تاریخ هنر
جنبش هنری سیاه
جنبش هنری سیاه یک تعامل اجتماعی سیاسی در قالب های متفاوتی مانند موسیقی، ادبیات و هنرهای تجسمی بود که در سالهای 1965 تا 1976 شکل گرفت. در این نوشتار با این هنر بیشتر آشنا خواهید شد.
جنبش هنری سیاه
این جنش هدفهایی با تاکید بر جدایی فرهنگ سفیدپوستان از سیاه پوستان، و ترویج این نحوه تفکر را دنبال می کرد. این جنبش راهکارهایی مانند، ایجاد نهادهای مستقل سیاه پوستان، راه اندازی جنبش هایی که تنها سیاه پوستان عضو آن بودند و در نهایت وارد کردن هنر به جامعه ملی خودشان که مرکز آن در لس آنجلس بود، را دستور کار خود قرار داده بود.
این سازمان ملی به نوعی از انقلاب فرهنگی سیاه پوستان حمایت می کرد و هدف آن ترویج این دیدگاه بود که هنر باید ابزاری باشد برای آزادی ، ستایش مردم ، افشاگری از اعمال دشمنان و حمایت از انقلابها. در آن سالها جنبش های متعددی در حال شکل گیری بودند، از جمله جنبش هنری سیاه در شهر هارلم که در همسایگی لس آنجلس قرار داشت و هدفش این بود که سیاه پوستان آفریقایی _ آمریکایی را ترغیب کند تا به فعالیت هایشان ادامه دهند.
یکی از محله های مهمی که مرکز فعالیت های این جنبش هنری قرار گرفت ، "واتز" نام دارد که امروزه همچنان سیاه پوستان آفریقایی-آمریکایی آنرا مرکز اصلی فعالیت های این جنبش می شناسند. فعالیت هایی مانند : استودیو سیاه پوستان، کارگاه نویسندگان سیاهها ، برج هنری واتز، فستیوال تابستانی واتز و ...
"دیوید همنز" هنرمند آفریقایی-آمریکایی متولد سال 1943 و یکی از تاثیر گذارترین هنرمندان در جنبش هنری سیاه یا BAM (Black Art Movement) می باشد. وی که زمینه فعالیتش بیشتر در قالب اینستالیشن، پرفورمنس و مجسمه بود، همچنین آثارش در حیطه بادی پرینت درشهرت جهانی اش نقش مهمی ایفا کرده است .
"دیوید همنز" هنرمند آفریقایی-آمریکایی متولد سال 1943 و یکی از تاثیر گذارترین هنرمندان در جنبش هنری سیاه یا BAM (Black Art Movement) می باشد. وی که زمینه فعالیتش بیشتر در قالب اینستالیشن، پرفورمنس و مجسمه بود، همچنین آثارش در حیطه بادی پرینت درشهرت جهانی اش نقش مهمی ایفا کرده است .
هنرمندانی مانند " دیل "، " آلونزو دیویس "( شخصی که گالری بروکمن را تاسیس کرد) ،" گرک پتز" و مجموعه ای از مستندات شگفت انگیز عکاسی که تفکرات ما را نسبت به مکان ها و زمانهایی که میشناسیم دچار تردید میکند . امروز می توان در کتب و مجلات گوناگون که بر پایه این جنبش شکل گرفته شواهد خیره کننده ای از هنرمندان آفریقایی-آمریکایی فراموش شده یا ناشناخته ،که شاید آثارشان تاثیر زیادی نه فقط بر این جنبش بلکه بر کل تاریخ لس آنجلس در آن دهه ها داشته، را یافت. به عنوان مثال اولین نمایشگاه انفرادی " دوشان " که در همان زمان در لس آنجلس برگزار شد بی تاثیر از این هنرمندان پیشگام نبوده است .
جنبش هنری سیاه تاثیر انکار ناپذیری در تارخ هنری لس آنجلس داشته است . این جنبش هنری مطابقت زیادی با بیان " کلی جونز " تاریخ نویس معروف دارد که می گفت: "نقاط متمرکز ستیزه جویی قدرت سیاه پوستان و یک جداگرایی محلی ، بومی و هنری مردمی که سیاهها برای سیاهها ساختند تا نه بوسیله هنر جهانی بلکه با هنر خیابانی آشنا و شناخته شوند ." این هنر تا حدود زیادی توسط شورش های خیابانی که در منطقه واتز صورت می گرفت شناخته و معروف شد تا جایی که نظریه پرداز فرانسوی " گای دبورد" از این هنر با عنوان "مجلس تخریب " یا " شورش علیه کالا " نام می برد. امروزه نیز مردم واتز همچنان خواهان عدالت و برابری خود هستند و انگیزه های این هنر را همچنان زنده نگه می دارند .
توضیح تصویر:
دیوید همنز در حال اجرای بادی پرینت هایش – 1974
رشد گلسنگ در آرامگاه کورش
در همایش حفاظت و مرمت اشیای تاریخی- فرهنگی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی، از شیوع 330 موردگلسنگ، در آرامگاه کورش در پاسارگاد خبر داد. گلسنگهایی که با رشد خود موجبات تخریب سنگهای این بنای باستانی را باعث می شوند و از علل رشد آنها می توان به استفاده ناصحیح از مصالح مرمت، از جمله سیمان در بازسازی این بنا اشاره کرد.
رشد گلسنگ در آرامگاه کورش
رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری با بیان اینکه سه نوع گلسنگ وجود دارد که از یک گونه آن حدود 100مورد و از گونهای دیگر بیش از 230مورد در آرامگاه کورش دیده شده، گفت: مرمت سنگهای آرامگاه کورش با سیمان باعث رشد گونهای از گلسنگها شده است.
رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری در دومین روز از برگزاری دهمین همایش حفاظت و مرمت اشیای تاریخی - فرهنگی و تزیینات وابسته به معماری که در موزه ملی ایران برگزار شد، درباره تحقیقات انجام شده روی گلسنگ های موجود در آثار تاریخی گفت: گلسنگها موجوداتی هستند که از قارچ و جلبک تشکیل میشوند و شکلهای متفاوتی دارند. این موجودات در شرایط سخت، بدون درخت و جانور زندگی میکنند.
پریسا محمدی گفت: یک نوع گلسنگ بسیار خطرناک وجود دارد که میتواند سنگ را تخریب کند و اولینبار در سال 2003 شناسایی شد که حدود 90مورد از آن در قسمت شمال آرامگاه کورش گزارش شده است.وی افزود: این نوع گلسنگ فقط روی بناهای سنگی تاریخی رشد میکند. اکنون نیز خراشها و خوردگیهایی روی سنگهای آرامگاه کورش دیده میشود.
همچنین گونه اول گلسنگها تقریبا در همه جای آرامگاه و بهویژه در بخشهایی که با سیمان مرمت شدهاند دیده میشود. محمدی مرمت سنگها با استفاده از سیمان را باعث رشد گونههای جدید گلسنگ در آثار باستانی دانست و گفت: بهتر است مرمتگران بخشهایی از یک اثر را که مرمت میکنند پس از مدتی رصد کنند تا وضعیت قبل و بعد از مرمت مشخص شود.
اظهارات رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور درخصوص وضعیت وخیم آرامگاه کورش که بهدلیل مرمتهای غیرکارشناسی با سیمان انجام شده است در حالی صورت میگیرد که رشد گلسنگها در محوطه تاریخی تخت جمشید پیشتر نیز اطلاعرسانی شده بود ولی معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی همواره تصاویر موجود از رشد گلسنگها را در جمع خبرنگاران حربههای گرافیکی میخواند.
اظهارات رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور درخصوص وضعیت وخیم آرامگاه کورش که بهدلیل مرمتهای غیرکارشناسی با سیمان انجام شده است در حالی صورت میگیرد که رشد گلسنگها در محوطه تاریخی تخت جمشید پیشتر نیز اطلاعرسانی شده بود ولی معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی همواره تصاویر موجود از رشد گلسنگها را در جمع خبرنگاران حربههای گرافیکی میخواند.
اکنون با اعلام این موضوع از سوی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور آرامگاه کورش مورد هجوم 330مورد گلسنگ قرار گرفته و گونهای از گلسنگها تمامی آرامگاه را گرفته است. به گفته محمدی مرمت آرامگاه کورش با سیمان و رصد نکردن این آرامگاه پس از مرمتهای انجام شده موجب رشد این میزان گلسنگ خطرناک بر آرامگاه کورش شده است.
هجوم هنر به جاذبه زمین
هنر نوعی دریافت هنرمند از جهان هستی است. جهان بیکرانی که هنر تجلی ذات پنهان آن است. به عبارت دیگر هنر از راه زندگی بر هنرمند تاثیر می گیرد و اغلب راهی است برای آنکه هنرمند نشان دهد اشیا پیرامونش چگونه در تقابل با ذهنیات ، نمود بیرونی می یابند و به بیان ذهنیت می پردازند. در این مقاله می توانید با یکی از هنرمندان خلاق در زمینه هنر محیطی آشنا شوید.
هجوم هنر به جاذبه زمین
هنرمند آلمانی کورنلیا کناردز (Cornelia Konrads) با قدرت خاص خود در تجسم فضایی اجسام دست به ابتکار جالبی در دل طبیعت زده است. آثار او بخوبی توانسته میان دنیای پیرامونی ما و ذهنیات هنرمند پل بزند و چیزی را بیافریند که در عین آشنایی، غریب و دور می نماید. وی در آثارش از اشیای روزمره استفاده می کند ولی آنها را در حالتی نامتعارف چیدمان می نماید. او این هنر و خلاقیت را در تمام پارکها، جنگلها و فضاهای سبز به کار برده است. هنر و آثار او اغلب با توهم وزنی، که در آن اشیاء انباشته شده مانند؛ تنههای درخت، درگاههای سنگی، پرچین، سنگ چینها و... در دل طبیعت معلق و شناور در هوا به نظر می رسند. هنرنمایی کورنلیا این تفکر را در ذهن انسان ایجاد میکند که گویی در دل طبیعت جاذبه زمین وجود ندارد و نوعی بی وزنی و خلا را در ذهن می آفریند. کورنلیا در حال حاضر به طور موقت کار نصب آثار و خلاقیت جدید خود، مبنی بر "هجوم هنر به جاذبه زمین" را شروع کرده است. قبل از آن او تندیسهای ساده، عظیم وزیبایی چون؛ تیر و کمان کودکانهای با تنه خشکیده درختان با چشم اندازی زیبا که صندلی پارک در نقش قلاب سنگ آن بود، کار کرده است. کارهای جدید او چشم اندازی نو در دل طبیعت بوجود آورده است. این آثار به نوعی جادوی بصری نیز نامیده میشوند که در نهایت خیره کنندگی، نشان میدهد که گویی طبیعت بر علیه جاذبه زمین قیام کرده است.گفته میشود آثار این هنرمند از داستانهای تخیلی و فیلمهای افسانهای هالیود الهام و تاثیر گرفتهاند. او جهان اطراف خود را به گونهای سحر انگیز به تصویر در میآورد.
او برای خلق آثارش از هیچ مدار الکترونیکی یا میدانهای مغناطیسی استفاده نکرده است. بلکه تنها از رشتههای طبیعی یا کابلهای بیرنگی استفاده کرده است که سنگها، چوب، تنه درختان و.. را به صورت معلق و شناور در هوا نشان میدهد.موادی که این هنرمند در خلاق این آثار استفاده کرده است، همه از دل طبیعت و قابل بازیافت هستند. هیچ آسیب و تخریبی نیز به طبیعت وارد نشده است. آثار کورنلیا این حس را به بیننده القا میکنند که گویی باید به سوی کمال و آسمان بیکران ره سپارند.
خلق صحنههای هنری و شگفتانگیز در دل طبیعت به مانند این که همه چیز در حال حرکت به سمت آسمان است... این هنرمند به نوعی از قوانین طبیعت سرپیچی کرده و در مخالفت با آن دست به خلاقیت و هنرنمایی زده است.او برای خلق آثارش از هیچ مدار الکترونیکی یا میدانهای مغناطیسی استفاده نکرده است. بلکه تنها از رشتههای طبیعی یا کابلهای بیرنگی استفاده کرده است که سنگها، چوب، تنه درختان و.. را به صورت معلق و شناور در هوا نشان میدهد.موادی که این هنرمند در خلاق این آثار استفاده کرده است، همه از دل طبیعت و قابل بازیافت هستند. هیچ آسیب و تخریبی نیز به طبیعت وارد نشده است. آثار کورنلیا این حس را به بیننده القا میکنند که گویی باید به سوی کمال و آسمان بیکران ره سپارند.
هنر محیطی
هنر محیطی با این که از دیرینه ای کهن در ایران برخوردار است اما در دهه گذشته این هنر در ایران با رشد و پیشرفت خوبی همراه بوده است.به همین دلیل در این مقاله به شرح و بررسی این هنر و انواع آن خواهیم پرداخت.
هنر محیطی
در یک دهه اخیر جشنواره های متعددی برگزار شده است و هنرمندان بسیاری نیز در این جشنواره ها شرکت کرده اند. اما شاید حدود 30 هنرمند پای ثابت آن بوده اند که در جشنواره های متعددی شرکت داشته اند و همین موضوع زمینه ای را فراهم کرده است که هنرمندان محیطی ایران در سطح بین الملی نیز شناخته شوند.
در جریان خلق یك اثر محیطی بخصوص در طبیعت گاه هنرمند چیزی از طبیعت كم كرده و گاه عنصری را به آن میافزاید. بنابراین در این هنر گاهی هنرمندان صرفا با رویكردی زیباییشناسانه درصدد خلق آثاری هستند كه چگونگی اشكال یا زیبایی آثار در اولویت قرار دارند و گاهی بار مفهومی آن پررنگ و تعهدات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میتوانند زمینه ساز این هنر باشند.
هنر محیطی الزاما تابلو نیست و به همین دلیل به واسطه رسانه های متنوعی ارائه می شود. از این رو بیشتر با هنر عكاسی و تصویربرداری ثبت و ارائه میشود و بیشتر آثاری که توسط هنرمندان محیطی خلق می شود، در همان مکان به جای می مانند و کمتر پیش می آید که یک اثر محیطی در یک گالری به نمایش گذاشته شود.
در کلیترین حالت میتوان گفت که هنر محیطی روشی است برای بهبود و ارتقای رابطهی ما با طبیعت. اما اینکه چه مشخصهها و اهدافی را میتوان برای آن متصور شویم بحثی است که در ادامه این نوشتار به آن خواهیم پرداخت. همچنین بحث پیرامون واژه و گرایشهای مختلف این هنر نیز نکته دیگری است که بر اساس مقالهای از سایت موزه سبز (Greenmuseum.org) گردآوری و تدوین شده است.
ویژگی های هنر محیطی
از مشخصههای هنر محیطی میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
- گذرا بودن و تغییرشکلهای آنی و زودگذر
- تعریف کار برای مکانی خاص ( نوعی هماهنگی بین بخشی از محیط با اثر خلق شده یاsite specific ).
- همکاری هنرمند با فعالان حیطههای دیگر مثل دانشمندان ، پژوهشگران ، آموزگاران و ...
اهداف هنر محیطی
درباره اهداف و ویژگیهای هنر محیطی نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
- هنر محیطی ، طبیعت و فرایندهای آن را تفسیر کرده و درباره آنها اطلاعرسانی میکند.
- دغدغه هنر محیطی، مواد و نیروهای طبیعی است، پس آثار هنری خلق شده در این حوزه گاه متاثر از نیروهای طبیعی مثل باد، باران، صاعقه، زمینلرزه و ... است.
- هنر محیطی، دیدی جدید از رابطه ما با طبیعت را در برابرمان قرار داده و راهکارهایی نو برای همزیستی با محیط اطراف در اختیارمان میگذارد.
- هنر محیطی، گاه در مسیر احیا و بازآفرینی محیطهای آسیبدیده قرار میگیرد. برای نمونه، اکو سیستمهای آسیبدیده را به روشهای هنری و زیباشناختی، احیا و بازآفرینی میکند.
مواردی که ذکر شد، بخشی از ویژگیهای یا اهداف خلق یک اثر محیطی است.
هنر ترمیمی، به شاخهای از هنر اطلاق میشود که بازیابی و ترمیم طبیعت آسیبدیده، و اکوسیستمهای صدمهخورده یا حتی آلوده را وجه همت خود قرار داده و در این راستا عمل میکند. البته این شاخه را معمولا شکلی از اکوآرت میدانند.
انواع هنر محیطی
در حوزه هنر محیطی تعاریف متنوعی دیده میشود یا به دیگرسخن، واژههای مختلفی را میشناسیم که هر یک به وجهی از وجوه این هنر اشاره دارند. حال به بررسی برخی از این واژهها یا اصطلاحات میپردازیم :
هنر محیطی- Environmental Art
اغلب شامل دغدغههای اکولوژیکال (بومشناختی) است. اما این تنها خصیصه قابل ذکر این نوع هنر نبوده و این گونه هنری تعاریف متنوع و متغیری داشته است. این تنوع توصیفها از اولین روزهای پیدایش واژه (که بیشتر ایدههای هنری هنرمند مد نظر بود) تا به امروز که بیشترین دغدغهاش حفظ محیط زیست است، وجود داشته است.
تفاوت لغوی Environmental و Ecological بیشتر به تفاوت محیط و فضا برمیگردد. در تعریف لغوی واژه اکولوژیکال ، مشخصا به اکوسیستمها و چرخههای زیستمحیطی و ارتباط متقابل ارگانیسمهای زنده در محیط توجه میشود ولی در تعریف لغوی واژه Environmental ، بیشتر، هر نوع شرایط و فضای خارجی را مد نظر داریم. پس این واژه، عمومیتر بوده و دامنهای از فضا تا اکوسیستمها را دربرمیگیرد. حتی مواردی چون سیاستهای انرژی، بازیافت کاغذ و حیات ریزارگانیسمها قابلیت آن را دارند تا در لوای واژه Environmental، طبقهبندی شوند.
هنر بوم شناختی- Eco Art
این واژه در واقع خلاصه اکولوژیکال آرت است. این شاخه از هنر به جنبشی اشاره دارد که به مسایل زیستمحیطی حساس بوده و معمولا متضمن همکاری هنرمند با دیگران و به بیان دیگر مشارکتی است. رویکرد بازیافت یا احیای محیط و طبیعت، یکی از متداولترین رویکردهای این شاخه بهحساب میآید. نیز در این شاخه، دوستداری محیطزیست، خود به مثابه روش و متد، نقش مهمی ایفا میکند. در این شاخه ، کارکرد در مرتبه اول قرار داشته و بر فرم برتری دارد. بهدیگرسخن، این کارکرد مورد نظر است که استفاده از فرمی خاص را اجتنابناپذیر میکند.
هنر ترمیمی- Restoration Art
هنر ترمیمی، به شاخهای از هنر اطلاق میشود که بازیابی و ترمیم طبیعت آسیبدیده، و اکوسیستمهای صدمهخورده یا حتی آلوده را وجه همت خود قرار داده و در این راستا عمل میکند. البته این شاخه را معمولا شکلی از اکوآرت میدانند.
Ecovention Art
از ترکیب دو واژه Ecology و Envention یعنی زیستمحیط + ابداع بوجود آمده و به گرایشی از هنر زیستمحیطی اشاره دارد که بیشتر هنرمندمحور است و کمتر مشارکتی.
این شاخهی هنری، با هدف تغییر شکل فیزیکی یک زیستبوم مشخص، راهکاری خلاقانه را درپیش میگیرد. البته باید توجه داشت که این واژه، واژهای نو است و بسیاری از کارهایی را که روزی با عناوین دیگر از قبیل لندآرت مینامیدیم، امروز و با این تعریف، Ecovention art میخوانیم.
این شاخه هنری بیشتر متضمن ارایه اثر (مثلا در نمایشگاه) است. و امروز و با گسترش موج موسوم به ارایهگری، بیشتر مورد اقبال واقع شده است.
هجوم هنر به جاذبه زمین
هنر نوعی دریافت هنرمند از جهان هستی است. جهان بیکرانی که هنر تجلی ذات پنهان آن است. به عبارت دیگر هنر از راه زندگی بر هنرمند تاثیر می گیرد و اغلب راهی است برای آنکه هنرمند نشان دهد اشیا پیرامونش چگونه در تقابل با ذهنیات ، نمود بیرونی می یابند و به بیان ذهنیت می پردازند. در این مقاله می توانید با یکی از هنرمندان خلاق در زمینه هنر محیطی آشنا شوید.
هجوم هنر به جاذبه زمین
هنرمند آلمانی کورنلیا کناردز (Cornelia Konrads) با قدرت خاص خود در تجسم فضایی اجسام دست به ابتکار جالبی در دل طبیعت زده است. آثار او بخوبی توانسته میان دنیای پیرامونی ما و ذهنیات هنرمند پل بزند و چیزی را بیافریند که در عین آشنایی، غریب و دور می نماید. وی در آثارش از اشیای روزمره استفاده می کند ولی آنها را در حالتی نامتعارف چیدمان می نماید. او این هنر و خلاقیت را در تمام پارکها، جنگلها و فضاهای سبز به کار برده است. هنر و آثار او اغلب با توهم وزنی، که در آن اشیاء انباشته شده مانند؛ تنههای درخت، درگاههای سنگی، پرچین، سنگ چینها و... در دل طبیعت معلق و شناور در هوا به نظر می رسند. هنرنمایی کورنلیا این تفکر را در ذهن انسان ایجاد میکند که گویی در دل طبیعت جاذبه زمین وجود ندارد و نوعی بی وزنی و خلا را در ذهن می آفریند. کورنلیا در حال حاضر به طور موقت کار نصب آثار و خلاقیت جدید خود، مبنی بر "هجوم هنر به جاذبه زمین" را شروع کرده است. قبل از آن او تندیسهای ساده، عظیم وزیبایی چون؛ تیر و کمان کودکانهای با تنه خشکیده درختان با چشم اندازی زیبا که صندلی پارک در نقش قلاب سنگ آن بود، کار کرده است. کارهای جدید او چشم اندازی نو در دل طبیعت بوجود آورده است. این آثار به نوعی جادوی بصری نیز نامیده میشوند که در نهایت خیره کنندگی، نشان میدهد که گویی طبیعت بر علیه جاذبه زمین قیام کرده است.گفته میشود آثار این هنرمند از داستانهای تخیلی و فیلمهای افسانهای هالیود الهام و تاثیر گرفتهاند. او جهان اطراف خود را به گونهای سحر انگیز به تصویر در میآورد.
او برای خلق آثارش از هیچ مدار الکترونیکی یا میدانهای مغناطیسی استفاده نکرده است. بلکه تنها از رشتههای طبیعی یا کابلهای بیرنگی استفاده کرده است که سنگها، چوب، تنه درختان و.. را به صورت معلق و شناور در هوا نشان میدهد.موادی که این هنرمند در خلاق این آثار استفاده کرده است، همه از دل طبیعت و قابل بازیافت هستند. هیچ آسیب و تخریبی نیز به طبیعت وارد نشده است. آثار کورنلیا این حس را به بیننده القا میکنند که گویی باید به سوی کمال و آسمان بیکران ره سپارند.
خلق صحنههای هنری و شگفتانگیز در دل طبیعت به مانند این که همه چیز در حال حرکت به سمت آسمان است... این هنرمند به نوعی از قوانین طبیعت سرپیچی کرده و در مخالفت با آن دست به خلاقیت و هنرنمایی زده است.او برای خلق آثارش از هیچ مدار الکترونیکی یا میدانهای مغناطیسی استفاده نکرده است. بلکه تنها از رشتههای طبیعی یا کابلهای بیرنگی استفاده کرده است که سنگها، چوب، تنه درختان و.. را به صورت معلق و شناور در هوا نشان میدهد.موادی که این هنرمند در خلاق این آثار استفاده کرده است، همه از دل طبیعت و قابل بازیافت هستند. هیچ آسیب و تخریبی نیز به طبیعت وارد نشده است. آثار کورنلیا این حس را به بیننده القا میکنند که گویی باید به سوی کمال و آسمان بیکران ره سپارند.
داستان خلق شب پرستاره
مشهورترین نقاشی ونگوگ
«شبِ پرستاره»، که یکی ازمشهورترین مناظرِشبِ ونگوگ است، درآسایشگاه روانی «سنت رمیدر» جنوبِ فرانسه که درآن بستری بود، خلق شده است. در این مقاله می توانید با این نقاشی بیشتر آشنا شوید.
داستان خلق شب پرستاره
ون گوگ برایِ کشیدنِ شب پرستاره، برفراز رودخانه «رون» ایستاد تا برای چراغهایی که دردوردست وجود داشت، نورکافی فراهم کند. لازم به ذکراست که هنرمند یکسال بعدازخلق این اثرخودکشی کرد.
باوجودِ دانستنِ این نکته که هنرمند در زمان خلق این اثر با امپرسیونیسم آشنا شده بود، اما این موضوع را در اثر نیز میتوان یافت. زیرا شبِ پرستاره، خلافِ کارهای قبلیش پیش از آشنایی با این سبک که مناظر آنها بدون عمق و رنگهای آنها نیزکدر و تیره بود دارای رنگهای زنده و ضربههای قلم پهن و ریتم داری است که بعدها علامت مشخصه سبک او شدند.
این اثر به دلیل دارا بودن صراحت فرم، استحکام ساختار و با تاکید بر بیان درونی به مددِ رنگ و شکل از طبیعتگرائی امپرسیونیسم فراتر رفته و راههایی برای تحوّل نقّاشی بعد ازخودش بوده است.
پیشنهاد بر این است که برای درک بهتر این موضوع با کلیّاتی از ویژگیهای امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم آشنایی داشته باشید.
پل سزان، ونسان ونگوگ و پل گوگن ازبرجستهترین هنرمندان جنبش پستامپرسیونیسم هستند و امیل برنار، هانری روسو، تولوز لوترک، ژرژ سورا و پل سینیاک از دیگرنقاشان پُست امپرسیونیسم چهره های شناخته شده ای هستند.
با دیدنِ تابلویِ شبِ پرستاره در وهله اوّل به نظر میرسد که رنگها به میل خودشان روی بوم قرارگرفتهاند. کل تابلو با موجی از انرژی به دور خود پیچیده است و شبهای پرستارهء معمولی که ما میشناسیم بسیارفاصله دارد. درگوشهایی از این تابلو ماه همانند خورشید آتشین است. آسمان پرستاره شکل پیچانی را به خود گرفته است که تصوّرمیشود به خاطر توانِ نورِ درونیِ خود پیچان شده واین چنین حرکت تند به خود گرفته است.
گرچه مرکز این آسمان پرحرکت به خود پیچیده است ولی نمیتوانیم آن را همان طورکه تصوّر میرود ابر یا ستاره دنبالهدار و یا حتّی راه شیری بنامیم. چنین آسمانی با چنین فرمی در واقع مثل یک فرم طبیعی نیاز به توضیح ندارد. این منظره یک منظره اکسپرسیوی و ابداعی است و از آن آسمانی که موجب الهام شده است کاملاً فاصله گرفته است.
حرکت مارپیچی و هجوم بُرنده این راه شیری موجود در تابلو به وسیله درختِ سروی که از زمینه جلو سر برآورده بار دیگر رو به سمت بالا تکرارشده است و درختها چنان هستند که گویی خود را دارند از زمین آزاد میکنند. در پشتِ این درختها مزارع و تپّههای ییلاق، دراطراف عناصر آرام کمپوزیسیون، یعنی برج کلیسا و خانههایِ کوچک با پنجرههای زرد و روشن موج میزنند.
این حقیقت که ما درتابلویِ شبِ پرستاره چنین فوریت و سرعتی را احساس میکنیم، به واسطه وجود استعداد ونگوگ در بیان احساس است. لذّت ما ازتابلو تا حد زیادی نتیجه احساسِ ما از ارتباطِ احساسیِ مستقیم با نقاش است.
اگر بخواهیم مختصری از زندگینامه او را بگوییم جالب است که بدانید ون گوگ در دوران جوانی آرزو داشت مبلّغ مسیحی باشد. اولین موعظه او در انگلیس و در حاشیه رود «تیمز» بود اما با استقبال مواجه نشد.
وی زمانی به هنر روی آورد که مطمئن شد نمیتواند کشیش و دنبالهروی راه پدرش باشد.
تمام سازمان بندیِ تابلو، تعادل، تضاد، تکرار و ریتم روان آن البتّه از جانب نقاش کاملاً آگاهانه صورت گرفته است. و یا احتمالاً این تابلو را به سرعت کشیده است. این امر به قدری آشکار است که به سختی میتوان باورکرد روی قسمتی از آن دوباره کارکرده است، ولی کمپوزیسون آن بقدری ماهرانه است که نمیتوان باورکردکه آن تصادفی است و یا به اوالهام شده است، حتی اگرما دلیلی علیه آن نداشته باشیم.
اگر بخواهیم مختصری از زندگینامه او را بگوییم جالب است که بدانید ون گوگ در دوران جوانی آرزو داشت مبلّغ مسیحی باشد. اولین موعظه او در انگلیس و در حاشیه رود «تیمز» بود اما با استقبال مواجه نشد.
وی زمانی به هنر روی آورد که مطمئن شد نمیتواند کشیش و دنبالهروی راه پدرش باشد. در عوض، ونگوگ از حمایت همهجانبه برادرش – تئو – بهره مند بود؛ تا جایی که تئو حاضر شد ماهیانه مبلغ 150 فرانک از حقوق ماهیانهاش را به ونسان داده و با این کار، زندگی مالی او را برای درازمدت تامین کرد.
برای اینکه دستتان بیاید تئو چقدر دست و دلباز بوده لازم است بدانید حقوق یک معلم فرانسوی در آن دوره، فقط 75 فرانک بودهاست!
ونگوگ زندگی هنریاش را با سیاهقلم از کارگران روستایی آغاز کرد اما نتوانست هیچ کدام را به فروش برساند.
تئو که شغلش خرید و فروش تابلوهای نقاشی بود ونسان را به استفاده از رنگ در نقاشیها و کشیدن منظره تشویق کرد. پس از آن ونگوگ به نظریه رنگهای رامبراند علاقهمند شد و در سال 1886 با این امید تابلوی گلهای آفتابگردان را نقاشی کرد که بتواند هنرمندان ایتالیایی را تحت تاثیر قرار دهد. او تا سال 1888 و سفرش به شهر «آرل» در جنوب فرانسه چندان تغییر تکنیک نداد.
ونگوگ امیدوار بود بتواند از «پل گوگن» الهام گرفته و خود، الهامبخش هنری او باشد. پس، گوگن را متقاعد کرد تا با او به آرل بیاید.
اما همهچیز مطابق برنامهریزی پیش نرفت. گوگن، شخصیت استواری داشت که میخواست در کارگاه نقاشی کند اما ونگوگ، کار کردن در هوای آزاد را ترجیح میداد.
ونگوگ فرز و سریع بود و گوگن سست و تنبل. گوگن برای نقاشیهایش از تخیل و حافظهاش کمک میگرفت و ونگوگ دوست داشت خودش را در خدمت طبیعت قرار دهد.
آرلنشینها گوگن را ترجیح داده و ونگوگ را نادیده گرفتند. اختلافها بین دو نقاش بالا گرفت و گوگن اعلام کرد دسامبر 1889 به پاریس خواهد رفت. ونگوگ اما ناراحتیاش رابا بریدن گوش چپش نشان داد.
مدتی بعد، او به علت تشخیص بیماری روانی در یک آسایشگاه بستری شد اما دست از نقاشی نکشید. ونگوگ18 ماه پس از فروش اولین تابلوی نقاشیاش در سن37 سالگی در اثر شلیک گلوله مرد.
سالهای زیادی گذشت تا همه او را بهعنوان یک نابغه پذیرفتند و تنها کسی که در زمان زندگیاش او را بهعنوان یک نابغه هنری قبول داشت برادرش تئو بود.
سالهای خیلی زیادتری طول کشید تا همه بفهمند زندگی او چیزی جز یک فاجعه دردناک نبوده است.
«ماكو» رویاییترین كاخ ایران در انزوا
یکی از مناطق توریستی و زیبای شهر ماکو در نزدیکی مرز بازرگان، کاخ موزه «باغچه جوق» است
که نقاشی های شگفت انگیز، معماری تلفیقی فوق العاده و مجسمه های شگفت آور آن چشم هر
بازدیدکننده ای را می نوازد.
«ماكو» رویایی ترین كاخ ایران در انزوا
كاخ موزه «باغچه جوق» در 6 كیلومتری شهر ماكو و نزدیك مرز بازرگان در دامنه كوه «چركین» و در جوار چشمه ای زیبا به نام «كلیسه» قرار گرفته است. باغچه جوق در زبان ارمنی به معنی ده بوده كه در اواخر دوره قاجاریه به دستور تیمور تیموری معروف به اقبال السلطنه ماكویی ساخته شد.
ویژگی های منحصر به فرد این كاخ آنقدر چشمگیر بود كه در سال 1353 از سوی دولت خریداری و پس از تعمیرات ضروری و رفع خطر برای بازدید عمومی نام كاخ موزه بر آن گذاشته شد.
حوض یا استخر بزرگ حیاط كاخ با آبراه هایی كه به قسمت های مختلف باغ جاری است، نخستین تصویری است كه به محض ورود به محوطه كاخ، در كنار ابهت و عظمت كاخ خود نمایی كرده و در ادامه مجسمه های گچی سردرها و نمای بیرونی كه با ظرافت خاصی كار شده اند، چشم ها را خیره می كنند.
«ماكو» رویایی ترین كاخ ایران در انزوا
كاخ باغچه جوق در محوطه باغی به مساحت 11 هكتار قرار دارد كه معماری آن تلفیقی از معماری سنتی ایرانی و غربی به ویژه معماری روسیه است. گچبری این ساختمان و آیینه كاری داخلی آن به شیوه استادانه و منحصر به فرد از سوی هنرمندان ایرانی انجام گرفته است. در بالای عمارت دور تا دور كاخ، گلدان ها و مجسمه هایی به چشم می خورد كه اغلب جای گل و چراغ بوده و پایه ستون ها و گلدان ها از سنگ خارا است كه ازكشور هند وارد شده است.پرده های زربافت، مبل های بی نظیر، تختخواب های متعدد با تشك های پرقو، كاغذ دیواری ها و رنگ آمیزی سالن ها و نقاشی سقف اتاق ها، ظروف چینی اعلاو لوسترهای كریستال، فضای حیاط با گلكاری و درختان میوه و زینتی در كنار حوض های وسیع و آبراه ها، حالت رویایی به كاخ باغچه جوق داده اند تا حدی كه وقتی گردشگران وارد این محوطه می شوند ساعت ها محو تماشای ذوق و هنر ایرانی به كار رفته در این كاخ هستند.
یكی دیگر از جذابیت های دیدنی كاخ، نقاشی های خوش رنگ و لعابی است كه در گوشه به گوشه سالن ها واتاق ها به چشم می خورد و هر كدام متناسب با فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن دوران كشیده شده اند
یكی دیگر از جذابیت های دیدنی كاخ، نقاشی های خوش رنگ و لعابی است كه در گوشه به گوشه سالن ها واتاق ها به چشم می خورد و هر كدام متناسب با فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن دوران كشیده شده اند. مهمترین قسمت كاخ، تالار مرتفع و آیینه كاری گچ بری شده حوضخانه است كه همه واحدهای معماری بر محور این تالار ساخته شده اند و از نظر مصالح سیستم آرایش و نوع در و پنجره دارای شیوه خاص و منحصر به فرد است. الحاقات دیگر این كاخ، آشپزخانه، گلخانه، حمام، انباری و نگهبانی هستند كه با ظرافت و تبحر ویژه ای ساخته شده اند. با این كه این بنا ثبت ملی شده و هر سال گردشگران زیادی را به خود جذب می كند، اما خیلی ها از وجود آن بی خبرند و گردشگرانی هم كه به این مكان می آیند بیشتر از سوی راهنمایان تور و افراد محلی معرفی شده اند. این كاخ موزه به عقیده گردشگران یكی از رویایی ترین كاخ های ایران است كه در انزوا قرار گرفته است.
هنر مجسمه سازی
مجسمه سازی یکی از قدیمی ترین و مهم ترین شاخه های هنرهای تجسمی و پویاترین هنرها است و مجسمه ساز (پیکر تراش) در طول تاریخ معمولا از اعتبار زیادی برخوردار بوده است. در این نوشتار با کلیات این هنر آشنا می شوید و می توانید سیر تاریخی اجمالی از این هنر را در ایران ملاحظه کنید.
هنر مجسمه سازی
مجسمه سازی، هنر شکل دادن به اشیاء است. به محصولات این هنر تندیس یا مجسمه گفته میشود. هر پیکر یا سازه سه بعدی را که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده است، میتوان تندیس نامید.
بنابراین باید دانست، هر شکل دادنی را مجسمه سازی نمی گویند بلکه باید در ورای آن یک فکر، ایده یا یک نوآوری وجود داشته باشد.
شاید تمدن امروز بشر بیشتر به هنرمندان مجسمه ساز مدیون است به دلیل آنکه آثار به جا مانده از گل،چوب،سنگ و فلز به علت دیر پایی و استقامتی که در برابر عوامل مخرب طبیعی از قبیل رطوبت،سرما،گرما و ... از خود نشان می دهند،از روزگاران بسیار دور به ما رسیده اند.
اما در کشور ما مجسمه سازان فراز و نشیب های بسیاری را در دوران فعالیت خود تجربه کرده اند.
با حمله اعراب به ایران در دوره ساسانیان، این هنر که از منظر آنها، نشانه هایی از بت پرستی و کفر در آن دیده می شد، تحریم و هنرمندان ایرانی از پرداخت مستقیم به این هنر منع شدند.
هنرمندان مجسمه ساز ایرانی در آن دوران به پیوند با زندگی روزمره پرداختند و به تولید اشیایی دست زدند که علاوه بر بروز خلاقیت های مجسمه سازان، دارای کاربری و مصرف روزمره بود.
قفل های آهنی با شکل جانوران و پرندگان و یا رمل و اسطرلاب هایی با شکل اژدها و سیمرغ را می توان در زمره نتایج این دست فرآیندهای خلاقانه عنوان کرد.
دراین دوران مجسمه سازی به صورت کاربردی درآمده بود و به صورت دق الباب، ظروف و وسایلی که در زندگی روزمره از آنهااستفاده می شد، خودنمایی می کرد.
باشروع قرن بیستم، شرایط اجتماعی ایران دچار تغییرودگرگونی شد و هنرمندان مجسمه ساز امکان پرداخت مستقیم به هنر خود را بار دیگر به دست آوردند.
شاهان قاجار به تقلید از شهرهای اروپایی و آنچه در سفرهای خود دیدند، نصب مجسمه در میدان های تهران و دیگر شهرها را آغاز کردند.
ابوالحسن صدیق و علی اکبر صنعتی زاده از پیشگامان این هنر در ایران هستند و در دهه های 30 و40 ، ایران نیز از جریان های تازه هنری جهان بی تاثیر نماند.
شاید تمدن امروز بشر بیشتر به هنرمندان مجسمه ساز مدیون است به دلیل آنکه آثار به جا مانده از گل،چوب،سنگ و فلز به علت دیر پایی و استقامتی که در برابر عوامل مخرب طبیعی از قبیل رطوبت،سرما،گرما و ... از خود نشان می دهند،از روزگاران بسیار دور به ما رسیده اند.
نخستین دانش آموختگان هنرستان های هنرهای تجسمی که برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریکا سفر کردند با ایده های جدید به ایران بازگشتند و عشق به تجدد و مدرنیسم به عنوان حامی این هنرمندان اندیشه های آنان را به عنوان مهم ترین جریان هنری کشور معرفی کرد.
این جریان تا سال 1357که انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست، به شکل مستمر به رشد خود ادامه داد.
نخستین نمایشگاه رسمی مجسمه پس از انقلاب اسلامی، در موزه هنرهای معاصر تهران و در سال 1368برپا شد.
این هنر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دچار تحول و نوزایی شد و هنرمندان مجسمه ساز به مضمون های ملی و بازیافت فرهنگی خود هماهنگ با آرمان های انقلاب دست زدند.
امروزه فارغ التحصیلان رشته مجسمه سازی می توانند در روابط عمومی موسسات،همکاری با شهرداری ها، تعلیم مجسمه سازی در هنرستان ها و امور تربیتی آموزش و پرورش،همکاری با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخش خصوصی فعالیت کنند.
لیو بولین و بادی آرت
لیو بولین هنرمند چینی 40 ساله که او را به اسم «مرد نامرئی» میشناسند، توانایی رنگ گردن خود و همرنگ شدن با محیط اطرافش را دارد. هنر وی با توجه به استفاده از بدن خود هنرمند به عنوان بوم نقاشی، بادی آرت نام دارد.
لیو بولین و بادی آرت
هنرمندی چینی برای نامرئی شدن راهکاری فراتر از تمامی تکنولوژیهای پیچیده ابداع کردهاست: وی بدن خود را به شکلی رنگآمیزی میکند که به بخشی از صحنه پسزمینه تبدیل شده و از آن قابل تفکیک نباشد.
لیو بولین، پس از رنگآمیزی بدنش تصاویری از خود به ثبت رسانده که هنر استتارش را به خوبی آشکار میکنند. از این تصاویر به تازگی نمایشگاهی در گالری هنری در نیویورک برگزار شده که در میان آنها میتوان عکسهایی را مشاهده کرد که بولین به سختی در میان زمینههای مختلف قابل تشخیص است.
این هنرمند 40 ساله برای شبیهسازی بخشی از پسزمینه بر روی بدنش بیش از 10 ساعت زمان صرف میکرد و نقاشیهایی که بر روی بدنش خلق میشد در برخی از تصاویر به اندازهای دقیق است که تشخیص وی از پسزمینه مملو از عروسکهای رنگی یا گوشیهای موبایل یا حتی مناظر طبیعی دشوار است.
در این عکس های جالب و شاید هم هراس آور او به طور واضح خود را همرنگ محیط پیرامونش که شامل ساختمان ها، پرچم ها، بولدوزرها و علائم میشود کرده است. این هنرمند آرمان گرا گاهی برای گرفتن یک عکس 10 ساعت زمان صرف میکند تا بتواند مردم زیادی را با هنرنمایی اش شگفت زده کند.
در این عکس های جالب و شاید هم هراس آور او به طور واضح خود را همرنگ محیط پیرامونش که شامل ساختمان ها، پرچم ها، بولدوزرها و علائم میشود کرده است. این هنرمند آرمان گرا گاهی برای گرفتن یک عکس 10 ساعت زمان صرف میکند تا بتواند مردم زیادی را با هنرنمایی اش شگفت زده کند.
او هنرش را در حمایت از مردمی میداند که در جامعه تنها و منزوی مانده اند و به آنها توجهی نمیشود و این کار سمبولیک خودش را در حمایت از تمام این مردمان انجام داده است.
بولین دراین باره میگوید: «من خودم جنبه های تاریک اجتماع بدون هیچ گونه رابطه اجتماعی را تجربه کرده ام، و این احساس را داشتم را که هیچ کس به من توجه نمیکند و خودم را فرد بی فایده ای در این دنیا میدانستم. او میگوید که این کارش اعتراض به دولتی بود که سال 2005 کارگاه هنری او را تعطیل کرده است.»
لیو بولین و بادی آرت
ولی با توجه به تمام سختی ها این هنرمند هیچ گاه دست از کار نکشیده است. در بعضی از عکس ها او چنان خودش را همرنگ محیط ساخته است که شاید نتوان او را تشخیص داد. خصوصا در عکس آخر که پیدا کردن او در کنار بولدزر کار سختی است.
نوع و سبک هنری لیو بولین "بادی آرت" نام دارد.
در هنر بادی آرت بدن انسان نقشی مانند بوم نقاشی برای هنرمند را دارد كه طرح بر روی آن نقش می بندد.
ریشه هنر بادی آرت ، خالكوبی است که مربوط به دوران اولیه بشر است دوران اسطوره ها و آئین ها.
اگر بخواهیم بادی آرت یا هنر بدن را بشناسیم باید نخست نشانه شناسی را بدانیم. به هر ترتیب در دنیای پست مدرن با کمرنگ شدن نقش انسان به عنوان تنها سوژه هنری ، هنرهایی از قبیل بادی آرت به دنبال مطرح کردن نوع جدیدی از حضور انسانی در دنیا شدند که گویی با نوعی اعتراض ظریف همراه است.
هنر ژاپنی
کشور ژاپن از زمان استقرار بشر ، یعنی در حدود هزاره دهم پیش از میلاد، تا به امروز در طول تاریخ، در معرض تهاجم ناگهانی ایده های جدید و بیگانه متعدد قرار گرفته است و در پی آن ، ادوار زیادی را به دور از ارتباط وسیع با سرزمین های دیگر، سپری کرده است. در این مقاله می توانید با کلیاتی در مورد دیدگاه های هنر ژاپنی آشنا شوید.
هنر ژاپنی
فرهنگ و هنر بومی و ملی ژاپن،ریشه در تاریخ این سرزمین کهنسال دارد.این کشور در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود،هنر و فرهنگ پراهمیتی را بارور ساخته که یکی ازنشانه های مشخص هویت ملی مردم این سرزمین است،هنری که عمق و لطف درون را به شکوه و جلال ظاهری بیرون ترجیح می دهد.
به مرور زمان ژاپنی ها توانستند از فرهنگ بیگانه الگو پذیرند و آن را جذب کنند و حتی توانستند آن دسته از سازه های فرهنگ بیگانه را که مکمل خاستگاه های زیبا شناختی شان بود ، ژاپنی کنند.
نخستین هنر تکامل و تنه یافته ژاپنی در قرون هفتم و هشتم میلادی در ارتباط با بودایسم به وجود آمد . در قرن نهم زمانی که ژاپنی ها از هنر چینی روی برگرداندند و ساختارهای بومی بیان [ احساسات] را گسترش دادند ، هنر های غیر مذهبی بسیار پر اهمیت نمود. تا اواخر قرن پانزده هر دو گونه هنر- مذهبی و غیر مذهبی- به اوج خود رسید .
پس از جنگ اونین ( 1477-1467 ) ، ژاپن وارد دوره ای از اختلالات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شد که نزدیک به یک قرن به طول انجامید؛ در این وضعیت که حکومت در دست تو کو گاوا کلن بود ، نقش مذهب سازمان یافته و متمرکز در زندگی مردم کم رنگ تر شد وساختار های هنری ای که قابلیت رشد یافتن در این شرایط را داشتند، بیشتر جنبه غیر مذهبی داشتند.
در طول دوره موروماچی ( 1573-1338)، که دوره آشیکاگا نیز نامیده می شد ، تحولی شگرف در فرهنگ کشور ژاپن روی داد . خاندان نظامی آشیکاگا بر سرزمین شوگان ها ( فرماندهان موروثی ژاپن که همه کاره محل قلمرو خود بودند و تا سال 1867 حتی امپراطوری را هم تخت سلطه داشتند)تسلط یافت و ستاد فرماندهی خود را دوباره به ناحیه موروماچی کیوتو انتقال داد. با بازگشت دولت به پایتخت ، گرایش های رایج و مردم پسند دوره کاماکورا به پایان رسید و بیان فرهنگی، وجهه ای اشرافی تر و نخبه سالارانه به خود گرفت و ذن بوداییسم ، فرقه چه ان که از قدیم تصور می شد در قرن ششم میلادی در چین پایه گذاری شده است ، باری دیگر در ژاپن ترویج یافت.به خاطر رفت و آمد های صرفا تجاری و تصمیمات بازرگانی معابد ذن در چین , بسیاری از اشیا و آثار هنری این معابد به ژاپن منتقل شد و بی شک بر هنر مندان ژاپنی که برای معبد ذن و شوگان ها کار می کردند اثیر گذاشت. این واردات نه تنها محتوی و مضمون نقاشی را تغییر داد بلکه تعریفی نو از کابرد رنگ به دست داد؛ رنگ های روشن اماتوه جای خود را به تک رنگ های نقاشی چینی داد.
هنر های ژاپنی
ژاپنی ها مجسمه سازی را کمتر با بیان هنری خود همسو و موافق می بینند . بیشتر مجسمه های ژاپنی با مذهب مرتبط است و با کم رنگ شدن اهمیت بودا گرایی سنتی، استفاده ( کاربرد) از این هنر نیز کاهش می یابد.هنر سرامیک ژاپن که شامل نخستین دست ساخت های فرهنگ ژاپنی نیز هست ، در زمره برجسته ترین و عالی ترین سفاگری های جهان جای دارد. در معماری ژاپنی، ترجیح به کار گیری مواد طبیعی و بر هم کنش فضای داخلی و خارجی ( نما ) به وضوح قابل رویت است.
خاندان نظامی شیکاگا بر سرزمین شوگان ها ( فرماندهان موروثی ژاپن که همه کاره محل قلمرو خود بودند و تا سال 1867 حتی امپراطوری را هم تخت سلطه داشتند)تسلط یافت و ستاد فرماندهی خود را دوباره به ناحیه موروماچی کیوتو انتقال داد. با بازگشت دولت به پایتخت ، گرایش های رایج و مردم پسند دوره کاماکورا به پایان رسید و بیان فرهنگی، وجهه ای اشرافی تر و نخبه سالارانه به خود گرفت و ذن بوداییسم ، فرقه چه ان که از قدیم تصور می شد در قرن ششم میلادی در چین پایه گذاری شده است ، باری دیگر در ژاپن ترویج یافت
یکی دیگر از رویدادهای مهم این دوره مراسم چای خوری و محل برگزاری این مراسم بود . این مراسم به این منظور برگزار می شد که دوستان علاقمند به هنر و آثار هنری گرد هم آیند و به دور از دغدغه های زندگی روزمره یک فنجان ( کاسه) چای که به گونه ا ی با وقار و خوش سرو می شد ، بنوشند. معماری این عمارت که در آن مراسم چای خوری برگزار می شد، به سبک یک کلبه ساده روستایی بود که درساخت آن از مواد طبیعی همچون الوار توزه ای و بافت های حصیری به کثرت استفاده شده بود.
از نقاشی دوره موروماچی به عنوان نمونه می توان به تصویر گری عظیم و بدیع کایو ، موبد نقاش ( اوایل قرن پانزدهم) از لحظه نایل شدن راهب کنسو ی نامدار ( هیزن - تزو ، چین اشاره کرد. این گونه از نقاشی با حرکت سریع قلمو و با کمترین توجه به جزییات خلق شده بود. اثر صید گربه ماهی با کدو ( اوایل قرن 15 ، تازو- این، میاشین- جی ، کیوتو) از جوستسو ، موبد نقاش ( سال 1400) ، نقطه عطفی در نقاشی دوره موروماچی پدید آورد.
در پیش زمینه مردی در کنار نهری تصویر شده است که کدویی ( قلیانی) در دست دارد و به گربه ماهی بزرگ لغزنده ای چشم دوخته است و قسمت میانی اثر در مه فرو رفته است وکوه ها در پس زمینه بسیار دور می نمایند. معمولا این طور تصور می شود که سبک نوین نقاشی، که به حدود سال 1413 باز می گردد، به نوعی حس پیش روی در عمق اثر که بیشتر در آثار چینی به چشم می خورد، اشاره دارد.
در هنر ژاپنی نقاشی شیوه برتر بیان هنری به حساب می آید و نقاشان چیره دست و تازه کار به طور یکسان به آن می پردازند. تا به امروز ژاپنی ها بیشتر از قلم مو تا قلم برای نوشتن استفاده می کردند و به این سبب آشنایی آنها با تکنیک های قلم مو سبب شده است که به ویژه نسبت به ارزش های نقاشانه حساس باشند .
ویژگی متمایز هنر ژاپنی قطبیت ( دوگانگی) منحصر به فردش است . به عنوان نمونه در سفالگری های ماقبل تاریخ نقش های برجسته با هنروری ناب و سازمان یافته ای همراه بود . نمونه دیگر این هنر عمارت های قرن شانزدهم است که کاملا دو نقطه متقابل یکدیگرند: معماری کاخ کاتسورا ساده و بی پیرایه است و در ساخت آن ازمواد طبیعی و خام و ساده استفاده شده و زیباییش به طور تصادفی به دست آمده است . در حالی که آرامگاه توشوگو دارای ساختاری کاملا متقارن است که با کنده کاری های نقش برجسته به رنگ روشن آراسته شده است . هنر ژاپنی، که نه تنها به خاطر سادگی اش بلکه به سبب نقش برجسته های متنوع اش نیز شهرت دارد، به گونه چشمگیری بر نقاشی غرب در قرن نوزدهم و معماری غرب در قرن بیستم تاثیر گذار بوده است.
در هنر ژاپنی نقاشی شیوه برتر بیان هنری به حساب می آید و نقاشان چیره دست و تازه کار به طور یکسان به آن می پردازند. تا به امروز ژاپنی ها بیشتر از قلم مو تا قلم برای نوشتن استفاده می کردند و به این سبب آشنایی آنها با تکنیک های قلم مو سبب شده است که به ویژه نسبت به ارزش های نقاشانه حساس باشند .
فرهنگ غنی و گونه گون و هنر ریشه دار و سنت های آن همواره مورد توجه فرهیختگان سراسرجهان بوده است.ژاپنی ها بی آنکه گذشته پر از اهمیت خود را نادیده انگارند یا فراموش کنند یا سنت های بومی و ملی خود را کناربگذارند،درطی سده اخیر به مدرنیسم رسیدند.هنرمندان این سرزمین،ازغرب تاثیر پذیرفتند اما توانستند بی آنکه هویت اصیل خود را ازدست بدهند،سیرتحول هنرمعاصر را بافرهنگ بومی و سنت های ملی آشتی دهند و در واقع مدرنیسم را خودی یا به تعبیری ژاپنیزه کنند و در عین حال هنر و هنرمندان غرب را تحت تاثیر خود قرار دهند،آنچنانکه در قرن بیستم،تاثیر هنر ژاپن را در کار بسیاری از هنرمندان غربی همچون براشیست ها می توان آشکارا ردیابی کرد.
عناصر تشکیل دهنده نر ژاپن از دل فرهنگ سنتی آن بیرون آمده است.در یک تعریف کلی،هنرمعاصرژاپن،بزرگنمایی شده اجزاء کوچک این هنر سنتی است که تمامی آنها در زندگی روزمره مردم این کشور قابل مشاهده است.در واقع اگر تکه ای از زندگی روزمره را بزرگنمایی،برجسته و استیلیزه کنیم به هنر جدیدی می رسیم.این چنین است که اگر هنر امروزی ژاپن و به ویژه هنر مفهومی آن را به دقت بنگریم،رشته ای نا مرئی بین هنر سنتی و نقش مایه های آن با زبان و بیان هنر معاصر را خواهیم شناخت.
تابلوی یک میلیون دلاری ماتیس
تابلوی بوستان، اثر هانری ماتیس، که در سال 1987 دزدیده شده و ارزش آن 1 میلیون دلار برآورد شده بود، در انگلستان پیدا شد. در ادامه می توانید با شرح خبر و بیوگرافی هنرمند آشنا شوید.
پیدا شدن تابلوی یک میلیون دلاری ماتیس
این تابلوی اثر ماتیس به نام "باغ" یك میلیون دلار معادل 760 هزار یورو قیمت دارد و روز گذشته پس از 25 سال در انگلستان پیدا شد.
این تابلوی رنگ و روغن متعلق به سال 1920 هنگامی كه چارلز رابرتز دلال آثار هنری قصد فروش آن را داشت دوباره پیدا شد.
این تابلو از موزه هنرهای معاصر استکهلم دزدیده شده بود و در همان زمان سارقان تلاش کرده بودند که آن را با قیمتی گزاف به همان موزه بفروشند.
در آن مقطع رئیس موزه گفته بود که این تابلو شناختهشدهتر از آن است که سارقان بتوانند آن را به راحتی در بازار بفروشند، به همین دلیل با پرداخت باج به سارقان مخالفت کرده بود.
کریستوفر مارینلو، کارشناس هنری که در جریان کشف و بازپسگیری تابلو از دلالی در انگلستان بوده، میگوید که نظر رئیس موزه کاملا صحیح بوده است.
رابرتز برای اطمینان تحقیقی را در مورد آثار مسروقه توسط اطلاعات "آرت لاس رجیستر" انجام داد و كارشناسان فورا این تابلو را كه در 11 مه 1987 از موزه هنرهای مدرن استكهلم به سرقت رفته بود ، شناسایی كردند.
اكنون تابلوی"باغ" در یك گاوصندوق امن قرار دارد تا به موزه سوئدی مسترد شود.
چارلز رابرتز گفت: یك مشتری لهستانی كه از سالهای دهه 1990 این تابلو را در اختیار داشت از وی خواست تا تابلو را برایش بفروشد زیرا می خواست پول حاصل را به نوه هایش بدهد.
وی افزود: تصور نمی كردم این تابلو مسروقه باشد و به محض اطلاع از این موضوع دیگر هیچ بحثی جز بازگرداندن آن باقی نمی ماند.
به گفته رابرتز، مشتری لهستانی هنگام خرید تابلو از مسروقه بودن آن بی اطلاع بوده است. هنگامی كه از این موضوع مطلع شد بسیار حیرت كرد و پرسید: پس تابلو واقعا اصل بوده است؟
انتظار میرود حال که این تابلو پیدا شده، به موزه هنرهای معاصر استکهلم بازپس داده شود.
چارلز رابرتز گفت: یك مشتری لهستانی كه از سالهای دهه 1990 این تابلو را در اختیار داشت از وی خواست تا تابلو را برایش بفروشد زیرا می خواست پول حاصل را به نوه هایش بدهد.
هانری ماتیس
هانری ماتیس، نقاش و مجسمهساز فرانسوی و یکی از برجستهترین هنرمندان تجسمی پیشروی آغاز قرن به شمار میرود.
هانری ماتیس (31 دسامبر 1869 - 3 نوامبر 1954) بر نقاشی اوایل قرن بیستم تأثیر بسیاری گذاشت. وی به سبب نوآوری هایش و اثر گذاری اش بر معاصران، یکی از مهمترین هنرمندان سده بیستم به شمار می آید.اهمیت تاریخی کشفهای او در عرصه رنگ ناب را میتوان در حد دستاورد کوبیسم در آزادسازی فرم از قید بازنمایی عینی دانست.ماتیس در رشته حقوق تحصیل کرد و ابتدا در همین رشته مشغول به کار شد، ولی در بیست و دو سالگی به دنیای هنر گام نهاد.او در مسیر نقاشی دست به تجربه مجسمه سازی زد و از هنرمندان برجسته گروه دَدگر یا فوویست به شمار می رفت.
زندگی
وی در لوکاتو-کامبرزی، در شمال فرانسه متولد شد. در رشتهء حقوق تحصیل کرد؛ در 1891 در شهر پاریس در آکادمی ژولین زیر نظر گوستاو مورو به فراگیری هنر پرداخت. در 1900 با دُرن آشنا شد. در 1904 نخستین نمایشگاه خود را در ولار برگزار کرد. تابستان ها را با نقاشی کردن در جنوب فرانسه میگذراند. در سالهای 1905 و 1906 همراه نقاشان دیگری با عنوان فووها آثار خود را در سالن پاییز به نمایش گذاشت. به ایتالیا، آلمان، اسپانیا، مراکش و مسکو سفر کرد. نخستین جایزه خود را در نمایشگاه بینالمللی کارنگی در پیتزبورگ در 1927، و سپس در بی ینال ونیز در1950 دریافت کرد . وی در ونس، در جنوب فرانسه با زندگی وداع کرد.
نقاشی طوماری ژاپنی
یک طومار نقاشی ژاپنی به طور تصادفی در کتابخانهای در ادینبورگ شناسایی شد. در این مقاله می توانید با هنر نقاشی طوماری ژاپنی بیشتر آشنا شوید.
نقاشی طوماری ژاپنی
چندی پیش، یک نسخهی نادر از یک طومار نقاشی ژاپنی که در دهه 40 میلادی به کتابخانه مرکزی شهر ادینبورگ پایتخت اسکاتلند هدیه شده بود، شناسایی شد.
این نقاش ارزشمند توسط یک مهندس اسکاتلندی که در دهه 40 میلادی در ژاپن زندگی میکرده به کتابخانه مرکزی ادینبورگ هدیه شده است.
یکی از مسئولان کتابخانه ملی ادینبورگ میگوید، برای چندین دهه این طومار ارزشمند در کتابخانه وجود داشته، اما هیچکس به آن توجه نمیکرده است.
این طومار که 13 متر طول دارد و حدود 300 سال قبل در توکیو خلق شده، یک مراسم ویژه را به تصویر کشیده و در حال حاضر تنها دو نمونه از آن در اروپا وجود دارد که هر دو در «موزه بریتانیا» در لندن نگهداری میشوند.
هنر تصویری در ژاپن از زمانی متداول شد که راهبان بودایی و صنعتگران کره ای وچینی درآنجا اقامت گزیدند.دیوارنگاری و نقاشی طوماری با مضمونهای بودایی که ریشه در هنرهند داشت،رواج یافت.قدیمیترین نمونه های این نقاشی ها صومعه هریوجی بود که دراثر آتش سوزی ازبین رفت.
قطع رابطه با چینیان دراواخر سده نهم میلادی زمینه ای برای رشد نقاشی بومی فراهم شد. ژاپنی هادرنقاشیهایی که روی دیوارها یا برسطح پرده های چند لته برای آرایش کاخ های سلطنتی و کوشکهای اشراف اجرامی کردند،به تجسم منظره های سرزمین خویش روی آوردند.به علاوه،هنگام رشدادبیات ملی،داستان های عامیانه،مضمون های تاریخی،زندگینامه هاوغیره را بر روی طومارهای افقی به تصویرکشیدند. این نوع نقاشی طوماری (اماکیمونو)نام دارد و قدیمی ترین نمونه ی آن مصورسازی (افسانه ی گنجی)توسط "تاکایشی" نقاش درباری سده12 است.
فرق عمده ی نقاشی طوماری ژاپن و چین در موضوعاتش است،چینیان عمدتا منظره نگاری می کردند ولی ژاپنی ها نقاشی را به تجسم رویدادهای زندگی می گرفتند.
از ویژگی های نقاشی های اماکیمونو نوشته هایی با خط خوش،جداکردن صحنه های پیاپی،قلمگیری نازک و سریع،رنگهای تخت،تجسم فضااز زاویه بالا است.همچنین این گونه نقاشی ها جلوه های طبیعتگرایانه تزئینی بامهارت درهم آمیخته شده اند.دراغلب این طومارها شوخ طبعی،دقت روانشناختی وروایتگری پرشور نقاشی ژاپنی را می توان تشخیص داد.
این طومار که 13 متر طول دارد و حدود 300 سال قبل در توکیو خلق شده، یک مراسم ویژه را به تصویر کشیده و در حال حاضر تنها دو نمونه از آن در اروپا وجود دارد که هر دو در «موزه بریتانیا» در لندن نگهداری میشوند.
برتری بافتن پیروان ذن در سده ی 14 برنقاشی ژاپنی بسیار تاثیر گذاشت.راهبان ذن نمونه های منظره نگاری آبمرکبی دوران سونگ چین را به ژاپن آوردند.این نقاشان دراوایل سعی داشتند فلسفه شهودی ذن را در منظره نگاری و کمپوزیسون های پیکردار بیان کنند،ولی از اواخر سده15،تجسم طبیعت با نوعی تظاهر استادانه در کاربست خطهای تندو شکسته آمیخته شد.
در سده ی پانزدهم نوعی دیگر نقاشی به وجودآمد که موضوعاتش اغلب گلها،پرندگان،... بود که برای تزئینات خانگی استفاده می شد.بعد ازآن نیز به موضوعات ادبی وفلسفی پرداختند.
بالاخره ژاپن بعد از دو قرن انزوا،در میانه سده ی 19 دروازه هایش رو به جهان غرب باز شد و این نقطه عطفی در هنر ژاپن بود.
در سده ی20،شور وشوق ژاپنی ها به هنر اروپایی فزونی یافت.بسیاری ازنقاشان برای هنرآموزی به فرانسه رفتند و غالبا نیز به شیوه ی پست امپرسونیسم گراییدند.ازنقاشان بزرگ ژاپنی،هنرمندانی چون: تاکایشی، شوبون، سشو، سوییبکو،تسامیتسونبو،ماسانبو،متونبو،ایکنوتایگا،یسانوبوسن، گاتاکرین،هارونبو،هیرشیگه،اوتامارو،هگوسای، فوجی شیماتاکه جی،کوردا سیکی،اکاکورا کاکوز و... را می توان نام برد.
ادوار رنسانس
عصر رنسانس و یا امانیسم که یکی از ادار مهم و تاثیرگذار در هنر است، خود به دو دوره اصلی تقسیم می شود که دراین نوشتار شما را با آشنا می کنیم.
ادوار رنسانس
هنرمندان دوره رنسانس در عرصه نقاشی، مجسمهسازی و معماری، به دو دوره رنسانس آغازین یا اولیه و رنسانس پیشرفته یا مترقی تقسیم میشوند. دوره آغازین رنسانس به ابتدای قرن چهاردهم تا دهه دوم قرن پانزده تعلق دارد (1420 – 1300) و دوره دوم رنسانس متعلق به قرن چهاردهم تا پایان این قرن یعنی در سالهای 1500 – 1420 میباشد.
رنسانس آغازین
از ویژگیهای سبک معماری در عصر رنسانس آغازین، میتوان به مولفههای ذیل اشاره نمود:
احیای معماری روم و یونان و احیای معماری پانتئون و پارتنون. معماران از ساخت بنای کلیسا به سوی ساخت ساختمانها شهری و غیر مذهبی یا کاخها و استفاده از نماسازی و ردهگیری تزیینی در دیوارهای ساختمانها و ساختن خانههای ییلاقی به پیروی از روم باستان تغییر موضع دادند. (1)
همچنین از دیگر حوزههای هنری که در عصر رنسانس آغازین، تحت تأثیر مدلهای روم و یونان قرار گرفته است، مجسمهسازی است، به گونهای که پیکرتراشی از جنبه تبلیغ دینی و ترویج مفاهیم دینی و کلیسایی خارج شد و از شخصیتهای دینی، اسطورهزدایی نمود و در این دوره به جهت اینکه هنر بیش از آنکه در خدمت کلیسا و چهرهنمایی قدیسان باشد؛ برای اسطورهزدایی و تقدسزدایی از چهرههای قدیسان است؛ از این رو، مجمسههای این دوران از هاله قدسی و چهره الهی برخوردار نیستند و برعکس مجسمهسازان میکوشند تا چهرههای قدیسان را واقعنمایانه، زمینی و دنیوی نمایش دهند. به همین جهت دوناتلو (2) وقتی مجسمه حبقوق نبی را میسازد، آن قدر آن را بد منظر، بشری و دنیوی ساخته که این مجسمه به مجسمه پیغمبر کله کدو شهرت یافته است.
از دیگر ویژگیهای مجسمهسازی رنسانس آغازین، میتوان به این موارد اشاره نمود:
الگوبرداری از مجسمهسازی روم و یونان، ساختن مجسمهها به صورت بزرگ و تنومند، واقعنمایی به جای آرمانگرایی و اسطورهنمایی، تصویر زمینی از چهره قدیسان و پیامبران، جدا شدن هنر از تبلیغ دینی و به خدمت در آمدن هنر برای هنر.
یکی از خلاقانهترین و بدیعترین ویژگیهای رنسانس آغازین در نقاشی، همچنین میتوان از تحولی نام برد که در شیوههای نقاشی این دوره به وقوع پیوست؛ به طوری که در نقاشی غرب برای نخستین بار از پرسپکتیو یا ژرفانگری استفاده شد و فردی همچون جوتو (3) در آثار خود پرسپکتیو را وارد ساخت. یا پس از او، نقاشی مانند مازاتچو (4) نیز در تصویرگری خود تصاویر را با حجم سه بعدی نشان میداد و یا از ژرفانمایی خطی استفاده مینمود و با ایجاد خطای دید، عمق را القا مینمود، به گونهای که صورت نقاشیها چهرهای واقعنمایانه به خود گرفتند. به علاوه در این دوره بود که هنرمندان از رنگهای گرم و سرد نیز برای نشان دادن پرسپکتیو جوی در نقاشیها استفاده نمودند. در این دوره، افزون بر جوتو و مازاتچو، نقاشان دیگری همانند هوبرت ون آیک و یان وین آیک نیز به استفاده از پرسپکتیو در آثار خود پرداختند و با دیگر نقاشان رنسانس آغازین همسو و همداستان شدند.
پیکرتراشی از جنبه تبلیغ دینی و ترویج مفاهیم دینی و کلیسایی خارج شد و از شخصیتهای دینی، اسطورهزدایی نمود و در این دوره به جهت اینکه هنر بیش از آنکه در خدمت کلیسا و چهرهنمایی قدیسان باشد؛ برای اسطورهزدایی و تقدسزدایی از چهرههای قدیسان است؛ از این رو، مجمسههای این دوران از هاله قدسی و چهره الهی برخوردار نیستند و برعکس مجسمهسازان میکوشند تا چهرههای قدیسان را واقعنمایانه، زمینی و دنیوی نمایش دهند
از این رو، میتوان ویژگیهای نقاشی رنسانس آغازین را در این موارد خلاصه نمود: بازگشت به سنت کلاسیک روم و یونان، وارد شدن پرسپکتیو خطی و جوی در نقاشی، کشیدن چهرهها به صورت غیر الهی و زمینی، ترسیم صحنههای غیر دینی، عرفی و تصویر نمودن تعداد زیاد انسانها در نقاشیها ”” که این امر ریشه در انسانگرایی عصر رنسانس دارد ”” ترسیم صحنههای معمولی و طبیعتگرایانه و تصاویر غیر آرمانگرایانه و غیر منسوب به قدیسان (که این امر نسبت به سابق و یا حتی دوره رنسانس مترقی کمرنگتر میگردد).
رنسانس مترقی
در قرن پانزدهم، رنسانس مترقی یا پیشرفته شکل میگیرد و در این دوره، بزرگترین هنرمندان و نقاشان عصر رنسانس و حتی تاریخ هنر پا به عرصه وجود میگذارند. در این دوره، شاهد نقاشانی همچون میکلانژ (5)، داوینچی (6)، تیسین (7) و رافائل (8) هستیم که هر یک از این نقاشان در تاریخ هنر کمنظیر هستند، به طوری که این دوره را عصر داوینچی، رافائل و میکلانژ نامیدهاند.
بار دیگر در این دوره، بر خلاف رنسانس آغازین، رویکرد آرمانگرایانه و الهی به شخصیتهای دینی و قدیسان در نقاشیها، به جای واقعگرایی محض اوایل رنسانس شکل میگیرد، به طوری که وقتی رافائل میخواهد مریم مقدس را به تصویر بکشد، بر خلاف دوناتلو در تصویر حبقوق نبی، او را به شکل یک شخص معمولی نمیکشد، بلکه در تصویر مریم مقدس و عیسی مسیح، نجابت، پاکی و عفت را ترسیم میکند، به طوری که چهره مریم مقدس همچون دیگر زنان، معمولی و عادی نیست و تعالی و تقدس در چهره او موج میزند. به علاوه در نقاشیهای هنرمندان این دوران، سوژههای مذهبی و دینی بیشتر میشود و بر خلاف رنسانس آغازین از تصاویر طبیعی و صحنههای عادی و عرفی کاسته میشود.
در این دوران، از لئوناردو داوینچی، آثاری همچون مونالیزا، شام آخر، پردههای مریم عذرا در میان صخرهها و پرده دینی قدیس یوحنا به یادگار میماند و یا از میکلانژ آثاری فاخر به یادگار میماند که میتوان به دو پیکره باکوس و سوگ مریم عذرا بر جسد مسیح، نقش برجسته مریم عذرا، تندیس داود و نقاشیهای دیواری کلیسای سیستین اشاره نمود. آن گونه که در تاریخ هنر معروف است، وی سه سال بر روی داربست دراز کشید و سقف کلیسای سیستین را نقاشی نمود و داستانهای پیامبران و انبیا را به روایت کتاب مقدس بر روی آن حک کرد که از آثار جاویدان تاریخ هنر به شمار میآید. همچنین از آثار رافائل میتوان به تصلیب مسیح، نقاشی دیواری مدرسه آتن، پرده تاج نهادن بر سر مریم عذرا، پردههای دینی از مریم قدیس و مسیح با عناوینی همچون مریم عذرا و مرغ سقا و مریم عذرای سیستین نام برد. او علاقه زیادی به تصاویر مذهبی از جمله تصویر مریم مقدس داشت و این امر در آثار او به وضوح مشخص است و او از جمله کسانی است که شخصیتهای آرمانگرایانه و مذهبی در آثار وی فراوان به چشم میخورد.
یکی از خلاقانهترین و بدیعترین ویژگیهای رنسانس آغازین در نقاشی، همچنین میتوان از تحولی نام برد که در شیوههای نقاشی این دوره به وقوع پیوست؛ به طوری که در نقاشی غرب برای نخستین بار از پرسپکتیو یا ژرفانگری استفاده شد و فردی همچون جوتو (3) در آثار خود پرسپکتیو را وارد ساخت. یا پس از او، نقاشی مانند مازاتچو (4) نیز در تصویرگری خود تصاویر را با حجم سه بعدی نشان میداد و یا از ژرفانمایی خطی استفاده مینمود و با ایجاد خطای دید، عمق را القا مینمود
ویژگیهای هنری رنسانس مترقی عبارتند از: محوریت چهرههای مذهبی، قدیسان و انبیا در مجسمهها و نقاشیها، نگاه آرمانگرایانه و الهی به تصاویر به جای واقعیتگرایی محض، اختراع دستگاه چاپ و ایجاد تحول در صنعت چاپ، کند و کاری بر روی چوب و فلز، ساخته شدن مجسمهها به صورت تنومند و در قطعات بزرگ، جایگزینی موضوعات و سوژههای مذهبی و دینی به جای موضوعات عادی و طبیعی و بازگشت واقعی به هنر کلاسیک یونان و روم به همراه گرایش انسانگرایانه و اومانیستی.
پس از شکلگیری هنر رنسانس و حضور آن در کشورهای اروپایی در قرن پانزدهم و شانزدهم، شیوههایی که پس از این دوران شکل گرفت، هیچ یک به قوت و توانمندی دوره رنسانس نبود و به اقرار بسیاری از مورخان هنر، اوج و تعالی هنر رنسانس به قدری بود که تا مدتها پس از قرن شانزده، هیچ یک از سبکها و شیوههای هنری نتوانست اسلوب و عناصری را وارد هنر سازد که از دوره رنسانس باشکوهتر و ارزشمندتر باشد، به گونهای که سبکهایی همچون منریسم و روکوکو، هنری التقاطی و غیر اصیل قلمداد میشدند و هیچگاه جایگاه و منزلت هنر رنسانس را تسخیر نکردند.
پی نوشت
الحاق کعبه زرتشت به پرونده تخت جمشید
معاون میراث فرهنگی کشور خبر از الحاق «کعبه زرتشت» و مجموعههای باستانی اطراف تخت جمشید به پروندهی جهانی تخت جمشید داد.
پیوند«کعبهزرتشت»با«تختجمشید»
مسعود علویانصدر اظهار کرد: اهمیت محوطهها و بناهای باستانی در استان فارس باعث شد تا پروندههای این آثار را بهعنوان الحاق به تخت جمشید آماده کنیم.
وی با اشاره به سهمیههای سالانهی یونسکو برای ثبت آثار تاریخی ادامه داد: از آنجا که در کشور، آثار متعددی برای ثبت در فهرست جهانی وجود دارند، کارشناسان برجستهی معاونت میراث فرهنگی در حال مشاوره با یونسکو هستند تا پروندههای تهیهشده را بهصورت الحاق به تخت جمشید اضافه کنند، چراکه تلاش داریم دو سهمیهی سالانهی کشورمان را برای سایر آثار ثبتنشده قرار دهیم.
معاون میراث فرهنگی بیان کرد: کعبه زرتشت، نقش رستم، نقش رجب، شهر پارسه، شهر استخر، کوههای رحمت و کوههای حسینآباد از جمله آثار مهمی هستند که برای الحاق آنها به پروندهی تخت جمشید تلاش میکنیم.
او افزود: از چهار سال پیش، اقدامات مطالعاتی، پژوهشی و باستانشناسی این محوطهها آغاز شده است و با توجه به گستردگی پهنهی ثبت و تکمیل پرونده، حداقل به دو سال دیگر زمان نیاز داریم. اکنون در حال بررسی روشهای مختلف هستیم تا با ثبت این آثار ارزشمند، سهمیههای سالانه را از دست ندهیم. ضمن اینکه این مجموعههای بیبدیل تاریخی را نیز به فهرست آثار جهانی اضافه میکنیم.
لازم به ذکر است که کعبهء زرتشت نام بنای سنگی چهارگوش و پلهداری در محوطهء نقش رستم در کنار روستای زنگیآباد شهرستان مرودشت فارسدر ایران است. محوطهء نقش رستم علاوه بر بنای مذکور، یادمانهایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را نیز در خود جای دادهاست.
فاصلهء کعبهء زرتشت تا کوه، 46 متر است و دقیقاً روبهروی آرامگاه داریوش دوم قرار دارد و شکلش مکعب مستطیل است و تنها یک در ورودی دارد. جنس مصالح این بنا از سنگ آهک سفید میباشد و بلندی آن حدود 12 متر است که با احتساب پلههای سهگانه به 14,12 متر میرسد و ضلع هر قاعدهء آن، حدود 7,30 متر درازا دارد. در ورودی آن به وسیلهء پلکانی سی پلهای از جنس سنگ به درون اتاقک آن راه مییابد. قطعات سنگها به صورت مستطیلی شکل است و بدون استفاده از ملات، روی هم گذاشته شدهاند که اندازهء سنگها از 0,48أ—2,10أ—2,90 متر تا 0,56أ—1,08أ—1,10 متر متفاوت است و با بستهای دُمچلچلهای بههم وصل شدهاند. این بنا در دورهء هخامنشی ساخته شده و از نام بنا در آن دوران اطلاعی در دست نیست ولی در دورهء ساسانی به آن بُن خانک گفته میشده و نام محلی این بنا هم، کُرنایخانه یا نقارهخانه بوده و اصطلاح کعبهء زرتشت در دوران اخیر و از حدود قرن چهاردهم میلادی به این بنا اطلاق شدهاست.
معاون میراث فرهنگی بیان کرد: کعبه زرتشت، نقش رستم، نقش رجب، شهر پارسه، شهر استخر، کوههای رحمت و کوههای حسینآباد از جمله آثار مهمی هستند که برای الحاق آنها به پروندهی تخت جمشید تلاش میکنیم.
دربارهء کاربرد این اتاقک، دیدگاهها و تفسیرهای متفاوتی ارائه شدهاست و نمیتوان هیچکدام از آنها را به قطعیت پذیرفت؛ چنانکه برخی این برج را آتشگاه و آتشکده میدانند و معتقدند که این بنا، مکان روشن کردن آتش مقدس و محلی برای عبادت بودهاست اما عدهای دیگر با ردّ آتشگاه بودن آن، این بنا را به دلیل شباهتش به آرامگاه کورش بزرگ و برخی از آرامگاههای لیکیه و کاریا، آرامگاه یکی از شاهان یا بزرگان هخامنشی میدانند و برخی دیگر از ایرانشناسان این اتاقک سنگی را بنایی جهت نگهداری اسناد و کتابهای مقدس دانستهاند اما اتاقک کوچک کعبهء زرتشت برای نگاهداری کتابهای دینی و اسناد شاهی بسیار کوچک است. البته نظریات دیگری همچون معبدی برای ایزد آناهیتا و یا تقویم آفتابی هم ذکر شدهاست که کمتر مورد توجه هستند.
بر بدنهء شمالی، جنوبی و خاوری این برج، سه کتیبه به سه زبان پهلوی ساسانی، پهلوی اشکانی و یونانی در دورهء ساسانیان نوشته شدهاست که یکی به شاپور اول ساسانی و دیگری به موبد کرتیر تعلق دارند و چنانکه والتر هنینگ گفتهاست، «این کتیبهها مهمترین سند تاریخی از دورهء ساسانی میباشند. ساختمان کعبهء زرتشت از نظر تناسب اندازهها، خطوط و زیبایی خارجی، بنای زیبایی است که از نظر اصول معماری نمیتواند مورد ایراد قرار گیرد.
این بنا امروزه بخشی از محوطهء نقش رستم است و در اختیار سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران قرار دارد که از طریق جادهء شیراز به اصفهان قابل دسترسی است و دسترسی محلی آن از طریق جادهء قدیمی حاجیآباد-زنگیآباد و جادهء تخت جمشید-نقش رستم امکانپذیر است.
تابلوی یک میلیون دلاری ماتیس
تابلوی بوستان، اثر هانری ماتیس، که در سال 1987 دزدیده شده و ارزش آن 1 میلیون دلار برآورد شده بود، در انگلستان پیدا شد. در ادامه می توانید با شرح خبر و بیوگرافی هنرمند آشنا شوید.
پیدا شدن تابلوی یک میلیون دلاری ماتیس
این تابلوی اثر ماتیس به نام "باغ" یك میلیون دلار معادل 760 هزار یورو قیمت دارد و روز گذشته پس از 25 سال در انگلستان پیدا شد.
این تابلوی رنگ و روغن متعلق به سال 1920 هنگامی كه چارلز رابرتز دلال آثار هنری قصد فروش آن را داشت دوباره پیدا شد.
این تابلو از موزه هنرهای معاصر استکهلم دزدیده شده بود و در همان زمان سارقان تلاش کرده بودند که آن را با قیمتی گزاف به همان موزه بفروشند.
در آن مقطع رئیس موزه گفته بود که این تابلو شناختهشدهتر از آن است که سارقان بتوانند آن را به راحتی در بازار بفروشند، به همین دلیل با پرداخت باج به سارقان مخالفت کرده بود.
کریستوفر مارینلو، کارشناس هنری که در جریان کشف و بازپسگیری تابلو از دلالی در انگلستان بوده، میگوید که نظر رئیس موزه کاملا صحیح بوده است.
رابرتز برای اطمینان تحقیقی را در مورد آثار مسروقه توسط اطلاعات "آرت لاس رجیستر" انجام داد و كارشناسان فورا این تابلو را كه در 11 مه 1987 از موزه هنرهای مدرن استكهلم به سرقت رفته بود ، شناسایی كردند.
اكنون تابلوی"باغ" در یك گاوصندوق امن قرار دارد تا به موزه سوئدی مسترد شود.
چارلز رابرتز گفت: یك مشتری لهستانی كه از سالهای دهه 1990 این تابلو را در اختیار داشت از وی خواست تا تابلو را برایش بفروشد زیرا می خواست پول حاصل را به نوه هایش بدهد.
وی افزود: تصور نمی كردم این تابلو مسروقه باشد و به محض اطلاع از این موضوع دیگر هیچ بحثی جز بازگرداندن آن باقی نمی ماند.
به گفته رابرتز، مشتری لهستانی هنگام خرید تابلو از مسروقه بودن آن بی اطلاع بوده است. هنگامی كه از این موضوع مطلع شد بسیار حیرت كرد و پرسید: پس تابلو واقعا اصل بوده است؟
انتظار میرود حال که این تابلو پیدا شده، به موزه هنرهای معاصر استکهلم بازپس داده شود.
چارلز رابرتز گفت: یك مشتری لهستانی كه از سالهای دهه 1990 این تابلو را در اختیار داشت از وی خواست تا تابلو را برایش بفروشد زیرا می خواست پول حاصل را به نوه هایش بدهد.
هانری ماتیس
هانری ماتیس، نقاش و مجسمهساز فرانسوی و یکی از برجستهترین هنرمندان تجسمی پیشروی آغاز قرن به شمار میرود.
هانری ماتیس (31 دسامبر 1869 - 3 نوامبر 1954) بر نقاشی اوایل قرن بیستم تأثیر بسیاری گذاشت. وی به سبب نوآوری هایش و اثر گذاری اش بر معاصران، یکی از مهمترین هنرمندان سده بیستم به شمار می آید.اهمیت تاریخی کشفهای او در عرصه رنگ ناب را میتوان در حد دستاورد کوبیسم در آزادسازی فرم از قید بازنمایی عینی دانست.ماتیس در رشته حقوق تحصیل کرد و ابتدا در همین رشته مشغول به کار شد، ولی در بیست و دو سالگی به دنیای هنر گام نهاد.او در مسیر نقاشی دست به تجربه مجسمه سازی زد و از هنرمندان برجسته گروه دَدگر یا فوویست به شمار می رفت.
زندگی
وی در لوکاتو-کامبرزی، در شمال فرانسه متولد شد. در رشتهء حقوق تحصیل کرد؛ در 1891 در شهر پاریس در آکادمی ژولین زیر نظر گوستاو مورو به فراگیری هنر پرداخت. در 1900 با دُرن آشنا شد. در 1904 نخستین نمایشگاه خود را در ولار برگزار کرد. تابستان ها را با نقاشی کردن در جنوب فرانسه میگذراند. در سالهای 1905 و 1906 همراه نقاشان دیگری با عنوان فووها آثار خود را در سالن پاییز به نمایش گذاشت. به ایتالیا، آلمان، اسپانیا، مراکش و مسکو سفر کرد. نخستین جایزه خود را در نمایشگاه بینالمللی کارنگی در پیتزبورگ در 1927، و سپس در بی ینال ونیز در1950 دریافت کرد . وی در ونس، در جنوب فرانسه با زندگی وداع کرد.