معماران معروف
لو کوربوزیه (به فرانسوی: Le Corbusier) با نام اصلی شارل ادوارد ژانره (به فرانسوی: Charles-Édouard Jeanneret-Gris) (زادهٔ ۶ اکتبر ۱۸۸۷ - درگذشتهٔ ۲۷ اوت ۱۹۶۵) معمار، طراح، شهرساز، نویسنده و نقاش سوئیسی بود. وی به عنوان یکی از اولین پیشگامان معماری مدرن و سبک بینالمللی مشهور است.
در زمینه معماری لو کوربوزیه خانه را به عنوان ماشینی برای زندگی عنوان کرد، همانگونه که اتومبیل ماشینی برای حرکت است.
وی پنج نکته را در ساختمانهای مدرن معرفی کرد که عبارتند از:
ستونها ساختمانها را از روی زمین بلند میکنند
بام مسطح و باغ روی بام
پلان آزاد
پنجرههای طویل و سرتاسری
نمای آزاد، کفها و دیوارها به صورت کنسول
فرانک لوید رایت :
: (زادهٔ ۸ ژوئن ۱۸۶۷ - درگذشتهٔ ۹ آوریل ۱۹۵۹)، مشهورترین معمار تاریخ امریکا است. او معمار، طراح داخلی و نویسنده آمریکایی است که بیش از هزار بنا و سازمان طراحی کرده و پانصد ساختمان را کامل کرده. فرانک لوید رایت فرزند یک کشیش ولزی تبار بود. در سال ۱۸۸۵ اختلافات خانوادگی سبب شد تا ویلیام پدر فرانک برای همیشه از آنجا برود و هرگز باز نگردد. رایت تحت سرپرستی مادرش رشد کرد.
پس از تحصیل مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه به شیکاگو مهاجرت کرد سپس موفق به استخدام در دفتر مشهور (سولیوان و ادلر) شد با تماسهایی که استادش داشت او را با گرایشهای مکتب شیکاگو آگاه ساخت.
در سال ۱۸۹۱ وی شروع به اجرای طرحهایی به صورت مخفی کرد که در سال ۱۸۹۳ استادش متوجه پنهان کاری وی شد و او را اخراج کرد و این شروع فعالیتهای مستقل رایت بود. در سال ۱۹۱۰ زندگی رایت پر از فراز و نشیبهایی است اما رایت جسورانه مقاومت میکند. در همین سال زمینی در ویسکونسین میخرد و شروع به ساخت خانه جدید برای خودش میکند. در توکیو ژاپنیها از رایت میخواهند هتل امپریال را طراحی کند. زمین پروژه فوق العاده سست است و توکیو نیز زلزله خیز. رایت از دست گارسون که سینی را با دست میگیرد الهام میگیرد. او تا آخر اجرای هتل در توکیو میماند و در این زمان خود را از لحاظ فکری بازسازی میکند.
سال ۱۹۲۲ اوج حملات به رایت بود که قرار است در توکیو زلزله بیاید و ظاهرا آمریکاییها منتظر بودند که تیر خلاص رایت را بزنند اما تلگرافی از توکیو می اید " جناب آقای رایت شهر در زلزله ویران شد و باید به شما مژده دهیم که تنها ساختمان شما پابرجاست و امروز جایگاه زلزله زدگان است". در سال ۱۹۵۹ در نهم آوریل رایت در فونیکس از دنیا رفت و جسد او در ویسنوکسبه خواب ابدی فرو رفت.
کاخ مروارید واقع درمهرشهر کرجساخته شاگردان و همکاران او (در بنیادی که او تاسیس کرد) است.
ویژگی کار او برقراری هماهنگی و توازن بین عادتهای انسانی و طبیعت در کارهایش بود. او اسم این فلسفه را «معماری اُرگانیک» یا «طبیعتوار» گذاشت تا هماهنگی را بین انسان و طبیعت به حدی رساند که ساختمان و محیط با هم ترکیب شوند. یکی از نمونههایی که او براساس این فسلفه ساخته، خانه تابستانی تلیبزن لست در آریزوناست که لوید رایت در سال ۱۹۳۷ طراحی کردهاست.
معروف ترین کار خانه ابشار هماهنگی با طبیعت
یا خانهای است که معمار معروف آمریکائی،فرانک لوید رایت، در سال ۱۹۳۵ در پنسیلوانیا آمریکا طراحی کردهاست و جز یکی از برترین آثار معماری قرن 20به شمار میرود.
این خانه در نزدیکی شهر پیتسبورگ و با تبعیت از قوانین سبک بین المل ساخته شده آست.
محاسبات فنی این بنا را ویلیا وستلی پیترز انجام داده .
لودویگ میس فن در روهه
(۲۷ مارس ۱۸۸۶ - ۱۷ اوت ۱۹۶۹) معمار المانی که به امریکا فرار ریس باهاس ، از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ بود. همکاران، دانشجویان، نویسندگان و دیگران معمولاً او را توسط نام خانوادگی او یعنی میس مورد خطاب قرار میدادند.
لودویگ میس ون در روهه، در کنار گریپوس ولوکوربوزیه به عنوان استادان پیشرو در معماری مدرن شناخته میشوند. میس مانند بسیاری از معاصران خود به دنبال بنا نهادن یک سبک معماری ای بود که نمایانگر عصری جدید باشد درست مانند کاری که سبکهای معماری کلاسیک وگوتیک برای زمان خود انجام دادند. او یک سبک معماری قرن بیستمی تاثیر گذار را خلق کرد که دارای صراحت مفرط و سادگی بود. در ساختمانهای کامل ساخته شده، او از مصالح جدید مانند فولاد صنعتی و صفحات شیشهای برای تعریف فضاهای داخلی استفاده کردهاست. او تلاش کرد که به سمت معماری ای برود که دارای حداقل چارچوب ساختمانی باشد و دارای یک تعادل در مقابل آزادی ضمنی جریان آزاد فضاهای باز باشد. او ساختمانهای خود را معماری پوست و استخوان ها مینامید. او در جستجوی یک روش منطقی بود که باعث هدایت فرآیند خلاق طراحی معماری شود. او بخاطر استفاده از کلمات کوتاه کمتر بیشتر است و خداوند در جزییات است شهرت دارد. وی در آمریکا و بخصوص درموسسه آمریکا آثار مهمی از خود بر جای گذاشت
( ۱۸۵۲ - ۱۹۲۶) معمار کاتالونیایی از بزرگترین معماران دو قرن اخیر شناخته میشود. عمدهٔ شهرت او به خاطر سبک منحصر به فرد و غریب و بسیار شخصی آثارش در شهر بارسلون است.
گادی در منطقهٔ تاراگونیا از ایالت کاتالونیا به دنیا آمد. پدر، پدربزرگ و پدرجدش و همینطور خانوادهٔ مادرش، همه مسگر بودند. او تحصیلات دبیرستان را در سال ۱۸۷۰ در مدرسهٔ «پیاریست» در رِئوس به پایان رساند و سپس به «مدرسهٔ معماری» بارسلون رفت. خلق خوی پرهیجان و استعداد سرشار او سبب پیشرفت سریع او شد، چنان که سالوادور تاراگوی محقق در مورد او میگوید «همیشه تعلق خود به دیگ و تابهسازان مهم میشمرد، و بارها گفت که تواناییاش در دیدن اشکال در فضا و عدم نیاز به رسم نقشهٔ آنها از همین پیشینه ناشی میشود.» گادی در دو سال آخر تحصیل در پروژههای متنوعی با معماران بزرگی از جمله فرانسیس دل ویلار و فونتسره (Fontseré) کار کرد و در سال ۱۸۷۸ مدرک معماری خود را دریافت کرد و دفتری در بارسلون باز کرد. در همان سال نقشهٔ نمایشگاه بینالمللی «ماتارو» در پاریس را تهیه کرد.
در سال ۱۸۸۳ گادی کار روی طرح کلیسای جامع خانوادهٔ مقدس (ساگرادا فامیلیا) در بارسلون را آغاز کرد، کاری که تا پایان عمر دست از آن نکشید. بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۴ به اندلس سفر کرد و بناهایی در این منطقه ساخت که تأثیری عمیق بر بافت معماری شهرهایی چون لئون و آستوریا گذاشت.
اولین جایزهٔ تالار اجتماعات شهری بارسلون، در سوم سپتامبر ۱۹۰۱ برای عمارت کاسا کالوِت به گادی اهدا شد. همچنین در ۱۹۱۰ در نمایشگاه هنرهای زیبای پاریس موفقیت فراوانی به دست آورد. یک سال بعد با ابتلا به تب مالت وضع مزاجیش تحلیل رفت و به شدت مریض شد، و برایش مراسم «ویاتیکوم» (مراسم «نان و شرابی» که بعضی فرقههای کاتولیک برای اشخاص در حال مرگ انجام میدهند) اجرا کردند. با این وجود گادی زنده ماند، و بیشتر وقتش را صرف اتمام طرح کلیسای خانوادهٔ مقدس کرد، هرچند با شروع جنگ جهانی اول اوضاع اقتصادی بارسلون نامساعد شد و اجرای طرحهای گادی نیز متوقف گشت.
متولد نیوآرک،نیوجرسی ۱۹۳۴ معمار برجستهٔ آمریکایی است او یکی از پنج معمار بزرگ نیویورک است. وی یکی از اعضای موسسه معماران آمریکا میباشد و در سال۱۹۸۰ موفق به دریافت مدال هنری نیویورک شد. در سال ۱۹۸۴ دولت فرانسه به وی لقب فرماندهی هنر را اعطا کرد.
به او معمار سفید هم میگن چون همه کارهاش سفید هست
کار های اوبه نظر من اقتباس از معاری ایرانی است
او چهار دهه فعالیت حرفهای کرد. از میان آثار وی میتوان به طراحی شهر جدید بهارستان در اصفهان ، ساختمان کانون وکلای دادگستری مرکز، ساختمان کنسولگری ایران در فرانکفورت، ساختمان مرکزی بانک توسعه صادرات ایران، ساختمان مجموعه ورزشی رفسنجان، طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران (اجرا نشده)، طرح ساختمان فرهنگستانهای جمهوری اسلامی ایران (اجرا نشده) و طرح ساختمان موزه ملی آب (اجرا نشده) اشاره کرد. از مهمترین ویژگیهای او حفظ پیوستار و روح معماری کهن ایران با روشهای نوین طراحی بود.
سید هادی میرمیران در ۲۳ اسفند ۱۳۲۳ در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلات خود را در رشته مهندسی معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به انجام رساند و با ارزشیابی عالی فارغالتحصیل شد. از سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۵۷ در دفتر فنی شرکت ملی فولاد ایران مشغول به کار گردید. پس از انقلاب از سال ۱۳۵۸ با عنوان مدیر طراحی در شرکت خانهسازی ایران (اصفهان) به طراحی پروژههای شهرسازی پرداخت. در سال ۱۳۶۴ به همراه گروهی از همکارانش شرکت مهندسان مشاور نقش جهان-پارس را تاسیس نمود و تا واپسین روزهای حیات در این شرکت مشغول به کار بود.
وی در شامگاه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵ پس از یک دوره ده ساله نبرد با بیماری سرطان، درگذشت. یادش گرامی
در ضمن یه سایت داره
http://mirmiran-arch.org/fa/Default.aspx
از معماران معاصر ایران است. وی متولد ۱۳۱۹ بوده و سال ۱۳۴۸ از دانشگاه شهید بهشتی در رشته معماری بادرجه عالی فارغالتحصیل گردید. زکایی یکی از آرشیتکتهای فعال در زمینه معماری به حساب میآید. او تا سال ۱۳۵۷ در دفتر مشاور سردار افخمی و همکاران بعنوان طراح و مدیر پروژه مشغول به کار بود. از پروژههایی که او در آن نقش داشت میتوان به [[دانشگاه صنعتی اصفهان] . ساختمان جدیدمجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۵ اشاره نمود. وی از سال ۱۳۵۸ تا کنون بعنوان موسس و مدیر عامل مهندسین مشاور پل میر بوده و کارهای با ارزشی را طراحی و اجرا نمودهاست. از کارهای وی میتوان به مراکز تحقیقات سازمان انتقال خون ایران در سال ۱۳۷۴، ساختمان مجلس شورای اسلامی ایران در سال ۱۳۷۶و باغ کتاب تهراندر سال ۱۳۸۷ اشاره نمود. از طرحهای فضای سبز و منظر شهری نیز می توان به بوستانخواجوی کرمانی در سال۱۳۷۴ -بوستان گلمهردر منطقه شهر ری در سال ۱۳۷۴و کتابخانه دولت آباد درسال۱۳۷۳ اشاره کرد. وی درمسابقات متعددمعماری شرکت و در برخی حائز رتبه اول ودوم گردیده وموفق به دریافت تقدیر نامههای متعدد بدلیل خلق و اجرای پروژههای بزرگ وملی شده است. از پروژههای ملی سناخته شده می توان به بیمارستان ۱۰۰۰ تختخوابی تهران-بیمارستان شهید بقایی اهواز(مقاوم در برابر حملات هوایی)در سال ۶۵ -مرکز پالایش خون ایران در سال ۱۳۷۴-ساختمان جدید مجلس شورای اسلامی ایرن در سال ۱۳۷۶ اشاره نمود.
(۴ آذر ۱۳۱۰ در گرگان - ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ در تهران) یک معمار و طراح موزه ایرانی بود.او نسلی نو از معماران ایرانی را که در آثارشان به چیزی بیش از زیبایی بصری و کمپوزیسیون فرمی(آنگونه در بوزآرت پاریس مدنظر بود)تربیت کرد.آنها این روش را "معماری انسانی" می نامیدند.آنها مسایل اجتماعی،ادبیات ،شعر و فلسفه را اساس مبانی نظری معماری خود قرار می دادند. او دارای دکترای معماری و شهرسازی از دانشگاه فلورانس ایتالیا بود. او «مرد معماری و مرمت ایران» لقب گرفته بود
محمد منصور فلامکی: بحثکردن دربارهی چیزی که قرار است ساخته شود و ضابطههایی که معمار را راهنما میکند و از سوی دیگر به نقد گذاشتن این مقالات و خارج کردن فضای آموزشی دانشکده از مباحث صرفا تئوریک از جمله کارهایی بود که زندهیاد میرفندرسکی با حضور خود در دانشکدهی هنرهای زیبا انجام داد.
با حضور میرفندرسکی و مباحثی که مطرح میکرد تمام فارغالتحصیلان و دانشجویان تلاش داشتند تا به آفریدههای خود ارزشی نو دهند. آوردن نقد به فضای معماری در واقع گشودن بحث شفاهی و مکتوب دراین عرصه بود و به شکلی تسری پیدا کرد که حتی فضای فکری دانشجویان مجسمهسازی، نقاشی و موسیقی نیز به تعامل با معماری رسید. دراین فضا میرفندرسکی معتقد بود که نقد معماری تنها مرتبط به معماری نیست بلکه به رشتههای پنجگانهی دیگر نیز میاندیشد.
فرخ باور: از محمد امین میرفندرسکی خیلی چیزها می شد یاد گرفت و یاد گرفتیم و این یاد گرفتن آن قدر ساده و راحت جزو فرهنگ و دانستنی های ما شد که خودمان هم نمی دانیم منشاء آن همه، محمد امین میرفندرسکی بوده است.
داشتیم صحبت می کردیم و صحبت ما وسط راه بود اما او خسته شد و رفت. ما باور نکردیم و به صحبت ادامه دادیم و هنوز منتظر جواب و نکته سنجی ها و نظرهایش هستیم. و این کمال بی معرفتی هست. شاید او بگوید کسی را برای دیالوگ، آن طور که او می خواست یافت نکرد. شاید هر کسی برای خودش حرف می زد و او هم صحبتش را قطع کرد و رفت.
یک مرد بزرگ از ایده ها حرف می زند . یک مرد بزرگ مشکلات بزرگ نیز دارد و با رنج های بزرگتری دست و پنجه نرم می کند . رنج هایی که تمام توانایی ها و ضعف های مرد بزرگ را به مبارزه می کشاند و مرد بزرگ نمی تواند شانه خالی کند . شانه های مرد بزرگ گرد نیست . اما آیا تضادهای درونی یک مرد بزرگ به همان نسبت بیشتر و نیرومند تر است یا اینکه مرد بزرگ کامل تر و هماهنگ تر است ، نمی دانم . اما به دنبال این هستم که داریوش ، محمد امین میر فندرسکی ، با آن همه فراز و نشیب زندگی و مبارزه و خلاقیتش ، چه بود ؟ که بود ، جمع اضداد بود ؟ همه چیز بود ؟ یک روانشناس حساس می تواند در هر شخصیتی یک سنتز پیدا کند . ذات او را بیابد . وگرنه انسان در میان جنبه های بسیار زیاد و نیرومند شخصیتی مانند محمدامین میر فندرسکی گم می شود و دیگران را هم اگر گمراه نکند به جایی هم نمی رساند.
سید محسن حبیبی: او در دوره خود همسو با جهان پیش میرفت و همانطور که سال 48 تمام دنیا به لحاظ آموزشی دچار دگرگونی شد و نقد جدی مدرنیزم با شروع قرن بیستم آغاز گشت و در همه جا رخنه کرد. او و گروهی از همسالان خود نیز چنین حرکتی را آغاز کردند و به نقد آموزش،پژوهش و هنر دست زدند که این اتفاق تنها خلاصه به معماری نمیشد بلکه سایر گرایشهای هنری را نیز در بر میگرفت.
فریار جواهریان: متاسفم که خیلی دیر با زندهیاد میرفندرسکی آشنا شدم، اما همیشه یادم است که ایشان تاکید داشتند مبانی نظری در معماری مشخص است..
بهرام فریور صدری: در حالی که معماری تبلور فضای فرهنگی یک جامعه است و برای اینکه معماری دورهای را بشناسیم، باید فرهنگ آن جامعه را بدانیم و از آنجا که جامعهی ما به لحاظ فرهنگی عقبافتاده است پس تحمل پذیرش فرهیختگان را ندارد و آنها را دفع میکند.
ایشان نگاه خوب و درستی به فضا داشت، اما متاسفیم که در آن زمان از فضای معماری و شهرسازی کنار گذاشته شد و هرچه ما تلاش کردیم که ایشان را وارد بازی عملی کنیم، اما تمام درها به روی ما بسته شد.
جامعهی ما در شرایط لازم بیشتر تولید آشغال میکند و چون میرفندرسکی تولیدکنندهی آشغال نبود مورد پذیرش اطرافیان قرار نگرفت.
کامران صفامنش: زندهیاد میرفندرسکی حق بزرگی بر گردن نقد معماری ایران دارد، زیرا حضور ایشان در دانشگاه تهران همزمان با پا گرفتن یک سنت جدید در این مجموعه بود.
میرفندرسکی اولین کسی است که بحث معماری را از زوایای غیرمعمارانه بررسی کرد و برای اولینبار در دانشگاه تهران از رابطهی معماری و سینما سخن گفت و بعدتر معماری را از نظر هنرهای تجسمی نگاه کرد. در حالی که همانزمان دانشجویان سال بالایی ما اندیشهی مناسبی نسبت به این برخورد و تفکرات نداشتند و سنت موجود این نقد را نمیپذیرفتند.
ما در کلاسهای میرفندرسکی یاد گرفتیم که با موسیقی، شکل و خط بکشیم و اجازه داشتیم با دوربین عکاسی حرکت کنیم و ترکیبهای معماری را در قاب دوربین ثبت نماییم. میرفندرسکی اولین کسی بود که مباحث جدیدی را در کلاس خود مطرح کرد و در این حوزه بهشدت به مباحث فلسفی تاکید داشت.او توانسته بود در آن زمان در دانشکدهای که فضا و پذیرش نقد را نداشت، احترامی ویژه برای خود کسب کند. در واقع آگاهی و اخلاق از جمله چیزهایی بود که میرفندرسکی برای ما به یادگار گذاشت. درحالی که امروزه در جامعهی حرفهای ما بهشدت اخلاقگرایی بیرونق شده است.
یزدانهوشور: تلفیق حجم معماری با طبیعت و آنچه که در گذشته وجود داشت از جمله مواردی است که میرفندرسکی در کلاسهایش از آن سخن میگفت و ما امروز تازه میفهمیم که این صحبتها یعنی چه.
او به ما یاد داد که معماری فقط روی زمین نیست بلکه در فضا،آب و غیره وجود دارد و در حقیقت این معماری در مغز ما شکل میگیرد.
(۱۲۹۹ تهران - ۱۳۸۵ تهران) طراح و سازنده نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران میباشد. وی تا قبل از این که به علت بیماری شدید زمین گیر شود سالها به صنعت راه و ساختمان کشور خدمت کرد.
هوشنگ خانشقاقی اگرچه فرزند یک نظامی (حصن الدوله خانشقاقی) و یکی از شاگردان مستقیم کمال الملک (شوکت الملوک خانشقاقی) است، اما نسبت اصلی خود را که خلاقیت و خستگی ناپذیری است، از پدربزرگ خود میرزا مهدی خان شقاقی (ممتحن الدوله) به ارث میبرد که نخستین معمار دانش آموخته ایران در پاریس و طراح ساختمانهای مهمی چون مجلس شورای ملی، مسجد سپهسالار (مطهری)، قصر فیروزه، پارک اتابک و... در عهد ناصری بودهاست.
یک چنین میراث بزرگی هم هست که بالاخره او را وامی دارد که با وجود اصرار پدر بر نظامی شدن، راه پدربزرگ را در پیش بگیرد و در سال ۱۳۱۷ جذب دانشکده فنی و در سال ۱۳۲۲ در رشته راه و ساختمان فارغ التحصیل شود. او در این دانشکده که تنها ۴ سال از تأسیس آن میگذشت، تحت تعلیم مهندسان و استادان وقت آن زمان قرار میگیرد و آماده میشود تا به دانشگاه دیگری قدم بگذارد که خود بنیانگذار آن به شمار میرود. در این دانشگاه دیگر نه استادی هست و نه راهنمایی و نه همکلاسی ای که او را همراهی کند. تنها راهنمای او دیدهها و دریافتها و کتابهایی است که در کتابخانه دانشکده فنی میبیند و مییابد و میخواند.
در دورانی که مهندس خانشقاقی از دانشگاه فارغ التحصیل میشود تمام پروژههای عمرانی کشور در دست مهندسان خارجی بود اما این حضور فراگیر خارجیها در ساخت و ساز معاصر ایران و این نقصهای فنی و کمبود وسایل در دست مهندسان ایرانی که یک لحظه ذهن خلاق و جست وجوگر خانشقاقی را راحت نمیگذاشت و عشق به وطن و نفرت از حضور بی واسطه بیگانگان او را به تلاش مضاعفی وا میدارد که برخی به نتیجه میرسد و برخی در پیچ و خم بروکراسی وابسته آن دوران ناکام میماند. شاید به همین انگیزه هم بوده که چند سال بعد و بعد از بازدید از یک ساختمان بلندمرتبه پاریس (یک هتل) و پیش از آن که اجازه دهد این افتخار نصیب بیگانگان شود، به فکر ساخت یک برج در تهران و در شرق میدان مخبرالدوله میافتد.
این ساختمان ۱۰ طبقه که هیچ نوع و نمونه و نظیری تا آن زمان در ایران نداشت و بعدها از بالا و بلندا و بام آن میشد دومین برج تهران و اثر یک معمار آلمانی (ساختمان پلاسکو) را دید که در سال ۱۳۲۸ آغاز میگردد و بدون آن که موجب ریزش ساختمانهای خشتی و گلی و کناری شود، با یک سری ابتکارات و فناوریهای ناموجود در ایران با بتن آرمه یکپارچه در سال ۱۳۳۰ به منصه ظهور میرسد. این ساختمان نیاز به اسانسور نیز داشت ولی با توجه به قیمتهای بالای شرکتهای خارجی مهندس خانشقاقی تصمیم به ساخت آسانسور میگیرد. ساختن آسانسور مسلما ساده نبودهاست اما مهندس به کمک اشیای رده خارج مانده از جنگ جهانی دوم و تبدیل جعبه دندههای مختلف موفق به ساخت آسانسور میشود و در نهایت آسانسور را راه اندازی میکند.
بدین ترتیب مهندس خانشقاقی توانایی فنی بالایی به دست میآورد که جدای از دانش مهندسی ساختمان و مجسمه سازی و نقاشیهایش باید به بررسی آن پرداخت. ساخت هواپیمای بدون موتور، طرح هلیکوپتری که بتواند بدون آسیب رساندن به مردم در خیابان بنشیند، ساخت و استفاده از ماشین شمع کوبی در طرح بندر امام و طراحی و ساخت ادوات و امکانات دیگری که میتوانست در زمان خود و به عنوان نوع و نمونه ایرانی آن به بهره برداری وسیع برسد، همه از افتخارات کوچک و بزرگی است که این مهندس و معمار ایرانی در سالهای دور این سرزمین پی میگیرد و به انجام میرساند. چیزی که به اعتقاد همسرش فاطمه غفاری حاصل یک عمر ابتکار و پشتکار و شجاعت مهندس خانشقاقی بودهاست.
مهندس خانشقاقی در واپسین روزهای عمر خود همواره این تعبیر را به کار میبرد: ((من و آدمهایی نظیر من فکر نمیکنیم موجودات فوق العادهای هستیم. ما آدمهایی عادی هستیم عادی و مثل پیچ. ماشینی هست که شما میخواهید آن را درست کنید و احتیاج به یک پیچ دارد. به اوراقچی مراجعه و این پیچ را پیدا میکنید و سرجایش میگذارید و ماشین راه میافتد؛ ماهمان پیچ هستیم. باید ما را پیدا میکردند و سرجایمان قرار میدادند، اما رسم روزگار خلاف این بود. همین پیچهایی را که مثال زدم دنیا را عوض میکردند. برعکس ممالک مترقی جهان، در مملکت ماکسی نبود که وقتش را صرف پیدا کردن این پیچها کند و حتی اگر پیدا میکردند هم آن را دور میانداختند.))
الکساندر گوستاو ایفل(البته میگن این اقا فرماسون بوده وقد کوتاهی هم داشته )
(۱۵ دسامبر ۱۸۳۲ - ۲۷ دسامبر ۱۹۲۳) یک مهندس ساختمان، معمار و متخصص سازههای فلزی فرانسوی بود. شهرت وی به جهت طراحی برج ایفل است.
گوستاو ایفل در دیژون زاده شد و در پاریس درگذشت
برج ایفل [ فرانسه ] ومجسمه آزادی [ ایالات متحده ]دو نمونه از برجسته ترین سازه های فلزی در تمام دوران هستند . این کارهای بی اندازه هنری نه تنها نماد افتخار برای کشورهایشان هستند بلکه نمایانگر غرور ملی است که هر شهروند باید احساس کند . برای این سازه های زیبا ما باید قدردان " گوستاو ایفل" باشیم . درباره زندگی ایفل اطلاعات زیادی در دست نیست؛ به غیر از اینکه او در شهر "دیژون" در سال 1832 به دنیا آمد، سپس در سال 1850 تعدادی دوره های آموزشی پیشرفته در دانشگاه پلی تکنیک گذراند ولی موفق به قبولی در امتحانات سال اول نشد ولی بعدها در دانشگاه مرکزی هنر و ساخت و تولید ثبت نام کرد . جایی که موفق به دریافت مدرک دیپلم در رشته مهندسی شیمی شد . همان سالی که پاریس میزبانی جشنواره جهانی اول را بر عهده داشت . گوستاو حرفه خود را با کار کردن بر روی پروژه پل بزرگ راه آهن "بوردو" در جنوب غربی فرانسه آغاز کرد . پس از کار کردن بر روی چندین پروژه مختلف دیگر، گوستاو از خود به عنوان یک "سازنده"، متخصص سازه های فلزی نام برد . به زودی از او به عنوان "جادوگر فلز" نام برده شد ! او در خلال سالهای طولانی حرفه ی خود، هزاران سازه دیگر را در سرتاسر دنیا به اتمام رساند
پیتر برنس
که طراح و معماری خودآموخته بود، نماینده ای فعال و برجسته برای جنبش آلمانی Jugendstil در اوایل قرن بیستم محسوب می شود. وی در سال 1868 در هامبورگ به دنیا آمد. نقاشی را در مونیخ فراگرفت و تا مدتی به عنوان نقاش و طراح صفحات کتاب کار می کرد. برنس تحت تأثیر هنرها و صنایع بریتانیا، اصلاحاتی در ایده آل های ویلیام موریس و دیگران انجام داد. در حیطه ی طراحی گرافیک، اهمیت فوق العاده ی برنس به دلیل چاپ آثار سمبولیستی اش، نمادگرایی در مجلات هنری، طرح هایش برای حروف و همکاری اش با کارخانه ی AEG در برلین بود. او همه ی این فعالیت ها را بین سال های 1900 تا 1914 انجام داد.
در سال 1907 پیتر برنز به همراه 10 نفر دیگر از جمله هرمان موته زیوس Hermann Muthesius، تئودور فیشر Theodor Fischer، ژوزف هافمن Josef Hoffmann و... و همچنین حمایت 12 کمپانی، موسسه ورک بوند را پایه گذاری کردند که از اصول جنبش هنر و پیشه اما با ساختاری مدرن تر پیروی می کردند.
بعد از جنگ جهانی اول، برنس عمدتاً به عنوان یک معمار به فعالیت هایش ادامه داد. در آن زمان با توجه به حاکم بودن این دیدگاه که با تفسیر قرن، هنرها هم نیاز به تفسیر و بازنگری دارند، کارگاه های حروف ریزی آلمانی وظیفه ی طراحی حروف مورد نظرشان را به برنس محول کردند. این حروف باید روح نوین حاکم بر فضای آن زمان را بیان می کردند. این امید نیز وجود داشت که به واسطه ی این اقدامات، صنعت آلمان بتواند با صنعت فرانسه رقابت کند. برخلاف سبک سنتی آلمان ها که نوشتن متون به سبک گوتیک بود، برنس به طرح های سبک رومی (Roman) علاقه مند بود. او این تغییرات را از طریق پیوند دادن هرچه بیشتر طراحی و نوشتن حروف آلمانی با کیفیت خطاطی انجام داد. اولین طرح او «Behrens-Schrift» در سال 1902 بود. طرح بعدی در سال 1906 با نام Kursiv ارائه شد و در پی آن طرح«Behrens-Antigua » در سال 1908 ابداع گردید. از این طرح با عنوان مجسمه ی رومی در روح آلمانی یاد می شد.
طرح های ابداعی برنس برای کمپانی AEG به طور گسترده ای
مورد استفاده قرار گرفت. در سال 1907 برنس به عنوان مدیر هنری
کارخانه ی AEG منصوب شد. این کارخانه ژنراتور، کابل،
لامپ های معمولی، لامپ های قوسی و دیگر محصولات الکتریکی
را که مصارف خانگی و صنعتی داشتند، در سطح گسترده
تولید می کرد. این یکی از تحسین برانگیزترین انتصابات
تاریخ طراحی بود. مسؤولیت های برنس رفته رفته افزایش یافتند.
این مسؤولیت ها از نظارت بر دفاتر بازرگانی و تبلیغات
تا ساماندهی محصولات در نمایشگاه های بین المللی
را شامل می شدند. او نشانه ی تجاری AEG را به صورت یک شش ضلعی که یادآور نشانه ی عسل بود، دوباره طراحی کرد. برنس سپس طراحی محصولات جدیدی مانند کتری های الکتریکی، پنکه ها و لامپ ها را انجام داد. این روند به یک انسجام بصری در همه ی محصولات AEG منجر شد و باعث گردید محصولات AEG به طور گسترده ای بین مصرف کنندگان جا باز کنند و شناخته شوند. به این ترتیب او به عنوان پایه گذار مبحث هویت سازمانی corporate identity شناخته شد.
لینک کارهایپیتر برنس
http://picasaweb.google.com/114630083066969872545/TheVirtualPeterBehrensExhibition?gsessionid=Lwf1U21xQmLip2gb2ifDKw
استفاده فزاینده از طرح«Behrens-Antigua» به کمپانی جلوه ای تازه بخشید. طراحی حروف به سبک «Behrens-Antigua Roman » برای کارگاه حروف ریزی Klingspor ارائه شد، در بسیاری از طرح های شخصی برنز مورد استفاده قرار گرفت.
در سال های 1907 تا 1912، پیتر برنس شاگردان و همکاران سرشناسی از جمله لودویگ میس وندروهه Ludwig Mies van der Rohe، لوکوربوزیه Le Corbusier، آدولف میر Adolf Meyer و والتر گروپیوس Walter Gropius داشت.
وی در سال 1922 برای تدریس به دانشگاه Bildenden Künste وین دعوت شد و همچنین ریاست Prussian Academy of Fine Arts در برلین را به عهده داشت.
پیتر برنز در سال 1940 در برلین درگذشت. اما آثار تفکرات و سبک طراحی به وسیله شاگردانش از جمله گروپیوس، لوکوربوزیه و میس وندروهه در دنیای طراحی باقی ماند. به طوری که رد پای تفکرات او در طراحی محصولات نیمه اول قرن بیستم به طور کامل مشهود است.
والتر گروپیوس
معمار برجستهٔ آلمانی و بنیانگذار مدرسهٔ مشهور باوهاوس بود.
گروپیوس پس از تحصیل در مونیخ (۱۹۰۳-۱۹۰۴) و برلین (۱۹۰۵-۱۹۰۷) به دفتر پِتِر بِهرِنس پیوست و نزد او به اهمیت و شکوه پیشرفت صنعتی به عنوان نمودی از ظهور یک فرهنگ تازه پی برد.زندگینامه
از ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۵ با آدولف مایِر همکار بود. حاصل فعالیت وی در این سالها کارخانهٔ فاگوس بود که از شاخصترین نمادهای جنبش مدرن به شمار میآید.
در ۱۹۱۹ باوهاوس را در وایمار تأسیس کرد که والاترین دستاورد فعالیتهای آموزشی او به منظور تلفیق خلاقیت هنری با مقتضیات تولید صنعتی بود. تغییر مکان مدرسه به دِسائو در ۱۹۲۵ آغاز عصر فناوری در معماری مدرن بود که از معماران معاصر هلند تأثیر میپذیرفت و به آفرینش چندین اثر دارای اهمیت بینالمللی انجامید.
گروپیوس در ۱۹۲۸ باوهاوس را ترک کرد و به آزمودن اندیشههای جدیدی در شهرسازی و تیپولوژی خانه مشغول شد. با روی کار آمدن نازیسم به انگلیس، و سپس در ۱۹۳۷ به بستن مهاجرت کرد، در آنجا به تدریس در دانشگاه هاروارد پرداخت و به فعالیتهای حرفهای خود نیز ادامه داد، نخست به همراه مارسل بروئر و سپس با گروه TAC.
لینک کارهای والتر گریپیوس
http://www.galinsky.com/buildings/gropiushouse/
لوئیس سالیوان
(۳ سپتامبر ۱۸۵۶ – ۱۴ آوریل ۱۹۲۴) معمار آمریکایی قرن بیستم بود.
او استاد فرنک لوید رایت، و از مبدعین اصلی ساختمانهای بلند است.
او یکی از اعضای شیوه معماری شیکاگو بود و در ۱۹۲۴ درگذشت.
ساختمان فاقد دیوار باربر ودارای اسانسور شیشهای بزرگ