینه ی انسان عاقل صندوق اسرار اوست؛ انسان باید اسرارش را در دل خود حفظ کند و نزد هیچ کس حتی دوستان هم فاش نکند، اگر دوست واقعی باشد ناراحت میشود و اگر هم به دشمنان بگوید آنها هم خوشحال میشوند و چه بسا فاش شدن سری فاجعه ببار آورد؛ در جایی دیگر حضرت می فرمایند : سر تو اسیر توست وهنگامی که آن را افشا کنی تو اسیر آن خواهی شد؛ امام صادق نیز در این رابطه فرمودند:آشکار کردن چیزی پیش از استوار شدن آن موجب تباهی آن می شود.هر چقدر بتوانیم اسرار خود و دیگران را در درون خود حفظ کنیم خداوند نیز خطا ها و عیب های ما را می پوشاند؛ و اگر سری باشد که صاحبش راضی به فاش کردن آن نباشد ، وما این راز را حفظ کنیم خداوند در زندگی مان برکت قرار میدهد.در روایت داریم که شرافت حفظ اسرار مؤمن بالاتر از زیارت خانه ی کعبه است.
2- خوشرویی و بشاشت دام محبت است؛ حباله : دام ؛ به این نکته اشاره داره که افرادی که از انسان گریزانند با اظهار محبت دوباره به سمت ما می آیند و کینه ها برطرف می شود، یکی از راههای محبوبیت انسان، خوشرویی است که البته حد و حدود دارد آنهایی که با چهره ی گشاده با دیگران رفتار میکنند دوستان زیادی دارند ؛ جلب محبت باعث وحدت هم می شود؛ در روایت دیگری داریم خوشرویی در چهره ی مومن اما حزنش در قلب او نهفته است.
3- تحمل کردن ناراحتی ها قبرستان عیب هاست؛ ما در زندگی با ناملایمتهایی روبرو میشویم تحمل کردن این ناملایمات و از حالت عادی خارج نشدن باعث پوشیده ماندن عیب هایمان میشود.
4- هر کس از خود راضی باشد خیلی ها بر او خشمگین میشوند؛ به این معنی که هر کس خود را برتر از دیگران بداند همه از دستش عصبانی و بر او خشمگین می شوند؛ پیامبر اکرم می فرمایند : اگر کسی همه ی واجبات را انجام دهد و همه ی محرمات را ترک کند من از یک چیز بر او می ترسم و آن عجب و خود پسندی است مولی علی علیه السلام در سفارشش به مالک اشتر می فرمایند: از خود پسندی و تکیه بر نقاط قوت خویش و علاقه به مبالغه در ستایش شدیدا بپرهیز ، زیرا این صفات از مطمئن ترین فرصتهای شیطان است تا کارهای نیک نیکوکاران را محو و نابود کند. در غررالحکم نیز آمده، میوه ی درخت خود پسندی عداوت و دشمنی است.خود پسندی یعنی اینکه من فکر سلیقه و کار خودم را بیشتر از دیگران قبول دارم ، و این سبب خشم انسانها می شود چون با این خود پسندی که دارم برای دیگران ارزش قائل نیستم و با دیگران خوار و ذلیلانه رفتار می کنم ، و این برخورد سبب خشم آنها می شود.
آیا می شود مواردی را مطرح کرد که افشای اسرار کار پسندیده ای باشد؟
گناهانی که مرتکب شده ام ؛ و صفات بدی که در خودم سراغ دارم ؛ جزء اسرایه که هرگز حاضر به فاش شدنش پیش احدی نیستم ، تنها جایی که آدم راحته و اسرارش رو فاش میکنه نزد ائمه ی معصومین علیهم السلام هستش؛... چی میگم؟ مگه چیزی از ائمه پوشیده هستش که بخوام فاش کنم ........ آن رازها که از همه پوشیده داشتم تنها در این حرم به تو گفتم تو محرمی
انسان باید اسرار خود را در دل خود حفظ کند و به هیچکس حتی دوستان هم بازگو نکند بلکه
بعضی از امور فردی و اجتماعی هستند که نگفتن آنها بهتر است از بازگو کردنشان است اگر مشکلی هم
در یک خانواده باشد باعث ناراحت کردن دوستان می شود و ممکن است کم کم هم فاش شود و اگر
هم به دشمنان بگویند آنها هم خوشحال می شوند. بعضی از سِرها است که اگر انسان آنها را فاش کند
فاجعه صورت می گیرد.
سِرُّکَ أسيرُکَ وَ إن أفشَيتَهُ صِرتَ أسيرَهُ؛ سرّ تو اسير توست و هنگامی که آن را افشا « : امام
». کنی تو اسير آن خواهی شد
اظهارُ الشَّیءِ قَبلَ أن یُستَحکَمَ مَفسَدَهٌ لَهُ؛ آشکارکردن چيزی پيش از « : حدیثی از امام صادق
». استوار شدن آن سبب تباهی آن می گردد
وَ الْبَشَاشَهُ حِبَالَهُ الْمَوَدَّهِ: خوشرویی و بشاشت، دام محبت است.
مردي به خدمت امام موسي كاظم عليه السلام شكايت كرد كه كار من بسته شده است و به هر كاري كه متوجه مي شوم، سود نمي يابم و به هر حاجت كه روي نهم برآورده نمي شود. حضرت فرمودند: بعد از نماز صبح ده مرتبه بگو:
سبحان اللّه العظيم و بحمده استغفر اللّه و اسئله من فضله.
راوي گويد: بعد از مدتي مال بسيار به دست من آمد.
سخنان حضرت محمد(ص)درموردخوشرویی:
امام علی (ع) – نهج البلاغه – حکمت ۶
ارزش راز دارى و خوشرویى
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیبهاست. و یا فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیبهاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.
«راز»، به اقتضاى حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند و گرنه رازنمىشد. در این هیچ تردیدى نیست.
گفتهاند: غلامى طبق سرپوشیدهاى بر سر داشت و خاموش وبىصدا در راهى مىرفت. یکى از افراد، در راه به او برخورد و پرسید:در این طبق چیست؟ غلام چیزى نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تابداند زیر آن سرپوش که روى طبق کشیدهاند چیست؟ غلام گفت:فلانى! اگر قرار بود که همه افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوشروى آن نمىکشیدند!
رازهاى درونى افراد نیز همین گونه است. اگر آن را به این و آنبگویید، از «راز» بودن، مىافتد.
با مردم بیگانه مگو راز دل خویش بیگانه، دل راز نگهدار ندارد.
راز فاش شده، مثل یک زندانى گریخته از محبس است کهبازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است.
تیرى که از کمان رها گشت و گلولهاى که از سلاح شلیک شد،دیگر به کمان و سلاح برنمىگردد. «راز»، همان زندانى است، همان تیرو گلوله است و دهان، و سینه تو، همچون زندان. مانند چله کمان و مانندخشاب اسلحه، تا وقتى که رها نشده، مصون و پنهان است. همین که ازچنگت گریخت و از تفنگتشلیک گشت، دیگر از اختیار تو بیرونرفته است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اینک تو در گرو آنى.
منبع http://ghoran1.blogsky.com
رازدارى در روایات
به تعبیر زیباى امیرالمؤمنین(ع): «سرک اسیرک، فان افشیته صرت اسیره؛ [۱]
راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختى، تو اسیر آن شدهاى.
خامشى به که ضمیر دل خویش به کسى گویى و گویى که: مگوى.
اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند که چو پر شد، نتوان بستن جوى[۲]
r راز خود را تنها خود نگهبانى کن
پس آنچه زمینه برخى کدورتها و گلهها میان افراد مىشود، گاهىزمینهاش دستخود «صاحب سر» است که نمىتواند رازدار خویشباشد. راز را حتى به دوستان هم نباید گفت، اگر واقعا «راز» است و پنهانبودنش حتمى! چرا که همان دوستان صمیمى تو هم دوستان صمیمىدیگرى دارند. همان افراد مورد اعتماد هم به کسان دیگرى «اعتماد»دارند، آنان هم به «همه کس» نمىگویند، ولى به «بعضى» چطور؟ شاید!
باز هم به قول شاعر شیراز، سعدى حکیم:
«رازى که پنهان خواهى، با کسى در میان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، کهمر آن دوست را دوستان مخلص باشد!»[۳] .
نگهبانان راز، هر چه کمتر باشند، محفوظتر است. برخلافنگهدارى از چیزهاى دیگر که زیادى نگهبانان، آن را سالمتر نگاهمىدارد. اسرار، هر چه صندوقهاى متعددتر داشته باشد، ناامنتر و درمعرض فاش شدن است. «کل سر جاوز الاثنین شاع»؛
هر رازى که از دو نفر فراتر رفت پخش خواهد شد.
منبع http://ghoran1.blogsky.com
رازدارى نشانه شایستگى
علاوه بر رازهاى خودتان، اسرار مردم نیز همان حکم را دارد.همان طور که باید ظرفیت نگهدارى از راز خودت را داشته باشى و آنرا پیش دیگران نگویى، رازى را هم که کسى با تو در میان گذاشته، یا ازاسرارى به نحوى آگاه شدهاى، باید نگهبان و امین باشى. قدرترازدارى و ظرفیتحفظ اسرار را هم باید نسبتبه آنچه به خود وزندگیت مربوط است داشته باشى، هم نسبتبه دیگران و اسرارشان.
افشاى اسرار، نشانه ضعف نفس و سستى اراده است. به عکس،«کتمان راز» دلیل قوت روح و کرامت نفس است و ظرفیتشایسته وبایسته یک انسان را مىرساند. نگهبانى از «راز مردم» و «راز نظام» هم ازتکالیف اجتماعى است.
«حفظ لسان» و «کنترل زبان» در مباحث اخلاقى و روایات، جایگاه مهمى دارد و به موضوعاتى چون: دروغ، غیبت، افترا، لغو و بهتان ودر بخشى هم به «رازدارى» مربوط مىشود. کسى که نتواند رازدار مردمباشد، گرفتار یک رذیله اخلاقى و معاشرتى است و باید در رفع آنبکوشد. تقوا و تمرین مىتواند راهى مناسب به شمار آید.
منبع http://ghoran1.blogsky.com
قدیم الایام، همواره تجسس در زندگی دیگران امری نکوهیده و مذموم بوده که مردم از آن نهی میشدند. تو خود را به جای دیگران بگذار؛ کیست که دوست داشته باشد اسرار زندگیاش هویدا شود و همگان، حکایت تلخ و شیرین زندگیاش را بدانند؟ یک لحظه تجسم کن که حرف زندگی خصوصیات را اطرافیان بدانند؛ شاکی میشوی؟
مفهوم راز در لغت و اصطلاح
راز به معنای سرّ، آن چه باید در دل نهفته باشد و چیزی که باید پنهان بماند یا به اشخاص مخصوصی گفته شود، است. حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیشتر و پیشتر از هر کس، از اعمال، حالات، رفتار، عیوب و گناهان بندگانش با خبر است، اما حلم، بردباری، پردهپوشی و رازداری او بیشتر از همه است.
گـــور خــانـهی راز تــو تـا دل شـود آن مـرادت زودتــــر کــامل شـود
گفـت پیغمبر که هر که سرّ نهفت زود گــردد بـا مراد خـویش جفت
دانهها، چون در زمین پنهان شود سرّ آن، سرسبزی بستان شود
زر و نقــره، گـــر نبــودنـدی نهــان پــرورش کـی یـافتنـدی زیـر کان
راز داری
اول: حفظ اسرار دیگران؛ خصوصا اگر کسی انسان را امین خود قرار داده و رازی را نزد او به امانت بگذارد. در حدیثی داریم: مجالس امانتند. امانت همیشه یک شیء مالی و مادی نیست، مطلبی که در یک مجلس بیان شود هم امانت است.
دوم: حفظ راز خویشتن؛ اگر امروز با کسی دوست هستید، حدّ را نگه دارید؛ آنچنان که بعد موجب گرفتاریتان نشود.
در روایات میخوانیم: حفظ آبروی مومن به اندازهی خون او احترام دارد و ارزشمند است. به همین دلیل، ما هم باید حرمت دیگران را رعایت کنیم و هم باید حرمتی را که خداوند برای ما قرار داده ضایع نکنیم.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
دیدگاه قرآن
«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا: دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد» (جن/ 26)
خداوند متعال، از همهی اسرار مطلع است و از تمام اتفاقات، آگاه؛ اما با این وجود، هیچ کس از اسرار غیب او آگاه نیست. خداوند متعال خود، رازهای بندگانش را میپوشاند و به همین دلیل بر رازداری تاکید دارد.
دیدگاه اهل بیت علیهمالسلام
امام علی علیه السلام: «کسی که در نگهداشتن راز خود ناتوان باشد، در حفظ راز دیگران توانا نباشد.» و یا «راز تو در بند توست. اگر آن را فاش کنی تو در بندش خواهی شد.» و یا «صدرالعاقل صندوق السره: سینهی خردمند، صندوق راز اوست.» و یا «نسبت به دوست خویش هر مهربانی و هر خیرخواهی را میتوانی، انجام بده؛ اما در یک امر محتاط باش: در نهایت اطمینان و اعتماد، اسرارت را به او نگو.»
نگاه بزرگان
حکایت اول: غلامی طبق سرپوشیدهای بر سر داشت و خاموش و بیصدا در راهی میرفت. شخصی در راه به او برخورد و پرسید: «در این طبق چیست؟» غلام چیزی نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تا بداند زیر آن سرپوش که روی طبق کشیدهاند چیست. غلام گفت: «فلانی! اگر قرار بود که همهی افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوش روی آن نمیکشیدند!»
حکایت دوم: امام علی علیهالسلام وقتی برای مالک اشتر رهنمودهای حاکمیت بر مردم را بیان میکند، به لزوم رازداری تاکید میکند: «از مردم آنان که عیبجوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبی دارند که رهبر امت در پنهان کردن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است، آشکار گردانی و آن چه که هویداست بپوشانی که داوری در آن چه از تو پنهان است ،با خداوند جهان است. پس چندان که میتوانی زشتیها را بپوشان تا آن را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند.»
برگرفته از تبیان
http://sibesobh.parsiblog.com