تاریخ هنر
اولین بنای چهار ایوانی
مدرسه مسجد غیاثیه خرگرد واقع در خواف خراسان، بنایی مربوط به دوره تیموریان است که هم اکنون با وجود آسیبهای فراوان پابرجاست، هرچند که سالهاست از آن استفاده نمی شود.
مدرسه غیاثیه، اولین بنای چهار ایوانی
مدرسه غیاثیه از بناهایی است که در کتب مختلف جزو ابنیه دوران تیموری طبقه بندی می شود. اصل این ینا مربوط به دوران وزارت نظام الملک، وزیر دوران سلجوقی است و به همین دلیل در برخی کتب به نام مدرسه نظامیه نیز از آن نام برده می شود. خواجه نظام الملک در دوران سلجوقیان، بانی مدارس زیادی بود که به مدارس نظامیه معروف بوده اند. کاربرد این مدارس تنها به عنوان محلی برای آموزش طلاب نیست بلکه مسجد نیز توامان بوده اند. به همین دلیل با توجه به ساختار مساجد اسلامی در ایران بصورت ایوانی ساخته می شدند و بسته به عظمت و بانی آن تک ایوانی ، دو ایوانی و یا چهار ایوانی هستند. به عقیده آندره گدار مدرسه غیاثیه، چون در اصل بنایی سلجوقی و متعلق به قرن پنجم است، اولین بنای چهارایوانی در دوران اسلامی بشمار می آید و این نظریه باعث اهمیت دوچندان این بنای کهن گردیده است. در بنای کنونی با توجه به کاشی کاری ها و نوع تزیینات و متون تاریخی می دانیم که این بنا در دوره تیموریان یعنی قرن 9هـ.ق به صورت کنونی ساخته شده ، به همین دلیل شیوه معماری آن را آذری می دانند.
معرفی تاریخچه بنا
غیاثیه خرگرد در مجاورت روستای خرگرد در 5 کیلومتری خواف بر سر راه تایباد خراسان و نزدیکی افغانستان واقع شده است . این مدرسه تاریخی از جمله ابنیه چهار ایوانی و آجری است که در زمان شاهرخ تیموری به سعی پیر احمد خوافی به سال 848 ه . ق ساخته شده است.
این مدرسه از مهمترین و زیباترین بناهای ناحیه شرق ایران و منطقه خراسان است . و هنرمند ترین معماران آن زمان یعنی استاد قوام الدین و غیاث الدین شیرازی آنرا ساخته اند . زیبایی و استحکام بنا به گونه ای است که امید می رفته قرن ها ی متمادی مرکز پر جنب و جوش تعلیم و تربیت باشد اما شرایط خاص آن روزگار مجال چنین مرکزیتی را به غیاثیه نداده بود , با این صورت اگر چه مدرسه اکنون بیش از پانصد و پنجاه سال عمر دارد اما عمر مفید آن چندان نپایید . علت اینکه غیاثیه زود از مرکزیت علمی بیرون رفت , این بود که این مدرسه توسط یک سلطنت سنّی ساخته شده بود و بعد از 60 سال که شیعه مسلط شد و صفویان قدرت را به دست گرفتند, شاه اسماعیل متوجه خواسان شد و 70 تن طلبه و مدرس غیاثیه را عرصه تیغ تعصب خود نمود . شاید این منبع راست نباشد ولی به هر حال مدرسه غیاثیه دیگر نمی توانست به شکل قدیم خود رونق داشته باشد و جایی برای خود در عالم دانش و فرهنگ باز کند
علت اینکه غیاثیه زود از مرکزیت علمی بیرون رفت , این بود که این مدرسه توسط یک سلطنت سنّی ساخته شده بود و بعد از 60 سال که شیعه مسلط شد و صفویان قدرت را به دست گرفتند, شاه اسماعیل متوجه خواسان شد و 70 تن طلبه و مدرس غیاثیه را عرصه تیغ تعصب خود نمود .
بانی مدرسه چنانچه که قبلاً اعلام کردیم غیاث الدین پیر احمد خوافی وزیر شاهرخ تیموری است این مرد در طول 40 سال که شاهرخ از سر حدختا تا نواحی روم سلطنت نمود , صاحب اختیار بود و بعد از کناره گیری از وزارت به طواف بیت الله الحرام رفت و درمراجعت زندگی را بدرود گفت. معماران مدرسه غیاثیه , غیاث الدین شیرازی و قوام الدین شیرازی و این دومی هنرمند قابل و چیره دست و خلاقی بوده است که آثار زیبای دیگری هم به گنجینه هنر معماری ایران پیشکش کرده است . از جمله مسجد گوهر شاد مشهد , مزار قوام الدین شیرازی در خرگرد خواف است.
اهمیت هنری مدرسه در حدی است که محققان معروف غربی چون هرتسفلد , سایکس و برنارد اوکین و گرابار در مورد آن به تحقیق پرداخته و از کتیبه های آن نسخه برداری کرده اند . نمای داخلی ایوان ها مقر نس های گچی جالب توجهی را در خود دارند. در چهار زاویه بنا چهار اطاق با سقف گنبدی دو پوشه ساخته شده و با کاشی های معرق و مقرنس گچی تزیین یافته است . دو اطاق زاویه شمال شرقی و شمال غربی بزرگتر از سایر حجره ها و با سقف های شبکه بندی شده بسیار زیبا به احتمال زیاد به عنوان مسجد مدرسه و مجالس وعظ و بحث استفاده می شده است از اره ایوان ها و حجره های طبقه همکف از سنگ های مرمر با اشکال جالبی ساخته شده و اکثر سنگ های مرمر آن غارت شده است.
مدرسه غیاثیه، اولین بنای چهار ایوانی
از شبستان سمت راست برای مسجد و شبستان سمت چپ برای اتاق مدرس و استادان استفاده می شده است . دیوارهای صحن دارای کاشی است و روی ایوان های وردی داخلی ( انا فتحنالک ) و ایوان روبروی آن سوره الرحمن و ایوان سمت راست سوره قیامه و ایوان شرقی (چهارم) سوره دهر باخط ثلث کتیبه شده است.البته باید توجه داشت که قسمت اعظم این کتیبه ها از بین رفته است . نوار دور میانه حجرات مدرسه جمله های لا اله الا الله , الحمد الله , توکلت علی الله ربی دیده می شود . نمای خارجی مدرسه کاشی کاری شده است و داخل برخی از طاق نماهای خارجی آن جملات الله و محمد بارها تکرار شده است . دو برج تزئینی در ضلع شمالی احداث شده که تزئینات سنگ مرمر و کاشی آن از بین رفته است کلاً تزئینات بنا شامل کاشی های آبی , کبود و سنگ مرمر می باشد.
چون مدرسه در اثر عوامل طبیعی چون زلزله , بادهای تند و و فرسایش طبیعی و گرمی هوا و غارت اشیای قیمتی توسط روس ها تخریب شده در سال 1316 تعمیراتی در آن صورت گرفته است.
تجسم معماری مدرسه
مدرسه غیاثیه خرگردمدرسه ای است چهار ایوانی با منحنی مربع شکل که به دور این صحن مربع شکل چهار ایوان در اندازه ها و پهناها وعرض های مختلف قرار گرفته اند. عظمت ایوان قبله نسبت به سایر ایوانها ، با توجه به مذهبی بودن بنا و به عنوان اولین ایوان مورد توجه نیز بخوبی خود نمایی می کند. این ایوان دارای پهنای بیشتری نسبت به سایر ایوانها بوده است
در واقع ایوان قبله در این بنا ایوانی است با عظمت تر و دارای ضخامت بیشتر از سایر ایوانها .ضخامت ایوان قبله 220سانتی متر و سایر ایوانها180سانتی متر می باشد .
مشاهدات آندره گدار
پروفسور آندره گدار فرانسوی باستانشناس معروف فرانسوی است که قسمت عمده تحقیقات و کشفیات باستانشناسی مربوط به این مدرسه را انجام داده است و مشاهدات او تنها اسناد و مدارک معتبر و مطمئن علمی هستند که از حضور این مدرسه تخریب شده حکایت دارند آندره گدار در کتاب آثار ایران این چنین نوشته است:
اهمیت هنری مدرسه در حدی است که محققان معروف غربی چون هرتسفلد , سایکس و برنارد اوکین و گرابار در مورد آن به تحقیق پرداخته و از کتیبه های آن نسخه برداری کرده اند
"این مدرسه دیگر حتی یک خرابه نیز به شمار نمی آیید بلکه تلی از خاک است که مشکل بتوان در آن چیزی جز یک صحن و ایوانی که در انتهای آن محراب قرار گرفته باز شناخت با این همه این بار در مراجعت از رباط شرف از این بنای غیر مذهبی که به گمان من در اصل مذهبی بوده و بعضی نکات موجود در نقشه آن توجه مرا سخت برانگیخته بود بازدید کردم و تصمیم گرفتم دقیقا دریابم که آیا نظامیه(غیاثیه) خرگرد در اصل یک ایوان – دو ایوان یا چهار ایوان داشته است به عبارت دیگر این بنا که نام سازنده پر آوازه آن یعنی نظام الملک مبین تاریخ احداث آن میباشد میتواند به عنوان نمونه این شاخص برای بناهائی که ویژگی آنها وجود چهار ایوان می باشد به شمار آیید یا خیر. به این سبب در میان انبوده خشت وخاک در هم ریخته که نماینده بنای قدیمی مدرسه وخرابه ای ساختمانی بود که در طول قرون به آن اضافه شده و به جستجوی دیواره های اولیه مدرسه بر آمدم دیوارهائی که با توجه با توجه با ایوانی که هنوز پا برجاست تجسم آنها امکانپذیر می نمود من موفق شدم اضلاع اصلی بنا را اندازه بگیرم گوشه جنوبی صحن در فاصله 30/5 متری نمای خارجی دیوارچپ ایوان بزرگ و 90/5 متری قطعه دیواری به وطول 11 متر و عمود بر صحن قرار گرفته است این دیوار در آن قسمت که در نقشه مشخص شده است هنوز به بخش نمای خارجی خود که شبیه تزئینات داخلی دیوارهای ایوان اصلی است.
اسناد ازدواج کهن، اسنادی هنری
این مقاله به سیر تحول هنر خط در ثبت اسناد تاریخی ایرانی پرداخته و سپس به تشریح تزیینات، خطوط و مطالب مندرج در اسناد ازدواج 200 سال پیش می پردازد. اسناد و قباله هایی که امروزه به صورت برگه هایی تاریخی و هنرمندانه در آمده اند و در موزه ها جای دارند.
اسناد ازدواج کهن، اسنادی هنری
کهن ترین اسناد باقیمانده از دنیای کهن الواح گلی و مهرهای استوانه ایی دوره ایلام و هخامنشی است که در واقع فرامین مالی یا حواله هستند که به خط میخی یا پروتو ایلامی نوشته شده اند این الواح بیشتر جنبه مکاتبات اداری و بین المللی داشتند و بعدها به خط و زبان آرامی بر پوست و پاپیروس نوشته شد که در حال حاضر چیزی از آن باقی نمانده است اما در دوره اشکانی بیش از2500 سند بصورت حسابهای تجاری و معاملات از شهر نیسا پایتخت اشکانیان بدست آمد همچنین در دوره ساسانیان برای ثبت سروده های اوستا مدارکی ساخته شد که به خط پهلوی و با 7 شکل خط بود به نام های داد دبیره ، شهر هماره دبیره ،کده هماره دبیره ، گنج هماره دبیره ، آهور هماره دبیره ،آتشان هماره دبیره ، روانکان هماره دبیره، که بعدها با ورود دین اسلام به ایران خطهای رایج بنام های طومار ،جلیل ، ثلث، نصف، در دوره اموی باب شد که فقط قلم دیباج که از خط معقلی استخراج شده است برای نوشتن فرامین به کار رفت که به نام طومار مشهور بود.
با ظهور ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوط ششگانه ابداع گردید و هر کدام برای یک نیت نوشتاری کاربرد یافت. در بررسی اسناد و مدارک تاریخی ایران بحث قبالجات و اسناد ازدواج جای خاصی دارد زیرا هنوز قبالجات و اسناد ازدواج های جالبی در برخی روستاها از گذشته باقی مانده که علت آن نبود دفاتر ثبت اسناد در گذشته بوده است. تمام اینگونه اسناد نزد افراد امین و مخفی نگهداری می شد که مطالعه اینگونه اسناد نمایانگر خصوصیات اجتماعی و حتی لغت شناسی است. در نوع تزییناتی که در اطراف این اسناد بکار رفته نیز می توان تامل کرد چراکه با انواع خطوط و نقوش اسلیمی آرایش یافته و در برخی نیز از طلای مذاب برای تزیین استفاده شده است. از موارد هنری دیگر به کار رفته در این اسناد، نوع خط و خوشنویسی این قباله هاست که اصولا با خط خوش، و به دست هنرمندانه یک هنرمند نگارش شده اند.
برای نگارش این گونه اسناد خصوصیاتی در نظر بود مثلا: عقد نامه های بیش از 200 سال به 9 گروه تقسیم شده است مانند شاهزادگان ، مالکین و اغنیا در شهر و روستا ، مالکین درجه دو و خوانین و کدخدایان ، علما و روحانیون ، تجار، پیشه وران ، دهقانان ، کارمندان لشکری و کشوری ، کارگران و برزگران و چوپانان .هم چنین قباله ها و اسناد ازدواج بر اساس تاریخ شامل قبل از 1200 ه.ق ، قبل از 1250 ه.ق ،قبل از 1300 ه.ق ، قبل از 1350 ه.ق است .
در نوع تزییناتی که در اطراف این اسناد بکار رفته نیز می توان تامل کرد چراکه با انواع خطوط و نقوش اسلیمی آرایش یافته و در برخی نیز از طلای مذاب برای تزیین استفاده شده است. از موارد هنری دیگر به کار رفته در این اسناد، نوع خط و خوشنویسی این قباله هاست که اصولا با خط خوش، و به دست هنرمندانه یک هنرمند نگارش شده اند.
شیوه بررسی این نوع اسناد به این صورت است که محتوای آن از نظر دینی ،ذکر آیات ، احادیث و روایات ، آداب و رسوم طبقات و مسائل حقوقی قابل بررسی می باشد مثلا: شرط عقد و تعهد طرفین و حتی تعیین محل اسکان زن و عهده گرفتن مخارج یکی از خویشان زن و حتی حق طلاق برای زن در برخی از عقدنامه های تاریخی دیده می شود. هم چنین اختلاف طبقاتی و امتیازهای افراد هم در این اسناد قابل پیگیری است، چون در برخی از اسناد ازدواج آمده اگر جوانی هنگام ازدواج استقلال مالی ندارد والدینش باید مبلغی پول یا ملک یا خانه یا باغ یا احشام را به پسر خود صلح کند تا جوان آن را مهریه همسر کند تا با موازین شرعی تطبیق داشته باشد و طبق شرع هم مهریه برای زن عند المطالبه بود .
همچنین جنبه های دینی در این عقود دیده می شود و جنبه های اخلاقی و اجتماعی جالبی هم در این اسناد نوشته می شد. از جنبه های حقوقی که در بیشتر اسناد ازدواج بود شروط عقد و آزادی زوجین با کلمه مختاره در ارتباط با زوجه است که حاکی از احترام به زن بود همچنین برخی از شروط دوشیزه یا بیوه هم دیده می شود. رشد جسمی و عقلی مانند درج کلمه بالغه ، عاقله ،رشیده و باکره در این اسناد آمده است .
اسناد ازدواج کهن، اسنادی هنری
در برخی اسناد آمده که زوجین ضمن عقد شرط و تعهد کردند که در نمونه ایی آمده "زوجه از زوج تعهد گرفته مبنی بر اینکه زن حق دارد به وکالت از شوهر اگر از او بد رفتاری ببیند از سوی او طلاق بگیرد" یا شوهر تعهد دارد "خواهر زن خود را به مدت 8 سال خرج دهد."
جنبه اقتصادی در این اسناد با ذکر اسامی مانند وسایل اربعه که شامل جهیزیه است آمده و در برخی از مهریه ها مقدار بسیار بالا است مانند 1000 تومان وجه رایج خزانه عامره نصف روپیه عددی پانصد ی دینار ی سیزده نخودی وزن ، یک جلد قرآن ، یک نفر غلام حبشی ، یک نفر جاریه ، مهریه طلا ،نقره ، پول ،زمین ، خانه ، باغ ،احشام ، در تمام ازدواج ها به کار رفته است. در قباله روز عقد و کنیز همراه زوجه هم قید می شد. در بیشتر این اسناد مهر شهود به تامین اعتبار و بنا به تشخص اجتماعی افراد از بالا تا پائین مهمور می شد و عناوین مختلف مانند خان ،آیت اله ، مشهدی ،میرزا، کربلایی و حاجی در این اسناد بکار می رفت .
روز ازدواج بیشتر ایام مذهبی و مبارک بود و یک نمونه ازدواج در ماه محرم یا صفر دیده نشده است. در بیشتر اسناد ازدواج نامی از پیوندهای فامیلی نیامده که شاید علت آن این بود که پیوند فامیلی یک سنت بود که نیازی به درج قباله نداشته است .
در موزه میرعماد یک نمونه سند ازدواج وجود دارد که به صورت طوماری بر کاغذ دست ساز نوشته شده و با طلا تذهیب شده است. خط به صورت بندی با قلم رقاع نگارش شده و مربوط به قرن 13 ه.ق است در این عقد نامه بسیاری از توضیحات بالا لحاظ شده است این اثر در طبقه اول موزه میرعماد نگهداری می شود و علاقمندان می توانند جهت رویت این سند تاریخی به موزه میرعماد واقع در موزه سعدآباد مراجعه کنند.
کلماکره، ششمین گنجینه ی بزرگ موزه های جهان
بسیاری از اشیای تاریخی و ارزشمند غار کلماکره که سال 68 به صورت اتفاقی در لرستان کشف شد و از آن به عنوان یکی از 6 گنجینه بزرگ کشف شده در جهان یاد می کنند امروز در اختیار دلالان آثار تاریخی و موزه های فرانسه، آلمان و ژاپن است. در این مقاله با برخی از ارزشمندترین این آثار آشنا می شوید.
کلماکره، ششمین گنجینه ی بزرگ موزه های جهان
غار کلماکره در شرق یکی از آخرین دره های صخره ای کوه آهکی مله و بخش مرکزی پلدختر در استان لرستان واقع شده است. پیشانی غار 50/1 متر جلوتر از پایین دهانه آن است و این یکی از ویژگیهای غار کلماکره است که باعث پنهان ماندن آن از دیدگاه رهگذران، شکارچیان و شبانان بوده است.
حوضچه های پر از آب، دهلیزها و حفره هایی که مکان مخفی کردن اشیا درون غاربوده از جلوه های منحصر به فرد غار باستانی کلماکره به حساب می آید که به صورت اتفاقی توسط یک شکارچی پیدا شد.
اهالی منطقه می گویند پاییز سال 68 یک چپان محلی به نام عزیز، در تعقیب بز کوهی به این غار رسیده و آن را کشف کرده است. او در بازدید اول خود از این غار تنها یک سکه قدیمی پیدا کرد و آن را به عتیقه فروشی نشان داد. عتیقه فروش به او گفت به طور حتم در محلی که این سکه را پیدا کردی گنجی نهفته است.
چوپان و همدستانش در ورود دوباره به غار اولین گنجینه غار کلماکره که شامل سکه و تعدادی مجسمه نقره ای از اشکال حیوانات و جامهای نقره ای را که مربوط به اوایل حکومت هخامنشی و اواخر دوره مادها بوده است از سقف غار کشف کردند و بسیاری از این آثار را به یغما برند.
وقتی اداره میراث فرهنگی آن زمان از این موضوع مطلع شد، کارشناسانش را به همراه جمعی از کوهنوردان کرمانشاه به بازدید از غار فرستاد. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که ادامه کار کاوش بیهوده است و دیگر شی تاریخی در این غار وجود ندارد به همین دلیل غار را ترک کرده و تنها در محل ورودی غار دیواری کشیدند تا قاچاقچیان وارد آن نشوند که این کار مانعی برای ورود قاچاقچیان به غار نشد.
زمانی که آوازه پایان عملیات حفاظتی اداره میراث فرهنگی به گوش همگان رسید حفاران دندانشان را برای حفاری غیرمجاز و یافتن اشیای تاریخی دیگر تیز کردند و گروههای مختلفی از دلالان، مالخرها، دزدها، جاعلان آثار هنری و حفاران سادهلوح نیز مناظر و نمادهای زیبای غار را به ویرانههای مخروبه تبدیل کرده و آثار دیگری را یافته و دزدیدند.
روزبه میرزایی کارشناس گردشگری در این باره می گوید: حفاظت نکردن از این غار باعث شد تا ورود دوباره متخلفان به داخل غار صدمات جبران ناپذیرتری به جاذبه های منحصر به فرد غار وارد کنند. این افراد به دلیل اینکه تصور می کردند اشیای دیگری در این غار پیدا می کنند قسمتهای غیر قابل دسترس غار را شکافته و آن را تخریب کردند.
وقتی اداره میراث فرهنگی آن زمان از این موضوع مطلع شد، کارشناسانش را به همراه جمعی از کوهنوردان کرمانشاه به بازدید از غار فرستاد. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که ادامه کار کاوش بیهوده است و دیگر شی تاریخی در این غار وجود ندارد به همین دلیل غار را ترک کرده و تنها در محل ورودی غار دیواری کشیدند تا قاچاقچیان وارد آن نشوند که این کار مانعی برای ورود قاچاقچیان به غار نشد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: به دلیل اینکه سازمان میراث فرهنگی آن زمان نتوانست آنگونه که شایسته بود از این غار شگفت آور حراست کند اکنون فقط ستونهای در هم ریخته شده غار باقیمانده و تمام دیواره های آن توسط مواد منفجره تخریب شده است.
وی افزود: مجسمه های این غار عمدتا نقره ای و شامل اشکال حیوانات وحشی، تنگهای نقره ای با برجستگیهای بسیار زیبا، ریتون و سکه های طلا و نقره هستند که حدود 114 شی از آن گنجینه بزرگ، اکنون در موزه فلک الافلاک خرم آباد نگهداری می شود.
میرزایی با اعلام اینکه بسیاری از پدیده های توصیف ناپذیر و طبیعی این مکان شگفت انگیز و آثار2700 ساله آن به امید گنج یابی توسط سوداگران آثار عتیقه منهدم شد بیان کرد: بسیاری از اشیای تاریخی این غار که اکنون در موزه نگهداری می شود اموالی است که از سارقان کشف و ضبط شده است.
وی ادامه داد: بسیاری از اشیا سرقت شده از غار کلماکره توسط غارتگران آثار تاریخی فروخته شدند بنابراین هیچ کس از تعداد دقیق اشیا غارت شده از این غار خبر ندارد.
اولین اشیای ضبط شده از سارقان توسط کمیته انقلاب اسلامی پل دختر عبارت بودند از ماسک طلایی از چهره انسان، سه عدد گوش کوچک حیوان از جنس نقره، سه عدد گوش بزرگ حیوان از جنس نقره، دو عدد میله فلزی منحنی داس مانند، سه قطعه شمش نقره.
کلماکره، ششمین گنجینه ی بزرگ موزه های جهان
اکنون بخشی از گنجینه نقرهای کلماکره شامل 114 شی در موزه فلک الافلاک، صد شی در موزه ایران باستان، دو شی در استان ایلام و دو شی در تبریز و موجود است اما دو شی تاریخی دیگر نیز که از این غار سرقت شده است در حال حاضر در موزه میهو ژاپن، 30 شی درموزه لور فرانسه و تعدادی دیگر در موزه متروپلیتن آلمان به نمایش گذاشته شده است. همچنین بسیاری از اشیایی که سر از موزه ها و بازارهای خارجی در آورد در قالب یک نمایش ویژه در نیویورک، لسآنجلس، لندن و وین در معرض دید عموم گذاشته شدند.
اشیاى غار کلماکره به پادشاه خاصی تعلق ندارد
اشیای تاریخی گنجینه کلماکره به واسطه ظرایف هنری فوقالعادهای که در ساخت آنها به کار رفته است هریک به اندازه گنجینهای ارزشمند هستند. اما به نظر میرسد استفاده از طلا به دلیل کمیاب تر و گرانبها تر بودن، کمتر از نقره بوده است. بنابراین اشیا این مجموعه که علاوه بر تکنیکهای هنری والا به نوعی با این فلز مزین شدهاند در مرتبه ممتازتری نسبت به سایر اشیا گنجینه قرار دارند.
اشیاى غار کلماکره به پادشاه خاصی تعلق ندارد اما در خزانه هخامنشیان در شوش نگهدارى مى شد تا اینکه کوروش بابل و بین النهرین را به تصرف خود در آورد و تمام خزائن را از معابد بابل به خزانه انتقال داد تا زمان حمله اسکندر که به دستور پادشاهى شوش، گنجینه این پادشاهى را از شوش که پایتخت زمستانى هخامنشیان بود به کوههایى در دره پل دختر که غار کلماکره در آن قرار داشت بردند و چهار نگهبان مأمور محافظت از این گنجینه شدند.
اما اسکندر 170 سال پادشاهى کرد و چهار نگهبان در طول عمر خود به نگهبانى از این گنجینه ادامه دادند و در حالى که امانتدارى خود را فراموش نکرده بودند با اسرارى در دل در جلوى غار مدفون شدند و در زمان کشف غار و گنجینه آن اجساد این چهار نگهبان که هر کدام دیگرى را با دستان خود دفن کرده بود پیدا شد.
کبوترخانه ها، رازهای ناشناخته
کبوترخانه از بناهای خاص در معماری ایرانی است که از نظر ساخت و کاربرد دارای اهمیت خاصی در روزگار خود بوده است و امروزه به دلیل عدم استفاده، روبه تخریب است. در این نوشتار با این بنا بیشتر آشنا خواهید شد.
کبوترخانه ها، رازهای ناشناخته
معرفی کبوترخانه ها
کبوتر خان یا کبوتر خانه محلی است که کبوتر در آن آشیانه می سازد.
ساخت کبوتر خانه را می توان به نوعی شاهکاری هنری دانست .کبوتر خانه ها را در مناطقی بنیان می نهادند که از اقلیمی کویری بهره مند بود مصالح و متد ساخت نیز متاثر از شرایط محیطی. چون بافت معماری که گل رس و کاه و نمک بنیادش را بانی بودند و مقاوم در برابر سرما و گرما و عایقی حرارتی و در عین حال صوتی تا آرامش کبوتران اندرون کبوتر خانه را تامین نماید . غالب کبوتر خانه ها به واسطه بهره گیری از حد اکثر فضا به شکلی استوانه مانند ساخته می شدندتا لانه های بیشتری را در خود جای دهند . طراحی ورودی به اندازه ای بود تا کبوتران را به داخل پذیرا باشد و میهمانان نا خوانده را به اندرونی راهی نباشد و در عین حال بدنه کاهگلی مانع از زاد و ولد حشرات موذی چون ساس و کنه می گردید به جهت استحکام هر چه بیشتر درون را با تیرچه های متقاطع مسلح می نمودند و سطح بیرونی را ساروج اندود تا مانع از فرسایش محیطی گردد . در بخش میان تهی بالای کبوتر خانه نیز دریچه هایی به جهت تبادل حرارتی و آمد و شد جریان هوا به داخل کبوتر خانه که قرابتی بسیار با بادگیرها استانهای کویری ایران دارد و در میان کبوتر خانه نیز حفر چاهی به جهت تامین آب شرب کبوتران در صورت نزدیک نبودن آبگیر و جوی و رودخانه حفر می کردند.
صاحبان کبوتر خانه ها به 3 ماه به یک بار برای جمع آوری فضولات به داخل کبوتر خانه ها وارد می گشتند و کود حاصل را جمع آوری می نمودندکه از برای صیفی جات و میوه های جالیزی بسیار مفید می بود حال باید در نظر آورد میزان کود استحصال گشته را بر مبنای آمار کبوتران موجود در کبوتر خانه که گاهی به بیش از 7000هزار جفت را بالغ می گردید و رقم 70.000 کیلوگرم در سال که عایدی ارزشمندی را از برای کشاورزان به همراه داشت .
در شرح و توصیف این «بناهای سترگ و شکوهمند» آمده:
«معمار ایرانی به دلیل نگاه عالمانه به اقلیم و علم زیست شناسی، عجایبی حیرت برانگیز و ماندگار را در این سیاره خاكی تحت عنوان كبوترخانه های ایرانی خلق كرده و چه زیبا، این هماهنگی برجهای به رنگ خاك (برخلاف برجهای به رنگ آب[با سیاره خاكی ]که دو سومش هم آب است) در وحدت از روزگاران پیش به یادگار مانده است، كه حقیقتاً سزاوار است به آنها برتر از عجایب هفتگانه عالم نگاه كرد.»
صاحبان کبوتر خانه ها به 3 ماه به یک بار برای جمع آوری فضولات به داخل کبوتر خانه ها وارد می گشتند و کود حاصل را جمع آوری می نمودندکه از برای صیفی جات و میوه های جالیزی بسیار مفید می بود حال باید در نظر آورد میزان کود استحصال گشته را بر مبنای آمار کبوتران موجود در کبوتر خانه که گاهی به بیش از 7000هزار جفت را بالغ می گردید و رقم 70.000 کیلوگرم در سال که عایدی ارزشمندی را از برای کشاورزان به همراه داشت
قطر سوراخهای ورودی كبوتران (هر کبوتر یک سوراخ ورودی دارد و یک سوراخ خروجی!) به داخل برجها به اندازه ای ساخته شده است كه تنها كبوتران می توانستند وارد آن شوند و پرندگان مهاجم قادر به ورود به داخل آن نبودند. جالب توجه این كه برای دقت یك اندازه بودن قطر سوراخهای كبوتر بویژه در كبوترخانه های سبك گلپایگان و خمین از تنوشه (لوله های سفالی) استفاده می شده تا سوراخها یكسان اجرا شود...
برای ساختن این بناهای عجیب غیر از علم «دفع دشمنان کبوتر» « از علوم دیگر در ساخت برجهای كبوتر همچون استفاده از دانش فیزیك با توجه به اصل تشدید ( رزنانس) به منظور توجه و پرواز همزمان دسته جمعی حدود 14 هزار تا 25 هزار كبوتر در اثر برخاستن ناگهانی كه ارتعاشات بسیار قوی را به دنبال دارد، عالمانه بهره برده شده است. هندسه و ریاضیات به خاطر به حداكثر رساندن سطح در حجمی ثابت و بهره گیری از اصول زیباشناختی آن چشم گیر است. دانش جانورشناسی و روانشناسی جانوری از دیگر علومی است كه در ایجاد تجهیزات دفاعی كبوترخانه و نیز تمهیدات مكانیكی، بیولوژیكی و شیمیایی برای مبارزه با دشمنان كبوتر اعمال می شده. همچنین از علوم آب و هواشناسی، گیاه شناسی و سایر علوم بهره برده شده است.
شاردن سیاح بزرگ فرانسوی در قسمتی از سفرنامه خود می نویسد:«كبوترخانه های عظیم ایران شش بار بزرگتر از بزرگترین پرورشگاههای ماست.»! و «ایران مملكتی است كه بهترین كبوترخانههای جهان در آنجا ساخته می شود.»
مجموعه ی کبوتر خانه های اطراف اصفهان ، که شاردن تعداد آنها را 3000 بر شمرده است هم اکنون در حال نابودی است .
کبوترخانه ها، رازهای ناشناخته
طبق آمارهایی که در سال 1365 از کبوتر خانه های موجود تهیه شده است تعداد آنها فقط 606 عدد، اعم از فعال و مخروبه بوده است. وضعیت کبوتر خانه های مناطق دیگر ایران ، قمشه ، نجف آباد ، خوانسار ،خمین و گلپایگان و بازمانده های آن در استان آذربایجان و یزد از این هم بدتر است.
گفتنی است از نظرتاریخ علم و معماری نیز این بناها قابل مطالعه و تأمل هستند. در این بناها که زیبایی و کارآمدی آنها چنان به هم آمیخته است که جدایی ناپذیر به نظر می آیند،ازعلومی همچون فیزیک ، ریاضیات جانورشناسی، روانشناسی جانوری و آب و هواشناسی و غیره استفاده شده است.
این کبوتر خانه ها به خاطر تنوع بسیار در شکل و اندازه و تکرار موزون آنها و هماهنگی آنها با طبیعت و زیبایی های اطراف و به ویژه بافت و فضاهای اعجاب آور و هماهنگ درونی آنها می تواند یکی از جاذبه های نادیده انگاشته ی جهانگردی در اصفهان به شمار آید.
جمع آوری فضولات کبوتران به عنوان کود ، دور کردن کبوتران از مزارع جهت جلوگیری کردن از آسیب رساندن به مزارع و شکار کردن کبوتران و استفاده کردن از گوشت آنها از اهداف احداث این بناهاست.
بررسی برج های كبوتر
برج های كبوتر در پهنه ی دشتهای سر سبز یا گوشه ی باغهای این مملکت خود نمایی می كنند.
در داخل این برج ها مقیاس ها به طور اصولی درك میشود و نسبتهای دقیق و آرایش بسیار جالب لانه های كبوتران بیننده را به كنجكاوی وا می دارد.
الف: موقعیت موقعیت برج باید طوری باشد كه از هر نظر امنیت كبوتران را تأمین نموده و دسترسی به آب و دانه به سهولت امكان پذیر باشد. ب:سبك در طرح هر برج به سه مسئله توجه شده: به كار بردن حداقل مصالح ساختمانی با ایجاد حداكثر لانه های كبوتر و فضاهای ارتباطی. اگر توجه كنیم مصالح ساختمانی مصرفی در برجها غالباً از خشت خام می باشد و خشتها فقط فشار را تحمل می كنند و تحمل آنها در برابر نیروهای كششی و پیچشی حداقل است . بنابراین می توان به اهمیت طرحها و مهارتی كه در كاربرد خشت به كار رفته است پی برد.
ج: تهویه مسئله ی تهویه در داخل برج حائز اهمیت می باشد. داخل برج در طول سال باید از حرارت مطبوعی برخوردار باشد تا كبوتران بتوانند در شرایط مساعدی تخمگذاری كنند.
د: روشنایی با توجه به اینكه كبوتران در تاریكی دید كافی ندارد از این جهت باید روشنایی داخل برج به نحوی تأمین باشد كه كبوتران به آسانی بتوانند لانه های خود را پیدا كنندو ورود و خروجشان به سهولت امكان پذیر باشد.
قطر سوراخهای ورودی كبوتران (هر کبوتر یک سوراخ ورودی دارد و یک سوراخ خروجی!) به داخل برجها به اندازه ای ساخته شده است كه تنها كبوتران می توانستند وارد آن شوند و پرندگان مهاجم قادر به ورود به داخل آن نبودند. جالب توجه این كه برای دقت یك اندازه بودن قطر سوراخهای كبوتر بویژه در كبوترخانه های سبك گلپایگان و خمین از تنوشه (لوله های سفالی) استفاده می شده تا سوراخها یكسان اجرا شود...
ه: ورود و خروج كبوتران پنجره ها و برجك های مشبك در برج باید به نحوی تعبیه شده باشد، كه كبوتران برای ورود و خروج ، دچار مشكل نشوند ومجبور نشوند برای یافتن لانه هایشان ذاخل برج را دور بزنند
امنیت کبوترخانه ها
هر کبوتر خانه مانند یک دژ نظامی باید در برابر همه ی دشمنان کبوتر که تعداد آنها کم هم نیستند مقاوم ونفوذ ناپذیر باشد .
این نفوذ ناپذیری نه تنها باید قوش ، قرقی ، جغد ، کلاغ ، گربه و روباه و تا حدی آدمیزاد را در بر می گیرد ، بلکه مار و موش را نیز شامل گردد . موش اگر چه مستقیماً دشمن کبوتر نیست اما با عمل کانال سازی خود در زیر پی ها می تواند از طریق زیر زمین راه را برای ورود مار به داخل کبوترخانه ها فراهم آورد . برای پیشگیری از ورود پرندگان مزاحم و مهاجم به کبوترخان در کبوترخانه های ایران به ویژه نمونه های گلپایگان و خمین لانه های ورودی کبوتر ( کبوتر رو ) کاملاً حساب شده وگاه بوسیله تنبوشه هایی استاندارد بنا شده اند . چنانچه کبوتررو کمی بزرگتر باشد سایر پرندگان شکاری و مزاحم به آن رخنه می کنند و اگر کوچکتر باشد کبوتران بزرگتر قادر به ورود به آن نیستند .
برای جلوگیری از بالارفتن گربه ومار در برجهای مدور به شیوه ی اصفهان از نوار و یا نوارهایی از گچ در کمر برج و در نمونه های خمین و گلپایگان و خوانسار علاوه بر این نوار از فرورفتگیهایی در نبشهای مکعب مستطیلی کبوترخانه ها و گاه تسهیلات دیگر استفاده می کنند . رنگ سفید نوار و نوارهای گچی علاوه بر زیبایی به جلب کبوتران کمک می نموده است .
رمز و رازهای نهفته در معماری سنتی ایران
این مقاله به بررسی جایگاه معماری سنتی ایرانی در هنر می پردازد و نظرات چند تن از متخصصین را در این باره بیان می کند.
رمز و رازهای نهفته در معماری سنتی ایران
با نگاهی به تمامی بناها و اشیای تاریخی میتوان مشاهده کرد که آنچه بیش از قدمت و دیرینگی باعث غنای این داشتههای تاریخی شده، هنر زنان و مردان ایران زمین در طول دوران و اعصار مختلف است و تنها محدود به کهن بودن این بناها و اشیاها نمیشود.
هنرمندانی که خلاقانه و به طرز شگفت انگیزی از چندین هزار سال قبل تا کنون همواره خالقان آثار بینظیری بودهاند که توانسته چشم جهانیان را خیره کند و باستان شناسان و گردشگران بسیاری را روانه ایران کند.
باید در نظر در داشت که صنایع دستی و هنر سنتی ایران تنها ظرفی سفالین و تکهای گلیم و جام قلمزنی شده نیست بلکه معماری سنتی ایران نیز از هنرهای سنتی کشور به شمار میرود که به دست صنعتگران شاید هزاران سال قبل رقم زده شده است.
هنرمندانی که تمامی دل مشغولیها، دغدغهها، زیباییها، جنگها، فتوحات، مناجات با خدا و ... را در آثار خود متجلی ساختهاند.
این هنرها نه تنها از منظر زیبایی مورد توجه هستند، از نظر زنده نگاهداشتن بسیاری از سنتها، آداب و رسوم و فرهنگها نیز در طول تاریخ موثر بودهاند.
قدمت، ملاک ارزشمندی بناهای تاریخی نیست
«سارا اکبری» ، کارشناس صنایع دستی میگوید: معماری هنر شکل دادن به فضا بر اساس آرمانها و نیازمندیهای انسان است. معماری همواره در هر دوره و در هر منطقه ویژگیهای خاص خود را به مثابه یک پدیده فرهنگی بازتاب میدهد و معماری هرگز از عوامل تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ و رسوم جامعه در عصرهای مختلف جدا نبوده است.
به اعتقاد وی معماری سنتی ایران قادر به پاسخگویی به نیازهای زیستی، فردی و اجتماعی مردم متناسب با آداب و سنن زندگی و فرهنگ آنان بوده است.
معماری هنر شکل دادن به فضا بر اساس آرمانها و نیازمندیهای انسان است. معماری همواره در هر دوره و در هر منطقه ویژگیهای خاص خود را به مثابه یک پدیده فرهنگی بازتاب میدهد و معماری هرگز از عوامل تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ و رسوم جامعه در عصرهای مختلف جدا نبوده است.
وی میگوید: هماهنگی با طبیعت و محیط و بهرهگیری از امکانهای ذاتی موجود در محل، ( تکیه بر مصالح بومی) سنن هر یک از ولایات، حفظ رابطه منطقی، وحدت میان مصالح و طرح بنا از مهمترین خصوصیات معماری ایرانی است.
این کارشناس صنایع دستی با اشاره به باور غلط افراد در خصوص این که ارزش آثار تاریخی بیشتر به قدمت آنها مربوط میشود، ادامه میدهد: آثار معماری دورههای مختلف ایران، گوشههایی از جزییات زندگی، اعتقادات، پایبندی به الگوی اخلاقی و زیستی، اسلوبهای بومی و محلی و مهارت فنی و هنری ایرانیان را بازگو میکند.
وی تأکید میکند: همچنین گوهر معماری ایرانی را منطق ریاضی و عرفان تشکیل میدهد به حدی که در متون کهن ایرانی از معمار به عنوان «الحاسب» و «المهندس» نامبرده میشود.
معماری ایرانی در سه مقیاس قابل تقسیم است که بافتهای شهری و روستایی، مجموعههای معماری و تکبناها این مقیاسها را تشکیل میدهد.
تزئینات وابسته به معماری سنتی، بناهای تاریخی ایران را پرآوازه کرد
«سجاد هاشمیان» ، کارشناس ارشد رشته معماری در این خصوص میگوید: از میان شهرها و روستاهای ایران، تعدادی از آنها با داشتن بافت و ساختار ویژه، آثار و بناهای ویژه ارزشمند و سابقه تاریخی صاحب نام و آوازه هستند به طوری که میتوان به شهرهای اصفهان و شیراز و روستاهای ماسوله، ابیانه و کندوان در این زمینه اشاره کرد.
به اعتقاد وی مجموعههای معماری از تعدادی بناهای گوناگون با عملکرد مناسب و مکمل یکدیگر تشکیل شده که در کنار هم و در قالب یک ساختار بزرگ ساخته شدهاند، و به دلایل مذهبی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و یا سیاسی شکل گرفتهاند.
رمز و رازهای نهفته در معماری سنتی ایران
وی تأکید میکند: از بین مجموعههای معماری «بازار» مهمترین بخش اجتماعی و کالبدی شکلدهنده در بافتهای تاریخی است و در واقع محلی است که با داشتن مهمترین و اصلیترین بناهای شهر و فضاهای تولید و تجارت؛ عمدهترین فعالیتهای فردی و اجتماعی، امور اقتصادی، سیاسی، تولیدی، تجاری، تبادلات فرهنگی، آموزشی، فعالیتهای هنری و صنعتی را در خود جای داده است.
وی در ارتباط با تکبناها میگوید: طرح و شکل بناها اعم از بناهای خصوصی نظیر کاخها و بناهای مسکونی، بناهای عمومی دینی و غیردینی همچون مساجد، مدارس دینی، حسینیهها، زیارتگاه، کاروانسراها، حمام، قهوهخانهها، آبانبار، پلها، قناتها و ... جملگی پیرو سبکهای رایج زمان خود و در ادامه و تکامل شیوههای مرسوم گذشته و متناسب ویژگیهای فعلی، موقعیت جغرافیایی و اجتماعی شکل گرفتهاند.
تزئینات معماری تنها برای زیباسازی نیست
برخی از منتقدان ایرانی در این زمینه بر این باورند که طرح زینتگری در معماری ایرانی بر همه ملاحظات دیگر غلبه دارد اما رابطه شکل و فرم بنا و تزئینات به گونهای است که فن و اصول ساختمان قربانی تزئینات نشده است و تزئینات نیز صرفا برای زیباسازی نبوده است.
معماران ایرانی به اصل پرهیز از بیهودگی سخت پایبند بودهاند و همواره با توجه به جنبههای زیبایی و تزئینی نمای بنا در ادوار مختلف تاریخ سعی کردند استحکام، پایداری و استواری بنا را القاء کنند و به تزیین صرفا به دیدهی یک پوشش الحاقی ننگرند.
در ایران در دوران آرامش و امنیت و قدرت؛ بناها با تفکر و تامل و در جریان نوسانات شدید، سریع و شتابزده ساخته میشده است.
چون فرصتی برای بررسی و تنوع در اختیار معماران نبوده بر این اساس با مصالح فراوان و قابل دسترس بناها شکل گرفته و تزئینهای الحاقی را پس از ساختن بنا به وجود میآورده به بنا میافزودند.
آرایش معماری ایرانی سه مضمون اساسی دارد که نمادهای گیاهی و دیگر پدیدههای طبیعی (که از روزگاران پیش از تاریخ نشانه باروری و فراوانی بودهاند)، طرحهای هندسی (شامل سادهترین طرحها تا پیچیدهترین طرحها) و خطاطی (از دوران اسلامی به بعد) این 3 مضمون را تشکیل میدهند.
معماری ایرانی در سه مقیاس قابل تقسیم است که بافتهای شهری و روستایی، مجموعههای معماری و تکبناها این مقیاسها را تشکیل میدهد.
آجرکاری، کاشیکاری، گچبری، حجاری، شیشه و آئینهکاری، درودگری و هنرهای چوبی، هنرهای فلزی، نقاشی و پارچه این کاربریها را شامل میشود.
رواج تزئینات معماری سنتی ایران در کشورهای عربی
محبوبه توکلی، کارشناس ارشد صنایع دستی در خصوص شرایط کنونی تزئینات معماری در کشور میگوید: تزئینات وابسته به معماری ایران امروزه در بسیاری از کشورهای عربی مورد استقبال قرار میگیرد حال آن که کاربرد این نوع تزئینات در معماری داخلی کمرنگ شده است.
وی معتقد است که در حوزه استفاده از چوب در تزئینات معماری کاربریها در مقایسه با گذشته بسیار کاهش یافته و بخشی از رشتههای صنایع دستی مرتبط با چوب که در تزئینات معماری کاربرد دارد، رو به فراموشی میرود.
وی با بیان این که نسل جوان چندان تمایلی به یادگیری تزئینات وابسته به معماری سنتی ندارند، ادامه میدهد: امروزه از این هنرها تنها در مرمت آثار و بناهای تاریخی و اماکن مذهبی استفاده میشود.
این کارشناس ارشد صنایع دستی بر کاربردهای المانهای صنایع دستی در طرح توسعه ساختمانها، فضاهای اداری و دانشگاهها تأکید میکند و یادآور میشود: تزئینات وابسته به معماری سنتی حتی میتواند زینت بخش ایستگاههای مترو شود.
وی خاطرنشان میکند: نباید اجازه داد که معماری سنتی که بخشی از هویت اصیل و اسلامی ما را در دل خود جای داده، منسوخ شود.
صنعتی ، هنرمندی صاحب دو موزه
این نوشتار به شرح زندگی و فعالیتهای استاد علی اکبر صنعتی می پردازد.
صنعتی ، هنرمندی صاحب دو موزه
مرحوم علی اکبر صنعتی در سال 1295 در کرمان به دنیا آمد و در 13 فروردین 1385 در تهران چشم از جهان فروبست.
علیاکبر صنعتی نقاش و مجسمهساز ،تنها هنرمند ایرانی است که دو موزه به نامش ثبت شدهاست: موزه صنعتی (کرمان) و موزه صنعتی (تهران) یا همان موزه هلالاحمر در میدان توپخانه تهران. موزهای در کرمان که بر سردرش نوشتهاند موزه علی اکبر صنعتی و دیگر موزهای که گرچه نامش بر بالای آن نیست اما همه آن را به نام موزه صنعتی تهران میشناسند.
صنعتی یکی از مجسمهسازان قدیمی عصرجدید ایران است او شاگرد ابوالحسنخان صدیقی بود. استاد صنعتی تا پایان عمر عضو پیوستهء فرهنگستان هنر ایران باقی ماند.
استاد صنعتی در نیمه دوم عمر، میان نقاشی رنگ و روغن و آبرنگ؛ به فکر اعتبار بخشیدن به نقاشی آبرنگ افتاد. به گونه ای که آرام آرام آبرنگهایش منزلت مکتب شدن را یافت.
مکتب نوین آبرنگ استاد سید علی اکبر صنعتی، تحولی بود بنیادین و شگفت انگیز که بی اغراق نسلی را در عرصه نقاشی رهرو خویش ساخت.
از تابـلوهای آبرنگ او میتوان به آقا سید حسن، به شوق پرواز، یک جهان رنـگ و نقش، زنـدگی بـا آبرنگ، شبان و موسی کوه و دشت، میشود دوست داشت، زندگی در مرداب، اسب تنها در دشت، عاشقان گل، آن یادها که رفت، سپیده دم دهکده، یاد ایام کودکی، باغ بی حصار، پناه ، جمعه سبز و ... اشاره کرد.
سید علی اکبر 6 ماهه بود که پدرش بر اثر بیماری طاعون در گذشت و 8 سال داشت که مادرش به علت فقر مالی و مهمتر از آن جلوگیری از آسیب های اجتماعی که معمولاً دامنگیر چنین کودکان فقیر و بی سرپرست می شود او را به پرورشگاه صنعتی که در آن سالها یتیم خانه نامیده می شد، سپرد.
سید علی اکبر صنعتی ضمن تحصیل در پرورشگاه با توجه به عشق و علاقه وافری که به فنون نقاشی و مجسمه سازی داشت در حد مقدورات موجود به خلق آثار ارزشمند در پرورشگاه دست یافت.
مرحوم حاج اکبر صنعتی که از علاقه و استعداد او در این زمینه ها آگاهی حاصل کرد، همواره موجبات تسهیل در کار و تشویق او برای خلق آثار زمینه ای فراهم می کرد.
سید علی اکبر صنعتی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دوران توقف در پرورشگاه به پایان رساند. از آنجایی که هنگام ثبت نام برای شرکت در کلاس ابتدایی نیاز به شناسنامه بود و گروهی از شاگردان پرورشگاه ازجمله سید علی اکبر صنعتی زاده هم فاقد شناسنامه بودند، مرحوم حاج اکبر صنعتی نماینده اداره آمار و ثبت احوال را به پرورشگاه دعوت و از او خواست که برای شاگردان پرورشگاه که فاقد شناسنامه بودند با فامیل صنعتی زاده شناسنامه صادر کند.
سید علی اکبر صنعتی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دوران توقف در پرورشگاه به پایان رساند. از آنجایی که هنگام ثبت نام برای شرکت در کلاس ابتدایی نیاز به شناسنامه بود و گروهی از شاگردان پرورشگاه ازجمله سید علی اکبر صنعتی زاده هم فاقد شناسنامه بودند، مرحوم حاج اکبر صنعتی نماینده اداره آمار و ثبت احوال را به پرورشگاه دعوت و از او خواست که برای شاگردان پرورشگاه که فاقد شناسنامه بودند با فامیل صنعتی زاده شناسنامه صادر کند.
به هر حال سید علی اکبر صنعتی زاده با توجه به علاقه زیادی که به ادامه تحصیل در رشته های نقاشی و مجسمه سازی داشت، مایل بود و کوشش می کرد خود را به تهران برساند و در مدرسه صنایع مستظرفه که در آن سالها به همت مرحوم محمد غفاری معروف به کمال الملک تاسیس شده بود، به ادامه تحصیل مشغول شود.
سید علی اکبرصنعتی زاده در مدرسه صنایع مستظرفه با استفاده از محضر اساتید بزرگی چون سید ابوالحسن خان صدیقی که بعد از کمال الملک ریاست مدرسه صنایع مستظرفه را به عهده داشت به تحصیل هنر مجسمه سازی مشغول و به خلق آثاری ارزشمند در زمینه های نقاشی و مجسمه سازی پرداخت.
وی هم چنین آموزش هنر را زیر نظر استادان طاهرزاده، بهزاد (مینیاتوریست)، ابوالحسن استاد حیدریان گذرانده بود. وی در سال 1379، منتخب فرهنگستان هنر در بزرگداشت نامآوران بود.
صنعتی ، هنرمندی صاحب دو موزه
در 28 مرداد تمام مجسمههای او توسط مزدوران خشمگین تخریب شد، اما این تنها باری نبود که مجسمههای وی در هم شکسته میشد. نمایشگاهی که در میدان راه آهن در ملک پسر حاج علی اکبر به طور دایم برپا بود هم در انقلاب 57 نابود شد. علی اکبر صنعتی طی چند دهه فعالیت هنری بیش از 2000 تابلوی رنگ و روغن، آبرنگ، موزاییک از سنگ و حدود 400 مجسمه پدید آورد که در دو موزه به نام وی در کرمان و تهران و سایر موزههای داخل و خارج از کشور و مجموعههای خصوصی نگهداری میشود.
موزه صنعتی (کرمان) علاوه بر نمایش آثار با ارزش استاد صنعتی زاده آثار هنرمندان بزرگ دیگری از جهان را هم داراست. موزه صنعتی (تهران) در میدان امام خمینی قرار دارد و در آن مجسمههای بسیار مهمی از وی به نمایش گذاشته شده است.
استاد صنعتی از چند سال پیش به علت سکته مغزی قدرت تکلم خود را از دست داده بود و نیمه چپ بدنش نیز فلج شد. وی همچنین از ششم اسفندماه به علت عارضه ریوی و مشکل تنفسی در بیمارستان ایرانمهر بستری که پس از بهبودی نسبی از بیمارستان ترخیص شد و سرانجام بامداد سیزدهم فروردین 1385 در سن 90سالگی دارفانی را وداع گفت. پیکر استاد علی اکبر صنعتی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
علی اکبر صنعتی در طول سالیان توقف خویش در تهران، نمایشگاه هایی دائمی تشکیل داد.
درکرمان هم علاوه برمجسمه و تابلوهایی که مرحوم صنعتی زاده در آغاز فعالیت خود یعنی بعد از سال های 1320 تهیه و درسالن پرورشگاه جای داده بود، توسط حسن حبیبی معاون رئیس جمهور وقت تعدادی مجسمه و تابلو از آثار سید علی اکبر صنعتی زاده به مبلغ 500 میلیون ریال خریداری و در سالن پرورشگاه صنعتی در ردیف دیگر آثار موجود قرار داده شد و موزه جالبی تشکیل شد که همه روزه مورد بازدید گردشگران و پژوهشگران قرارمی گیرد.
بسیاری از آثار این هنرمند اکنون نزد مجموعه دارها و موزه های معروف نگهداری می شوند.
آغاز مدرنیسم در معماری تهران
معماری دوره پهلوی اول
وقتی که از جنبه های مدرن زندگی ایرانی با تمام کم و کاستی هایش صحبت می کنیم نمی توانیم از پرداختن به معماری غافل شویم. معماری پدیده ای است که هم از تغییرات زندگی ما نقش می پذیرد و هم در تغییر دادن نحوه زندگی ما نقش دارد.
آغاز مدرنیسم در معماری تهران
تهران در میان شهرهای ایران، شهری است که به دلیل پایتخت بودن و تمرکز بنیادهای سیاسی و اقتصادی در آن، نسبت به شهرهای دیگر زودتر با مظاهر مدرنیسم و به تبع آن با معماری مدرن آشنا شد. این آشنایی در دوران قاجار و به خصوص دوره ناصرالدین شاه آغاز شد. اما عملا در دوران پهلوی بود که جنبه های زندگی مدرن از حصار دربار و ارگ سلطنتی خارج شد و چهره تهران و پس از آن سایر شهرهای ایران را به سرعت عوض کرد.
ساختمان شهربانی تهران
شیرهای سنگی عمارت شهربانی
با روی کار آمدن رضا شاه، نهادهای مدرنی در ایران پا گرفتند و تاسیس شدند که پیش از آن یا در شکل و شمایل سنتی خود وجود داشتند و یا این که برای اولین بار بود که به وجود می آمدند. این نهادها و موسسات جدید نیازمند معماری و فضاهای خاص خود بودند. طبیعی بود معمارانی می توانستند طراحی و ساخت این موسسات جدید را بر عهده بگیرند که با الفبای معماری مدرن و نیازهای جدید آشنایی باشند. معمارانی که در دوره رضا شاه، چهره تهران را متحول کردند یا معمارانی اروپایی بودند و یا فارغ التحصیلان دانشگاه های اروپا.
نکته ی برجسته در معماری این دوره، ظهور گونه ای از معماری است که می شود با اغماض به آن معماری نئوکلاسیک ایرانی گفت، گرچه همواره بر سر نامگذاری سبک های معماری اما و اگرهای فراوانی در کار هست. منظور از این گونه معماری آن است که معماران عمدتا در بخش هایی از ساختمان به خصوص در نماسازی یا تزیینات از عناصر و جزییات معماری ایران باستان استفاده می کردند، اما درون ساختمان خود را بر اساس نیاز های جدید طراحی می کردند.
از شاخص ترین نمونه های این گونه معماری در تهران می شود به ساختمان کاخ شهربانی در محوطه میدان مشق یا باغ ملی اشاره کرد. سرستون های این ساختمان کاملن از روی معماری دوران هخامنشی الگوبرداری شده و پله های آن یادآور معماری کاخ آپادانا است. همچنین ساختمان صندوق پس انداز بانک ملی در خیابان فردوسی نیز مثال برجسته ای از معماری نئوکلاسیک ایران است که با آن که معمار آن آلمانی بوده اما کاملن از معماری دوران هخامنشی الهام گرفته شده است. در طراحی موزه ایران باستان نیز، کاخ تیسفون و طاق کسری، مربوط به دوران ساسانی، مورد توجه معمار فرانسوی آن، آندره گدار بوده است.
نهادها و موسسات جدید نیازمند معماری و فضاهای خاص خود بودند. طبیعی بود معمارانی می توانستند طراحی و ساخت این موسسات جدید را بر عهده بگیرند که با الفبای معماری مدرن و نیازهای جدید آشنایی باشند. معمارانی که در دوره رضا شاه، چهره تهران را متحول کردند یا معمارانی اروپایی بودند و یا فارغ التحصیلان دانشگاه های اروپا.
بانک ملی تهران
معماران اروپایی در تهران
در میان معماران غیر ایرانی که در دوره رضا شاه در ایران فعالیت داشتند می توان این چهره های سرشناس را مشخص کرد:
نیکلای مارکف معمار گرجستانی الاصل و فارغ التحصیل آکادمی هنرهای زیبای سن پترزبورگ که طراحی ساختمان هایی مانند استادیوم معروف امجدیه، دبیرستان البرز، زندان قصر و کارخانه قند ورامین را برعهده داشت. مارکوف جزو اولین معمارانی بود که الفبای معماری صنعتی را با خود به ایران آورد و آن را در ساخت کارخانه هایی که طراحی کرد به کار برد.
از دیگر معماران اروپایی که در پروژه های عمرانی رضاشاه شرکت داشت می شود به ماکسیم سیرو اشاره کرد. او در حقیقت به عنوان باستان شناس به ایران آمد و به دلیل علاقه فراوانی که به معماری ایرانی داشت در طراحی پروزه های زیادی شرکت کرد که به عنوان مثال می توان از مجتمع دانشکده پزشکی تهران و چند دانشکده دیگر نام برد. سیرو البته جز در زمینه معماری تحقیق مفصلی در مورد کاروانسراهای ایران نیز انجام داده و بسیاری از آنها را نقشه برداری و تاریخ نگاری کرده است.
آغاز مدرنیسم در معماری تهران
معمار دیگر که پیش از این نیز به او اشاره کردیم آندره گدار است که او هم در ابتدا به قصد حفاری های باستان شناسی به ایران آمد و بعد طراح و پایه گذار موزه ایران باستان شد و سال ها سرپرست باستان شناسی در ایران بود. طراحی دانشگاه تهران نیز به او سپرده شد. گدار اولین رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و به طور مستقیم بر آموزش معماری در ایران تاثیر گذاشت و سرفصل و برنامه درسی رشته معماری را با کمک محسن فروغی معمار ایرانی برای دانشجویان تهیه کرد. جالب است بدانید که طراحی مقبره حافظ در شیراز نیز از جمله کارهای بسیار شاخص آندره گدار است.
ساختمان اداره پست تهران
ارامنه ایرانی، پیشرو معماری مدرن
اما نمی شود از جریان مدرنیسم در ایران صحبت کرد و از ارامنه ایرانی غافل شد. چند چهره بسیار شاخص ارمنی، تعدادی از مهم ترین ساختمان های دولتی و عمومی و همچنی خانه ها و ویلاهای شخصی را در در دهه های ابتدایی قرن حاضر طراحی کرده اند. وارطان هوانسیان، پل آبکار، گابریل گورکیان(Gabriel Guevrekian)، اوژن آفتاندلیانس و قلیچ باقلیان از جمله این معماران مشهور هستند. ساختمان اصلی بانک سپه، هتل فردوسی، هتل دربند و سینما متروپل و تعداد زیادی آپارتمان و منزل شخصی توسط وارطان هوانسیان، کاخ شهربانی و میدان حسن آباد اثر قلیچ باقلایان و کاخ دادگستری، آمفی تئاتر مدرسه نظام، و همچنین ساختمان وزارت امور خارجه نیز از آثار گابریل گورکیان است. کاخ دادگستری در خیابان داور جزو یکی از شاخص ترین بناهای ابتدای نهضت معماری مدرن در ایران محسوب می شود.
از دیگر معماران اروپایی که در پروژه های عمرانی رضاشاه شرکت داشت می شود به ماکسیم سیرو اشاره کرد. او در حقیقت به عنوان باستان شناس به ایران آمد و به دلیل علاقه فراوانی که به معماری ایرانی داشت در طراحی پروزه های زیادی شرکت کرد که به عنوان مثال می توان از مجتمع دانشکده پزشکی تهران و چند دانشکده دیگر نام برد.
گابریل گورکیان که زاده استانبول بود و بلافاصله پس از تولد به همراه خانواده اش به ایران مهاجرات کرده و تابعیت ایرانی داشت، نه تنها در ایران بلکه در اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز معمار شناخته شده ای بود. در سال 1923 تعدادی از اثار گورکیان در سالن پاییزه پاریس در کنار آثار معمارانی با شهرت جهانی مانند لکوربوزیه به نمایش درآمد.
از آثار اقتاندلیانس نیز می شود به ساختمان اولیه فرودگاه مهرآباد، تالار فرهنگ و کلیسای سرکیس مقدس در نبش خیابان کریم خان تهران اشاره کرد.
باغهای تاریخی بیرجند
اقلیم خشك و نسبتا گرم جغرافیایی ایران باعث شده توجه خاصی به كاشت درختان در فضاهای معماری شود.
باغهاي تاريخي بيرجند
باغهای ایرانی همواره یكی از مصادیق بارز هنر، علم و ذوق ایرانی بوده و در همه منابعی كه به معرفی و شرح شهرها و مجتمعهای زیست ایرانیان پرداختهاند، از آن ذكر شده است.
به گفته مورخان یونانی پیرامون خانههای بیشتر ایرانیان را باغهایی در برگرفته كه به آنها پردیس میگفتهاند. در لغتنامه دهخدا پردیس برگرفته شده از زبان مادی (پارادائز) ذكر شده است. همچنین بسیاری از مورخان در آثار خود این واژه را به كار بردهاند. به طور مثال گزنفون در شرح بازدید لوساندروس از باغی كه كوروش در ساردیس ساخته بود واژه پردیس را به كار برده است.
جهان اسلام دو سبك باغسازی را از ایرانیان اقتباس كرده كه با گذشت زمان كم و بیش در بین ملتها رواج یافت. یكی باغ به عنوان ظرف كه ساختمان در وسط آن قرار میگرفت و دیگری باغ به عنوان مظروف كه احاطه شده توسط ساختمانها بود و همچنین استفاده از فضای باز شهری به عنوان باغ میدان و محل تفریح و تفرج و تعاملات اجتماعی از دوره صفویه در شهرهای ایرانی آغاز میشود كه میتوان این باغها را در نواحی مختلف ایران از جمله بیرجند مشاهده كرد.
باغها و عمارتهای بیرجند با طراحی فضای سبز به نمایش گذاشتن آب در جویها، استخر و فوراهها، محیطی زیبا و كاملا متفاوت با اقلیم منطقه را به نمایش گذاشتهاند. این باغها كه اكثرا متعلق به خاندانهای ثروتمند و بالاخص خاندان علم بودهاند. به تعداد زیاد در داخل شهر بیرجند و روستاهای اطراف پراكندهاند. كه از آن جمله میتوان باغها و عمارتهای رحیم آباد، معصومیه، بهلگرد، امیرآباد شیبانی، علیآباد، شوكت آباد و ارگ كلاه فرنگی یا ارگ میرحسن خان اشاره كرد. كه از لحاظ معماری، تزیینات و طراحی شباهت فراوانی با یكدیگر دارند. اما آنچه كه در اینجا باید بدان توجه داشت مورد بیمهری قرار گرفتن و عدم توجه به این باغهای زیبا كه هر كدام هزاران حرف نگفته دارند، است. امید است با تلاش مسئولان و توجه مردم به این اماكن تاریخی درهای نهفته آنها بازگشته و از اماكن استقبال بیشتری به عمل آید.
باغ و عمارت اكبریه:
این مجموعه تاریخی در انتهای خیابان معلم _ بیرجند و در داخل محدوده روستای تاریخی اكبریه قرار گرفته است. تفاوت ویژگیهای معماری در بخشهای مختلف این بنا نشان دهنده ساخت بنا در طی چند دوره است. به نحوی كه ساخت این مجموعه از اوایل دوره قاجار تا اواخر این دوره و در چند مرحله انجام شده است. این مجموعه شامل چند عمارت است كه هرعمارت شامل طبقات متعددی است كه به وسیله دالانهای متعدد به یكدیگر راه دارد. در بخشهایی از این اتاقها تزیینات گچی دیده میشود و بخشهایی از آن نیز فاقد هرگونه تزیین است. همچنین درهای موجود در این عمارت چوبی بوده كه با شیشههای رنگی تزیین شدهاند. وجود درختان بلند قامت كاج در دو طرف خیابان اصلی عمارت مركزی این مجموعه برزیبای و طراوات باغ و نمای آن افزوده است. در طبقه همكف عمارت مركزی، تالار زیبا با تزیینات گچی با طرحهای اسلیمی و دربهای چوبی وجود دارد و همچنین در میانه خانه این عمارت در قسمت ساختمان مركزی آن قرار دارد آینه كاریهای بوده كه متاسفانه قسمت اعظم آن از بین رفته است. بخش اداری این عمارت كه جدیدترین قسمت آن است در اوایل دروه پهلوی احداث شده است.
جهان اسلام دو سبك باغسازی را از ایرانیان اقتباس كرده كه با گذشت زمان كم و بیش در بین ملتها رواج یافت. یكی باغ به عنوان ظرف كه ساختمان در وسط آن قرار میگرفت و دیگری باغ به عنوان مظروف كه احاطه شده توسط ساختمانها بود و همچنین استفاده از فضای باز شهری به عنوان باغ میدان و محل تفریح و تفرج و تعاملات اجتماعی از دوره صفویه در شهرهای ایرانی آغاز میشود كه میتوان این باغها را در نواحی مختلف ایران از جمله بیرجند مشاهده كرد.
درختان و گیاهان استفاده شده در این باغ به دو نوع كلی: تزیینی و میوهدار تقسیم میشوند كه شامل درختان: كاج، بوتههای شمشاد و همچنین درختان: زردآلو، پسته، انار و توت است.
هم اكنون بخشهای مختلف این باغ و عمارت مورد استفاده اداره كل میراث فرهنگی و گردشگری خراسان جنوبی است. بخش احداث شده در دوره زندیه به عنوان كتابخانه و دانشكده هنر دانشگاه بیرجند فعال است. از بخش مركزی كه در دوره قاجار احداث شده به عنوان موزه باستانشناسی و مردمشناسی استفاده میشود. بخش ساخته شده در دوره پهلوی كاربری اداری دارد و بالاخره دیگر بخشها به عنوان سفرهخانه و چایخانه سنتی اختصاص یافته است.
باغ و عمارت عمارت رحیم آباد:
این عمارت در داخل روستای رحیمآباد و در حاشیه خیابان شهید مدرس قرار گرفته است این از بناهای دوره قاجار به شمار میرود و تاریخ ساخت این بنا سال 1315 ه.ق است. این مجموعه شامل بخشهای متعددی از جمله عمارت اصلی با راهروها و اتاقهای متعدد، اصطبل و حوضخانه كه دارای گنبدی كلاه فرنگی است. عمارت رحیم آباد دارای سه تالار بزرگ است كه از لحاظ كاربری به عنوان پذیرایی از مهمانان و تشریفات استفاده میشده است و دارای تزیینات مقرنس، آینهكاری، گچبری است. دربها و پنجرههای تالار دارای كتیبههایی به شكل هلالی و تزیینات مشبك با طرح اسلیمی است كه استفاده از شیشههای رنگی برزیبایی آن افزوده است. از مهمترین ویژگیهای این بنا میتوان به وجود انبوه تزیینات و در انواع مختلف اشاره كرد.
امروزه بخشی از این باغ و عمارت به عنوان مركز آموزش هنرهای سنتی اداره كل میراث فرهنگی و گردشگری خراسان جنوبی استفاده میشود و همچنین در یكی از قسمتهای آن رستوران سنتی تاسیس شده است كه پذیرای مهمانان فراوانی در طول شبانهروز است.
باغهاي تاريخي بيرجند
باغ و عمارت بهلگرد:
این مجموعه در فاصله یك كیلومتری شامل روستای بهلگرد و حدود 15 كیلومتری شرق بیرجند قرار گرفته است و شامل دو باغ، دو عمارت، اصطبل، محل سكونت خدمه و نیز یخدان طبیعی است. نكتهای كه درباره تزیینات این عمارت قابل ذكر است تزیینات كمتر این باغ نسبت به سایر باغها است. طبقه اول این عمارت دارای چهار ستون دایرهای آجری است كه مهمترین عناصر تزیینی باغ را در خود جای دادهاند.
این مجموعه دارای دو باغ مجزای اندرونی و بیرونی است. كه باغ اندرونی از نظر وسعت بسیار كوچكتر از باغ بیرونی است. در مركز این باغ استخری وجود دارد كه جزیرهای با طرح هشت ضلعی در مركز آن واقع شده است. نكته جالب توجه در این باغ وجود یخچالی است كه عملكرد آن تولید یخ در زمستان و ذخیره آن تا تابستان است. اصول كار این یخچال به این صورت است كه از طریق نهری در زمستان آب به استخر وارد میشده است كه این آب در زمستان یخ میبندد و كارگران با پاشیدن آب بر قطر آن میافزودند و هنگامی كه قطر یخ به اندازه كافی رسید یخ را شكسته و برای استفاده در تابستان به مخزن منتقل میكردهاند.
باغ و عمارت شوكت آباد:
مجموعه تاریخی شوكتآباد در فاصله 5 كیلومتری شرق شهر بیرجند قرار گرفته است. این مجموعه نیز همانند سایر مجموعهها شامل بخشهای متعددی است كه هر بخش تزیینات خاص خود را دارد. از جمله حوضخانه كه دارای بیشترین ویژگیهای معماری و تزیینی است. این قسمت دارای گنبدی بزرگ است كه در مركز آن یك كلاه فرنگی با پنجرههایی كه از طریق آن بخشی از نور حوض خانه تامین شده تعبیه شده از دیگر فضاهای مهم تشكیل دهنده این مجموعه میتوان به اندرونی و یا محل خصوصی خانواده حاكم اشاره كرد. این بخش كه در جنوبیترین قسمت مجموعه قرار گرفته است از لحاظ معماری و طرح شباهت فراوانی به خانههای مسكونی واقع در بافت قدیم بیرجند دارد. از مهمترین تزیینات این عمارت میتوان به قابهای گچی ایوان اندرونی، رخبامهای تزیینی و طاق نماهای اطراف حوضخانه اشاره كرد. از عناصر معماری مهمی كه مربوط به مجموعه است اما در فاصله 500 متری از باغ قرار دارد یخچال طبیعی است كه از خشت و گل ساخته شده است.
از بخشی از این بنا به عنوان موزه تاریخ طبیعی و حیات وحش بیرجند استفاده میشود و بخشی دیگر به رستوران سنتی تغییر كاربری داده است.
این مجموعه دارای دو باغ مجزای اندرونی و بیرونی است. كه باغ اندرونی از نظر وسعت بسیار كوچكتر از باغ بیرونی است. در مركز این باغ استخری وجود دارد كه جزیرهای با طرح هشت ضلعی در مركز آن واقع شده است. نكته جالب توجه در این باغ وجود یخچالی است كه عملكرد آن تولید یخ در زمستان و ذخیره آن تا تابستان است. اصول كار این یخچال به این صورت است كه از طریق نهری در زمستان آب به استخر وارد میشده است كه این آب در زمستان یخ میبندد و كارگران با پاشیدن آب بر قطر آن میافزودند و هنگامی كه قطر یخ به اندازه كافی رسید یخ را شكسته و برای استفاده در تابستان به مخزن منتقل میكردهاند.
باغ و عمارت معصومیه:
مجموعه معصومیه در نزدیكی غرب بیرجند كه در دوره «پهلوی» احداث شده است. بارزترین ویژگی این بنا میتوان به نوع خاص معماری آن اشاره كرد چرا كه این عمارت به گونهای طراحی شده كه نمای اصلی عمارت در آب استخر مقابل آن كاملا بازتاب میكند. به نحوی كه عمارت چهل ستون اصفهان را تداعی میكند در داخل باغ اشاره كرد. این عمارت همچون سایر بناهای تاریخی تمام فضاها و اتاقهای آن به یكدیگر راه دارند. به صورتی كه امكان ورود به داخل ساختمان از هر سوی عمارت میسر است. در این عمارت علاوه بر باغ اصلی دو باغ دیگر نیز به چشم میخورد كه در یكی از آنها عمارتی ساده خودنمایی میكند و دیگری فاقد عمارت است. از جمله نكات جالب این عمارت وجود وسایل یكی از خانوادههای قدیمی بیرجند در داخل آن است كه میتوان این بنا را به موزهای برای بازدید عموم تبدیل كرد. تا سایرین از نحوه زندگی این خاندان مطلع شوند.
باغهاي تاريخي بيرجند
باغ و عمارت مود:
باغ و قلعه مود در روستای مود از توابع شهرستان بیرجند و در فاصله 40 كیلومتری شرق بیرجند قرار دارد. این عمارت طی دو مرحله ساخت شده است. كه مرحله اول آن شامل: ساخت قسمتهای اصلی بنا در دوره زندیه و عمارت دوم كه بنایی است مربوط به دوران قاجار ساخته شده است. آنچه از بررسی بنا به دست میآید این است كه این بنا در اصل قلعهای بوده است دفاعی و وجود حصاری قوی و قطور با برجهای متعدد دلیل این مدعاست. این بنا در مجموع دارای 20 برج مدور است یك خندق نیز دور تا دور قلعه حفر شده است كه دفاع از قلعه را آسانتر میكرده است از جمله تزیینات این بنا میتوان به نقوش اسلیمی، گل بته و نقوش پرندگان اشاره كرد كه متاسفانه توسط عوامل طبیعی نظیر باد و باران و تابش آفتاب این نقوش تا حد زیادی تخریب شدهاند.
باغ و عمارت امیرآباد:
باغ و كوشك امیرآباد در 5 كیلومتری غرب واقع شده است. احداث این بنا به اوایل دوره قاجار بر میگردد. آنچه در طراحی این باغ به عنوان الگوی باغهای ایرانی ملحوظ شده است. تا حد زیادی به دلیل استفاده از مضمونهای آشنا با معماری اسلامی و نمایش نمادهای سنتی تصویری است كه به صورتی موفقیتآمیز و تقریبا ابتكاری بوده است از جمله فرم چلیپایی طبقه همكف و به وجود آوردن همان فرم در فضای داخلی طبقه اول بنا كه نوعی وحدت و یكپارچگی را در كل ساختمان كوشك بوجود آورده است. از نظر تزیینات نیز تزیینات تقریبا سادهای در این عمارت بكار رفته است.
در حال حاضر باغ در اختیار دانشكده كشاورزی دانشگاه بیرجند است و اداره كل میراث فرهنگی و گردشگری خراسان جنوبی در صدد است تا با مشاركت دانشگاه بیرجند آن را به موزه كشاورزی بیرجند تبدیل كند.
معبد لائودیسه در نهاوند
معبد لائودیسه واقع در نهاوند از بقایای دوران سلوکیان در ایران است.
معبد لائودیسه در نهاوند
باستانشناسان در حالی پس از عید نوروز 91 دوباره برای یافت ردپایی از معبد لائودیسه، به نهاوند میروند که تراکم ساخت و سازهای انجام گرفته در این شهر تاریخی، بقایای این معبد باستانی را که به سلوکیان تعلق دارد مدفون کردهاست. هنوز طرحی برای نجات بخشی محدودهای که احتمالا بقایای معبد لائودیسه در آن واقع شده، داده نشدهاست.
به گزارش CHN معبد لائودیسه توسط آنتیوخوس، پادشاه سلوکی در شهر نهاوند ساخته شدهاست. بر اساس مدارک موجود این معبد برای همسر آنتیوخوس، ملکه لائودیسه ساخته شده و اکنون زیر خروارها ساخت و ساز مدفون شدهاست.
سال 1322 باستانشناسان با حضور در شهر نهاوند از تپهای که احتمالا این معبد در آن بنا شدهاست کتیبهای به خط یونانی یافتند که به آنتیوخوس سوم تعلق داشت.
این کتیبه حاوی عناوین و اختیاراتی است از آنتیخوس، سومین حکمران مقدونی، به ملکه و خواهرش لائودیسه، که به حاکم سلوکی تحت امرش مندموس در نهاوند ابلاغ شده و به فرمان مندموس مضمون نامه شاه بر روی سنگی به ابعاد 45 —85 سانتیمتر به خط یونانی قدیم و درسی و دو سطر حک شده، تاریخ کتیبه سال 119 از ماکاندیکوس است که با سال 193 ق. م تطبیق میکند و هم اکنون به همراه چندین مجسمه کوچک مفرغی در موزه ملی ایران باستان نگهداری میشود.
متن کتیبه در سال 1949 میلادی توسط لوئی روبر ترجمه شده و در مجله هفتگی هلینکا به زبان فرانسه منتشر شده است. سپس ترجمه فرانسوی کتیبه توسط علی حاکمی به زبان فارسی انجام شد. این محوطه تاریخی در سال 1327 به شماره 374 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
همچنین گفته میشود که رومن گریشمن در حفاریهای تپه دو خواهران نهاوند، از محل احتمالی معبد، پیکر برنزی 4 الهه یونانی را کشف کردهاست.
تا کنون حفاریهای انجام گرفته در این معبد که بیشتر پیش از انقلاب و قبل از تراکم ساخت و سازهای فعلی بوده، بقایای ستونها، سرستونها و سنگهای تراشخورده زیادی کشف شده که برخی معتقدند این سنگها با بقایای معبد لائودیسه در ارتباط است. هرچند برخی باستانشناسان هم احتمال میدهند که این آثار به حمامی از دوره قاجار تعلق دارد.
معبد لائودیسه در نهاوند
به منظور شناسایی محل معبد لائودیسه در تابستان 1384 هیأت کاوش محوطه لائودیسه به سرپرستی آقای رهبر کارشناس ارشد بازنشسته سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور عملیات گمانه زنی، بررسی و مطالعه آغاز شد.
«مهدی رهبر»، باستانشناس پیشکسوت سازمان میراث فرهنگی سال گذشته (1389) برای دومین بار راهی نهاوند شد تا محل این معبد باستانی را پیدا کند
وی دراینباره به CHN میگوید: «سال گذشته به نهاوند رفتیم تا بقایای این معبد باستانی را که به زن آنتیوخوس سوم تعلق دارد، پیدا کنیم؛ اما در کمال تعجب با تراکم بیش از گذشته ساخت و ساز در این منطقه مواجه شدیم که احتمالا باعث از بین رفتن بخش بیشتری از آثار شدهاست.»
وی در ادامه میگوید: «طی گمانهزنیهای انجام گرفته آثاری از دوره سلوکیان کشف شد اما تراکم خانهها و بیشتر از آن خیابانهای منطقه امکان گمانهزنی بیشتر را نداد. احتمالا این ساختوسازها روی محدوده معبد انجام گرفتهاست.»
دو زیرستون از دوره سلوکی که بر سر جای اصلی خود نبودند به همراه مقداری سفال دوره سلوکیان و 11 سکه نقره دوره اشکانی از جمله یافتههای هیات باستانشناسی در سال 1389 بودهاست.
به گفته رهبر برخی از این آثار جلوی در خانههای تازه ساخته شده پیدا شدند.
باوجود محدودیتهایی که برای گمانه زنی وجود داشت. هیأت توانست یازده گمانه آزمایشی در ابعاد مختلف و در فاصلههای متفاوت بزند. نهایتاً بعلت مشکلات فراوان (گمانه زنی در منازل که بر روی محوطه تاریخی قرار گرفته اند) سرپرست هیأت پیشنهاد کردند چند منزل مسکونی که حدود آنها بر روی نقشه مشخص شده خریداری شود تا در فرصت مناسب نسبت به کاوش آنها اقدام شود.
یافته های باستانشناسی
یافتهها و دادههای باستان شناسی شامل کتیبه، مجسمههای مفرغی، ستون، سر ستون و .... حکایت از وجود ساختمانهای با عظمت دوره سلوکی دارد که در زیر بدانها اشاره میشود.
کتیبه سنگی: این کتیبه بر روی یک تخت سنگ مرمر و به خط یونانی مشتمل بر امتیازاتی است که شرح آن عنوان شد و در برگیرنده دو متن است.
مجسمه مفرغی انسانی با کلاه تاج دار شبیه به سبک یونانی که در دست راست صفحه مدوری دارد و در دست چپ به حالت نیزه در دست تا بالای سر آورده است و دست گره نشان داده شده که بیانگر آن است که مسلح به نیزه بوده . بخشی از موهای مجعد از زیر کلاه مخروطی نمایان است و لباس او از سه قسمت تشکیل شده.
متن اول
مندموس به اپلودوروس و به کلیه صاحب منصبان شهر لائودیسه درود میفرستد که پس از این اعلامیه میبایست مواد فرمانی که شاه به من نوشته است ضمیمه شود و روی سنگی از آن سواد بردارید. سپس نوشته ای که مقرر داشته اند مطالعه نموده و آن را محفوظ نگاهدارید. و سنگ را در معروفترین زیارتگاههای شهر نگاه دارید. خوش باشید سال 119 دهم ماه یانه مدس.
متن دوم
شاه آنتیخوس به مندموس سلام میرساند و دستور میدهد که به شئونات خواهر ما ملکه لائودیسه بیافزائید و از او قدردانی کنید. این امر برای ما بسیار ضروری است. شما برای اینکه او در زندگانیش با مهر و محبت و مراقبت شدید خود را نشان داد. بلکه او هنوز نسبت به خدایان دارای عشق و احترام بیپایان است. بنابراین ما با مهر و علاقه دستور میدهیم و موافقت خود را با این امر اعلام میداریم. که او از جانب ما به این افتخار نایل گردد. خصوصاً مصمم هستیم همانطوری که در تمام قلمرو ما انتخاب کاهنین بزرگ از طرف ما انجام میشود. بدین نحو در این محل کاهنههایی از طرف ملکه لائودیسه تعیین گردد. در حالی که حامل تاجهای طلا و تصاویر او خواهند بود. سپس نام آنها در اسناد بعد از کاهنین نیاکان ما و خود ما ثبت گردد.و خلاصه بعد از آنکه نام ملکه لائودیسه در تمام قلمرو تو به عنوان کاهنه بزرگ معروف و مشهور گردید. کلیه کارها بر طبق گفتار ما انجام گرفت. مفاد فرمان را بر روی سنگی ثبت نمایند. تا وقف این مکان مقدس گردد. و بالاخره این عمل بسیار پسندیده ای که نسبت به خواهر ما انجام دادیم. نتایج آن در حال و آینده آشکارخواهد شد. سال 119 ا زماه کاندیکوس.
معبد لائودیسه در نهاوند
پیکرههای کوچک مفرغی: مجسمه کوچک مفرغی با ویژگیها و مشخصههای دوران هلنی نمونههای از مجسمههای الهگان و خدایان یونانی را نشان میدهد. در میان این مجسمههای کوچک زئوس، آتنا، آپولو، و دمتر را میتوان باز شناخت.
مجسمه زئوس- مجسمه مفرغی انسانی به سبک یونانی که در دست راست گلی دارد و دست چپ به طرف گردن برگشته و با نوارهای برجسته، مردی است با ریش بلند و در حالیکه موهای بافته او دور سر جمع شده اند و حالت وقار و سنگینی خاصی بدان داده است.
لباس او شامل پارچه بدون دوخت که تا کمی بالاتر از قوزک پا را میپوشاند و دور کمر پیچیده شده است. و سر دیگر آن از پشت روی شانه چپ امتداد یافته و در جلو به طور آزاد افتاده است. چینهای لباس به طور عمودی و افقی است. که وضعیت طبیعی پارچه در اینجا مشخص شده. بازوی چپ بطور افقی تا مقابل شانه بالا رفته و سپس از آرنج به طرف بدن روی پای چپ تکیه داده است. پای راست روی پاشنه تکیه دارد و کمی جلوتر از پای چپ قرار گرفته است. سینه ستبر و عضلات قوی این مجسمه القاء کننده قدرت است. مجسمه زئوس از تناسب نسبی برخوردار است. زیرا نسبت سر به تمام بدن کمی بیشتر از (یک به هفت) است.
مجسمه آتناپارتنوس- مجسمه مفرغی انسانی با کلاه تاج دار شبیه به سبک یونانی که در دست راست صفحه مدوری دارد و در دست چپ به حالت نیزه در دست تا بالای سر آورده است و دست گره نشان داده شده که بیانگر آنست که مسلح به نیزه بوده است. بخشی از موهای مجعد از زیر کلاه مخروطی نمایان است و لباس او از سه قسمت تشکیل شده، اول زیر پوشی است که دارای آستینهایی تا آرنج بوده و کاملاً به بدن چسبیده اند. و در جلوی سینه فقط یقه آن به وسیله نواری مشخص شده، بخش دوم لباس بلندی است که پاها را میپوشاند. کمربندی محکم روی این لباس بلند بسته شده این لباس بدون آستین که روی شانه راست گره خورده است. در اصطلاح یونانی خیتون نامیده میشود. چینهای پارچه از بالا به پایین زیادتر بخصوص در بخش پایین بیشتر اما در بخش بالا صاف و بدون چین است. پارچه سومی ایماتیون روی شانه چپ بطور مورب افتاده بطوری که نصف بدن را میپوشاند. در مورد تصویری که روی سینه الهه است باید گفت که تصویری از (مدوزیا گورکن) است که در اثر خاصیت سحرآمیزی که در چشمهای (مدوز) است هرکس به آن نگاه کند به سنگ تبدیل میشود که بعنوان نوعی طلسم مورد استفاده قرار گرفته است.
معبد لائودیسه (شهر سلوکی نهاوند) در زیر خروارها خاک پنهان مانده است و با توجه به ارزشمند بودن آن اثر تاریخی و فرهنگی ضرورت دارد با مطالعات و کاوشهای گسترده باستان شناختی زنده و احیاء شود که این موضوع حمایت مقامات استانی و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور را میطلبد که خود در توسعه گردشگری و اشتغال زائی سهم بسزائی خواهد داشت و بعنوان یکی از مناطق تاریخی و بین المللی به جهانیان معرفی خواهد شد.
هنر در یونان باستان
حکومت یونان از هزار سال پیش از میلاد تا سال نخست میلادی ( از زمان هومر تا مسیح ) ادامه داشت .
هنر در یونان باستان
در آغار هنر یونان به علت عدم آگاهی از تمایز طبقاتی ( مانند هنر مردمان مناطق دیگر ) با دعا و افسون و جادو توام بوده و هنری ائینی تلقی می شده است . این هنر بیانگر احساسات – پندارها و خواسته های مشترک اجتماع اولیه در سازمانهای آنها می باشد که به خاطر ابتدایی بودنش – خام و ناهنجار و خالی از احساسات شخصی ( هنرمند ) است . از این رو اثری فردی یا طبقاتی در این عصر دیده نمی شود .
یونانیان در عصر پهلوانی گری به علت جنگها و پیروزی های مختلف با فرهنگهای پیشرفته و متمدن آشنا شدند و به داد و ستد و تبادل فرهنگی دست یافتند . و به علت پیروزی و سلطه بر مردمان متمدن تر و با استفاده از سیستم بهره کشی در جهت اهداف سلطه جویانه به ترک اعتقادات نیاکان خویش پرداختند . این مسئله سبب بروز روحیه سرکشی و بی اعتنایی به قوانین گردید . به طوری که خصلتهای فردی را بر سنت و قانون ترجیح می دادند .
به مرور نظام اجتماعی سلطنتی به اتکای وفاداری امیران به زمین داران بزرگ – جایگزین نظام قبیله ای پیشین که فاقد وابستگی و پیوند های خویشاوندی پیشین بود – می گردد . از این رو پیوندها و مناسبات اخلاقی – فردی و عقلانی می شوند . طی سالها به علت تجزیه تدریجی قبیله ای و وفاداری امیران به ارباب و شهروندان به شهر با وجود تکیه اشراف به وحدت خانواده بالاخره مردم سالاری به پیروزی می رسد . با این تحولات و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی – وظایف و شرائط و موقعیت های اجتماعی هنرمند به کلی دگرگون می شود و از گمنامی رهایی می یابد . هنر از شکل جمعی و آیینی خود خارج و به شکل دنیوی و غیر روحانی تجلی می یابد و با اتخاذ شیوه حماسی به حیات خود ادامه می دهد .
یونانیان مانند مصریان به هنر کاربردی ارزش و بهای کمتری می دادند تا به هنر انتزاعی . به این دلیل برای ادیبان و شعرا بیشتر از نقاشان و سنگ تراشان که با مواد سخت چون سنگ و گل سر و کار داشتند ارزش قائل بودند و فاصله اجتماعی زیادی بین هنرمندی که کار فکری می کرد و هنرمندی که با دستهای خود مشغول به کار بود وجود داشت . چنانکه شعرا که کار فکری داشتند از طرف اشراف و امیران حمایت می شدند در صورتی که نقاشان و سنگ تراشان از این امتیاز برخوردار نبودند . به همین خاطر از هنرهای دستی ( بصری – مکانی ) اطلاع کمتری در دست است تا هنرهای انتزاعی ( بیانی – زمانی ) و بیشتر مطالب ارائه شده در زمینه هنرهای بیانی ( مخصوصا شعر ) است تا هنرهای بصری .
با حمله و هجوم – دوریها – که مردمانی خشن و فاقد علائق هنری بودند عصر پهلوانی گری به پایان می رسد و شیفتگی آنها به ماجراجوئی کاهش می یابد .
یونانیان مانند مصریان به هنر کاربردی ارزش و بهای کمتری می دادند تا به هنر انتزاعی . به این دلیل برای ادیبان و شعرا بیشتر از نقاشان و سنگ تراشان که با مواد سخت چون سنگ و گل سر و کار داشتند ارزش قائل بودند و فاصله اجتماعی زیادی بین هنرمندی که کار فکری می کرد و هنرمندی که با دستهای خود مشغول به کار بود وجود داشت . چنانکه شعرا که کار فکری داشتند از طرف اشراف و امیران حمایت می شدند در صورتی که نقاشان و سنگ تراشان از این امتیاز برخوردار نبودند.
ثروت به صورت گسترده تری توزیع می گردد و به کاهش تظاهر طبقات بالا می انجامد . آنه در زندگی شیوه فروتنانه تری را در پیش می گیرند . با تغییرات اجتماعی و اقتصادی موقعیت اجتماعی هر و هنرمند دگرگون می شود . بار دیگر هنر از شکل فردی – جداگانه و مستقل خود خارج می گردد و شکل جمعی و گروهی به خود می گیرد . هنرمندان با وحدت معنوی و کار گروهی مشترک به خلق آثار هنری می پردازند . این تغییرات به پیدایش نوع جدیدی از هنر می انجامد . این عصر فاقد عصر یادبودی ( بنائی و ساختمانی ) است و در آن از کاخ و پرستشگاه نشانی یافت نمی شود .
در قرن هفتم پیش از میلاد با پیدایش زندگی شهری شکل بندی های زندگی روستایی به سستی می گراید . در این دوره داد وستد رشد می یابد و اشرافیت در صنعت و سوداگری سهیم می شود . آثار این تحولات در هنر نمودار می شود . چنانکه هنر این دوره سنت گریز و فاقد دید محدود و ایستای روستایی است . با آغاز فعالیت گسترده پیکر تراشی و معماری یادبودنی – کاخها و پرستشگاه های باشکوه بنا می گردند . علیرغم این تحولات اصول نظری بر هنر این دوره حکمفرماست و با خود مهر و نشان اشرافیت را دارد . زیرا هنوز اشرافیت آن اقتدار را دارد تا ب دستگاه های حکومتی نظارت داشته باشد .
از قرن هفتم و ششم پیش از میلاد به این طرف به مرور موقعیت اقتصادی و سیاسی اشراف متزلزل می شود و توسط سوداگران از رهبری اقتصادی خلع می گردند . از آنجا که سوداگران بر خلاف اشراف زمیندار میل به اصالت فردی داشتند با پیروزی و پیشرفت در زمینه های اقتصادی – اجتماعی – فردگرائی جایگزین نظریه خویشاوندی می گردد . رشد و تسلط این ایده در زمینه های فرهنگی و هنری سبب شد که هنرمند به پرورش و بیان احساس خویش پرداخته شیوه فرداگرایانه را اتخاذ نماید .
هنر در یونان باستان
روحیه فردگرائی و خردگرائی سبب کاهش هنر درباری ( نمایشات عظیم و باشکوه ) گشت و به سستی انگیزه ها و پیوند های مذهبی در هنر انجامید . با تضعیف شدن نفوذ مذهب بر هنر – آثار دنیوی جایگزین آثار قبلی شد . هنر با رهائی از سمبل های جادوئی – دیگر خدمتگزار مذهب نیست . ( البته از قدرت مذهب کاسته نمی شود فقط در هنر تضعیف می گردد ) .
از این پس مسیر هنر تغییر می یابد و به جای وسیله نفوذ بر خدایان – ارواح و انسانها به کشف زیبایی پرداخته و در خود شکوفا می شود و از قید و بندهای جادو گران – ثنا گوئی – ابزار تبلیغ و... رهایی می یابد .
در تاریخ برای اولین بار هنر با خارج شدن از حیطه ابزار کار با هدف در مسیر نهایی خود گام بر می دارد و در زمینه های گوناگون راه کمال می پیماید . بزرگترین تحول در تاریخ هنر ( هنر برای هنر ) صورت می گیرد . بررسی و پزوهش به صورت آزاد به وجود می آید و آثار هنری در خودشان خلق می شوند . اینگونه تحولات به دوره خاصی مربوط نیست بلکه سیر تکامل طبیعی نسل ها و قرنهای متمادی است . چنین است که برای اولین بار – دانش از خرافه های مذهبی و هر نوع اندیشه سوداگرانه – رهایی می یابد و هنر از جادو و مذهب جدا و مستقل می گردد . ( البته این گفتار به این منظور نیست که هنر کاملا از قید مذهب خارج گردیده است بلکه منظور شکل گیری هنر غیر مذهبی می باشد . چنانکه موسیقی به هر دو شکل مذهبی و غیر مذهبی مطرح بوده و به موازات هم با کیفیت های گوناگون رشد کرده است . هنرهای دیگر هم این روند را طی می کنند . )
آثار هنری زاییده شرائط اقتصادی اجتماعی است . در این عصر و به خاطر کسب در آمد – تجارت گسترش می یابد و مبادله پایاپای اولیه منجر به تقسیم کالا و ایجاد داد و ستد می گردد . همین امر سبب آشنایی عمیق تر در مورد پدیده های مشترک می شود . با متمایز شدن محتوا و شکل یک پدیده از یکدیگر این تصور پیش آمد که شکل می تواند مستقل عمل کند . بین این پندار و رشد ثروت و تخصصی شدن کار که در رابطه با آن است که موجب اندیشه مجرد می گردد و در نهایت به استقلال اشکال ذهنی می انجامد . آزادی برخی عناصر به منظور خلق شیوه های مستقل ( بدون چشم داشت مالی ) بیانگر رشد ثروت و اوقات فراغت است . حاکمان جامعه به منظور به خدمت درآوردن هنر ( فاقد هدف ) به پرداخت هزینه هایی در این زمینه می پردازند .
تحولات و دگرگونی های این عصر یونان را می توان در نمادهایی جستجو کرد که از فرهنگهای بیگانه بر یونانی ها اثر می گذاشت . بیگانگان سبب آگاهی آنان به رشد همه جانبه شئونات فرهنگی شان گردیدند و خود آگاهی را در آنان ایجاد کردند که به خودمختاری و خود انگیختگی شان منجر شد و شرائط اقتصادی هنر و فرهنگ آنها را هدایت کرد .
روحیه فردگرائی و خردگرائی سبب کاهش هنر درباری ( نمایشات عظیم و باشکوه ) گشت و به سستی انگیزه ها و پیوند های مذهبی در هنر انجامید . با تضعیف شدن نفوذ مذهب بر هنر – آثار دنیوی جایگزین آثار قبلی شد . هنر با رهائی از سمبل های جادوئی – دیگر خدمتگزار مذهب نیست . ( البته از قدرت مذهب کاسته نمی شود فقط در هنر تضعیف می گردد ) .
در قرن پنجم پیش از میلاد اشرافیت تجاری جایگزین اشرافیت دودمانی گردید و مشتی ربا خوار جای دولت طائفه ای را گرفت . در این دوره ( قرن پنجم پیش از میلاد ) هنر کلاسیک یونان آغاز وشکوفا می گردد . هنر آن عصر را عهد تکامل ( کلاسیک ) و هنر پیش از آن را عهد باستان ( آرکائیک ) نامیدند . در این دوره مهم ترین و ثمر بخش ترین کشفیات در زمینه طبیعت گرائی صورت گرفت به طوریکه در هر اثر – طبیعت گرائی و گرایش به انتزاع در هم پیوند خوردند .
هنر کلاسیک یونان در این عصر ( قرن پنجم پیش از میلاد ) به مفهوم امروزی خود کلاسیک نبود . بلکه خصوصیات و جلوه های مخصوص به خود داشت . در این سده – دموکراسی در یونان شکوفا می شود و از محدودیت هایی که بر آزادی فرد اعمال می شد کاسته می گردد . از قید و بندهایی که مانع آزادی می گردید خبری نبود – سنتهای موروثی محو می گردد . در نیمه دوم این قرن مضامین جدیدی که بر پایه دانش – اندیشه منطقی و ذهن پرورش یافته است جای آرمانهای اشرافی را می گیرد جنبش سوفسطائیان و گسترش لیبرالیسم که تحولی فلسفی و بازتاب شرائط اجتماعی است ظاهر می شود و دموکراسی بر هنر و اجتماع حاکم می شود . در پایان این سده اهمیت عناصر طبیعت گرایانه – عاطفی و فرد گرایانه در هنر افزایش می یابد و وهم گرائی و ذهنیت این دوره بیانگر لیبرالیسم اقتصادی و مردم سالاری می باشد . مردم این عصر انسان را معیار و مقیاس همه چیز می دانستند و بیشتر به خود مدیون و متکی بودند تا به نیاکانشان .
در سده چهارم به علت جنگ و ناکامی ها – هنر به سرنوشت شومی دچار شد زیرا بعد از جنگ سو استفاده کنندگان که شامل طبقه جدید و ثروتمند و زائیده شکوفائی تجاری بودند به منظور حفظ منافع خود سرمایه گذاری در آثار هنری را آغاز کردند و آن را به تملک خویش در آوردند . از این پس سیر تبلیغاتی هنر که به منظور مقاصد گوناگون و مفید خلق می شد تغییر یافت . لذت جوئی و معیار های زیبا شناسی جایگزین محتوا و مضمون گردید و هنر در خدمت تبلیغات طبقات ثروتمند درآمد .
سمبولیسم، هنر نمادها
گفتگو در قرنی که خود در آن زندگی کرده ایم شاید به مراتب دشوارتر از بررسی مشخصات هر دوره تاریخی باشد. اما در اصل قرن بیستم قرنی بحرانی و دنباله دار است که در آن انسان، خود را از قالب پیشین بیرون آورده و به شکل دیگری می سازد.
سمبولیسم، هنر نمادها
بر اساس بینش های مختلفی که حاکم بر هنر امروزی است، هنر بنا به تعریفی عبارت است از به کارگیری عناصری همچون صوت، رنگ یا کلمه، با آرایشهایی که هیچ نیازی ندارند به چیزی بیرون از خود اشاره کنند.
به عبارت واضح تر، دیگر احتیاجی ندارند"چیزی" را نشان دهند. هنرمند این قرن چون دانشمندان با وسایل کار خود "تجربه" می کنند،امکانات آن را بررسی و شکلهایی تازه ابداع می کنند.اغلب هنرمندان امروزی به دنبال چیزهایی یگانه و بی همتا هستند.
مکتب سمبولیسم
سمبل(symbol) در اصل یك واژهی یونانی(sum ball)و به معنای وابستگی و چسباندن دو نقطه مجزا است. این واژه در حالت اسمی به معنای "رمز، علامت و نشانه" به كار میرود.[1] در زبان فارسی برای آن معادلهایی نظیر "نماد، نمود و رمز" پیشنهاد شده است.
در حوزه ادبیات، سمبل یا نماد به چیزی گفته میشود كه هم خودش باشد و هم مظهر مفاهیمی دیگر؛ مثلا درخت زیتون علاوه بر مفهوم واقعیاش، نماد صلح و دوستی نیز هست. نمادها با توجه به زمینههای فكری، فرهنگی و شرایط به وجود آمدنشان به دو گروه بومی یا عمومی تقسیم میشوند.[2]
نمادهای بومی مربوط به مردم منطقهای خاص است؛ اما نماد عمومی را تقریبا همه مردم جهان به یك صورت درك میكنند. در آثار ادبی، نیز نماد، دو گونه كاربرد دارد. گاهی هنرمند اثری كاملا سمبولیك و نمادین میآفریند مثل منطق الطیر عطار و گاه در اثر خود از برخی عناصر به عنوان نماد بهره میگیرد.
اكنون ببینیم مكتب سبولیسم چیست؟ سمبولیسم یا نمادگرایی مكتبی ادبی – هنری است؛ كه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریكا رواج یافت. این مكتب در حدود سال 1855م. در "فرانسه" پایه ریزی شد و در سالهای 1880 تا 1890 به اوج فعالیت خود رسید.
مكتب سمبولیسم پیش از آنكه به شكل مكتبی مستقل درآید، در بین گروهی از جوانان آن دوران پایهگذاری شد. این افراد كه به تمامی قواعد و قوانین اجتماعی، سیاسی و حتی اخلاقی معترض بودند، تلاش میكردند تا هر آنچه با سنت گذشته ارتباط داشت را نابود کنند. آنها با درآمیختن احساسات و عواطف شاعرانه با هرزگی و بیبندوباری، ادبیات تازهای را پدید آورند. همین روح عصیانگر آنها، در نهایت منجر به ایجاد تغییرات اساسی در ادبیات گردید. برجستهترین فرد این گروه، "ورلن"
(Verlaine) بود كه كتاب "شاعران نفرین شده" او زمینههای ظهور سمبولیسم را فراهم كرد. این گروه به خاطر رفتارهای افراطیشان به گروه "منحط" شهرت یافتند.[3]
از آن سو نویسنده دیگری به نام "ادگار آلنپو"(Edgar Allan Poe) در آمریكا موفق به خلق آثاری شد كه ترجمه آنها تأثیر بسزایی در شكلگیری مكتب سمبولیسم داشت. این آثار كه غالبا به وسیلهی "بودلر"(Bolder) به زبان فرانسوی ترجمه میشد، به همراه كتابی از بودلر به نام "گلهای بدی" دنیای ادبیات را تكان داد. سپس شاعرانی مانند "استفان مالارمه"
(Mallarme) و "آرتور رمبو"(Rimbaud) پایههای این مكتب را استوار كردند.[4]
این شاعران كه اندكی متعادلتر از شاعران منحط بودند،میكوشیدند با مطالعات عمیقتر جایگاه هنری خود را تثبیت کنند. آنها كه به نظریهی "هنر برای هنر" معتقد بودند، با استفاده آموزشی و تعلیمی هنر و ادبیات مخالفت میورزیدند.
سمبل(symbol) در اصل یك واژهی یونانی(sum ball)و به معنای وابستگی و چسباندن دو نقطه مجزا است. این واژه در حالت اسمی به معنای "رمز، علامت و نشانه" به كار میرود
به عقیدهی آنها جهان سراسر رمز و راز است و مردم عادی از درك این دنیای مرموز عاجزند و تنها شاعران میتوانند این اسرار را درك کنند. از نظر آنها شاعر پیامبری است؛ كه میتواند درون یا ورای دنیای واقعی ببیند و از آنجا كه این عوالم توصیف ناپذیرند، شاعر سمبولیست میكوشد با استفاده از زبانی نمادین دنیای ناشناخته را به مخاطب بشناساند.[5]
مخالفت آنها با قید و بندهای ادبیات سنتی رفته رفته سبب ایجاد تغییراتی در اوزان شعری گردید."رمبو" و "ورلن" نخستین كسانی بودند كه شعر آزاد را در "ادبیات فرانسه" مطرح کردند.
بارزترین ویژگی سمبولیستها، درونگرایی شدید و قطع ارتباط آنها با جهان بیرون بود. به باور آنها عرصهی شعر از آنجا شروع میشود كه با واقعیت قطع رابطه شود.[6] درون گرایی و اعتقاد آنها به جهان ماوراء و تأكید بر تخیل و كشف و شهود سبب شد كه شعر سمبولیستها از پیچیدگیهای خاصی برخوردار شود و گاهی درك معنای آن به راحتی امكان پذیر نباشد. توجه به همین ویژگیها، فضای آثار سمبولیستی غالبا مه آلود و وهمانگیز بود.
سمبولیستها شعر را وسیلهای برای بیان عواطف و احساسات شاعر میدانستند و میكوشیدند به جای ارائهی یك پیام فكری یا اخلاقی، یك وضعیت عاطفی خلق كنند كه در آن از نمادهای ظاهری برای بیان این عواطف استفاده شود.[7]
از دیگر ویژگیهای فكری سمبولیستها بدبینی و نگاه تیره و تار آنها به جهان بود. ریشهی این بدبینی را باید در تأثیرپذیری آنها از افكار "شوپنهاور" (Schopen Hauer)، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم میلادی جستجو كرد. او كه با دیدی منفی به زندگی انسان نظر داشت و آن را سراسر بدی و شر میدانست، مرگ را تنها راه رهایی انسان از این زندگی رنجبار تلقی میكرد. این افكار به شدت بر هنرمندان سمبولیست مۆثر افتاد، به طوری كه هالهای از یأس و انبوه آثار آنها را فرا گرفت.[8]
یكی از چیزهایی كه به شدت توجه سمبولیستها را به خود جلب كرد، موسیقی بود. آنها میكوشیدند شعر را به موسیقی نزدیك نمایند؛ زیرا موسیقی هم زبانی غیرمستقیم داشت و هم بیواسطه با عواطف انسانی در ارتباط بود، بدون آنكه پیام خاصی را به مخاطب القاء كند. به همین سبب، سمبولیستها توجه به آهنگ و موسیقی درونی شعر را دستور كار خود قرار دادند؛ به طوری كه "مالارمه" معتقد بود: شعر پیش از آنكه كلماتی با معنا باشد، همراهی و هماهنگی صداهاست و عبارتی زیبا و بیمعنی از عبارتی كه معنا دارد، ولی زیبا نیست، ارزشمندتر است.[9]
این جنبش سرانجام در دهه اول قرن بیستم به وسیله "آندره برتون"(Andre Breton) به مكتب سوررئالیسم تغییر شكل یافت.
سمبولیسم، هنر نمادها
گرایشهای هنری نوین در قرن بیستم
سمبولیسم در لغت به معنای رمز گرایی و نمادگرایی است. سمبولیسم، جنبشی نامحسوس در هنر بود که در دهه های 1880و 1890 در ارتباطی نزدیک با جنبش ادبی سمبولیستی در شعر فرانسه ظهور و شکل گرفت. این جنبش واکنشی بود به اهداف طبیعت گرایانه ی مکتب امپرسیونیسم و نیز به اصول رئالیسمی که توسط کوربه وضع شد." نقاشی اساسا هنری عینی است و فقط می تواند شامل بازنمایی چیزهایی شود که واقعی و موجودند... شیء انتزاعی به قلمرو نقاشی تعلق ندارد"
موریه شاعر، در تضاد مستقیم با این ایده، مرامنامه ی سمبولیستی را در فیگارو در18 سپتامبر1886 انتشار داد و در آن اظهار داشت: اصل اساسی هنر" جامه پوشاندن به ایده به شکل حسی است" و کلمه ای بود که اولین بار برای نقاشیهای "ونگوگ" و " گوگن" به کار رفت.
سمبولیسم واقعیت محض را مبتذل و ناچیز می شمرد و مدعی بود که باید واقعیت را به شکل سمبول(نماد) شناخت درونی هنرمند از آن واقعیت ارائه کرد. در سمبولیسم ذهنیت رمانتیسیسم شکل افراطی به خود گرفت. علاوه بر ذهنیت افراطی، سمبولیستها اصرار داشتند که هنر را از هرگونه کیفیت سودمند بزدایند و شعار" هنر برای هنر" (پارناسین)را ترویج دهند.
هدف سمبولیسم حل مناقشه بین دنیای مادی و معنوی است. به همان ترتیب که شاعر سمبولیست زبان شعری را پیش از همه به عنوان بیان نمادین زندگی درونی مورد توجه قرار داد، آنها نیز از نقاشان می خواستند تا بیانی بصری برای رمز و راز بیابند.
نمادگرایان بر این باور بودند که تجسم عینی، کمال مطلوبی در هنر نیست، بلکه باید انگارها را به مدد نمادها القا کرد. بر این اساس آنان عینیت را مردود شمردند و بر ذهنیت تأکید کردند. همچنین کوشیدند رازباوری را با گرایش به انحطاط و شهوانیت در هم آمیزند.
نقاشان سمبولیست تصور می کردند رنگ و خط در ماهیت خود قادر به بیان ایده هستند. منتقدین سمبولیست بسیار تلاش داشتند تا بین هنرها و نقاشی های رودن که با اشعار بودلر و ادگار آلن پو قابل قیاس بود و با موسیقی کلود دبوسی توازی هایی برقرار سازند. از این رو سمبولیست ها بر ارجح بودن ذهنیت وانگیزش بر توصیف( یا نمایش) مستقیم و صریح تشبیهات تأکید می ورزیدند.
هنرمندان سمبولیست از نظر سبک و روش کار بسیار متنوع بودند. بسیاری از هنرمندان سمبولیست از نوع خاصی تصویر پردازی مشابه به نویسندگان سمبولیست، الهام می گرفتند. اما گوگن و پیروان او از موضوعات متظاهرانه و افراطی کمتر استفاده می کردند و غالبا صحنه های روستایی را بر می گزیدند.
مكتب سمبولیسم پیش از آنكه به شكل مكتبی مستقل درآید،در بین گروهی از جوانان آن دوران پایهگذاری شد. این افراد كه به تمامی قواعد و قوانین اجتماعی، سیاسی و حتی اخلاقی معترض بودند، تلاش میكردند تا هر آنچه با سنت گذشته ارتباط داشت را نابود کنند.
با وجود آن که نوعی حس مذهبی شدید و پر رمز و راز، مشخصه ی این جنبش بود، ولی همین حس شدید شهوانی و انحرافی، مرگ، بیماری و گناه از جمله موضوعات مورد علاقه جنبش بود.اگر چه سمبولیسم عمدتا در هنر فرانسه بحث می شود اما تاثیر فراگیر و گسترده تری داشت و هنرمندان مختلفی چون "مونش" به عنوان بخشی از جنبش در مفهوم گسترده ی آن مورد توجه هستند.
در مجموع از دیدگاه سمبولیست ها واقعیت آرمان درونی، رویا یا نماد فقط می توانست به صورت غیر مستقیم با واسطه بیان شود، یعنی با استفاده از کلید ها یا تمثیل هایی که نمایانگر واقعیت درونی بودند.
کاخ الحمرا، تلفیق هنر مسیحی و اسلامی
اَلحـَمـراء کاخی است مشرف بر شهر گرانادا در اسپانیا که به عنوان یکی از شاخصترین نمونههای هنر شمال آفریقا عرب و شاید یکی از مشهورترین بناهای اسلامی جهان بشمار میآید. این بنا شامل چندین قسمت مجزا است که در دورههای مختلف ساخته شده اند. نام کاخ که به معنای سرخگون است، بنا به نظر بسیاری، از رنگ غالب بر بنا گرفته شده است.
کاخ الحمرا
اندلس یا همان اسپانیای امروزی، حلقه میانی فرهنگ و هنر اسلام و غرب است. حضور هشتصد ساله مسلمین در این سرزمین و به بار نشستن عمیق فرهنگ و هنر اسلامی، اسپانیا را پلی میان دو تمدن بزرگ تبدیل نمود. این تاثیر در دو محور قابل بررسی است یکی هنر مسیحیانی که تحت تسلط حکومتهای اسلامی میزیستند و دیگری هنر اسلامی است که تحت تاثیر هنرهای متداول در سایر سرزمینهای تحت حکومت اسلام در اسپانیا رواج یافت.
طی تسلط حکومت خاندانهای مختلف اسلامی مستقر در اسپانیا برای گروهی از مسیحیان که در حفظ فرهنگ و هنر قومی خود می کوشیدند اما ناگزیر به پذیرش نفوذ فرهنگ و معماری اسلامی بودند هنری متداول شد که از سده هشتم تا یازدهم میلادی (دوم تا پنجم ه . ق)در کنار معماری و هنر اسلامی تحول می یافت. دراین شیوه در سده یازدهم میلادی با نفوذ و رواج هنر رومیوار متروک ماند و از میان رفت. والیان و خلیفگان مسلمان با روش مسالمتآمیزی که داشتند به مسیحیان اجازه میدادند که با رعایت پارهای شرایط برای اجرای مراسم دینی خود پرستشگاههای مسیحی بسازند در نتیجه شیوه معماری و تزیینی توسّط آن مسیحیان به وجود آمد، که آمیزهای بود از هنر عامیانه محلّی و عناصر شکوهمند شیوه اسلامی. تاثیر این هنر و همچنین هنر و معماری اسلامی از سده ششم ه.ق (دوازدهم میلای) که مسیحیان اسپانیا تدریجا شروع به پس گرفتن ایلات خود از مسلمانان کردند، تا سده نهم ه.ق (پانزدهم میلادی) که آغاز دوران رنسانس اروپا بود در اسپانیا و پرتغال رواج یافت.
در میان بسیاری کاخها برجامانده از معماری دوران اسلامی اسپانیا مشهورتر از همه کاخ مستحکم الحمرا یا مقّر دژمانند و شکوهمند امیران مراکش گرانادا یا غرناطه معروف به سلسله بونصریان است. بخش عمده این کاخ در سده هفتم هجری برپا شد. بناهای الحمرا نمونه بارز رشد هنر اسلامی مغربی در اسپانیا است. در این ساختمان ها سبک جدیدی به وجود آمد که بیشتر متأخر از آموزه های اسلام و شمال آفریقا بود و کمتر به خود اسپانیا مربوط میشد.
الحمرا شامل 3 بخش است: قصر سلطنتی، که مشهورترین بخش آن است و خودش به سه قسمت: بارگاه ، شبستان و حرم سرا تقسیم شده است، بخشهای دیگر کاخ شامل باغهای پلکانی و قلعه هستند.
الحمرا شامل 3 بخش است: قصر سلطنتی، که مشهورترین بخش آن است و خودش به سه قسمت: بارگاه ، شبستان و حرم سرا تقسیم شده است، بخشهای دیگر کاخ شامل باغهای پلکانی و قلعه هستند.
بارگاه بخشی از قصر سلطنتی بود، جایی که سلطان به امور روزانه مملکتی و تجاری رسیدگی میکرد. این قسمت از نظر تزیین و تجل به پای بخشهای دیگر کاخ نمیرسد و درواقع از فضایی فروتنانه برخوردار است. جذابترین قسمت بارگاه، حیاط خلوت اتاق طلایی بود.
قسمت اعظم بخش شبستان در زمان سلطنت یوسف اول در قرن 14 انجام شده است و دارای تزینات بسیار زیاد بود تا برای شرفیابی سفرا و مهمانان خاص مناسب باشد. این بنا شامل مجموعهای از اتاقها و حیاطهای بسیار زیبا بود و یکی از مناظر دیدنی آن حیاط گل پروانش با استخری که از دو طرف با صفی از بوتههای پروانش احاطه شده بود، به شمار میرفت.
کمی جلوتر در برج به تالار سفیران میرسیم که بزرگترین و شاید بهترین اتاق در تمام قصر سلطنتی باشد. این تالار یک مربع کامل است و یک گنبد بسیار زیبای چوبی دارد که به معنای هفت طبقه آسمان است.
یکی از ویژگی های بارز معماری الحمرا درون گرایی آن است. در الحمرا تزیینات درونی بسیار بیشتر از هیبت بیرونی است. این کاخ پُر زینت و مجلل در داخل دیواری دژ مانند به رنگ قرمز بنا شده، که به همان سبب در زبان عرب «الحمراء» یا «جایگاه قرمز» نام گرفته است.نقشه اصلی بنا نامنظم و گسترده، به طور عمده مشتمل است بر دو حیاط مستطیل شکل عمود بر هم که هر یک به ردیف هایی از ورودیّه ها و سرسراها و اتاق ها راه مییابند.
کاخ الحمرا
حرم کاخ الحمرا از حیاط شیران منشعب میشود و شامل مجموعهای از اتاقهای زیبا و یک حمام است. در جنوب این سالن به تالار Abencerrajes میرسیم که دارای حیرت انگیزترین سقفها در کل مجموعه است
سقف یک 16 ضلعی است با تزئینات استالاگمیتی است و توسط پنجرههایی که بر روی گنبد نصب شدهاند و نوری که بر روی آب چشمه کف منعکس میشود، روشن میشود. سقف تالار دو خواهر نیز بسیار شگفت انگیز است و از بیش از 5000 خانه لانه زنبوری ساخته شده است.
حیاط شیران که کوچکتر آن دو و دارای تزیینات بیشتر است، در طاقنماهای چهار جانبی که متناوباً بر تکستونیها و دو ستونیهای ظریف با سرستونها مزّین به نقوش توربافت سوارند، محصور شده است، و قوسها از درونسو دالبری چند پرّه و سطح دیوارهء بالای آنها با گچبری راستخطهای درهم تنیده و کتیبه های قرآنی زینت یافته است. در مرکزحیاط حوضحهای سنگی سوار بر پشت دروازه پیکره شیر از سنگ سیاه تعبیه شده است.
در تالار شاهان، به یک اثر نامتعارف هنری برمی خوریم، که تمثالهایی زنده نمایانه از انسان است که در دین اسلام حرام دانسته میشده. سازنده این آثار به احتمال فراوان مسیحی بوده است اما دستور ساخت آن را سلاطین دودمان نصر صادر کرده بودند. حمامها آخرین قسمت با اهمیت حرم هستند که نمیتوان به آن داخل شد، اما میتوان درون آن را از میان پنجره تماشا کرد.
بر روی هم نمای بیرونی بین الحمراء ساده و تزیینات گوناگون آن به شیوهء کاخسازی بربرهای مراکش در درونخانه تعبیه شده است، که عبارتند از: کاشی کاری لعابی منقوش و هفترنگ، گچبری فراوان به نقش تور بافت یا با نقوش هندسی اسلامی و گُلهای گیاهی یا اسلیمی درهم بافته، کتیبههای حاشیهبندی شده قرآنی به خطوط کوفی و نسخ و ریحانی
مسلمانان صحرانشین که آب برایشان از هر گوهری ارزشمندتر بود، با کشیدن نهرهایی از سرچشمهها و جویبارها، باغهای کاخ را با چشمههای رویایی، فوارهها و حوضهای کم عمق و پر انعکاس تزیین کردند. صدای زمزمه آب در سراسر باغها و حوض خانهها به گوش میرسد و کشف چشمههای کوچک، لذت گشتن در باغ را صد چندان میکند
یکی از ویژگی های بارز معماری الحمرا درون گرایی آن است . در الحمرا تزیینات درونی بسیار بیشتر از هیبت بیرونی است. این کاخ پُرزینت و مجلل در داخل دیواری دژمانند به رنگ قرمز بنا شده، که به همان سبب در زبان عرب «الحمراء» یا «جایگاه قرمز» نام گرفته .
همچنین بدون تردید در کنار معماری، هنرهای دیگر اسلامی نیز در این سرزمین مۆثر افتادند. این تاثیر در رشتههای مختلف هنری چون شهرسازی، معماری مساجد، کاخها، پارکها و پلها، ضرب سکه، خوشنویسی، زردوزی بر روی پارچه، نساجی و کاغذسازی، چشمگیر بود و در بطن خود دارای چنان روح زیباشناسانه و قدرتمندی بود که به همان صورت مورد تقلید اروپاییان قرار میگرفت. همچنین هنرهای تزیینی اسلامی چون: بافندگی، کندهکاری روی فلّز و عاج، سیم و زرکوبی روی مفرغ و فولاد با اسلوب معروف به «دمشقی» مانند ساختن، کلاه خودها و شمشیرهای گرانبها و بهویژه انواع کاشیسازی و سفالگری با رنگهای درخشان درهم بافته نیز شکوفان و مکتب ساز شد.
نوعی از هنر که در دوران اسلامی در اسپانیا شکل گرفت و توسعه پیدا کرد تأثیر شگرفی در معرفی هنر اسلامی به اروپاییان و نفوذ آن در هنرهای مدرن سدههای بعدی داشت.
چهل ستونایستاده در اصفهان
باغ چهل ستون 67000 متر مربع مساحت دارد که در دوره شاه عبا س اول ساختمان کوچکی به صورت کوشک یا کلاه فرنگی در آن احداث گردید و در زما ن شاه عباس دوم توسعه یافت و چهلستون نام گرفت .
چهل ستونایستاده در اصفهان
در ساختمان موجود مرکزی، تغییرات کلی داده شدهاست و تالار آینه، تالار 18 ستون، دو اتاق بزرگ شمالی و جنوبی تالار آینه، ایوانهای طرفین سالن پادشاهی و حوض بزرگ مقابل تالار با تمام تزیینات نقاشی و آئینه کاری و کاشی کاری دیوارها و سقفها افزوده شدهاست.
سال ساختمان کاخ چهلستون به موجب اشعاری که در جبهه تالار از زیر گچ خارج شده، مصراع: «مبارکترین بناهای دنیا» میباشد که به حساب حروف ابجد سال 1057 هجری قمری (مصادف با 1026 هجری خورشیدی و 1647 میلادی) میشود، یعنی پنجمین سال سلطنت شاه عباس دوم .
كاخ چهلستون از نخستین بناهایی است كه در آن تزئین وسیع، آینهكاری، نقاشیهای بزرگ دیواری و ستونهای چوبی، با سرستونهای مقرنس به كار رفته است. تمام دیوارها با آینههای قدی و شیشهها و نقاشیهای رنگی و زیبا تزئین شده بوده و همه درها و پنجرهها از نوع منبت و خاتم بوده است. مهارت و استادی ایرانیان در طرح این كاخ به خوبی مشاهده میشود كه درآن فضای خارج از عمارت با فضای داخل آن، چنان مربوط و هماهنگ است كه نمی توان تشخیص داد كجا یكی پایان مییابد و دیگری آغاز میگردد. ایوان اصلی و چشمگیر كوشك با ستونهای متعدد كه از ویژگیهای بنا محسوب میگردند، موجب تسمیه بنا به كاخ چهلستون گردید. در ایران تعدد و كثرت را بیشتر با عدد چهل بیان میكنند و به طور تصادفی چون تعداد ستونهای تالار، 18 عدد و انعكاس عمارت و ستونها هم در استخر مقابل آن به خوبی مشهود است، این كاخ با انعكاس آن در آب مفهوم «چهل ستون» پیدا می كند. هریك از ستون های تالار ازیك تنه درخت چنار تشكیل شده و بر روی آنها لایه نازكی از تخته رنگ شده وجود دارد كه در ابتدا ستونها با پوششی از آئینه کاریهای زیبا تزیین شده بوده که در زمان حکومت ظل السلطان قاجار در اصفهان این آئینه کاریها تخریب شدهاست و روی نقاشیهای صفوی با گچ پوشانده شد.
كاخ چهلستون از نخستین بناهایی است كه در آن تزئین وسیع، آینهكاری، نقاشیهای بزرگ دیواری و ستونهای چوبی، با سرستونهای مقرنس به كار رفته است. تمام دیوارها با آینههای قدی و شیشهها و نقاشیهای رنگی و زیبا تزئین شده بوده و همه درها و پنجرهها از نوع منبت و خاتم بوده است. مهارت و استادی ایرانیان در طرح این كاخ به خوبی مشاهده میشود كه درآن فضای خارج از عمارت با فضای داخل آن، چنان مربوط و هماهنگ است كه نمی توان تشخیص داد كجا یكی پایان مییابد و دیگری آغاز میگردد.
استخرِ مقابل عمارت به طول 110 متر و عرض 16 متر هماكنون نیز طراوت و زیبایی خاصی به این كاخ می دهد. درگذشته جهش آب درحوض وسط تالار از دهان شیرهایی كه درچهار گوشه حوض قرار داشتند و فوارههای سنگی كه نقطه به نقطه در جوی كوچك اطراف عمارت قرار داشتند، صفای مخصوصی به این عمارت میداده است. چهارقطعه پایه ستونهایی كه به صورت مجسمههای شیر و انسان در چهار گوشه استخر قرار دارند و دو تخته سنگ حجاری شده به شكل چهار شیر كه در دو باغچه طرفین خیابان ورودی این عمارت قرار دارد و از تزئینات درون باغ محسوب می گردند، در اصل متعلق به این كاخ نیست و تنها آثار برجای مانده از قصرهای زمان صفویه به نام "سرپوشیده" و " آینهخانه" هستند كه امروز دیگر وجود ندارند. از ایوان چهلستون سه در به تالار پذیرایی كه تمام عرض كوشك را اشغال كرده، راه دارد. دیوارهای بالا را سه تابلو رنگ روغنی بزرگ زینت داده و به تماشاگران كمك می كند تا زندگی پر غوغا و با نشاط قرن هفدهم را در نظر مجسم سازند. یكی از این تابلوها شاه عباس را هنگام پذیرایی از خان ازبك نشان میدهد. شاه و خان هردو در یك شاه نشین نشستهاند.
چهل ستونایستاده در اصفهان
نقاشی های پایین دیوار این تالار پذیرایی، همانند عالیقاپو مناظری از تفریحات ییلاقی و روستایی را نشان می دهد. همانند بنای چهلستون، باغ آن نیز دستخوش تغییراتی بوده است كه ازمهمترین آنها می توان به احداث خیابان سپه بر سمت شمالی باغ ، و تغییر ورودی باغ از ضلع شرقی به ضلع شمالی و ایجاد جلوخان نیمدایره شكل امروزی از دوره پهلوی اشاره نمود. درجبهه جنوبی باغ نیز دخالت هایی در عرصه باغ به چشم میخورد كه شكل كلی باغ را تحت تأثیر خود قرار داده است.
درهمین زمینه میتوان به دیوارهای از بین رفته اطراف باغ نیز اشاره كرد كه نقش آن درتغییر فضای داخل باغ به میزان زیادی احساس می گردد. اگراز سر در ورودی اصلی به سمت داخل باغ حركت كنیم، منظره كاخ و تصویر درون آب سوی حركت را مورد تاكید قرار می دهد. محور اصلی نیز جهت حركت را به كمك ردیف درختان دو سوی استخر كشیده میانی، به خوبی مشخص می نماید، بدین ترتیب كه فضایی ممتد و جهت دار به سمت كوشك اصلی ایجاد می كند و همچنین استخر آب بر مطلوبیت فضایی این محور میافزاید. از سوی دیگر ایوان چهلستون رابطه بصری بین بیرون و اندرون كوشك را برقرار میسازد و حد فاصل آنهاست. باغ چهلستون تقریباً مسطح و دارای شیب بسیار كمی است كه به هدایت آب در جوی ها و كرت كمك می نماید. باغ به كمك یك محور اصلی طولی درجهت شرقی - غربی كه استخر آب كشیده را در میان دارد و یك محور عرضی بدون جوی آب به چهار قسمت اصلی تقسیم گشته است. این محور عرضی با گذر از ایوان ستوندار در سوی دیگر نیز تداوم یافته است. ایوان به عنوان فضایی میانی، پیوند میان فضای باز و فضای بسته را مورد تأكید قرار میدهد. محور طولی دیگر كه از سمت شمالی كوشك میگذرد دارای جویی در میان است كه آب جوی شاهی بدان وارد می شده است.
آبراههای از بلوك های سنگ قواره در پیرامون كوشك میانی قرار دارد و داخل حوض های كوچكی می گردد. جزئیات این آبراههها، یادآور نمونههای موجود در پاسارگاد است و سنتی مداوم از زمان هخامنشیان را به نمایش میگذارد. كوشك اصلی – كاخ چهلستون – یك سوم بالایی باغ جای گرفته است. سایر كرت بندی ها و تقسیمبندی های باغ از تناسبات قائمه پیروی كرده و باغ متقارن است. باغ چهلستون به عنوان فضای درباری و محلی برای پذیرایی رسمی از میهمانان خارجی شكل گرفته است. از آنجایی كه نقاشی های با ارزش بر دیوار تالار اصلی از زمان صفویه بر جای ماندهاند، امروزه تالار اصلی خود به عنوان موزه مورد بهره برداری قرار گرفته است.
چهل ستونایستاده در اصفهان
وجه تسمیه:
بسیاری از محققان وجه تسمیه کاخ را انعکاس تصویر ستونها بر استخر زیبا و بزرگ عمارت می دانند وعده ای نیز واژه چهل را به نشان تعداد زیاد ستونها می دانند ( عدد چهل در ادب فارسی نشانگر تعدد و کثرت است ) و به روایتی این کاخ ابتدا چهل ستون داشته تا اینکه در بیست و یکم رمضان 1118 هـ.ق بر اثر سانحه آتش سوزی بییست ستون آن از بین رفته و اکنون آثار سوختگی در غرب عمارت دیده می شود.
معماری:
معماری این کاخ ترکیبی از هنر معماری چینی و ایرانی و فرنگی است . عمارت چهلستون مشتمل بر یک ایوان اصلی (بزرگ) به طول 38 متر و عرض 17 متر و ارتفاع 14 متر رو به شرق ساخته شده است ستونهای ایوان هشت ضلعی از جنس چوب چنار و کاج می باشند . چهار ستون وسط بر روی چهار شیر سنگی قرار دارد ، طراحی آنها به گونهای است که دو شیر با یک سر نشان داده می شود . از دهان چهار شیر جلو ، آب به درون حوض می ریزد.
تالار مرکزی کاخ اختصاص به مهمانان خارجی و شخصیتهای کشورهای دیگر داشته است.
نقاشیهای موجود در تالار هر کدام واقعهای تاریخی را به نمایش میگذارند که دو تا از این تابلوها ( جنگ شاه اسماعیل اول با سپاه عثمانی در چالدران و جنگ نادر شاه افشار با هندوها ) در زمان قاجاریه نصب شده است.
آثار پراکندهای از دوران صفویه مانند سر در « مسجد قطبیه » سردرهای « زاویه در کوشک » و آثاری از مسجد درب جویباره یا پیربکران و« مسجدآقاسی » را برای محافظت به این کاخ انتقال و بر دیوارهای ضلع غربی و جنوبی نصب کرده اند.
.تزیینات عالی طلا کاری سالن پادشاهی و اتاقهای طرفین تالار آئینه و تابلوهای بزرگ نقاشی تالار پادشاهی که شاهان صفوی را به شرح زیر نشان میدهد:
. شاه عباس یکم در پذیرایی از «ولی محمدخان» فرمانروای ترکستان
. شاه اسماعیل یکم در جنگ چالدران
. شاه تهماسب یکم در پذیرایی از «همایون» پادشاه هندوستان
. شاه اسماعیل یکم در جنگ با شیبک خان ازبک
. شاه عباس دوم در پذیرایی از «ندر محمد خان» امیر ترکستان
. یک تابلوی بزرگ از جنگ کرنال که در سلطنت نادرشاه افشار افزوده شدهاست.
تصویری از شاه عباس اول با تاج مخصوص و مینیاتورهای دیگری در اتاق گنجینه کاخ چهلستون که در سالهای 1334 و 1335 خورشیدی از زیر گچ خارج شدهاست.
نقاشی روی ظروف سفالین لعابدار
وقتی در ایران صحبت از نقاشی میشود توجه ما به سوی صفحات مصور زیبائی میرود كه از پدرانمان به یادگار مانده و امروز در تمام شهرهای بزرگ دنیا، مانند پاریس و لندن و لنینگراد و نیویورك، معرف هنر و ذوق سرشار هنرمندان ایرانی است. در این مقاله به خوانندگان نوعی دیگر از نقاشی را معرفی می کنیم كه از جهاتی ارزش آنها از صفحات مصور نام برده كمتر نیست.
در اواخر قرن ششم هجری و اوایل قرن هفتم، یعنی كمی پیش از اینكه چنگیز با لشكر بیشمارش كشور ما را مورد هجوم قرار دهد، در كارگاههای كوزهگری كاشان و ری و ساوه و گرگان، تحول فوقالعاده بوجود آمد، و هنرمندان سفال ساز با همكاری نقاشان هم عصر خود ظروف بسیار زیبائی ساختند، كه هر یك به منزله شاهكاری از هنر نقاشی آن دوران میباشند.
یكی از ظروف كاسه ایست كه امروز در اختیار مجموعه آقای «مرتیزشیف» میباشد و شترسواری را نشان میدهد كه دختر زیبائی را در ترك خود سوار كرده. دختر با چنگی كه در دست دارد ترانه ای مینوازد، و مرد شتر سوار مشغول شكار آهویی است. تیری كه از كمان شتر سوار رها شده بر گوش آهو اصابت كرده و حیوان گوش خود را با پا میخراشد. احتمالاً تیر دیگری از كمان شترسوار رها خواهد شد و پای عقب حیوان را به گوشش خواهد دوخت.
نقاشی روی ظروف سفالین لعابدار
این همان نقش بهرام گور و آزاده است كه نظامی آنرا به شعر آورده. شكارچی و نوازندة چنگ و آهو همه بهانهای برای هنرمند بودهاند كه رنگهای متناسبی را با هم مخلوط كرده در روی ظرف قرار دهد، بطوریكه یك كاسه معمولی به شاهكاری هنری مبدل گردد.
این موضوع بارها در روی ظروف نقره ساسانی و روی گچبریها و نقاشیهای دیواری كاخهایشان نقش گردیده. نكتهای كه میتواند آموزنده باشد این است كه هنوز شش قرن بعد از انقراض سلسله ساسانی هنرمندان ایرانی ظروف لعابدار خود را به سبك پدرانشان تزیین میكردند.
قیافه شتر سوار و چنگ زن به قدری به هم شبیه است كه نمیتوان زن و مرد را از هم تشخیص داد.
قیافه اسب سوار كاملاً مطابق سلیقه شعرا و نویسندگان ایرانی نقش شده، صورتی گرد مانند قرص ماه شب چهارده، دو بادام بجای دو چشم، دو كمان بجای ابرو، غنچه ای بجای دهان، و دماغی شبیه به قلم. تمام این خصوصیات به قدری ایرانی است كه حتی در عصر حاضر نقاشان ایرانی كه هنوز به سبك قدیم ایران كار میكنند نظایر این تصاویر را در روی شمایلها و در بالای حمامها و سر درها و روی كاشیهای دروازههای شهرها قرار میدهند.
صورتها گرد، شبیه به قرص ماه، ابروها مانند كمان، چشمها بادامی و دماغها قلمی است. لبها مانند غنچه گل كوچكاند. این همان صفاتی است كه شعرای همزمان سازندگان این كاسه، در اشعارشان به عنوان بهترین نمونه یك زن زیبا آوردهاند.
همین خصوصیات در كاسه دیگری كه در كاشان ساخته شده و امروز در موزه ویكتوریا و آلبرت است دیده میشود. این ظرف در اواخر قرن هفتم هجری ساخته شده و اسب سواری را نشان میدهد كه در میان مرغزاری پر از گل و بلبل خرامان میگذرد خرگوشها در گوشه و كنار مرغزار میدوند، مرغهائی مشغول برچیدن دانه میباشند.
نقاشی روی ظروف سفالین لعابدار
قیافه اسب سوار كاملاً مطابق سلیقه شعرا و نویسندگان ایرانی نقش شده، صورتی گرد مانند قرص ماه شب چهارده، دو بادام بجای دو چشم، دو كمان بجای ابرو، غنچه ای بجای دهان، و دماغی شبیه به قلم. تمام این خصوصیات به قدری ایرانی است كه حتی در عصر حاضر نقاشان ایرانی كه هنوز به سبك قدیم ایران كار میكنند نظایر این تصاویر را در روی شمایلها و در بالای حمامها و سر درها و روی كاشیهای دروازههای شهرها قرار میدهند. به عبارت دیگر میتوانیم بگوئیم كه این نقاشی صد در صد اصیل ایرانی است، كه از زمان هخامنشی تا امروز تحت تأثیر هیچ سبك خارجی قرار نگرفته، و مخصوص عامه مردم ایران است. هالهای به دور سر اسب سوار كشیده شده، و فرشته بالداری در بالای سر او پرواز میكند. حالت اسب سوار و فرشته بالدار كه در بالای سر اوست نقش این كاسه را به نقش برجسته خسرو پرویز در طاق بستان نزدیك مینماید، و اصلیت ایرانی بودن آن را بیشتر آشكار میسازد.
از تمام ظرفهائی كه در اواخر قرن ششم هجری در ایران ساخته شده و به دست ما رسیده زیباتر كاسة لعابداری است كه در كارگاههای ساوه به كوره رفته، و امروز جزو مجموعه «پاریش و استون» میباشد.
نقاشی روی ظروف سفالین لعابدار
یكی از محسنات این ظرف این است كه هنرمند در ضمن كتیبه ای كه دور ظرف نقش شده تاریخ ساخت ظرف (اول محرم 583 ) را قید كرده. مانند اینكه میدانسته است كه كاسه او دارای ارزش هنری است و روزی به دست آیندگان خواهد رسید، و با قید تاریخ در روی ظرف خود بسیاری از مطالب مربوط به تاریخ هنر را برای ما آشكار ساخته است. این كاسه مرد یا زنی را نشان میدهد كه بر خری سوار است. رنگ خاكستری حیوان با رنگ قرمز پالانی كه بر رویش قرار داده شده تناسب فوق العاده [4] دارد. روی سر سوارهاله ای نظیر كاسه موزه ویكتوریا و آلبرت كشیده شده، و اینهاله در اطراف سر و صورت چهار نفر از همراهان او نیز دیده میشود. فرشته ای به صورت یك زن بالدار در بالای سر سوار در پرواز است. این طور به نظر میرسد كه تمام این اشخاص زن باشند. سبك نقش صورتها و دهان و دماغ و ابرو و غیره همان سبكی است كه در دوسه كاسه مذكور بالا دیده شد و به نقاشیهای كتب مصوری كه از پیروان مانی در ناحیه تورفان (تركستان) پیدا شده فوق العاده شبیه میباشد، و این مطالب میرساند كه این سبك در حقیقت سبك واقعی ایرانیست كه تا عصر حاضر در میان «عام مردم» یا «مردم عامه» وجود دارد. این اشتباهی است كه بعضی از نویسندگان تصور كردهاند كه این قیافههای گرد تقلید از چین است.
همین خصوصیات نیز در كاسه دیگری كه در مجموعه «گونتر» است اسب سواری را در حال حركت نشان میدهد موجود است.
نقاشی روی ظروف سفالین لعابدار
این كاسه نیز امضاء دارد و سازنده آن محمد بن ابوالحسن میباشد كه در كارگاههای كاشان كار میكرده. اسب سوار در میان مرغزاری میتازد و تازیانهای را كه در دست دارد بر پشت اسب میزند. مهارت استاد در این بوده است كه نقش خود را طوری در دایره كاسه قرار داده كه كاملاً با آن تطبیق پیدا كرده است. از آنچه گفته شد بر میآید كه نقاشی اصیل ایران را فقط در روی صفحات مصور نباید جستجو كرد و ظروف سفالین لعاب دار ایران هركدام شاهكارهائی از هنر نقاشی ما میباشند.
توضیح تصاویر
كاسه سفالین لعابدار مربوط به اواخر قرن ششم هجری (شكل 1)
كاسه سفالین لعابدار مربوط به اواخر قرن هفتم هجری كه در كاشان ساخته شده و امروز در موزه «ویكتوریا و آلبرت» نگهداری میشود (شكل 2)
كاسه سفالین لعاب دار مربوط به اواخر قرن ششم هجری كه در ساوه ساخته شده جزو مجموعه «پاریش و استون» می باشد(شكل 3)
كاسه سفالین لعاب دار از كار «محمد بن ابوالحسن» كه در كارگاه كاشان ساخته شده و امروز در مجموعه «گونتر» دیده میشود (شكل 4)
هنر فلزكاری ایران
آشکار است که بشر تـنهـا در سرزمینی می تـوانست به سودمندی فـلز پـی بـبرد که در آن فـلزات و کانیهـای آنهـا وجود داشته باشد. ایران از لحاظ طبیعی دارای ذخایر بزرگـی از کانـیها است.
هنر فلزكاری ایران
شواهـد و مـدارک باستانشناسی این نکـته را تـائـیـد می کـند که شمال و مرکز ایران جزو قدیمی ترین مراکز صنایع فـلزکاری جهـان بوده است. آشکار است که بشر تـنهـا در سرزمینی می تـوانست به سودمندی فـلز پـی بـبرد که در آن فـلزات و کانیهـای آنهـا وجود داشته باشد. ایران از لحاظ طبیعی دارای ذخایر بزرگـی از کانـیها است.
مردم تـمدن هـای نخستـیـن درهً رودخانه های بزرگ مصر، بابل، هـند و جیحون با تمام پـیـشرفـتهـایی که داشته اند نـتوانستـند اولین فـلز کاران جـهـان باشـند. حفاریهـای اخیر نشان داده است که فعـالیـتهـای فلزکاری در تـمدنهـای کشورهای پـیش گـفته شده نسبتا دیر شروع شده است.
رشته کوهـهایی که از تـوروس در تـرکـیه تا کرانه های جنوبی دریای مازندران کشیده می شود سرشار از انواع کانیـهـا و سوخت بود و دانـش فـلزکاری از آنجا به مراکز دیگـر در آسیا، آفریقا و اروپـا گسترش یافت.
در شمال ایران یک رشته معـادن مس از قـفـقاز تا پـالمیر کشیده شده است. ابن حوقل، جغـرافی دان عـرب از مـعـادن مـس کـان صبـی زاوه، سبزوار و فـخـر داود نـزدیـک مشهـد و بخـارا در ماوراءالنهـر صحبت می کند. معادن مس کاشان، انارک، اصفهـان و بخـارا برای خلفای اسلامی مقارن قـرن نهـم مسیحـی بسیار با اهـمیت بود، زیرا از این معـادن هـر ساله بـیش از 10000 دینار خراج حاصل می گـردید.
می تـوانیم چـنین تصور کنیم که صنعـتگـران قـدیم برای به دست آوردن مس انواع سنگـهـای فـلزی را آزمایش کـرده اند و بـدین تـرتیب تصادفاً آلیاژهـای مس را تولید کرده اند. در نیمهً دوم هـزارهً سوم پـیش از مسیح استعـمال فـلز رو به افـزایش گـذاشت. از گـورستان شوش، تپه حصار، تـپه گـیان و تـپـه گـئوی ابزار مفرغـی و زینت آلات مفرغی و نقـره ای زیاد به دست می آید. گـذار از عصر سنگ به مس بسیار تدریجی بود ولی در ایران عصر مفرغ در 2000 سال پـیش از مسیح بخوبی پـیشرفـت کرده بود.
مردم تـمدن هـای نخستـیـن درهً رودخانه های بزرگ مصر، بابل، هـند و جیحون با تمام پـیـشرفـتهـایی که داشته اند نـتوانستـند اولین فـلز کاران جـهـان باشـند. حفاریهـای اخیر نشان داده است که فعـالیـتهـای فلزکاری در تـمدنهـای کشورهای پـیش گـفته شده نسبتا دیر شروع شده است.
بطوری که از روایات آشوریان برمی آید ایران در هـزارهً اول پـیش از مسیح محل تهـیه فـلزات مخـتـلف بود. استعـمال روز افزون آهـن در هـزارهً اول در بـنـیاد اقـتصادی جامعـه اثـر بسیاری داشت.
اگـر درباره مفرغـهـای لرستان، که در نواحی کوهـستانهای باختری ایران است، مختصری گـفتگو نشود، شرحی که ما در بالا دربارهً مفرغ و آهـن ایران داده ایم، کامل نخواهـد شد.
تـقـریـبا از سال 1930 به بعـد تعـداد زیادی اشیاء فـلزی زیـبا در بازار عـتـیقه فروشان جهـان ارائه می شد که توسط خاک برداران غـیر مجاز قاچاق گورستانهای قدیمی پـیدا شده بود، این عـده توجه کرده بودند که مقـبره هایی که دور و بر آنهـا به دقـت با سنگ مفروش شده دارای زیور آلات و هـدایایی است که با مردگـان روزگـاران کـهـن، که تا کـنون تـمدن آنهـا ناشناخته مانده است، دفـن شده اند.
طرح و هـنرهـای دستی که روی این اشیاء بکار رفـته چـنان زیبان و دل انگـیز و عـالیست که کارشناسان را به شگـفتی آورده است. پـاره ای از این اشیا دارای حـروف آشوری است که تاریخ و ساختـشان را کاملا مشخص می کـند. چـند تا از آنهـا متعـلق به سدهً دوازدهـم و دهـم پـیش از مسیح است، اما اکـثـراً به سده هـای هـشتم و هـفتم پـیش از مسیح تعـلق دارند.
هنر فلزكاری ایران
در فرهـنگ مادی جـهـان باستان به ندرت می تـوان قطعـاتی مانـنـد مفـرغـهـای لرستان دارای طرح و ترکـیـبی چـنین پـیچـیده و پـیـشرفـته یافت. نفوذ زیاد تـمدن آشوریهـا، هـیتیتهـا، حورانـیـهـا و حتی سکاهـا را می تـوان در این اشـیا دید؛ ولی شکـل و چهـرهً بسیاری از طرحـهـای تـپـه سیلک نیز در آنهـا به خوبی نمایان است.
هـنرمندان و صنعـتگـران لرستان در مفرغ ریزی استادی تام یافته و هـمچـنـین فن آهـن کاری را هـم آغاز کرده بـودند. گـویا بـسیاری از اشیاء مفـرغـی به شیوهً ریخـته گـری دقـیق با قـالـبگـیری مومی ریخـته شده است. این اشیا از لحاظ نمایاندن جزئیات کار، شکـل و زیـبایی چـنان هـستـند که تـنها با شیوهً ریخته گری بالا می توان آنهـا را تهـیه کرد.
از مادهـا که در سدهً هـفـتم پـیش از مسیح در شمال ایران به پادشاهی رسیده اند کارهـای فلزی خیلی کمی به یادگـار مانده ست، گـر چـه پاره ای از اشیاء فـلزی که اخیرا از آذربایجان بدست آمده، ظاهـراً بازگـو کـنـندهً این معـناست که نفـوذ سکاهـا به تـدریج کاسته شده و سبک مادهـا در این دوره جایگـزین آن شده است.
هـنگـامی که بـین سالهـای 559 و 530 پـیش از مسیح، کوروش کـبـیـر سلطنت ماد و پارس را یکی کرد، نخستین شاهـنشاهی بزرگ را بوجود آورد. این شاهـنشاهی در زمان داریوش اول به اوج خود رسید. در آن هـنگام مرحلهً نوی از هـنرهـای صنعـتی پـدید آمد و مواد خام از هـمهً گـوشه های کشور می رسید و نیز صنعـتگـران سایر کشورهـا به سوی کاخهای شوش و تخـت جـمشید سرازیز شدند.
این پـیشرفـت تازه در لوحهً یادبودی که بعـنوان " فرمان بنیاد شوش " تهـیه شده است به خوبی دیده می شود، این لوحه در مورد فـلزات حاکی است که: زر از ساردیس و بلخ آورده شده و در اینجا ساخـته شده است ... و سیم و مس از مصر ... زرگـرانی که روی طلا کار می کـردند مادهـا و مصریهـا بودند.
پس از سقوط شاهـنشاهی هـخامنشی در حلمه اسکـندر، جانشینان اسکـندر مقـدونی، سلوکیهـا، از اتحـادی که در جـهان مـتمدن آن روز تحت سلطهً تمدن یونان بوجود آمده بود، ثروتـمند شدند.
هنر فلزكاری ایران
آنهـا راه هـای تجاری میان هـندوچـین و مدیترانه را در اختیار گـرفـتـند. ایران آهـن و مس و قلع و سرب را از معـادن دولتی صادر می کـرد و فولاد هـند که از طریق ایران فرستاده می شد، برای بازرگـانان ایرانی متضـمن سود هـنگـفـتی بود. در مدت پادشاهی پـارتـهـا ( 250 پـیش از مسیح تا 224 پـیش از مسیح ) روم در تـجارت فـلزات عامل اقـتصادی مهـمی به شمار می رفت که تمام تولید ایران را به اضافه کالاهـای عـبوری از هـند به خود اخـتصاص می داد
. سکه هـای نقـره پارتـهـا باید مقادیر بسیار زیادی ضرب شده باشد. هـنگـامی که نویسنده پـیش از جنگ جـهـانی دوم در ایران می زیست، سکه های چهـار درهـمی پارتی در مناطق دورافـتاده به عـنوان پول بکار برده می شد؛ آن هـم فـقـط از لحاظ مقدار نقـره ای بود که در آن وجود داشت.
دودمان ساسانی پس از پـارتـها روی کار آمدند ( 224 656 میلادی ) تـمدن و هـنر و صنایع دستی هـخامنشی را زنده کردند. فراورده هـای فلزی ساسانیان در روزهـای تـیره و تـار عصر تاریک اروپا به ویژه از طریق بـیزانس به آن قاره وارد شد و به گـونه ای که روش فـنی ما را تحت نـفوذ قـرار داد. آنچـه را که ما امروز هـنر اسلامی می نامیم در اصل بر پایهً سنت و مهـارت و استادی صنعـتگـران ساسانی است.
دورهً اسلامی
در آغاز سدهً نهـم میلادی اکثـر ایرانیان مسلمان شده بودند. اسلام نیروی الهـام بخـش جدیدی شد. نفـوذ ایرانیان در صنعت و هـنر با عـناصر بیزانسی در بغـداد به هـم آمیخت و در سراسر قلـمرو اسلام گسترش یافت؛ و از یک طرف از خاورمیانه تا اسپانـیا و از سوی دیگـر در آسیا تا مرزهـای چین و هـند کشیده شد. در عوض هـنر ایرانی از سبکـها و روشهـای کشورهایی که در آن نفوذ کرده بود توانگـر و برخوردار گـردید و حامیان درجه اول صنایع و هـنر، حکـمرانان و سلاطین بودند.