مجموعه اشعار اجرا شده توسط حاج عبدالرضا هلالي
اگه چشمات ابریه گریه داره بی رمقه عیبی نداره
اگه ناله هات بلنده با صداست یا هق هقه عیبی نداره
قربون دستای با سخاوت و کریم تو که مهربونه
چی می شد زخمی بشه تنم ولی حریم تو سالم بمونه
همه دلخوشیمه یه نجفه یه کربلاست دلم کبابه
همه دلخوشیم یه گنبده تو سامراست اونم خرابه
حرمت رو می بینم به وسعت آسموناست دل سرابه
همه دلخوشیم یه حرم که با صفاست اونم خرابه
بعد کربلا دلم پر میزنه تو سامرا منم دیوونه
پس چی شد حریم تو اون گنبد زرد طلا شده ویرونه
از دست این زمونه خدا جون این چه بخته
میگم همه بدونند بی مادری چه سخته
وقت غروب که میشه دل حسین میگیره
خدا میدونه زینب جون میده و می میره
مرو مادر ای مادر مرو مادر ای مادر
مگه میشه فراموش تلخی ها و قشنگی
به خونه حمله کردند چهل تا مرد جنگی
دل غریب زینب از این زمونه خونه
به دست و بازوی تو زدند با تازیانه
مرو مادر ای مادر مرو مادر ای مادر
یواش یواش رو قلبم اومدی پا گذاشتی
با صد کرشمه و ناز عشقتو جا گذاشتی
جنون عاشقی رو من که بلد نبودم
اما تو لطف نمودی گذاشتی تو وجودم
کم کم جنون عشقت وارد زندگیم شد
صفای دلبریات موجب بندگیم شد
تو عاشقی سوزوندیم آتیش زدی به جونم
طوری شده که بی تو نمی تونم بمونم
خوب می دونم بدم من قدر تو رو نداشتم
تموم زندگیمو آقا به پات نذاشتم
آقا قسم به زهرا یکبار دیگه دعام کن
دل تو خونه اما یه بار دیگه نگام کن
حالا بیا به خونه موهامو کن تو شانه
دیگه نمی زنه کس تو رو با تازیانه
حالا بیا به خونه ببین کهیار ندارم
بخاطر حسینت بیا بشین کنارم
مرو مادر ای مادر مرو مادر ای مادر
در وادی محبت خدا خودش میدونه
محبت تو مولا زد از دلم جوونه
مرو مادر ای مادر مرو مادر ای مادر
نمک به زخم من نپاش دیگه باید برم زینب
مانع رفتنم نباش دیگه باید برم زینب
با غصه هام تنها بزار دیگه باید برم زینب
رمق نداره ذوالفقار دیگه باید برم زینب
جایی ندارم بینتون دیگه باید برم زینب
منتظر تو آسمان دیگه باید برم زینب
توی گلومه استخوان دیگه باید برم زینب
نگو به من بابا بمون دیگه باید برم زینب
بابات دیگه بی نفسه دیگه باید برم زینب
دنیا براش یه قفسه دیگه باید برم زینب
قصه نا تمام شدم دیگه باید برم زینب
تو کوفه بی سلام شدم دیگه باید برم زینب
کی گفته من امام شدم دیگه باید برم زینب
طعنه و ناسزا بسه دیگه باید برم زینب
این آخرای نفسه دیگه باید برم زینب
مادرتون دلواپسه دیگه باید برم زینب
نداره فایده ماندنم دیگه باید برم زینب
زخمی جان و بدنم دیگه باید برم زینب
حرف دله که میزنم دیگه باید برم زینب
نمک نداره دست من دیگه باید برم زینب
دیدن همه شکست من دیگه باید برم زینب
آتیش زدن به هست من دیگه باید برم زینب
به دست زدن طناب دیگه باید برم زینب
سینه من شده کباب دیگه باید برم زینب
ای کوفه آسوده بخواب دیگه باید برم زینب
ای آسمان ببار ببار دیگه باید برم زینب
نشسته خاک به ذوالفقار دیگه باید برم زینب
تمام شده راز و نیاز دیگه باید برم زینب
به حیدرت دیگه نناز دیگه باید برم زینب
منم علی بی نماز دیگه باید برم زینب
یه عمره گریه می کنم آقا تو روضه های تو
بالاخره منم میشه فدای کربلای تو
بالاخره منم میام تو اون ضریح باصفا
به سینه و سر میزنم بین دو گنبد طلا
این روزا توی شهر ما نمونده رنگی از خدا
آقا دلم گرفته چون خالیه جای شهدا
یعنی میشه باز دوباره با مردای بی ادعا
بریم اونجایی که میگن کرب و بلای جبهه ها
چند وقتیه دارم برات خودمو لایق می کنم
اما تو این شهر گناه دیگه دارم دق می کنم
تا می بینند حسینی ها یه گوشه هیئت می زنند
یزیدهای زمونه مون طعنه و تهمت می زنند
وسط مجلس گناه کار خوبه این زمونه است !
تا که میری تو هیئتا میگن ولش کن دیوونه است !
حتی میگیره قلبم از دیدن شادی عیان
جشن هایی که به پا میشه به اسم صاحب الزمان
همه چیزا عوض شده جای گریه می خندیدند
نیمه شعبان شده بود تو کوچه ها می رقصیدند !
آخه بگو جشنی که توش آقا نیاد چه جشنیه ؟
آخه بگو جشنی که توش گناه بیاد چه جشنیه ؟
اونی که خاک گلم رو با کربلا سرشته بود
رو پیرهنای شهدا این جمله رو نوشته بود
آره شهیدایی که با یا زهرا گفتن افتادن
با قطره قطره خونشون این حرفها رو یادم دادند
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
وقتی که آقامون بیاد پا رکابش سینه زنان
همگی نوحه دم می دیم مثل خود صاحب زمان
با فرج آقا اگه مدینه جور بشه برامون
با خط خون می نویسیم همه روی سربندامون
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
وقتی یل ام البنین می رفت به سوی علقمه
هر کی می گفت کجا میری می گفت با اشک و زمزمه
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
عروسک قصه من بخواب که خوابم نمیاد
یکی به قلب من میگه امشب دیگه بابا میاد
تو شاهدی از اون روزی که بند پوتیناشو بست
تا اشکای منو دیدش اومد کنار من نشست
اشکای بی قراریمو گرفت و گفت ای نور عین
گریه نکن بابات داره میره زیارت حسین
هر وقت دلت برام گرفت تو یاد مادرش یکن
اشکای دونه دونتو هدیه به دخترش بکن
تو شاهدی از اون روزی که رفته بابا به سفر
صبح تا غروب با هم دیگه منتظریم کنار در
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در گلزار شهدا تهران _ آخرین پنج شنبه سال 1382
آسمان آن شب که از حیرت گسیخت
میم و حا و میم و دال از عرش ریخت
حوریان در انتظار آمیخته
هر یک از روزنه آویخته
شب هراس انگیز و خوف آباد بود
هر ستاره شعله ی فریاد بود
صبر قرآن است این مشتق شده
شب پر از باران جاءالحق شده
تا سحرپایان شب امضا کند
کعبه را مجنون سامرا کند
از حکیمه دارمت ناباوری
گفت با عمه امام عسکری
عمه امشب میهمان عشق شو
بهر نرجس همزبان عشق شو
عمه امشب انتظارت پر کشد
آفتاب از خانه ی ما سر کشد
با حکیمه تا حکیم این راز گفت
تا سحر دلداده ی دلخون نخفت
بطن دریا خالی از امواج بود
شب ولی آبستن معراج بود
تا دل مبهوت و نومیدش گرفت
از پس در شاه تردیدش گرفت
گفت عمه حکمت حق دیدنی است
عاقبت این گل ز گلشن چیدنی است
ره مده بد بر دلت آرام شو
موسم حج است در احرام شو
لحظه ها چون قرن سرگرم عبور
حجره می رقصد در این شور و نشور
روده بی نغمه ، جاده بی غبار
انتظار و انتظار و انتظار
هوش از جام پر از می پرگشود
أشهد أن هو الهو در گشود
آن دمی که شه به سجده سر گذاشت
هفت پشت آسمان تب لرزه داشت
لحظه ی همدم در عدم محبوس کرد
لا که گفت إلا ز کامش بوس کرد
آسمان پا کوبد و مستی کند
می به لب ها میل کج دستی کند
برکه ی شعرم ز او دریا شده است
آسمان هم اهل سامرا شده است
این به طفلی سجده را زینت که بود ؟
جلوه ای کرد و ز کعبه دل ربود
این که شمشیر دو دم دارد به کف
کیست این از نسل ایوان نجف
این که زو پیچید به خود آواز کیست ؟
این که گوید از لب من راز کیست ؟
یار ما عیار ما تا گل کند
هرچه سوسن در جهان بلبل کند
یار ما طاووس اهل حیرت است
یک مدینه کوچه گرد غیرت است
یار ما یک دست جسم بی سر است
کاروانی شرم و دشتی معجر است
ای که در ما لحن غم پرورده ای
این همه در بی کسی سر کرده ای
بی تو شوری در حریم مکه نیست
دین برای عده ای جز دکه نیست
بارها یکباره از خون زین شده است
فتنه ی دجال امروزین شده است
ما تک و تنها غریب و بی کسیم
کی به آن صحرا که هستی می رسیم ؟
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در نیمه شعبان 1385 شمسی
جمکران در جمکران دیوانه ام
باغریب و آشنا بیگانه ام
گه اسیر ناله ام گه در خنده ام
گر نباشی بخت من بازنده ام
یک نیستان لاله از هجر تو مرد
صد چراغ خسته از سوزت فسرد
شرمنده ام ز سوزدل مهربان تو
امشب کجایی از که بپرسم نشان تو
لب تشنه تا به کی بود از آب بی خبر ؟
تا کی بود غلام ز ارباب بی خبر ؟
سر عیان و نور دو عینی حبیب من
گریه کن مدام حسینی حبیب من
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در نیمه شعبان 1385 شمسی
باز دیدار پدر شد نصیبم عمه
دختری خون جگر و مو سپیدم عمه
کعبه من سراوست گرد او میگردم
من با دستای کبود موهاتو شونه کردم
به لبای خشک او چشامو می دوزم
اگه سوخته صورتت من جگر می سوزم
خار صحرا باباجون کف پامو بریده
شمر نانجیب بابا معجرم رو کشیده
از لبات برات بگم چند روزه نخورده آب
داداش اصغرم کجاست ؟ داره می میره رباب
بابا عمه چادرش همه خاک آلوده
دوتا گوشامو ببین شده خاک آلوده
باز دل تنگه پدر تو برام قصه بگو
از نگاهت بابا بر سر نیزه بگو
همه نامردای شهر ما هارو می دیدند
از ما با سنگ های تیز پذیرایی کردند
راستی بابا یکی سنگ اونجا بر سر تو خورد
چیزی که نشد بگن اونجا دختر تو مرد
یادته شبا بابا قصه می گفتی برام
توی این خرابه هم از تو لالایی می خوام
عمه می گفت که بابا با عمو رفته سفر
حالا که تو اومدی باباجون منم ببر
من که رو دامن تو بوده ام ناز و عزیز
بابا بعد تو منو بی حیا خوانده کنیز
چند روزه گرسنمه تشنگی یار منه
عمه گفت روزه بگیر لگد افطار منه
شده همچون گل سر لخت خون بر مویم
بس که چنگش زده ام کم شده گیسویم
الدخیل رقیه جان الدخیل رقیه جان الدخیل رقیه جان
شور اجرا شده توسط حاج رضا هلالی درشب سوم محرم الحرام 1383 به سبک باز هم مرغ سحر .....
آرزومه مقیم کربلا شم
آرزومه وارد عرش خدا شم
آرزومه روبوم خونم محرم
چند تا از کبوترا تو داشته باشم
آرزومه که ازت روزی بگیرم
آرزومه پای تو باشم امیرم
تو محرمت به دنیا اومدم من
آرزومه تو محرمم بمیرم
چشاش ملیحه به آسمون شبیه
ارباب ما بوالله معلم مسیحه
آرزومه که بگی هواتو دارم
تو رو به زینب و زهرا می سپارم
آرزومه بین قبرم بجای خاک
صورت راست و رو زانوهات بذارم
آرزومه پرچمه رو گنبدت رو
برا چند لحظه بگذارم روی قبرم
رو دیوار اتاقم فقط حسین نوشته
حالا به مثل هیئت خونمونم بهشته
ای صورت تو قبله گه راز و نیازم
ای تربت تو ضامن معراج نمازم
مژگان تو برهم زن آرامش عاشق
چشمان تو سرچشمه هرسوز و گدازم
گیسوی تو رمزی ز شب تیره هجران
ای یاد تو افسانه ی شب های درازم
یارا نظر مهر تو خود نور حیات است
جان چیست که در مقدم جان بخش تو بازم ؟
بیهوده ز کف می رود این عمر سبک پا
تا کی گذر افتد به سر کوی تو بازم ؟
ای شاهد اعمال من ای شاه خطا پوش
لطف تو مگر باز کشد پرده به رازم
تو خون خدایی حقیقت همه این است
رحمی که من خاک نشین غرق گناهم
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در هیئت عاشقان ثارالله _ کرج _ 82/3/25
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
مرغ دل خانه در ایوان تو دارد عباس
در حریمت نه فقط دل شاد آن سرمستم
عشق هم دست به دامان تو دارد عباس
شب از آن روز که چشمان تو خاموش شده است
رنگ گیسوی پریشان تو دارد عباس
ابر هر گاه که می بارد از انبوهی بغض
شرم از تشنگی روی تودارد عباس
طور عشق است نگاه تو و موسی دلم
بهره از مشرب عرفان تو دارد عباس
خیمه ها تشنه آب اند و لب تیغ جفا
صحبت از شام غریبان تو دارد عباس
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در هیئت عاشقان ثارالله _ کرج _ 82/3/25
اون قدر بدم آقا کرب و بلات رام نمی دی
بس که دورم از شما بین خوبا جام نمی دی
منم آرزو دارم کرب و بلاتو ببینم
بیامبین الحرمین رو خاک صحنت بشینم
حالا که نمی خواهیم ببین چقدر دلواپسم
یه کاری کن آقا جون بالا نیاد این نفسم
حسین وااااای حسین وااااای حسین وااااای
اگه تو ماهم نشی شب بی مهتاب چه کنم ؟
اگه تو منو نخوای سگ بی ارباب چه کنم ؟
میشه خواهش بکنم به گردنم غل بکنی
چند روزی که زنده ام منو تحمل بکنی
نباشه سایه ی تو آدمی بی اصل و بنم
قول میدم این دفعه رو بیام و جبران بکنم
امیرم امیرم نبینم کربلاتو من می میرم
آره من همون بدم آدم بی اصل و ریشه
نمیام تو حرمت حریم تو کثیف میشه
لا اقل بزار بیام پشت حرم صدا کنم
بیام از دور آقاجون گنبدتو نگاه کنم
اگه تو منو نخوای تو دنیا آواره میشم
یه فقیر دوره گرد بی کس و بیچاره میشم
امیرم امیرم نبینم کربلاتو من می میرم
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در هیئت عاشقان ثارالله _ کرج _ 82/3/25
طی شد دوباره جمعه ی دیگر نیامدی
معنای ناب سوره ی کوثر نیامدی
گویند می رسی تو به وقت اذان ظهر
در روز جمعه ای همه باور نیامدی
آقا ببین گناه شده نان سفره ی ما
مائیم و این گناه سراسر نیامدی
دنیا خراب گشته و رحمی نمی کند
دیگر برادری به برادر نیامدی
چشم انتظار جمعه ی دیگر نشسته ام
این هفته هم گذشت و تو آخر نیامدی
اجرا شده توسط حاج رضا هلالی در 83/5/16 _ روز مادر